یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

صرف فیلم با لیموناد در ضیافت دعوای سینمادارها


صرف فیلم با لیموناد در ضیافت دعوای سینمادارها

سینمای «میرزا ابراهیم خان صحافباشی » فقط یك ماه رمضان عمر كرد در مورد تعطیلی این سینما, «جمال امید» دو روایت را بازگو می كند اولین روایت این است كه گروهی از مردم با بدگویی از سینما و بی دین دانستن آن باعث می شوند شیخ فضل الله نوری به تكفیر سینما بپردازد و به همین دلیل صحاف باشی سینمایش را تعطیل می كند

میرزا ابراهیم‌خان‌ عكاسباشی‌ را می‌توان‌ اولین‌ فیلمبردار تاریخ‌ سینمای‌ ایران‌ نامید. سال‌ ۱۹۰۰ است‌ و مظفرالدین‌شاه‌ در سفری‌ به‌ فرانسه‌ در میان‌ وسایل‌ سرگرمی‌ یك‌ دستگاه‌ سینماتوگراف‌ می‌بیند. از این‌ وسیله‌، مظفرالدین‌ شاه‌ خوشش‌ می‌آید، چنانكه‌ در سفرنامه‌اش‌ می‌نویسد: «دستگاهی‌ است‌ كه‌ به‌ روی‌ دیوار می‌اندازند». در همان‌ مواقع‌ است‌ كه‌ در فرانسه‌ كارناوالی‌ برپا بوده‌ است‌ میرزا ابراهیم‌خان‌ عكاسباشی‌ از این‌ كارناوال‌ فیلم‌ می‌گیرد و بدل‌ به‌ اولین‌ فیلمبردار تاریخ‌ سینمای‌ ایران‌ می‌شود، با اینكه‌ بعدها «خان‌ باباخان‌ معتضدی‌» بود كه‌ فیلمبرداری‌ حرفه‌یی‌ را دنبال‌ كرد.

به‌ هرحال‌، سال‌ ۱۲۷۹ هجری‌ است‌ كه‌ سینماتوگراف‌ وارد ایران‌ می‌شود، اما فقط‌ قاجاریان‌ اشرافی‌ و درباریان‌ از این‌ پدیده‌ می‌توانند استفاده‌ كنند. محل‌ استفاده‌ هم‌ بیشتر در جشن‌ها و مراسم‌ عروسی‌ و شادی‌های‌ مختلف‌ بوده‌ كه‌ در آن‌ فیلم‌هایی‌ را كه‌ اغلب‌ از روسیه‌ وارد می‌شدند، به‌ نمایش‌ می‌گذاشتند. تفاوت‌ سینمای‌ ایران‌ با سایر نقاط‌ دنیا هم‌ از همین‌ جا شروع‌ شد. در واقع‌ در تمام‌ نقاط‌ دنیا، سینما یك‌ سرگرمی‌ عامه‌ پسند بود و فیلم‌های‌ ابتدایی‌ بیشتر در مناطق‌ تفریحی‌ و سیرك‌ها و... به‌ نمایش‌ در می‌آمدند، اما در ایران‌ فیلم‌ها فقط‌ و فقط‌ برای‌ درباریان‌ بود كه‌ نمایش‌ داده‌ می‌شد.

اما از سال‌ ۱۲۸۳ سینما برای‌ عموم‌ هم‌ قابل‌ دسترسی‌ شد. در این‌ سال‌ اولین‌ سالن‌ سینما در تهران‌ افتتاح‌ شد. صاحب‌ این‌ سینما «میرزا ابراهیم‌خان‌» بود و در خیابان‌ «چراغ‌گاز» قرار داشت‌. در این‌ سالن‌، بیشتر فیلم‌های‌ كوتاه‌ كمدی‌ نشان‌ می‌دادند، بعضی‌ وقت‌ها هم‌ برنامه‌ نمایش‌ فیلم‌ها را اخبار تشكیل‌ می‌داد كه‌ اغلب‌ از روسیه‌ به‌ دست‌ می‌آوردند. نمایش‌ فیلم‌ها، به‌ نقل‌ از كتاب‌ تاریخ‌ سینمای‌ ایران‌، فقط‌ شب‌ها بود و لیموناد و سایر آشامیدنی‌ها هم‌ در سالن‌ سینما به‌ فروش‌ می‌رسید. این‌ سینما، اما عمر زیادی‌ نداشت‌ و «میرزاابراهیم‌خان‌ صحافباشی‌» كه‌ درس‌ خوانده‌ دارالفنون‌ بود و در لندن‌ برای‌ اولین‌ بار سینما را دیده‌ بود، خیلی‌ زود به‌ دلیل‌ شرایط‌ مالی‌ مجبور به‌ فروش‌ سینما شد. در مورد «میرزا ابراهیم‌خان‌ صحافباشی‌» نقل‌ است‌ كه‌ بلیت‌های‌ سینمایش‌ یك‌، دو و پنج‌ ریال‌ بودند و وقتی‌ تماشاگران‌ سر محل‌های‌ از پیش‌ تعیین‌ شده‌شان‌ نمی‌نشستند، صحاف‌باشی‌ با صدای‌ بلند داد می‌زد: «حیا كنید، بروید سر جایتان‌، آهای‌ یك‌ قرانی‌ها حیا كنید».

به‌ هرحال‌ سینمای‌ «میرزا ابراهیم‌خان‌ صحافباشی‌» فقط‌ یك‌ ماه‌ رمضان‌ عمر كرد. در مورد تعطیلی‌ این‌ سینما، «جمال‌ امید» دو روایت‌ را بازگو می‌كند. اولین‌ روایت‌ این‌ است‌ كه‌ گروهی‌ از مردم‌ با بدگویی‌ از سینما و بی‌دین‌ دانستن‌ آن‌ باعث‌ می‌شوند شیخ‌ فضل‌الله‌ نوری‌ به‌ تكفیر سینما بپردازد و به‌ همین‌ دلیل‌ صحاف‌باشی‌ سینمایش‌ را تعطیل‌ می‌كند. روایت‌ دوم‌ هم‌ این‌ است‌ كه‌ چون‌ صحافباشی‌ از مبارزان‌ مشروطه‌خواه‌ بود و درگیری‌هایی‌ با درباریان‌ داشت‌، درباریان‌ سینمای‌ او را تعطیل‌ كردند و پس‌ از آن‌ هم‌ «صحافباشی‌» پروژكتور نمایش‌ فیلم‌ خود را به‌ اردشیرخان‌ فروخت‌.

پس‌ از آن‌، دو سال‌ سالن‌ سینما در تهران‌ وجود نداشت‌ تا اینكه‌ فردی‌ به‌ نام‌ «مهدی‌ روسی‌خان‌» كه‌ در حرمسرای‌ «محمدعلی‌شاه‌» فیلم‌های‌ كوتاه‌ پخش‌ می‌كرد، توانست‌ سینما را در ایران‌ رواج‌ دهد. او رییس‌ بخش‌ عكاسی‌ دارالفنون‌ و عكاسباشی‌ دربار بود و سپس‌ در سال‌ ۱۲۸۷ در خیابان‌ لاله‌زار اولین‌ سالن‌ سینما را پس‌ از صحافباشی‌ افتتاح‌ كرد. اما پیش‌ از آن‌ هم‌ حیاط‌ خانه‌ جنب‌ عكاسی‌ خود در خیابان‌ علاءالدوله‌ را به‌ عنوان‌ سالن‌ سینما درست‌ كرده‌ بود و با بلیت‌های‌ دوریالی‌ و سه‌ریالی‌ فیلم‌های‌ اغلب‌ جنگی‌ نمایش‌ می‌داد.

اهمیت‌ نمایش‌ فیلم‌، دیگران‌ را هم‌ به‌ سمت‌ این‌ پدیده‌ می‌كشاند. یكی‌ از آنها «آقایف‌» نام‌ دارد كه‌ در خیابان‌ چراغ‌گاز در قهوه‌خانه‌ زرگرآباد دستگاه‌ پروژكتور می‌گذارد و آغاز به‌ نمایش‌ فیلم‌ می‌كند. هر دو این‌ سالن‌ها مورد استقبال‌ فراوان‌ قرار می‌گیرند و این‌ مساله‌ رقابت‌ را میان‌ این‌ دو نفر به‌ وجود می‌آورد و باعث‌ می‌شود كه‌ «آقایف‌» در خیابان‌ ناصرخسرو سالنی‌ را برای‌ سینما در اختیار بگیرد كه‌ گنجایش‌ آن‌ بیست‌ صندلی‌ است‌.

آگهی‌ شروع‌ به‌ كار آن‌ سالن‌ چنین‌ است‌: «پرده‌های‌ جدید تماشایی‌ سینموفتوگراف‌ كه‌ عوالم‌ خارجی‌ بطور حركت‌ و تجسم‌ نشان‌ می‌دهد به‌ تازگی‌ وارد شده‌ و در خیابان‌ ناصری‌ در یكی‌ از مغازه‌های‌ جناب‌ تاجرباشی‌ تماشا داده‌ می‌شود. مقدم‌ آقایان‌ محترم‌ از یك‌ ساعت‌ بعدازظهر تا دو ساعت‌ از شب‌ گذشته‌ در كمال‌ احترام‌ پذیرفته‌ می‌شود.»

روسی‌ خان‌ هم‌ تصمیم‌ به‌ توسعه‌ سالنش‌ می‌گیرد. او حیاط‌ تالار دارالفنون‌ را كه‌ درست‌ مقابل‌ سینما آقایف‌ است‌ بدل‌ به‌ یك‌ سالن‌ نمایش‌ با دویست‌ صندلی‌ می‌كند و البته‌ برای‌ رونق‌ دادن‌ بیشتر كارش‌ یك‌ پیانیست‌ و یك‌ ویولونیست‌ هم‌ استخدام‌ می‌كند كه‌ موقع‌ نمایش‌ فیلم‌ بنوازند.

روسی‌خان‌ آدمی‌ نزدیك‌ به‌ دربار بود. او به‌ واسطه‌ روابطش‌، كارش‌ را توسعه‌ بیشتر بخشید و در خیابان‌ لاله‌زار هم‌ در طبقه‌ بالای‌ رستوران‌ فاروس‌ سینمایی‌ دایر كرد كه‌ پر امكانات‌تر بود «بادبزن‌» در رستوران‌ هم‌ داشت‌. این‌ سالن‌ به‌ دلیل‌ متعلقات‌ سیاسی‌ روسی‌ خان‌، میعادگاه‌ اشراف‌ شد و اعضای‌ سفارتخانه‌های‌ انگلیس‌ و روسیه‌ هم‌ پس‌ از سكانس‌های‌ عادی‌ در این‌ سالن‌ حضور می‌یافتند و با «پالكوفسكی‌» (وزیر مختار روسیه) تا پاسی‌ از شب‌ فیلم‌ می‌دیدند و شامپانی‌ می‌نوشیدند.

رونق‌ كار روسی‌ خان‌، حسادت‌ آقایف‌ را به‌ دنبال‌ داشت‌ و او حتی‌ كسانی‌ را مامور می‌كرد كه‌ همكاران‌ روسی‌ خان‌ را كتك‌ بزنند. این‌ بهای‌ سنگینی‌ برای‌ «آقایف‌» داشت‌ چرا كه‌ روابط‌ روسی‌ خان‌ باعث‌ شد او را به‌ زندان‌ بیندازند. «آقایف‌» هم‌ با كمك‌ یك‌ وكیل‌، روسی‌ خان‌ را به‌ زندان‌ می‌اندازند و به‌ این‌ دلیل‌ هر دو سینمادار تهران‌، در یك‌ جا محبوس‌ می‌شوند. پس‌ از آزادی‌ این‌ دو از زندان‌، كسب‌ و كار روسی‌خان‌ بیشتر می‌گیرد، اما وقتی‌ مشروطه‌خواهان‌ به‌ پیروزی‌ می‌رسند، او احساس‌ خطر می‌كند و كارش‌ را در سالن‌ فاروس‌ ادامه‌ می‌دهد، اما دیدن‌ مجاهدان‌ مشروطه‌خواه‌ كه‌ با اسلحه‌ به‌ سینمای‌ او می‌آمدند و فیلم‌ می‌دیدند را تحمل‌ نمی‌كرد خصوصا اینكه‌ مجاهدین‌ گاه‌ كارشان‌ با هم‌ به‌ جنجال‌ هم‌ می‌كشید. به‌ این‌ ترتیب‌ در سال‌ ۱۲۸۸ روسی‌ خان‌ سینمای‌ خود را تعطیل‌ كرد و پس‌ از آن‌ هم‌ این‌ سینما توسط‌ مردم‌ تاراج‌ شد.

اما به‌ رغم‌ سختی‌هایی‌ كه‌ این‌ دو نفر كشیدند، اولین‌ نفری‌ كه‌ بهره‌برداری‌ همگانی‌ از سینما را رواج‌ داد و به‌ عبارتی‌ پس‌ از او همیشه‌ در ایران‌ سینما وجود داشته‌، «آرتاشس‌ پاتماگریان‌» از ارامنه‌ تبریز بود كه‌ به‌ نام‌ اردشیر خان‌ شناخته‌ می‌شود.

او در سال‌ ۱۲۹۱ سالنی‌ را در خیابان‌ علاءالدوله‌ (فردوسی‌ كنونی‌) دایر كرد و در اوایل‌ كارش‌ در تابستان‌ها بیسكویت‌، بستنی‌ و در زمستان‌ها شیرینی‌ با چای‌ به‌ همراه‌ فیلم‌ به‌ تماشاگران‌ می‌داد. فیلم‌های‌ تارزان‌ و كارهای‌ چارلی‌چاپلین‌ اصلی‌ترین‌ فیلم‌های‌ نمایش‌ داده‌ شده‌ توسط‌ اردشیر خان‌ بود. اما این‌ سالن‌ در سال‌ ۱۲۹۲ تعطیل‌ شد و سپس‌ مجددا در سال‌ ۱۲۹۴ به‌ نام‌ سینما تجدد یا «مدرن‌ سینما» بازگشایی‌ شد. این‌ سالن‌، سالنی‌ با هشتاد صندلی‌ بود و هر روز در آن‌ فقط‌ یك‌ نوبت‌ فیلم‌های‌ صامت‌ یك‌ ربعه‌ به‌ نمایش‌ در می‌آمد. در صورتی‌ كه‌ تعداد تماشاگران‌ ازده‌ نفر كمتر می‌شدند، اردشیر خان‌ با نمایش‌ فیلم‌ مخالفت‌ می‌كرد و پول‌ مشتریان‌ را پس‌ می‌داد. می‌توان‌ گفت‌ كه‌ با این‌ روال‌، تقریبا هفته‌یی‌ دو روز سینما دایر بود و فیلم‌های‌ این‌ دو روز هم‌ اغلب‌ قدیمی‌ و كهنه‌ بودند. تبلیغات‌ این‌ سینما هم‌ جالب‌ بود: از ساعت‌ چهار بعدازظهر به‌ بعد، چند نفر بوق‌ به‌ دست‌ در خیابان‌های‌ شهر راه‌ می‌افتادند و مردم‌ را به‌ دیدن‌ فیلم‌ دعوت‌ می‌كردند.

در سال‌ ۱۲۹۶ روسی‌ خان‌ سالن‌ دیگری‌ به‌ نام‌ «سینما خورشید» هم‌ دایر كرد و در آن‌ فیلم‌های‌ مربوط‌ به‌ جنگ‌ جهانی‌ را نمایش‌ می‌داد. بلیت‌های‌ این‌ سینما یك‌، دو و سه‌ ریال‌ بود و درآمد آن‌ در روز به‌ سی‌ الی‌ چهل‌ تومان‌ می‌رسید. این‌ سینما هم‌ به‌ دلیل‌ تمام‌ شدن‌ فیلم‌های‌ اردشیرخان‌ تعطیل‌ شد و او دیگر نخواست‌ فیلم‌های‌ جدید بخرد یا برای‌ نمایش‌ كرایه‌ دهد.

«علی‌ وكیلی‌» اما صاحب‌ اولین‌ سینمایی‌ بود كه‌ بطور مرتب‌ برنامه‌هایش‌ را پخش‌ می‌كرد. «وكیلی‌» كه‌ یك‌ تاجر بسیار موفق‌ بود در سال‌ ۱۳۰۳ در سفری‌ به‌ بغداد با سینما آشنا شد و در آنجا تصمیم‌ گرفت‌ وسایل‌ نمایش‌ فیلم‌ خریده‌ و به‌ تهران‌ آورد. او در آن‌ زمان‌، سالن‌ «گراند هتل‌» را با ماهی‌ چهل‌ تومان‌ كرایه‌ كرد و با خرج‌ هزار تومان‌ برای‌ صندلی‌ و پرده‌ و... یك‌ سالن‌ آبرومند سینمایی‌ را افتتاح‌ كرد.

سالن‌ پانصد صندلی‌ داشت‌ ولی‌ در ماه‌های‌ اول‌، اغلب‌ صندلی‌های‌ آن‌ خالی‌ بودند. اما «علی‌ وكیلی‌» كه‌ افكار خوبی‌ در تجارت‌ داشت‌، به‌ توسعه‌ كارش‌ در سینما پرداخت‌ و وقتی‌ توجه‌ خانم‌ها را به‌ سینما ملاحظه‌ كرد یك‌ سالن‌ سینمای‌ زنانه‌ هم‌ دایر كرد. اولین‌ آگهی‌ او در روزنامه‌های‌ ایران‌ و اطلاعات‌ در مورد سینمای‌ بانوان‌ چنین‌ بود: «دو مژده‌ برای‌ خانم‌های‌ محترمه‌؛ در سینما زردشتیان‌ نمایش‌ سریال‌ معروف‌ سینما روت‌ رولاند آرتیست‌ معروف‌ و مشهور دنیا برای‌ خانم‌های‌ محترمه‌ شروع‌ می‌شود. مشاهده‌ عملیات‌ محیرالعقول‌ یك‌ دختر هنرمند سینما روت‌ رولاند برای‌ خانم‌ها لازم‌ است‌. سینما زردشتیان‌ از امروز ۲۰ اردیبهشت‌ هر خانمی‌ كه‌ به‌ سینما بیاید یك‌ بلیت‌ بخرد یك‌ بلیت‌ هم‌ مجانا تقدیم‌ می‌كند.»این‌ سالن‌ علیرغم‌ امتیازاتی‌ كه‌ برای‌ بانوان‌ در آن‌ قایل‌ شده‌ بودند مورد استقبال‌ قرار نگرفت‌ و او آن‌ سالن‌ را تعطیل‌ كرد.

او چند ماه‌ بعد، فكر ایجاد سالن‌ برای‌ خانم‌ها و آقایان‌ را توامان‌ پیش‌ گرفت‌ و بالكن‌ سینما را هم‌ به‌ خانم‌ها اختصاص‌ داد. اما این‌ حركت‌ او هم‌ فایده‌یی‌ نداشت‌ و بالكن‌ سینما اغلب‌ خالی‌ بود. اما او نوآوری‌هایش‌ را ادامه‌ داد و ضمن‌ آماده‌ كردن‌ یك‌ سالن‌ جدید به‌ نام‌ سینما سپه‌، یك‌ اركستر را هم‌ استخدام‌ كرد كه‌ در مواقع‌ آنتراكت‌ آهنگ‌های‌ ایرانی‌ می‌نواختند.

همچنین‌ یك‌ نشریه‌ به‌ نام‌ سینما و نمایشات‌ هم‌ منتشر كرد و در نهایت‌ فكر ترجمه‌ فارسی‌ فیلم‌ها را هم‌ جامه‌ عمل‌ پوشاند. او برای‌ اولین‌ بار میان‌ نویس‌های‌ فیلم‌های‌ صامت‌ را به‌ زبان‌ فارسی‌ نمایش‌ داد، اما از آنجا كه‌ اغلب‌ مردم‌ در آن‌ زمان‌ بی‌سواد بودند، این‌ ایده‌ هم‌ جواب‌ نداد و سرانجام‌ «علی‌ وكیلی‌»به‌ كارهای‌ دولتی‌ پرداخت‌ و سینماداری‌ را رها كرد...اما به‌ هر حال‌ آشكار شده‌ بود كه‌ سینماداری‌ اگرچه‌ حرفه‌یی‌ سخت‌ است‌ ولی‌ می‌تواند سودآور باشد. پس‌ از تلاش‌های‌ ناموفق‌ «صحاف‌ باشی‌، روسی‌ خان‌، آقایف‌ و حتی‌ «علی‌ وكیلی‌»، خیلی‌ها به‌ صرافت‌ این‌ حرفه‌ افتادند و سینماهایی‌ مانند سینما مایاك‌ و سپس‌ هما و استخر در خیابان‌ «سپه‌»، سینمای‌ تئاتر ملی‌ در باغ‌ ملی‌ و «گیتی‌» آغاز به‌ كار كردند و سینما تقریبا بدل‌ به‌ تفریح‌ عمومی‌ برای‌ مردم‌ شد. حادؤه‌ اصلی‌ اما افتتاح‌ سینما پالاس‌ بود كه‌ در سال‌ ۱۳۰۹ بنا نهاده‌ شد و مساله‌ و امتیاز اصلی‌ این‌ سینما علاوه‌ بر ظاهر مجلل‌ آن‌، ناطق‌ بودنش‌ بود، گرچه‌ به‌ دلیل‌ اینكه‌ دوبله‌یی‌ در كار نبود و البته‌ دستگاه‌های‌ پخش‌ صوت‌ هم‌ خوب‌ نبود این‌ ناطق‌ بودن‌ دردی‌ از بینندگان‌ دوا نمی‌كرد. پس‌ از این‌ سینما، «مایاك‌» و «ایران‌» هم‌ ناطق‌ شدند و این‌ راهی‌ تازه‌ در سینماسازی‌ آن‌ سال‌ها بود...



همچنین مشاهده کنید