شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
مجله ویستا

خاطرات سیاسی دکتر بزرگمهر بختگان


خاطرات سیاسی دکتر بزرگمهر بختگان

در عین آشفتگی اوضاع مملکت, دقیقاً روزی که مرحوم احمد شاه قاجار عازم سفر فرنگ شد, من چشم به دنیا گشودم و پدربزرگم اسم بزرگمهر را برای من انتخاب فرمود

از نخستین روزهایی که به کلاس دوّم دبیرستان راه یافتم و به روی تاریخ معاصر ایران چشم گشودم، شور و شوق وافری نسبت به سرنوشت پُرهیجان یکی از خاندان های اصیل و خدمتگزار کشور، یعنی خاندان بختگان و بخصوص به زندگانی سراسر وطن پرستی و فداکاری آزاد مرد تاریخ معاصر ایران، دکتر بزرگمهر بختگان، در خود احساس کردم و در طول تحصیل، مطالعات تاریخی خود را به بررسی زندگی پُر بار این فرزند کوشا و بی توقع مام میهن مصروف نمودم. تا این که دو سال پیش به راهنمایی دوست گرانقدرم مهندس فرامرز مستقانمی، افتخار آشنایی با بانوی فاضله بدرالملوک بختگان (صدرالشریعه) خواهر صُلبی بطنی دکتر بزرگمهر بختگان را یافتم و ایشان وسیله آشنایی و ارتباط مرا با برادر ارجمندشان فراهم آوردند و جناب ایشان، با نهایت سعه صدر، خاطرات سیاسی خود را برای ویراستاری و چاپ در اختیار من بنده، راقم این سطور، گذاشتند.

اکنون که به چاپ و انتشار این اثر بی نظیر توفیق یافته ایم، وظیفه خود می دانم که از دوست عزیز و دانشمند خود، آقای دکتر نصراللّه مقطعی، که مرا در بازشناسی کلمات ناخوانای دستنویس یاری دادند، همچنین از استاد معظم مهندس ژان ژاک شیخ الاسلامی، که تنظیم و شماره گذاری صفحات را عهده دار شدند، سپاسگزاری کنم. این ابراز امتنان ناقص خواهد بود اگر مراتب شکرگزاری خود را به دوستان بزرگوارم، آقایان رضاپور علیزاده دستجردی و علی محمد سابق الذاکرین و خانم مژگان رحمت سرائی، که در تهیه فتوکپی و غلط گیری و رفت و آمد به چاپخانه، یاری ام دادند، ابراز نکنم.

از مدتها قبل، بستگان و دوستان و آشنایان و اساتید ایرانی و خارجی، با توجه به نقش مؤثری که من در تحولات سیاسی ایران داشته ام، به کرّات و به اصرار، از من خواسته اند که خاطرات سیاسی خود را، برای کمک به تاریخ کشور به رشته تحریر در آورم.

به این شوق، به رغم عوارض کهولت و ضعف قوه باصره، از چند ماه قبل، براساس یادداشت های روزانه ام که قسمت عمده آنها به همت همسر ارجمند و دانشمندم، از طریق پاکستان، به خارج از کشور آورده شده، دست به کار تحریر شدم.

اکنون که موقعیت انتشار پیش آمده است، لازم می دانم یادآور شوم که خاطرات سیاسی من، تاریخ سیاسی و اجتماعی دقیق و بی غل و غش پنجاه سال اخیر کشور است که شاید آخرین هدیه ارزشمند من به ملت ایران باشد. غالب کسانی که در سال های اخیر به نگارش خاطرات خود پرداخته اند، با شرح و تفصیل بی فایده درباره جزئیات اوائل زندگی و خانواده و پدر و مادر و برادران، مطالبی آورده اند که به کار خوانندگان و پژوهندگان نمی خورد. من در این خاطرات تنها در مواردی، به ضرورت، از زندگی خصوصی خود یاد کرده ام که به تاریخ سیاسی و اجتماعی کشور و یا جهان ارتباط پیدا می کند.

من وظیفه اخلاقی خود را، با روشن کردن گوشه های تاریک نیم قرن اخیر کشور عزیزمان، نسبت به نسل حاضر و نسل های آینده انجام داده ام. چه بسا این پرده برداشتن از روی واقعیت های تلخ به مذاق افرادی خوش نیاید. ولی دریغ است که بازیگران و سازندگان تاریخ، اسرار موفقیت ها و شکست های جامعه خود را با خویشتن به گور ببرند.

سعدیا چندان که می دانی بگو حق نباید گفتن الا آشکار

● جنگ ایران و روس

جد اعلای من، تقی بیک، برادرزاده حاجی بیگم خاتون، همسر دوّم ابوالنصر حسن بیک، مؤسس سلسله آق قویونلو، بعد از آن که در سال ۹۲۰ هـ. ق. بساط دولت آق قویونلو، بدست شاه اسماعیل صفوی، نوه دختری حسن بیک، برچیده شد، برغم اصرار پادشاه صفوی و با وجود خویشی نزدیک، بعلت کشتار بیرحمانه او در شهر تبریز، از بساط سلطنت و دربار روگردان شد و به اتفاق برادر کوچک خود، سلطان خلیل، به ایروان کوچ کرد و به زراعت و تجارت مشغول شد. چند سال بعد، از ازدواج او با دختر عموی حاجی میرزا مسلم ایروانی، فرزند ذکوری بدنیا آمد که بعدها، در سن ۱۲ سالگی به بیگلربیگی سلیمان خان معروف شد. این بیگلربیگی سلیمان خان،در سن ۱۶ سالگی، با قشون تحت فرمانش، به تشویق میرزا بزرگ فراهانی به دستگاه عباس میرزا ولیعهد پیوست و در جنگ اوّل ایران و روس ژنرال روسی، سیسیانوف را شکست سختی داد و به لقب نقیب لشکر مفتخر شد. ولی بعد از شکست اصلاندوز، که نتیجه ندانم کاری های دربار فتحعلی شاه بود و به انعقاد عهدنامه گلستان منجر شد، خود را از سیاست و سپاهیگری کنار کشید و به مطالعه و تحصیل و تألیف کتب فلسفه و حکمت مشغول شد. مدتی با میرزا صالح شیرازی در تحریر و تنظیم اوّلین روزنامه ایرانی که به نام کاغذ اخبار یا طلیعه، در تهران با چاپ سنگی منتشر می شد همکاری کرد. در این ایام سفری هم به همدان کرد و از محضر آخوند ملامحمد صمد همدانی، صاحب کتاب بحرالمعارف کسب فیض کرد. خدمات فوق العاده بیگلربیگی سلیمان خان به معارف ایران در حقایق الاخبار ناصری، تألیف میرزا جعفر خورموجی ضبط است که برای پرهیز از اطناب کلام از ذکر آنها خودداری می کنم.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.