شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
مجله ویستا

شوخی های موقعیت موفقیت درام


شوخی های موقعیت موفقیت درام

درباره طنز کلام و موقعیت

یکی از معمول‌ترین و مکررترین نظریه‌ها درباره هنر سینما و به تبع آن درام تلویزیونی که در عین حال از نادرست‌ترین و گمراه‌کننده‌ترین آنهاست، ضرورت تسلط و غلبه تصویر بر صدا و دیالوگ است.

این که در هر اثر تصویری، هرقدر اطلاعات و روند درام از طریق تصاویر منتقل شود و دیالوگ و حاشیه صوتی سهم کمتری در ارائه اطلاعات داشته باشند، آن اثر حاوی ارزش‌ها و داشته‌های بیشتری است و به ذات هنر نزدیک‌تر.

بالطبع آنها که چنین عقیده‌ای دارند، سینمای دوران صامت را به ماهیت و جوهر سینما نزدیک‌تر می‌دانند و ورود صدا به سینما را معادل افت و عقبگرد این هنر تلقی می‌کنند.

البته موضوع یادداشت حاضر پرداختن به این موضوع و اثبات نادرستی آن نیست، اما در نظر داشتن این که هنرهای تصویری همانقدر که وابسته تصویرند، محتاج صدا و دیالوگ نیز هستند برای ادامه بحث ضروری است.

در کشور ما بسیارند کسانی که همچنان معتقد به برتری تصویر بر صدا هستند و حاصل چنین تلقی‌ای در حوزه طنز هم بالطبع ترجیح طنز موقعیت در فیلم‌ها و سریال‌ها بر طنز کلامی خواهد بود.

همچنان که همیشه برای ارزیابی و ارزشگذاری مثلا یک سریال تلویزیونی، یکی از ملاک‌ها و معیارها بررسی کمیت شوخی‌ها و طنزهای تصویری و برآمده از موقعیت و نسبت آنها با شوخی‌های وابسته به کلام و دیالوگ است و این‌که هرقدر حجم شوخی‌های موقعیت بیشتر باشد، سریال مورد نظر بهتر است و با افزوده‌شدن طنز کلامی، از ارزش آن کاسته می‌شود.

ناگفته پیداست چنین تلقی‌ای چقدر می‌تواند گمراه‌کننده و نادرست باشد. واقعیت این است که در حوزه کمدی، طنز کلامی همانقدر ارزشمند و لازم است که طنز موقعیت و تصویر.

در تاریخ سینما مثلا کمدی‌های برادران مارکس به عنوان آثاری بشدت متکی به کلام و شوخی‌های گفتاری، همانقدر ارزشمندند که کمدی‌های چاپلین، باستر کیتن و هرولد لوید، به عنوان نمونه‌های درخشان سینمای صامت و طنز موقعیت.

یکی از محبوب‌ترین و معروف‌ترین سریال‌های تلویزیونی آمریکا که حتی در فرهنگ عامه آن کشور هم تاثیر گذاشته و به عنوان یکی از برترین محصولات تاریخ تلویزیون آمریکا معرفی شده، سریال «دوستان» است که اثری بشدت متکی بر دیالوگ و شوخی‌های کلامی است و شخصیت‌ها اغلب در محیط محدود یک خانه و نشسته روی کاناپه در حال رد و بدل کردن دیالوگ با همدیگرند.

طنز موقعیت در ماهیت و نفس خود بر طنز کلامی برتری ندارد و تنها و تنها کیفیت و نوع پرداخت یک امر دراماتیک، چه کلام و چه موقعیت است که ارزش آن را تعیین می‌کند.

ضمن این که امروزه آرمانی‌ترین و ایده‌آل‌ترین شکل کار نمایشی، با درهم‌آمیختگی و ترکیب متعادل کلام و تصویر است که متجلی می‌شود.

واقعیت این است در سریال‌ها و دیگر آثار نمایشی تلویزیون، آنچه نقطه ضعف و کمبود اصلی به حساب می‌آید، همین ترکیب و همجواری متناسب و هماهنگ است.

گذشته از کیفیت گاه ضعیف و نازل شوخی‌های کلامی و پیش پاافتادگی آنها، آنچه بیشتر توی ذوق مخاطب می‌زند، بی‌ارتباط بودن این دیالوگ‌ها با موقعیت و شرایطی است که شخصیت‌ها در آن قرار دارند. بگذریم از این که گاه اصلا موقعیتی هم در کار نیست و تنها تمهید کارگردان برای خنداندن مخاطب در گذاشتن مشتی دیالوگ نامتناسب و گاه مبتذل در دهان شخصیت‌ها برای خنداندن مخاطب به هر قیمت خلاصه می‌شود.

این را هم باید اضافه کرد که نگارش فیلمنامه سریال‌های تلویزیونی در دنیا، اکنون دیگر امری است پیچیده و وسیع که نگارش همه آن در بیشتر مواقع از حوزه تخصص و توانایی‌های یک فرد خارج است.

بدیهی است نویسنده‌ای که در نوشتن دیالوگ تخصص دارد، به همان اندازه در نوشتن موقعیت‌های دراماتیک غیرکلامی حاذق و متخصص نباشد و نگارش این بخش از فیلمنامه (البته با حضور و هدایت یک سرپرست) به فرد دیگری واگذار شود و این شیوه‌ای است که در سیستم سریال‌سازی دنیا پیاده شده و همواره جواب داده است.

در عرصه طنز تلویزیونی که به طور یکسان وابسته به موقعیت‌های کلامی و غیرکلامی است، به چنین تقسیم کاری افزون‌تر نیاز است و این خلائی است که در جریان سریال‌سازی تلویزیون ما احساس می‌شود و شاید وقت آن رسیده باشد که در حوزه فیلمنامه‌نویسی سریال‌های تلویزیونی، از گروه نویسندگانی با قابلیت‌ها و توانایی‌های مختلف و البته هماهنگ با هدف کلی مجموعه استفاده شود.

طنز در هر عرصه و به هر شکلی، چه کلامی و چه وابسته به موقعیت، اگر درست و مناسب پرداخت شده باشد، همواره موثر و ماندنی است.

به جای تلاش در تقسیم‌بندی‌هایی از این دست، بهتر است دغدغه و تلاشمان را در ارائه آبرومندانه‌ترین و بهترین نوع آن بکنیم. اگر ملاک، کیفیت‌های هنری یک کار باشد، تقسیم‌بندی‌هایی از این دست، خود به خود در درجه بعدی اهمیت قرار خواهد گرفت.

مسعود ثابتی