پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا

جناب لورکا می فرمایند که


جناب لورکا می فرمایند که

درباره نمایشنامه «رقص مادیان ها» نوشته محمد چرم شیر بازخوانی نمایشنامه «یرما» اثر لورکا

محمد چرم شیر به گواه حجم آثارش، نمایشنامه نویسی است تقریباً تمام وقت؛ نمایشنامه نویسی که به قول خودش در گفت وگویی که در پایان کتاب «رقص مادیان ها» چاپ شده، «گاهی اوقات ساعت ۱۲ نمایشنامه یی را تمام» می کند و «ساعت پنج همان روز نمایشنامه دیگری را شروع». بر این تمام وقت بودنش بسیاری خرده گرفته اند و از آن به «زیاد نویسی» تعبیر کرده اند که البته طبیعی است این خرده گرفتن ها چرا که تمام وقت نوشتن کاری است دشوار به ویژه در این دیار که هم غم نان هست و هم هزار غم دیگر و تمام وقت نوشتن از عهده هر کسی برنمی آید، پس راحت تر است ایستادن در صف خرده گیران کم نویس و دیگرانی را که در این صف نیستند، به سنگ ملامت نواختن که زیاد وقتی بنویسی به بد نوشتن می افتی و چه و چه و اینکه باید بنشینی تا چندین و چند سال بگذرد و ایده های خام مانده پخته شود و به قول شاعر «کم گوی و گزیده گوی چون در» و فلان... و معلوم نیست ملامت کنندگان از این دست خود با ننوشتن سالیان چه دری سفته اند؟، شکی نیست که پر نوشتن را معیار قضاوت درباره آثار نویسنده یی گرفتن و بر این پایه، بر ضعیف بودن یک اثر حکم صادر کردن همان قدر بی اساس است که برعکس آن، یعنی تمام وقت بودن نویسنده یی را نشانه بی نقص بودن هرچه می نویسد دانستن.

اما فعلاً بگذریم از این بحث و برویم بر سر «رقص مادیان ها» که تازه ترین نمایشنامه منتشر شده از محمد چرم شیر است و ببینیم نویسنده تمام وقت ما چه کرده است با نمایشنامه «یرما» اثر فدریکو گارسیالورکا که رقص مادیان ها اقتباسی است از آن؛ اقتباسی البته نه از نوع اقتباس های ایرانیزه مد و این روزها از فرط تکرار مبتذل شده که گاه نویسنده را در گور می لرزانند و نمونه اش کار اقتباس کنندگانی که نمایشنامه یی ثبت شده در تاریخ ادبیات نمایشی جهان را با رقص و آوازهای محلی و غیرمحلی می آمیزند که مثلاً یک متن کلاسیک را بومی کنند. دور نشویم از بحث اصلی، صحبت از«رقص مادیان ها» است نه فلان و بهمان اقتباس. «رقص مادیان ها»ی چرم شیر در همان فضایی می گذرد که «یرما» در آن اتفاق می افتد، با این تفاوت که در اقتباس چرم شیر از این نمایشنامه معروف لورکا، سه شخصیت تازه به نام های «دونا ماریا»، «دن میکله» و «دن پیترو» و یک غایب حاضر به نام «دن جی تو» حضور دارند که از این میان «دن جی تو» سخت یادآور ایگناسیو سانچز مخیاس شعر معروف «در ساعت پنج عصر» لورکا است و «دونا ماریا» و «دن پیترو» و «دن میکله» نماینده و آموزش دهنده سنت های دست و پاگیر زنانه و مردانه یی که زن و مرد محکوم اند به تن دادن به آنها مگر اینکه بخواهند به قیمت ترک کنج عافیت بر آن سنت ها بشورند؛ سنت هایی که لورکا در یرما، بی آنکه حضور شخصیت ها افزوده شده در «رقص مادیان ها» را برای نشان دادن سنگینی حضورشان لازم بداند، مرکزشان را هدف گرفته است. آنها که یرما را خوانده اند، بعید است این حضور سنگین و سربی و خشن را از خلال گفت وگو ها، آمد و رفت ها و صحنه های معلق میان خواب و بیداری نمایشنامه لورکا درنیافته باشند. پس اگر «دونا ماریا»، «دن میکله» و «دن پیترو» تنها آمده اند که بگویند این است قانون قدیمی حاکم بر رابطه زن و مرد و جز این نیست، حضورشان حضوری است بی مورد و ای کاش اصلاً نمی آمدند چون با آمدن شان چیزی به نمایشنامه اضافه نکرده اند که لورکا گفتن اش را از یاد برده یا ریاکارانه پنهانش کرده باشد. در واقع این سه تن در «رقص مادیان ها» به مثال های ملموسی می مانند که معلمی، سر کلاس برای توضیح و فهماندن امری ناملموس (در اینجا منظور لورکا) به دانش آموزانش از آنها استفاده می کند.

آنها متن لورکا را معنا می کنند بی آنکه چیز تازه و مغفول مانده یی را از متن بیرون بکشند و در واقع از متن اصلی کشف حجاب و تناقض های به عمد یا ناخواسته پنهان نگه داشته متن را افشا کنند. در «رقص مادیان ها»، نویسنده بیش از آنکه در پی برهنه کردن «یرما» باشد، آموزگارانه در پی توضیح آن است و بی دلیل نیست که سه آموزگارنما را برای آموزش سنت به متن وارد می کند. چه خوب که دست کم ترانه هایی که در یرما هستند، از «رقص مادیان ها» حذف شده اند. حذف ترانه ها یکی از بهترین شگردها برای هر چه نزدیک تر شدن به روح خشن نمایشنامه لورکا است؛ روح خشنی که ترانه ها تلطیفش کرده اند و حذف آنها امکان نزدیکی متن را به سرچشمه های اصلی برسازنده اش فراهم کرده است هرچند زبان آهنگین و آن سه آموزگار سنت و از همه مهم تر لحن آموزگارانه متن، این نزدیکی را در حد یک امکان نگه داشته اند. در صحنه یی از «یرما»ی لورکا، ماریا حس خود از بچه یی که در شکم دارد به حس آدمی که گنجشک زنده یی را در دست گرفته باشد، تشبیه می کند؛ تشبیهی زنده که تمام تپندگی جنین در رحم مادر در آن متجلی است.

یرما در واکنش به این تشبیه، تمام هیجان و احساس اش را با گفتن؛ «وای، چه محشره، قیامته،» به طرف ماریا پرتاب می کند و نشان می دهد که تشبیه ماریا، به بهترین وجه حس بچه یی در رحم داشتن را به یرمایی که هرگز چنین تجربه یی نداشته منتقل کرده است. اما در «رقص مادیان ها» یرما به جای این پاسخ می گوید؛ «یه گنجشک؟ به همون کوچیکی؟...تو چه خوب ازش حرف می زنی. مادر من همیشه می گفت مثه یه خرچنگ. سر این چند تای آخر هم می گفت مثه گربه که چنگ بکشه روی دیوار... ماریا، مادرم همیشه همین رو می گفت و من می ترسیدم.» انگار این جملات را نه یرما، که خود نویسنده مستقیماً از زبان خود می گوید تا به خواننده گوشزد کند که ببینید لورکا چه تشبیه قشنگی را در دهان شخصیت نمایشنامه اش گذاشته است، در واقع نویسنده با برجسته تر کردن همان چیزهایی که لورکا هم می خواسته برجسته کند، سعی کرده است خواننده را در لذتی که از متن برده سهیم کند و شیوه لذت بردن از متن لورکا را به او بیاموزد. «رقص مادیان ها» گفت وگویی دوستانه و تقریباً محترمانه با یرما است؛ گفت وگویی که در آن برخلاف اقتباس هایی نظیر اقتباس های سینمایی پی یر پائولو پازولینی از متون نمایشی کهن، متن مورد اقتباس قرار گرفته تخریب نمی شود تا از اعماق آن نیروهایی کشف و به کار گرفته شوند که متن کهن را علیه خود یا علیه تفسیرهای پیش از این صورت گرفته و جا افتاده از آن به شورش وامی دارند.

البته «رقص مادیان ها» در مقایسه با «یرما»، مردانه تر است. در اقتباس چرم شیر، مردها بیشتر سخن می گویند و بیشتر در صحنه ها حضور دارند، اما این حضور به نیرویی علیه جان زنانه نمایشنامه لورکا بدل نمی شود و این جان زنانه را تخریب نمی کند در حالی که ظرفیت این تخریب وجود دارد. همان طور که در درون «یرما» شخصیتی خشن با قابلیت آدم کشی پنهان است، در متن لورکا، این قابلیت تا لحظات پایانی نمایش پنهان نگه داشته می شود. اما اقدام آنی یرما و کشته شدن خوان به دست او، ناگهان ظرفیت بی انتهای کشتار را از درون جان زنانه یرما، بیرون می افکند و متن را برای استفاده آیندگان از این ظرفیت، گشوده نگه می دارد. این یک ظرفیت از هزاران ظرفیت پنهان در متن لورکا است. نمی خواهم و قرار هم نیست روی ظرفیتی خاص انگشت بگذارم و بگویم نویسنده «رقص مادیان ها» باید از آن ظرفیت علیه متن استفاده می کرد. چرم شیر، «یرما»ی خود را نوشته است و در واقع «یرما»ی لورکا را توضیح داده و تفسیر کرده است اما تفسیر او چندان از تفسیرهای معلوم و از پیش صورت گرفته از«یرما» فراتر نرفته و مساله دقیقاً همین است.

البته چرم شیر در گفت وگوی پایان کتاب این را نمی گوید و در پاسخ به این سوال که «آیا یکی از دلایل موفقیت این بازخوانی، نزدیک بودن فرهنگ اسپانیایی و ایرانی به هم است؟» می گوید؛ «در یرما غیرت فردی به فرهنگ غیرت جمعی گره می خورد. من این بخش را در رقص مادیان ها قیچی کردم. شاید این باعث می شود که یرما و خوان بتوانند سال های سال، تا آخر عمر، در کنار همدیگر زندگی کنند. در یرمای لورکا این دو به هم خیلی پیوند خورده بود. من این را قیچی کردم به خاطر اینکه برای من در فرهنگ ایرانی، این دو تا خیلی به هم مرتبط نیستند.» چرم شیر برخلاف آنچه از خود متن برمی آید، معتقد است در موردی نظیر ارتباط غیرت فردی و جمعی، تفسیری متفاوت از تفسیر خود لورکا از این مساله ارائه داده است. این اتفاقی است که در خود متن چندان به چشم نمی آید و پشت تلاش هایی که برای توضیح متن لورکا و حفظ فضای گفت وگویی محترمانه با آن متن مخفی مانده است بی آنکه به ظرفیتی برای تخریب متن لورکا تبدیل شود.

نمایشنامه «رقص مادیان ها» چندی پیش در نشر نی منتشر شد.