جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
گوشه هایی از زندگی طنز آمیز اینشتین
●حاضر جوابی اینشتین
در گفت و گویی بین اینشتین و برنارد شاو(نویسندهی شوخ طبع و حاضر جواب انگلیسی)، شاو به ابنشتین گفت: ببینم اینشتین عزیز، آیا شما خودتان چیزهایی را که مینویسید میفهمید؟ اینشتین بیدرنگ پاسخ داد: بله، البته به همان اندازه که شما از داستانهایتان سر در میآورید!
●ما نیستیم
یکبار بانویی از علیا مخدرات مشهور برلین او را به صرف شام دعوت کرد و برای این که اینشتین دعوتش را بپذیرد، نام گروهی از مشاهیر و شخصیتهای مهم و به اصطلاح کلهگنده را که قرار بود در مهمانی او حضور یابند، نام برد. اینشتین در پاسخ گفت: به این ترتیب، انتظار دارید من هم یکی از وسایل تزیین میز شام شما باشم!
●کار مهم
در دیداری که بین اینشتین و چارلی چاپلین صورت گرفت، اینشتین به چارلی چاپلین گفت: کار شما خیلی مهم است، زیرا مردم جهان از هر کشور و قومی که باشند حرکتهای شما را میفهمند و تحسینتان میکنند. چارلی در پاسخ گفت: ولی به نظر من کار شما خیلی مهمتر است، زیرا مردم جهان از هر کشور و قومی بدون آن که حرفهای شما را بفهمند تحسینتان میکند!
●کم حرفی اینشتین
خانم اینشتین از کمحرفی شوهرش پیش زن همسایه شکایت میکرد و میگفت: این آلبرت بسیار ساکت و کمحرف است و طی چهار سالی که با هم ازدواج کردهایم فقط چهار مرتبه با من حرف زده است! زن همسایه مشتاقانه پرسید: خوب، توی این چهار بار، چیبهت گفت؟ خانم اینشتین پاسخ داد" گفت کتابها و یاداشتهای منو کجا گذاشتی !
●دلسوزی اینشتین
وقتی پیشبینی اینشتین در مورد خم شدن نور از سوی اخترشناسان تایید شد و طی تلگرافی به دست اینشتین رسید، یکی از شاگردانش از او پرسید: اگر پیشبینی شما تایید نمیشد، چه میکردید؟ اینشتین در پاسخ گفت: آن وقت دلم به حال خدای عزیز میسوخت!
●برنده نمیشدم
در زمان حیات اینشتین، یک ثروتمند امریکایی اعلام کرد اگر فردی بتواند فرضیهی نسبیت را طی مقالهای که از ۳ هزار واژه تجاوز نکند، به سادهترین شکل توضیح دهد، ۵ هزار دلار جایزه خواهد داشت. جنجال بزرگی بر پا شد و فیزیکدانان زیادی در آن مسابقه شرکت کردند. از اینشتین پرسیدند شما چرا در این مسابقه شرکت نکردید؟ در پاسخ گفت: ازدحام به اندازهای است که من هم اگر شرکت میکردم، برنده نمیشدم!
●جنگ اجتناب ناپذیر
در سال ۱۹۲۳ میلادی، وقتی اینشتین میخواست به امریکا برود، تعداد زیادی از اتحادیههای زنان به دلیل این که اینشتین را اشاعه دهندهی عباورهای فساد برانگیزی مانند صلح طلبی و نفی خدمت سربازی میدانستند(!)، با ورود وی مخالفت کردند. اینشتین با لحن آمیخته به شوخی به خبرنگاران گفت: چرا نمیخواهند مردی را که با هر جنگی در جهان بهجز جنگ اجتناب ناپذیر بین زن و شوهرها مخالف است، در امریکا نپزیرند!
●پول یک ساعت
وقتی کارمند دفتر ثبت اختراع در سوییس بود با حقوق کارمندی زندگی میکرد و وضع مالی رضایتبخشی نداشت، به طوری که گاهی دانشجویان را در خانه میپذیرفتند. روزی اینشتین با شوخی تلخی چنین گفت: من در نظریهی نسبیت در هر نقطه از فضا ساعتی قرار دادم و حال آنکه در عالم واقعیت، آن قدر توان مالی ندارم که ساعتی در اتاق خودم بگذارو!
●کمتر از دوازده نفر
شایع شده بود که در جهان فقط ۱۲ نفر نظریهی نسبیت را درک کردهاند. خبرنگاری در این باره از اینشتین پرسید: حقیقت دارد در جهان فقط ۱۲ نفر از سخنان شما سر در آوردهاند؟ در پاسخ گفت: راستش اندکی مبالغه کردهاند. خبرنگار پرسید: منظورتان این است که بیش از ۱۲ نفر باید باشند؟ اینشتین گفت: خیر، به نظرم از ۱۲ نفر کمتر باشند!
●اندیشهی اینشتینی
روزی خبرنگاری از اینشتین پرسید: شما که پیوسته در حال فکر کردن هستید، اگر فکر جالبی به سراغتان بیاید، چگونه آن را ثبت میکنبد؟ ایا دفتر یادداشتی به همراه دارید؟ اینشتین گفت نه. خبرنگار پرسید: آیا اندیشههایتان را روی سردست پیراهنتان مینویسید؟ اینشتین باز گفت نه و خبرنگار پرسید: پس چگونه؟ اینشتین پاسخ داد: راستش بخواهید من در طول زندگیام به جز یکی دو تا، هیچوقت اندیشهی جالبی نداشتهام!
●اینشتین لوله کش
اینشتین علیه کمیتهی مک کارتی که هدفش محدود کردن آزادی اندیشه در امریکا بود، قیام کرده بود. روزی گفت: اگر بار دیگر به دنیا بیاید ترجیح میدهد که فروشندهی دوره گرد یا کارگر لوله کش باشد، زیرا این افراد نسبت به استادان دانشگاه و روشنفکرانی که از دولت حقوق میگیرند، از نعمت آزادی بیشتری برخوردار هستند. جالب است که پس از انتشار این سخن، اتحادیهی کارگران لوله کش شهر شیکاگو، کارت عضویت افتخاری برای اینشتین فرستاد!
●جلسه تعطیل
اینشتین در سالهای نخست ازدواج با فیزکدانان جوان و همکارانش در آپارتمان خود جلسههای بحث و گفت و گو داشت. اما پس از تولد نخستین فرزندش، به دلیل آویختن کهنههای بچه در راهروی آپارتمان، تشکیل جلسهها تق و لق شد!
●مد اینشتینی
روزی هنگام استقبال پر شور خانمهای نیویورکی به شوخی گفت: خانمهای نیویورک به طور معمول خیلی تابع مد هستند و به نظرم امسال نظریهی نسبی جزو مد شده است .
نویسنده: آقای جواد علیزاده
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست