سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
نسبیت اخلاق از منظر عارفان
سخن گفتن از عارفان و بینش عارفانه، كاری بس دشوار، ولی شیرین و لذتبخش است؛ حلاوت زلال عرفان، چنان بر كام جان خوش آید كه از ملاحت صورت برهان، باز دارد هم از اینرو است كه برای جان خستهٔ سالك، روح و راحت است؛ آنچه در این مقال به آن خواهیم پرداخت، نگاهی برگرفته از جهانبینی عرفانی به موضوع "اطلاق و نسبیت" اخلاق است. سخن گفتن از عارفان و بینش عارفانه، كاری بس دشوار، ولی شیرین و لذتبخش است؛ حلاوت زلال عرفان، چنان بر كام جان خوش آید كه از ملاحت صورت برهان، باز دارد هم از اینرو است كه برای جان خستهٔ سالك، روح و راحت است؛ آنچه در این مقال به آن خواهیم پرداخت، نگاهی برگرفته از جهانبینی عرفانی به موضوع "اطلاق و نسبیت" اخلاق است. پرسش آن است كه آیا در مكتب عارفان، چیزی در ربط با این موضوع یافت میشود؟ و اگر پاسخ مثبت است پس آیا آنچیز با اطلاق اخلاق سازگار است یا نسبیت آن؟ آیا بینش عارفانه، به پلورالیزم اخلاقی و تسامح در باورهای اخلاقی نمیانجامد؟ این بینش در شیوهٔ تربیت عملی چه نقشی دارد؟ آیا عارفان به تساهل و تسامح در عمل، روزگار میگذرانند و رفتار و كردار همگان را به هر شكلی كه باشد، پذیرایند یا برخوردی روشمند با رفتارها و كردارها داشته و از آن تخلف نمیكنند؟ اینها و پرسشهایی از این دست، آنچیزی است كه در این مقال میكوشیم تا پاسخ آنها را بیابیم؛ ولی پیش از این لازم است بر معنا و انواع نسبیت در اخلاق نظری كوتاه افكنده شود تا توان تحلیل و بررسی گفتار عارفان بهدست آید:
تعریف نسبیگرایی و اطلاقگروی در اخلاق
نسبیگرایی در برابر اطلاقگرایی، به گوناگونی پایدار باورهای افراد دربارهٔ موضوعی واحد گفته میشود. منظور از پایدار بودن گوناگونی آن است كه اختلاف قابل رفع نبوده و باورهای گوناگون، به نظر واحد، تأویل نشوند. كلمهٔ نسبی در حوزهٔ فلسفهٔ اخلاق، معانی گوناگونی را شامل میشود كه هر كدام معنای خاصی از اطلاق را در برابر دارد. این معانی، بیارتباط با یكدیگر نیستند؛ ازاینرو میتوان آنها را مراتب گوناگون نسبیگرایی دانست. نوعی از نسبیگرایی در اخلاق، عبارت از آن است كه گرایشهای اخلاقی افراد را، یكسان و یكنواخت ندانسته و آنها را در ربط با ایشان، زمانها، مكانها و فرهنگهای گوناگون، متفاوت، متغیر و حتی متعارض بدانیم؛ بهگونهای كه نتوان این تفاوت و تعارض را از میان برداشت و زایل كرد؛ بلكه تعارض و گوناگونی، امری لازم و جداییناپذیر از این اصول دانسته شود. اعتقاد به این نوع گوناگونی را "نسبیگرایی توصیفی" نامیده و آن را از نقشی محوری برای سایر معانی نسبیگرایی، برخوردار دانستهاند. ولی در برابر این معنا از نسبیتگرایی، اطلاقگرایی عبارت از آن است كه همهٔ گرایشهای اخلاقی بشر را، با تمام گوناگونی و تفاوتهایی كه دارند، قابل تأویل به اصولی یكنواخت و یكسان دانسته و تعارض میان آنها را ظاهری، سطحی و قابل زوال بدانیم؛ البته وجود تفاوت در آرای اخلاقی بشر، امری مسلم برای هر دو گروه نسبیگرا و اطلاقگرا است؛ ولی آنچه مورد نزاع این دو گروه است، زوال یا عدم زوال این تعارض است. نسبیگرایان تعارض را ذاتی و غیر قابل زوال میدانند. ایشان معتقدند تعارض میان ارزشهای اخلاقی، حتی در صورت توافق كامل دربارهٔ ویژگیهای موضوع مورد ارزشیابی، پایدار و رفع نشدنی است؛ ولی اطلاقگرایان آن را عرضی و قابل زوال میدانند؛ البته نسبیگرایان، مدعی آن نیستند كه اختلاف در همهٔ گرایشهای اخلاقی بشر، ذاتی بوده و از هیچ گرایشی رفع شدنی نیست؛ از اینرو گرایشهای غیر قابل تأویل را با صفت اصلی بودن، توصیف كرده و فقط اصول اخلاقی را غیرقابل وفاق میدانند؛ به عبارت دیگر ایشان بر این باورند كه ممكن است در برخی گرایشهای اخلاقی، وفاقی حاصل و آراء، یكسان و یكنواخت شود؛ ولی این وفاق، فقط در لایههای سطحی و فرعی گرایشهای اخلاقی ممكن است و با عبور از آنها و دستیابی به لایههای عمقی و اصلی، تعارضی غیر قابل وفاق مشاهده خواهد شد؛ پس میان ارزشهای اصلی اخلاقی، تعارضی بنیادین وجود دارد كه قابل رفع نیست؛ اگرچه با پیشرفت دانش و پیدایش توافق دربارهٔ ویژگیهای موضوعات مورد ارزشیابی، امكان وفاقی سطحی، میان برخی ارزشها مشاهده شود و برخی تعارضها زدودنی و قابل تأویل به ارزشی واحد باشد. نوع دیگر از نسبیگرایی در اخلاق ـــ كه آن را پس از نوع نخست قرار میدهند ـــ آن است كه هیچیك از گرایشهای گوناگون اخلاقی را منحصرا و برای همیشه قابل تصویب ندانیم و در میان ارزشهای متفاوت و گرایشهای متعارض اخلاقی، نتوانیم برخی را درست و برخی را نادرست معرفی كنیم؛ بلكه همه را دارای ارزشی یكسان بدانیم كه در این صورت، هیچكدام از گرایشها را بر دیگری ترجیح ندادهایم و در تعیین گرایش درست و راجح، هیچ كس رادر وضعیتی بهتر از دیگری نخواهیم دانست؛ پس همه را در یك مرتبه از رجحان میبینیم، كه این دور شدن از اطلاق و گرایش به نسبیگرایی است و ازآنجاكه در این نوع نسبیگرایی، از منظری بیرون از مفاد گرایشهای اخلاقی به آنها نظر شده استو دربارهٔ قابلیت و عدم قابلیت تصویب آنها بحث میشود، آن را "نسبیگرایی فرا اخلاقی" نامیدهاند. بنابراین نسبیگرای فرااخلاقی، امكان قضاوت میان گرایشهای متعارض و متضاد را موجود نمیبیند و بر صحت هیچیك حكم نمیكند، هیچكدام را با صفت صحیح بودن باور نمیكند و این چیزی جز "شكگرایی" نیست، زیرا شكگرایان هم، تحصیل هرگونه باوری را غیرممكن میدانند و به هر گزارهای با دید شك و تردید مینگرند؛ پس نسبیگرای فرااخلاقی را میتوان در حوزهٔ اخلاق، از شكگرایان بهشمارآورد؛ اگرچه در حوزهٔ علوم تجربی، جزمگرا باشد. در برابر، اطلاقگرای فرا اخلاقی بر این باور است كه همیشه فقط یك ارزشیابیدرست از گرایشهای متعارض اخلاقی وجود دارد؛ به این معنا كه در میان گرایشهای متعارض و منافی، فقط یك گرایش درست وجود دارد و بقیه نادرست است.
معنای دیگر نسبیگرایی در اخلاق آن است كه رفتار هر كس را بر پایهٔ گرایشهای اخلاقی فردی یا جمعیش، مجاز بدانیم، به این معنا كه گرایش اخلاقی او، شرط لازم و كافی برای درست بودن رفتارش تلقی شود كه در اینصورت، رفتار همهٔ انسانها بهشرط انطباق با گرایشهای اخلاقی ایشان ـــ حتی با وجود تعارض میان این گرایشها ـــ مجاز دانسته شده و درست میباشد كه این امر، از نوعی نسبیگرایی حكایت میكند؛ زیرا با وجود گرایشهای متعارض، رفتارها نیز گوناگون و گاه متعارض میشوند و صحیح انگاشتن رفتارهای متعارض، نوعی نسبیگرایی است؛ زیرا براساس این معنا، صحت و سقم رفتار افراد، به جای آنكه با معیاری واحد سنجیده شود، با گرایشهای ایشان سنجیده میشود و معیار صحت رفتار هر كس، گرایش فردی یا جمعیش بوده و او هم فقط به انجام رفتارهای هماهنگ با گرایشهای فردی یا گروهیش مجاز خواهد بود. این نوع نسبیگرایی اخلاقی را "نسبیگرایی هنجاری" میگویند.
تفاوت گرایشها از دید عارفان
توجه و تدبر در گفتار عارفان، این نكتهٔ لطیف را آشكار میكند كه آدمیان در این دنیای هزار چهره، درپی هررنگ و تعلقی كه برآیند، هركه را بستایند، پیشانی به درگاه هركه سایند و او را به تأله یا تسخیر عبادت كنند، در حقیقت بهدنبال كمال هستند و بر سبیل او راه پیمایند، او را سپاس گویند و به درگاه او سر تعظیم فرود آورند. و قضی ربك الا تعبدوا الا ایاه (اسراء: ۲۳) اگر در جمعآوری مال میكوشند و ثروت میاندوزند، غنا و بی نیازی از دیگران را میطلبند و اگر در پی تحصیل مقامند، عزت و سربلندی میخواهند. نهانِ دلباختگان مال را كه جستوجو كنی، جز خواهش غنا به چشم نمیخورد و در اندورن جاهطلبان، جز طلب عزت و جلال یافت نمیشود؛ فرعون میخواست پروردگاری كند؛ زیرا از ضعف و زبونی گریزان بود و خواهش اقتدار و عظمت داشت و قارون زر بر روی زر میانباشت، چراكه توانگری میخواست و بینیازی، اینهمه آشكارا گواه بر آن است كه همهٔ آدمیان در پی كمالاتی همچون غنا، عزت، عظمت، قدرت، جمال و هستند و هیچكس، جز اینها را نمیطلبد، نمیستاید و نمیپسندد وبه تعبیر فیلسوفان، كمالات مذكور، مقصود بالذات است و مال و مقام، مقصود بالعرضند و این بدان جهت است كه كمالطلبی با فطرت آدمی در آمیخته و گوهر وجودش بر آن سرشته شده است: فطرهٔ الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله. (روم: ۳۰) آنچه آدمی را به سوی خویش میكشاند، كمال است و كاستی را درحقیقت كمال، راهی نیست؛ زیرا جمع دو نقیض ممكن نباشد، آدمی نیز به مقتضای این كشش، خواهان كمال است و از كاستی بیزار و هم از این روی است كه طالب مال و جاه و ستایشگر این و آن و عابد صنم و غنم و معتكف میكده و بتكده، همه خواهان كمالات بیكاستی خدایند، ولی غافل از آن، چراكه كمال را میجویند، ولی سرگرم جلوههای كمال و دربند پندارند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست