دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا

نگاهی به درس های اقتصادی فیلم «آرتیست»


نگاهی به درس های اقتصادی فیلم «آرتیست»

ابتدا صرفا به عنوان بهترین فیلم اسکار اخیر به تماشایش نشستم اما در قسمتی از فیلم نکته ای توجهم را جلب کرد که برآن شدم مجددا و با نگاه دیگری به تماشای فیلم بنشینم

ابتدا صرفا به عنوان بهترین فیلم اسکار اخیر به تماشایش نشستم؛ اما در قسمتی از فیلم نکته‌ای توجهم را جلب کرد که برآن شدم مجددا و با نگاه دیگری به تماشای فیلم بنشینم.

بازیگر شهیر سینمای صامت جورج والنتین، که ژان دوژق به ایفای نقش او می‌پردازد، به دختر جوان جویای نام گفت: «اگر می‌خواهی بازیگر شوی، سعی کن با دیگران فرق داشته باشی» این نکته یادآور اولین درس اقتصاد خرد، مطلوبیت بود. جورج والنتین این نکته را گوشزد می‌کند که اگر همه کالاها همگن باشند مطلوبیت یکسانی را برای مصرف‌کننده در بر خواهند داشت در نتیجه برای مصرف‌کننده تفاوتی نمی‌کند که کدام کالای همگن را برگزیند؛ اما اگر یکی از کالاها با سایرین تفاوتی داشته باشد و خدمات یا هنر متفاوتی را اعطا کند، به نوعی احساس رضایت متفاوتی را ایجاد کرده و مصرف‌کننده را مجاب به انتخاب آن کالا می‌کند.

برای بررسی داستان اصلی فیلم لازم است نگاهی اجمالی به سطوح بررسی پدیده‌های اجتماعی ویلیامسون داشته باشیم. ویلیامسون بر این باور بود که اگر قانونی می‌خواهد وضع شود باید ابتدا فرهنگ و آداب و رسوم جامعه را مورد توجه قرار داد تا عملکرد مورد نظر و مطلوب را در‌بر‌داشته باشد.

در داستان فیلم می‌بینیم که ابتدا جورج والنتین بازیگری در اوج سینمای صامت است و دختر جوان بازیگر از او می‌آموزد پله‌های ترقی را طی ‌کند؛ اما دوران اوج دختر جوان و افول جرج والنتین با ورود سینمای ناطق آغاز می‌گردد، جورج والنتین که تعصب خاصی بر سینمای صامت دارد تن به ایفای نقش در فیلم‌های سینمایی ناطق نمی‌دهد. نکته اینجاست که جورج والنتین نه تنها بازیگر فیلم‌های صامت است، بلکه در واقع دنیای اطراف خود را نیز صامت می‌بیند به همین خاطر است که تا انتهای فیلم تنها سگ اوست که در کنارش باقی می‌ماند. او به گفته تهیه‌کنندگان و علائم بازار (صف‌های طویل فیلم‌های ناطق) مبنی بر گرایش مردم به سینمای ناطق، توجه نمی‌کند؛ کما اینکه کابوس دنیای ناطق را می‌بیند؛ اما تعصب بیش از اندازه او به سینمای صامت که بعد‌ها در خلوت خود این حس خود را با الفاظی چون غرور و احمقانه یادآور می‌شود، موجب کنار گذاشتن او از سینما می‌شود واین امر را کارگردان در صحنه‌ای از فیلم که جورج والنتین در حال پایین آمدن از پله‌های استودیو و دختر جوان در حال بالا رفتن از همین پله‌ها می‌باشد، نشان می‌دهد.

از دیگر نکاتی که نظرم را به ارتباط این فیلم با موضوعات اقتصادی جلب کرد آن بود که که فیلم دهه ۲۰ میلادی را به نمایش می‌گذارد و دوران افول ستاره سینمای صامت متقارن با رکود اقتصادی سال ۱۹۳۰ است.

جالب آنجاست که در ابتدای فیلم نحوه آشنایی دختر جوان با جورج والنتین به گونه‌ای است که عکس او در کنار ستاره سینمای صامت در صفحه اول نشریه ورایتی با تیتر «این دختر کیست؟» به چاپ می‌رسد، او هنگامی که نشریه حاوی عکس خود را به استودیو کینوگراف جهت تست بازیگری می‌برد و روزنامه را به یکی از مسوولان نشان می‌دهد با بی‌تفاوتی فرد مذکور مواجه می‌شود که به نظر راقم این سطور خود جلوه‌ای کم‌سو از شایسته‌سالاری است.

در ادامه این فیلم شاهد آن بودیم هنگامی که جورج والنتین در اوج بود، دختر جوان را در عرصه بازیگری یاری می‌کرد و هنگامی که رو به افول نهاد این دختر جوان در اوج بود که سعی کمک به او را داشت و این احساسات پاک فارغ از دغدغه آن بود که دیگری به جایی برسد و عرصه را بر یاری‌دهنده در اوج تنگ کند، این امر ناشی از وجود جامعه‌ای عکس کشورمان است که افراد در آن نمی‌توانند برد_برد زندگی کنند.

در پایان شاهد اثر چرخ دنده‌ای در فیلم هستیم، اثر چرخ دنده‌ای بیانگر این امر بود که فرد بعد از عادت کردن به یک سطح از مصرف در مقابل کاهش آن مقاومت نشان می‌دهد و به سختی از سطح مصرف خود می‌کاهد؛ زمانی که جورج والنتین قصد فروش کت و شلوار خود را به یک مغازه دست دوم فروشی داشت (در دوران بیکاری و افول خود) به ناچار به قیمتی پایین‌تر از قیمت

مد نظر خود کت و شلوار را می‌فروشد؛ اما هنگام خروج از مغازه انعامی شاهانه همچو زمانی که در سینما ستاره بود، می‌پردازد.

سپهر استیری