جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

کاش سینما حکومتی بود


کاش سینما حکومتی بود

عبارتهای «سینمای دولتی», «فیلم ساز دولتی» و «سینماگر حکومتی» را بارها شنیده ایم

عبارتهای «سینمای دولتی»، «فیلم ساز دولتی» و «سینماگر حکومتی» را بارها شنیده ایم. از کسانی شنیده ایم که منتسب به بدنه سینمای ایران هستند. آنان بر آن اند که در صورت سلطه دولت به سینمای ایران، عرصه خلاقیت بر سینماگر ایرانی تنگ می شود، سینماگر از اندیشه ورزی باز می ماند و در نتیجه سینمای ایران استقلال خود را از کف می دهد و از بالندگی به دور می افتد! آنان همچنین بر این باورند که فیلم ساز و سینماگر وابسته به دولت و حکومت، هنرمند توجیه گر قدرت و مبلغ اهالی عرصه سیاست است و با ذات هنر یعنی حقیقت گرایی و استقلال نفس فاصله دارد.

نگارنده با قاطعیت تأکید می کند نکوهش گران سینما و سینماگر دولتی، دانسته و ندانسته در مسیر خواست کلونی های صهیونیستی گام برمی دارند. این نکوهش گران متأثر از اندیشه «جدایی» هنر از سیاست اند! اندیشه ای که پافشاری می کند «شأن هنر اجل از سیاست است. هنر خلاقیت را ابزار تبلور ارزشهای انسانی قرار می دهد اما سیاست به سرکوب اندیشه و ارزشهای بشری در مسیر دستیابی و تثبیت قدرت می پردازد.»

«جدایی هنر از سیاست» از یک منظر درست است!

سیاستی که به دور از آموزه های الهی- اسلامی است، بی شک با ارزشهای متعالی نسبتی ندارد. از تعهد و مسئولیت فردی و اجتماعی برنمی خیزد و قدرت را صرف علائق شخصی و حزبی پی می جوید. طبیعی است هنری که در خدمت سیاست غیر الهی قرار گیرد، موجد و تصویرگر ارزشهای متعالی نیست و در خدمت بشریت معنا نمی پذیرد.

از این رو می توان گفت شأن هنر اجل از سیاستی است که منشاء غیرالهی دارد. البته نه هرگونه هنری بلکه هنر ناظر بر ایمان و آموزه های آسمانی!

هنر زمینی، هنری که از نفسانیت آدمی برخاسته است و رو به نفسانیت آدمی دارد، شأن و ارجمندی ندارد! «هنر برای هنر» است. وبال فطرتهای خداجوست. مانع خلاقیت متعهدانه است و حقیقت گرا تلقی نمی شود.

اما وقتی هنر و سیاست هر دو برخاسته از متن دین الهی (=اسلامی) است، در این صورت آیا می توانیم بگوییم، این دو از یکدیگر متأثر نیستند و می توان با مرزی پررنگ، هر دو مقوله را جدا فرض کرد؟!

می توان حکم داد که شأن هنر متعهد یا همان هنر راستین از سیاست الهی یا سیاست دینی، اجل است و نباید هنر را ابزار سیاست ورزی الهی قرار داد؟!

صهیونیست ها به منظور دور کردن ابزار تأثیرگذار هنر از سیاست و برای در امان ماندن سیاست ورزی های مزورانه و نفسانی و نامشروع خود از نقد هنرمندان متعهد ، هنر و سیاست را جدا تعریف می کنند و هنر اعم از سینما را بی نسبت با دغدغه های دولت و سیاست توصیف می نمایند و سینماگر سیاسی را نکوهش!

اما این در حالی است که صهیونیستها هنر را کاملا در جهت خواست سیاسی و سیاستهای منفعت طلبانه دنیوی خود به کار گرفته اند. به همین دلیل است که تأکید کردم کسانی که در داخل زبان به نکوهش «هنر سیاسی» و «سینما و سینماگر دولتی» گشوده اند- خواسته و ناخواسته- گسترش دهنده اندیشه ای صهیونیستی هستند.

آنها سینمای دولتی را نکوهش می کنند اما در عین حال و به گفته برخی از دوستان منتقد، از پول دولت در مسیر سینماورزی خود سود می جویند. و جالب اینکه با پول دولت علیه دولت و ای کاش تنها دولت، علیه نظام سیاسی دینی فیلم می سازند.

آنها سینماگر دولتی را نکوهش می کنند اما همپوشان با خواستهای دولتهای غربی و کلونی های وابسته به آن ها فیلم می سازند. به یاد بیاورید که مقامات آمریکایی دوبار فیلم «جدایی...» را ستودند و اتحادیه اروپا بابت فیلم ساخته نشده سازنده جدایی ...« جایزه ای کلان به او اعطاء کرد.

آنها یعنی همان نکوهش گران سینما و سینماگر دولتی، دولتی بودن را مشابهت آرمان ها و اهداف و آراء دولت و فیلم ساز معنا می کنند.

اما توضیح نمی دهند بنا به کدام اصل عقلانی حتما هنرمند و دولت و دولتمرد باید، دارای عقاید متفاوت و متضاد باشند؟

چرا سینما و سینماگر باید با دولت دچار فاصله ای زیاد و گسستی عمیق شوند؟ چرا؟

چرا آنها که خود را روشنفکر نیز می خوانند و معلوم نیست چرا می خوانند، دین ورزی و روحیه انقلابی یک فیلم ساز را فضیلتی دولتی می پندارند؟ چرا تعهد به مردم و انقلاب اسلامی را صرفا تعهدی حکومتی معنا می کنند؟

آیا برای مستقل بودن و فوران خلاقیت، حتما باید در برابر نظام سیاسی دینی و آرمان ها و ارزش های آن، فریاد مخالفت سرداد؟

می بینید که مخالفان «سینما و سینماگر دولتی» با «منطق» فاصله زیادی دارند. می بینید که دوستان برای اندیشه صهیونیستی شان به جای استدلال، غوغا به راه می اندازند و صرفا به شعار بسنده می کنند.

چند روز پیش مطلبی را در روزنامه ای می خواندم. منتقدی «مدیر جشنواره دولتی بودن» را هدف تمسخر و نکوهش قرار داده بود! مضحک اینکه همین فرد که در حلقه نکوهش گران سینما و سینماگر دولتی است، خود سالها به همکاری با دولت در عرصه سینما مشغول بوده است.

شک نکنیم که مخالف با نسبت سازی میان دولت و سینما، دولت و سینماگر، اگر یک دلیل اصلی دارد آن؛ مخالفت با نظام سیاسی و دولت وفادار به نظام است. مخالفت با ممیزی برپایه آموزه های الهی و ارزش های عرفی جامعه است. مخالفت با نظارت حکومت دینی بر هنر و سینما است.

نگارنده می پرسد:

یک- به واقع چند فیلم ساز در سینمای ایران وجود دارند که در مسیر توجیه عملکرد دولت فیلم می سازند؟

دو- چند فیلم ساز وجود دارند که به صورت تحمیلی به تحسین نظام سیاسی دینی مشغول شده اند؟

سه- چند فیلم ساز سراغ دارید که به زور دولتیان به ساخت فیلم سفارشی اقدام کرده باشند؟

چهار- ممیزی پاسدار ارزش های یک ملت در عرصه هنر است.

فیلمی که ارزش ها را رعایت کند، براحتی از دروازه ممیزی عبور می کند. مخالفان سینمای دولتی چرا ممیزی را سانسور و سانسور را خصلت نظام دینی و مصداق سینمای دولتی معرفی می کنند؟ سانسور به ذات برآمده از خفقان است و با ممیزی آن هم از نوع اسلامی، متفاوت است.

نگارنده آرزو می کند روزی سینما و سینماگری مبتنی بر آرمان های مردم و حکومت اسلامی به طور جدی در ایران پا بگیرد. چرا که در این صورت سینمای ما تبدیل به سینمای ملی می شود. سینمایی که همه ارزش های الهی و باورهای متعالی یک ملت را در بردارد و واتاب می دهد. سینمایی که نه توجیه گر سیاست های نامشروع بلکه آگاهی دهنده و مشوق بیداری است! سینمای متعهد! سینمای مردمی!

پژمان کریمی