سه شنبه, ۱۸ دی, ۱۴۰۳ / 7 January, 2025
هارمونی رنگ ها و كلمات
آتلیه كوچكی در خیابان «سهروردی» من را میبرد به سالهای دور، خیلی دور؛ به سالهای پربرگی درخت كهنسال هنر ایران. چشم كه میگردانم، دور تا دورم تكهای، نشانهای یا رد پایی از این هنر پیداست. نبض اینجا با هنر و بهخصوص نقاشی و ادبیات میزند و اگر بویی است، بوی رنگ است و كاغذ كهنه كتاب. دور تا دور ما را كتابخانهای گرفته یكدست، با كتابهایی كه جلدشان یكرنگ و بهنظر قدیمی میآیند. «آغداشلو» با چشمهای جستوجوگرش روبهرویم نشسته و از روزگار رفته بر هنر ایران میگوید. پشت او تابلویی است كه مردی را بیدهان نشان میدهد، بیلبی برای سخن گفتن؛ انگار دستی، دهان او را از روی تابلو برداشته و برده و سوءقصدی به یك اثر درخور كرده است. «آیدین آغداشلو» در نقاشیهایش، در «خاطرات انهدام»، با وسواس و دقت خاصی كار میكند و بعد به انهدام نقاشیهایش مینشیند. به قول خودش؛ «ارزش باید فراهم میآمد، تا انهدامش معنا پیدا كند.» نیامده بودیم كه از نقاشیهایش حرف بزنیم كه این مجالی دیگر میطلبد اما از تاثیر ادبیات در كارهایش حرف زدیم. اصلاً برای همین آمده بودیم، تاثیر ادبیات بر نقاشی. «آغداشلو»ی نقاش، گرافیست و منتقد از تاریك و روشن تاثیرگذاری این دو هنر برایمان گفت و حكایت هنرمندانی كه انس و الفتی دیرین با نقاشی و ادبیات داشتند.
ـ گفتوگو را با سوالی آغاز میكنم كه درواقع فتحالبابی است كه تاثیر ادبیات را بر هنر نقاشی روشنتر میكند. به نظر شما ادبیات و بهخصوص شعر چه نقطه اشتراكی با نقاشی دارد و در طول زمان تا چه اندازه این دو هنر از هم تاثیر گرفتهاند؟
هنرمندان قدیم ایرانی در رشتههای مختلف هنر دست داشتند و بسیاری از آنها جامعالاطراف بودند. بسیاری از نقاشان شعر میگفتند و خوشنویسان با ادبیات پیوند ناگسستنی داشتند. در اشعار حافظ، اشارههایی مربوط به نقاشی و موسیقی را بسیار زیاد میبینیم. اینها گروه فرهیخته جامعه بودند و با یكدیگر همنشینی داشتند و از هم میآموختند. در مجالس و محافل انس همراه هم بودند و این طریق تاثیر قطعی هنرهای مختلف روی هنرمندان حساس آن دوران احساس میشد. در جهان معاصر هم با وسعتگرفتن رسانهها و با انتشار گسترده آثار نهتنها در یك كشور و یك جامعه بلكه در سرتاسر جهان، هنرمندان ارتباط و اتصال زیادی با هنرهای گوناگون پیدا كردهاند. در وهله اول این موضوع به حساسیت آنها بازمیگردد و این حساسیت باعث میشود زمینههای مختلف هنری را جستوجو كنند تا از آن در خلق آثارشان یاری بگیرند.
اینجاست كه هنرمندان تاثیر میگذارند و تاثیر میگیرند و شما میبینید كه این تنها در دوران گذشته نیست كه حتی یك هنرمند چند كار مختلف را میتوانست انجام دهد یعنی كسی مانند «میكل آنژ» یا «لئوناردو داوینچی» كه هنرهای مختلف را یكجا در خود جمع كرده بودند. حالا اگر مایل هستیم این تاثیرات را ردگیری كنیم و نحوه و نوع و چگونگی آن را سراغ بگیریم، زمینه قابلتوجه و بسیار جذابی است.
ـ شما این نزدیكی و ارتباط را ناشی از وجوه مشترك هنرها و تاثیرگذاری آنها روی هم میدانید، درست است؟
بله، یكی از زمینههایی كه هنرمندان مختلف با كار همدیگر آشنا میشدند و اتصال و ارتباط پیدا میكردند، كتابخانههای قرنهای گذشته و هنرمندانی بوده كه در آن كتابخانهها جمع میشدند. این كتابخانهها مكانهایی برای جمعآوری متون ادبی بوده ولی تنها به همین اكتفا نمیشده بلكه خود آن كتابخانهها كارگاههایی برای فعالیت هنرمندان مختلف در كنار هم بوده است. به این ترتیب هر نسخه خطی نفیسی كه مصور میشد، یك متن ادبی یا علمی مالامال از حكمت بود و با نوشتن این متنها خوشنویسها با ادبیات پیوند بسیار نزدیكی پیدا میكردند. چون این كتابها اغلب در این كتابخانهها مصور میشد، پس نقاشها با خوشنویسها و با متونی كه برایشان انتخاب میشد، تا آن بخش متنها را نقاشی و تصویرگری كنند، آشنا میشدند و عمیقا ارتباط برقرار میكردند. یكی از الزامات كار نقاش این بود كه قسمتی از یك كتاب را نقاشی كند. كتاب را بفهمد و آن قسمت را شناخته و دانسته باشد تا تصویر متناسب با آن را نقاشی كند. پس نقاشان ما قطعا با ادبیات رابطه بسیار نزدیكی داشتند، نویسندگان و شاعران در همان محافلی كه اشاره كردم، با هنرمندان دیگر ارتباط برقرار میكردند و از هنرشان بهشدت تاثیر میگرفتند. اشارههای به نقاشی و چهرهنگاری و نگارگری در مجموع در آثار شعرا و نویسندگان ایرانی زیاد دیده میشود، بهطوری كه ما بعضی از مسائل و موضوعات نقاشی را میتوانیم در متون ادبی ردیابی كنیم و پاسخ سوالاتمان را در آنجا پیدا كنیم. این ارتباط نزدیك و سازنده به هنرمندان كمك میكرده كه مشتركا تعریفی از معنا، مفهوم، زیبایی و لطف الهی را جستوجو كنند.
این احساس از صحبتهایتان به من دست میدهد كه این پیوند و تاثیرگذاری متعلق به دوران گذشته است و امروز این رابطه گسسته شده است.
چرا، امروز هم این رابطه وجود دارد. همه دوستان و آشنایان من با بخشی از فرهنگ و ادب و هنر معاصر ایران و جهان آشنایی نزدیك و تام و تمام دارند، در كسی بیشتر و در كسی كمتر. بهعنوان مثال سینما، هنری است كه برای هنرمندان دیگر یك زبان و یك جهان دلپذیر و بسیار گستردهای را تصویر میكند و با ادبیات ارتباط مستقیمی دارد. برای هنرمندان ایرانی، شعر فقط یك خاطره نیست، بلكه بخشی از هستیشناسی هنرمند است. بنابراین هنرمند معاصر ما فینفسه روشنفكر و تعقیبكننده رویدادهای فرهنگی و هنری جامعه خودش هم هست.
ـ جایی خواندم كه پدرتان در كودكی برای شما شاهنامه میخواند و از همان زمان علاقه به شعر در شما شكل گرفت. بعدها هم به خوشنویسی و جمعآوری نسخههای قدیمی روی آوردید. تا چه اندازه این دو هنر بر شما تاثیر گذاشت؟ میتوانیم ردپای شعر و خوشنویسی را در كارهای شما ببینیم؟
خیلی زیاد. چون تقریبا هرچه نقاشی میكنم، درباره نگاه امروزی به فرهنگ گذشته است، درباره رفتار جهان معاصر است با نمونههای عالی باقیمانده از دورههای قبل و دستاوردهای هنرمندان بزرگ. بنابراین هم با خوشنویسی، تذهیب، نگارگری و هم با نقاشی غربی بهصورت نمونههایی از آثار هنرمندان بزرگ گذشته الفت بسیار دارم چون موضوع كار من «خاطرات انهدام» است و رفتار جهان صنعتی معاصر با نمونههای شاعرانه، ظریف و خیالانگیز گذشته، بنابراین این برخورد نقطه اصلی مورد نظرم است و در نتیجه اگر نسبت به آن علم و اطلاع و نزدیكی نداشته باشم، این انهدام را نمیتوانم تصویر كنم. برای من بهطور استثنایی توجه به حوزههای مختلف هنر و فرهنگ الزامی بوده است. من هنرهای سنتی ایرانی را آموختم و در كنارش به آنچه در حوزه فرهنگ و هنر معاصر جهان میگذرد، علاقه نشان دادم. سالها متون ادبی یا اشعار شاعران معاصر ایران را معرفی كردم یا بر آنها مقدمه نوشتم. برای من این فرهنگ، پیوسته و گسترده و جلوهها و جنبههای مختلف آن، موضوع آثارم بود. بنابراین یكی از دلبستگیها و وسوسههایم بود كه آن را خوب بشناسم و زاویههای مختلفش را بررسی كنم تا بدانم درباره چه چیزی صحبت میكنم.
اینطور كه معلوم است، با شعر و ادبیات انس و الفت زیادی دارید.
من با شعرای بزرگ ایرانی بسیار نزدیك هستم. همیشه بهطور مكرر و منظم برگشتهام به شعرهای سعدی، حافظ، مولوی و بارها و بارها خواندم. البته نه به این دلیل كه فقط یك علاقه گذشتهگرا باعث این امر شده، بلكه به این دلیل بوده كه در كار شاعران بزرگ گذشته ایران، نوعی فراگیر بودن را میبینم كه مسائل و مشكلات من را بهعنوان انسان معاصر میتوانند پاسخ دهند. این شاعران به گذشته دوردست مقید نماندند و در آنجا حبس نشدند، بلكه شعر آنها از فراخنای زمان و مكان میگذرد و با انسان معاصر مكالمه برقرار میكند و این وجهی است كه هنر یا هنرمندان را زنده و پایدار نگه میدارد. هر نابغه بزرگی از این خصوصیت برخوردار است، چه «شكسپیر» باشد در انگلستان قرن شانزدهم، چه حافظ باشد در ایران قرن هشتم و چه خیام باشد و هر متفكر یا شاعر بزرگی كه در هر جای جهان بوده، از شعرای بزرگ عرب تا نویسندگان معتبر جهانی. همه اینها در یك همنظری عظیم یك سرود ازلی و ابدی را اجرا میكنند و آن سرود در تقدیس معنا و جهان است. هركس با یك لحن و زبان و هدف بخش خودش را میسراید و اینها در كنار هم تمدن و فرهنگ بشری را شكل میدهند و تجسم میبخشند. بنابراین من هر جایی كه توانستم، گوشم را به روی خوانندگان این سرود باز گذاشتم.
ـ اگر بخواهیم در تاریخ هنر بهدنبال ردپای تاثیر ادبیات در نقاشی و دیگر هنرها بگردیم، به نظر شما این تاثیر در دوران معاصر بیشتر بوده یا در گذشته؟
این یك جستوجو و تحقیق است. اهل نظر و علاقه میتوانند این را خیلی خوب جستوجو كنند. فیالمثل فلان مورد در شعر حافظ چگونه و به چه طریقی منعكس و بازگو شده كار بسیار درست و شیرینی است. این فقط یك كنجكاوی ساده نیست، بلكه جهانبینی وسیع آدمی مثل حافظ یا سعدی را میتواند دوبارهسازی و به ما عرضه كند. در هنرمندان معاصر، تعداد زیادی از افرادی كه این تاثیرهای متقابل را گرفتند، مشخص هستند. در گذشته، هنرمندان مثل «محمودخان ملكالشعرا»، به چندین هنر آراسته بودند، شاعر، نقاش و خوشنویس بودند. این آدمها هنرمندان استثنایی بودند كه این مجموعه را در خودشان جای میدهند. البته استثنایی با معیارهای دوران ما و گرنه در آن زمان بسیاری از هنرمندان اینچنین بودند. در زمان معاصر هم هنرمندانی هستند كه در عین حال هر دو، سه هنر را با هم دارند؛ مثل منوچهر یكتایی كه شاعر و نقاش خوبی است، یا هنرمندان دیگری مثل سهراب سپهری مجموعه هنرها را در خودشان جمع میكنند. كسانی كه من میشناسم، ممكن است مثل «سپهری» یا «یكتایی» به یك اندازه در خودشان از هر دو هنر جمع نكرده باشند ولی میزان علاقه را خیلی زیاد در نقاشان میبینیم. هنرمند معتبری مثل ابوالقاسم سعیدی با موسیقی ایرانی خیلی خوب آشناست و تار را با هنرمندی میزند یا «بهمن محصص» كه با ادبیات و نمایشنامهنویسی جهان معاصر بسیار نزدیك است و خوب درك میكند و روی طرحها و نقاشیهای او تاثیر میگذارد. همه اینها را میشود تكتك ردگیری و پیدا كرد.
در تاریخ نقاشی ایران به آثار متعددی در مضمونهای حماسی، تغزلی، عرفانی و اخلاقی بر میخوریم، مثل كارهای كمالالدین بهزاد یا رضا عباسی. در بررسی آثار این هنرمندان تاثیر ادبیات تا چه اندازه احساس میشود؟
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست