سه شنبه, ۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 25 February, 2025
جیب برهایی كه به بهشت می روند

هر استادكاری، هر چقدر هم كه آوانگارد باشد یا كارهای پیچیده و دست اول ارائه دهد، گاهی از سر تفنن و دستگرمی هم كه شده، كاربلدیاش را در قالبهای كلاسیك به رخ میكشد.
مثلا شاعرهای كاردرست را ببینید كه هرچه هم «نو» بگویند، گاهی كلاسیك هم میگویند تا هم قواعد یادشان نرود، هم دستشان گرم شود شاید برای یك بلندپروازی جدید. این اتفاق در بقیه فنون هم كم و بیش میافتد. در عالم سینما هم اوضاع اینطوری است. مثلا همین «مایامی وایس» مایكل مان (محصول۲۰۰۶) - كه كلی هم حرف و حدیث بین مخاطبان سینمایمان ایجاد كرده - یكی از این دستگرمیهای استادانه است.
سری فیلمهای «یاران اوشن» - اثر استیون سودربرگ - هم از این دست آثار سینمایی هستند كه دور از جاهطلبیهای یك كارگردان درست و حسابی، فقط همانی هستند كه باید باشند؛ استاندارد، شسته و رفته، كاملا توی ژانر و البته بهشدت جذاب و سرگرمكننده. كافی است یك بسته پاپكورن بخرید و بنشینید پای فیلمها و تا انتها به شوخیهای كلامی و طنازیهای فیلم بخندید و از ممكن شدن كاملا منطقی غیرممكنها حیرت كنید و لذت تماشای بازیهای روان تعدادی از ستارههای سینما را بچشید.
منتقدان بزرگ، اینها را نشانه هوشمندی یك كارگردان خلاق مثل سودربرگ میدانند. فیلمها در ژانر كمدی جنایی ساخته شدهاند. جنایی نه به این معنا كه قتل و كشتار و تجاوزی در فیلم اتفاق میافتد بلكه اتفاقا هر ۳ فیلم با درجه PG-۱۳ رتبهبندی شدهاند و البته حتی برای گروههای سنی بزرگسال هم تماشایی و درگیركنندهاند.
هم منتقدان و هم مخاطبان عام، از هر ۳ فیلم خوب استقبال كردهاند. به قول خود سودربرگ: «این فیلمها ارجاعاتی به گذشته هستند. در این فیلمها هیچكس كشته نمیشود و آدمهای فیلم بدزبانی نمیكنند. این فیلمها صرفا فیلمهایی مبتنی بر سنتهای ژانر سرقت است، همراه با تعداد زیادی از ستارگان سینما».
● اونا زیادی خوش میگذرونن، كوفتشون بشه!
ماجرا از بازسازی یك فیلم كلاسیك شروع شد؛ یك بازسازی كه از اصل اثر بسیار جلوتر افتاد. فیلم اصلی با همین نام - «۱۱ یار اوشن» (محصول۱۹۶۰) - را لوویس مایلستون ساخت. مایلستون خالق یكی از بهترین فیلمهای جنگی تاریخ سینما درباره جنگ جهانی اول است؛ «در جبهه غرب خبری نیست» (۱۹۳۰) و بیشتر هم با همین فیلم در ایران شناخته شده است.
داستان اولین ۱۱ یار اوشن از این قرار است كه ۱۱ همرزم قدیمی در جنگ جهانی دوم، تصمیم میگیرند یك شب، دخل ۵ تا از بزرگترین كازینوهای لاسوگاس را بزنند. نقشه دقیقی طراحی میكنند اما وقایع به ضرر آنها پیش میرود. این فیلم، زیاد تحویل گرفته نشد؛ ریتم كندی داشت و اساسا به مذاق مخاطبانش خوش نیامد.
تنها ویژگی فیلم اصلی كه در یادها ماند، حضور همزمان دار و دسته «فرانك سیناترا»، «دین مارتین»، «جوئی بیشاپ»، «پیتر لافورد» و «سمی دیویس» (كه به The Rat Pack معروف بودند) و همبازیشدنشان در یك فیلم بود.
خیلیها معتقدند كه اصلا فیلم از همینجا لطمه خورد و كنار هم بودن این ستارهها باعث شد كه اشكالات بسیاری در مسیر شخصیتپردازیها و طرح داستان و شوخیها و ایجاد تعلیق پیش بیاید؛ اتفاقی كه در بازسازی اثر (۱۱ یار اوشن، محصول۲۰۰۱) نه تنها پیش نیامد بلكه بر جذابیتهای فیلم اضافه كرد. حضور همزمان جورج كلونی، براد پیت، جولیا رابرتز، دان چیدل، كارل راینر، مت دیمون، اندی گارسیا و دهها ستاره ریز و درشت دیگر، هم پیشبرد داستان را تضمین كرد و هم انبوه مخاطب را.
مسئله این بود كه ستارهها حضوری كاملا منطقی داشتند و فیلم هم فقط بر آنها تكیه نداشت. سودربرگ و عوامل و بازیگرانش متوجه بسیاری از ایرادات فیلم اصلی بودند و خب، طبیعی بود كه آنها را رفع میكنند. در نهایت ۲ فیلم، تفاوتهای زیادی با هم دارند و تنها شباهتشان در عنوان و اصل قصه است. در ۱۱ یار اوشن (۲۰۰۱)، ماجرا با آزاد شدن یك كلاهبردار زبر و زرنگ به نام «دنی اوشن» (با بازی جورج كلونی) شروع میشود و در ادامه، او سراغ رفقای قدیمی و حرفهای خودش میرود و یك سرقت بزرگ را طرحریزی میكند؛ سرقت از ۳ كازینوی بزرگ در لاسوگاس كه صاحبشان یك آدم خطرناك به نام «تری بندیكت» (با بازی اندی گارسیا) است.
به قول كلونی: «لاسوگاس جایی است كه جیبهای مردم را خالی میكنند. بنابراین خالیكردن گاوصندوقهای چنین جایی میتواند جالب باشد!». داستان پر از هجو و جملات قصار و دیالوگهای ظریف است. پرداخت وقایع، در عین سادگی، پر از جزئیات دقیق و بامزه است. فیلم ارجاعات زیادی دارد.
در واقع هر ۳ فیلم اینطوریاند. یكی از سكانسهای پایانی فیلم كه شخصیتها بعد از دزدی، راضی و خوشنود كمكم جدا میشوند و به قدمزدن شبانه در خیابانهای لاسوگاس میپردازند، از روی فیلم تلویزیونی «The Rat Pack» - كه درباره پشتصحنه فیلم اصلی است - ساخته شده است. در آن صحنه هم فرانك سیناترا و بقیه در پایان یكی از روزهای فیلمبرداری فیلم اصلی، كمی میایستند و بعد میروند دنبال كارشان.
۱۱ یار اوشن (۲۰۰۱) خوب فروخت؛ چیزی حدود ۴۰۰میلیون دلار فروش جهانی!
● با یه اوشن دربیفتی، با همهشون طرفی!
قابل پیشبینی بود كه استقبال بسیار زیاد از فیلم اول، هوس ساخت دنباله آن را به سر سودربرگ و جری واینتراوب (تهیهكننده فیلمها) بیندازد. «۱۲ یار اوشن» (۲۰۰۴) ساخته شد و مانند قسمت اول مورد استقبال قرار گرفت.
تقریبا هر كسی كه اولی را دوست داشت، این یكی را هم پسندید. ماجرا البته كمی پیچیدهتر از قسمت قبلی شد؛ چه در داستان اصلی و چه در وقایع پشت صحنه. در داستان فیلم دوم، ورود ۳-۲ كاراكتر فرعی (و البته ستاره!) داستان را چندلایهتر كرد: كارآگاه ایزابل لاهیری (با بازی كاترین زتاجونز) - دوست سابق راستی (با بازی براد پیت) كه از جزئیات سوابق گروه اوشنها خبر داشت - فرانسوا تولو (با بازی وینسنت كَسِل) - یك دزد قهار بینالمللی كه درصدد اثبات برتریاش بر دنی اوشن بود - و گاسپار لامارك (با بازی آلبرت فینی)، بهترین و استاد همه دزدهای عالم از جمله اوشن و تولو! اینها را بگذارید كنار حضور بروس ویلیس كه در نقش خودش ظاهر میشود و در جریان شوخی بسیار دیدنی و بامزه فیلم دوم وارد معركه میشود و برای جولیا رابرتز - كه همزمان نقش «تس اوشن» و خودش بهعنوان «جولیا رابرتز قلابی» را بازی میكند - دردسر درست میكند و در نهایت هم دست خانم رابرتز رو میشود!
كلا در هر ۳ فیلم، تعدادی از هنرپیشههای تلویزیون و سینمای آمریكا در نقش خودشان بازی میكنند اما این یكی دیگر واقعا شوخی غریب و جذابی است و اجرای بسیار زیركانهای دارد.
فیلم با لو رفتن اوشن و رفقایش شروع میشود. یكی آمارشان را به بندیكت میدهد و او هم به سراغ تكتك آنها میآید و از آنها پول دزدیدهشدهاش را همراه با بهره آن طلب میكند. اوشنها چارهای ندارند، اما پولها خرج شده و خب، برای تامین آن باید دزدی كنند؛ اما بدنامتر از آن هستند كه بتوانند در نیویورك و لسآنجلس كاری صورت بدهند. هدفها تعیین میشوند؛ آمستردام، رم و پاریس.
داستان فیلم، بازنویسی فیلمنامهای با عنوان «شرافت در بین یك مشت دزد» است كه جورج نولفی به قصد آن نوشته بود كه «جان وو» (كارگردان «Face Of f») بسازدش اما وقتی بنا شد دنبالهای برای فیلم اول ساخته شود، كمپانی وارنر از نولفی درخواست كرد كه همین فیلمنامه را با كاراكترهای ۱۱ یار اوشن بازنویسی كند. او هم این كار را خیلی خوب انجام داد. فیلمنامه دیالوگهای مفرحتر و موقعیتهای غافلگیركنندهتری نسبت به فیلم اول دارد. ارجاعات هم همچنان سر جای خودشان هستند.
مثلا در صحنهای كه اوشنها كمكم دارند بدبخت میشوند و هیچ راهی به ذهنشان نمیرسد، براد پیت یك دیالوگ معركه دارد: «كسی اون سكانس گذرگاه میلر [ برادران كوئن - ۱۹۹۰] كه «جان تورتورو» داره واسه زنده موندنش التماس میكنه، یادشه؟». پشت صحنه فیلم هم دستكمی از خود فیلم ندارد؛ هیجانانگیزترین ماجرا شایعه اخاذی مافیا از بازیگران فیلم بود.
بخشی از فیلمبرداری در جزیره سیسیل انجام میشد و در جریان آن پلیس ایتالیا به یك عده از اعضای مافیا - كه دور و بر محل فیلمبرداری میپلكیدند - مشكوك شده بود. پلیس سیسیل ادعا كرد كه تمام بازیگران و عوامل فیلم را به طور نامحسوس تحت نظر داشته و یك سلسله بگیر و ببند هم راه انداخته ولی نهایتا هیچ مدركی مبنی بر درستبودن حدس پلیسها پیدا نشد. شوخی جالبی بود و تهیهكننده هم بهشدت كل ماجرا را تكذیب كرد.
● انتقام گرفتن، بامزهس!
«هنوز فیلم دوم رو تموم نكرده بودیم كه با خودم فكر كردم خیلی جالب میشه اگر برای قسمت بعد دوباره به لاسوگاس برگردیم.»
سودربرگ پیش خودش اینطور فكر كرده و دوباره از تهیهكنندهاش خواسته كه لشكر ستارگانش را ردیف كند. واقعا كنار هم قرار دادن چنین بازیگرانی در حد همان عملیاتهایی است كه دارودسته اوشن اجرا میكنند! ولی خب، واینتراوب نه تنها این كار را انجام داده بلكه این دفعه استاد «آل پاچینو» را هم به كادر اضافه كرده تا بفهمیم تهیهكنندگی یعنی چه. اصلیترین مسئله در چنین اوضاعی پیدا كردن زمانی است كه همه بازیگران پروژه در دسترس باشند و این یك مهارت خاص تهیهكنندگی است.
اگر همینطور پیش برود بعید نیست كه واینتراوب هنرپیشه كم بیاورد و مجبور شود از ستارههای دیگرنقاط جهان برای تكمیل كادر بازیگری دنبالههای بعدی فیلم استفاده كند! البته سودربرگ اعلام كرده كه این آخرین فیلم از این مجموعه است و تماشاگران محترم باید به فكر خداحافظی با این شارلاتانهای دوستداشتنی باشند.
خود سودربرگ تعریف خوبی كرده است: «من همیشه این واقعیت كه اعضای گروه، یك مشت دزد و حقهباز هستند رو قبول داشتم اما باید یك پرانتز هم در موردشان باز كرد؛ اونا فقط دنبال پول نیستن. مثلا توی این فیلم، اون چیزی كه باعث حركتشون میشه، چیزی جز دوستی نیست.
شعار «یكی برای همه و همه برای یكی» كه اونا بهاش معتقدن باعث میشه كه اگر به یكیشون خیانت شد -خصوصا اونجوری كه به تیشكاف خیانت شد - همه اعضا باید جمع بشن و انتقامش رو بگیرن. این مثل یكجور پیمان محكم اما نانوشته بینشون هست».
داستان «۱۳ یار اوشن» (۲۰۰۷) كه در غیاب جولیا رابرتز و كاترین زتاجونز میگذرد، از این قرار است كه یكی از منفورترین كازینودارهای لاسوگاس به نام ویلی بنك (با بازی آلپاچینو)، سر یك هتل با یكی از یاران اوشن درافتاده و او را روانه بیمارستان كرده است. شعار فیلم دوم كه یادتان هست؟ خب، پس باید انتظار داشته باشید كه افراد گروه دور هم جمع شوند تا با ورشكستكردن بنكز از او انتقام بگیرند.
فیلم احتمالا مثل قسمتهای قبلی پرفروش و پرمخاطب خواهد شد. «۱۳ یار اوشن» اولین بار در جشنواره كن همین امسال اكران شد و تماشاگران را كم و بیش راضی كرد. الان هم روی پردههای سینماهای آمریكاست و در هفته اول توانسته رقیب اصلیاش «دزدان دریایی كارائیب؛ در انتهای جهان» را پشت سر بگذارد.
● اوشن و دارودستهاش
تیم اصلی دنی اوشن برای انجام پروژههای عجیب و غریبش زیاد فرقی نکرده اما نسبت به قسمت قبلی یک تفاوت اساسی دارد؛ دیگر خبری از جولیا رابر تز و کاترین زتاجونز نیست. در عوض یک ستاره بزرگتر و باسابقهتر مثل آلپاچینو به گروه اضافه شده. اینها آدمهای اصلی اوشن هستند.
▪ دنی اوشن (جورج کلونی):
انگیزه اصلیاش برای انجام سرقت از کازینوی بندیکت در قسمت اول فقط یک چیز بود؛ به دست آوردن دوباره زنش. این نابغه میانسال حالا بعد از آن سرقت، مدام گرفتار عواقب کار است. این دفعه او با یک صاحب کازینوی دیگر به اسم ویلی بنک روبهروست و لابد این دفعه هم به هر کی میرسد ازش میپرسد به نظر ۵۰ ساله میآید یا نه.
▪ راستی رایان (براد پیت):
قرار بود در قسمت دوم از این سهگانه، او هم عشقش را پیدا کند. این عشق، موتور قصه هم بود و چند بار نقشههای گروه را به هم ریخت چون طرفش یک پلیس کارکشته و ششدانگ (با بازی کاترین زتاجونز) بود، اما نشد. تیریپ براد پیت به درد چنین خط داستانی رمانتیکی نمیخورد. این است که این بار خبری از عشق و عاشقی نیست و هر دو مغز متفکر گروه، با خیال راحت به نقشههایشان میرسند.
▪ لاینس کالدول (مت دیمون):
جاهطلبترین فرد گروه که دوست دارد هر چه زودتر بتواند مثل اوشن و رایان تیم را رهبری کند. بعد از چندبار سوتی دادن در ۲ قسمت گذشته ظاهرا این بار دیگر وقتش رسیده تا هنرنماییهای او را در داستان ببینیم. تخصص اصلی او، جیببری در کوتاهترین زمان ممکن است و بازی کردن نقش آدمهای باكلاس.
سعید جعفریان ـ كاوه مظاهری- جواد رسولی- احمد فرهنگنیا
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست