چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

از انقلاب روسیه تا کودتای رضاخان


از انقلاب روسیه تا کودتای رضاخان

انقلاب بلشویکی در روسیه و پس از آن, برافتادن قاجایه و برآمدن رضاخان در ایران, هر یک به نوبة خود سبب دگرگونیهای اساسی در روابط میان دو کشور شد روسیة تزاری, دشمن اصلی استقلال و تمامیت ارضی ایران, در مارس ۱۹۱۷ اسفند ۱۲۹۵ سقوط کرد و زمام امور به دست حکومت افتاد

انقلاب بلشویکی در روسیه و پس از آن، برافتادن قاجایه و برآمدن رضاخان در ایران، هر یک به نوبة‌ خود سبب دگرگونیهای اساسی در روابط میان دو کشور شد. روسیة تزاری، دشمن اصلی استقلال و تمامیت ارضی ایران، در مارس ۱۹۱۷/اسفند ۱۲۹۵ سقوط کرد و زمام امور به دست حکومت افتاد.

سرنگونی دولت تزاری و تشکیل حکومت موقت، بارقة امیدی بر دل ملیون و آزادی‌خواهان ایران تاباند و آنان را دلخوش کرد که دیگر دوران ترکتازیهای روسیه تزاری به سر آمده است. از این رو، در ۱۲ فروردین ۱۲۹۶، ۸۸ تن از نمایندگان سه دوره اول تا سوم مجلس شورای ملی ایران، در تلگرافی به مجلس دومای روسیه، پس از ابراز خشنودی از پیروزی «ملت بزرگ روس»، انقلاب روسیه را به «فروغ درخشانی» مانند کردند که سرانجام جهان را فروزان خواهد کرد و واپسین تاریکیها را خواهد زدود.(۱) از آن سو نیز پس از سقوط حکومت موقت، نظام بولشویکی روسیه به رهبری ولادیمیر ایلیچ اولیانف (لنین)، که انقلاب در ایران را کلید انقلابی سراسری در مشرق زمین تلقی می‌کرد، برای جلب دوستی همسایه خود ایران به پاخاست و در نخستین گام، شورای کمیسرهای خلق(۲) در ۷ دسامبر ۱۹۱۷/۱۵ آذر ۱۲۹۶ در پیامی به همه مسلمانان رنجبر ساکن در روسیه و کشورهای مشرق زمین، ضمن ابراز نظر سیاسی نظام جدید روسیه درباره ملتهای شرق به ویژه ایرانیان، ترکها، عربها و هندوها سیاست تزاری را در ایران محکوم و معاهده ۱۹۰۷ را ملغی و اظهار کرد: ما رسماً اعلام می‌کنیم، عهدنامه‌‌ها و توافقهای پیشین روسیه و انگلستان که بر اساس آن ایران را در میان خود تقسیم کرده بودند، باطل و بی‌اعتبار است. در ادامه همین پیام خطاب به مردم ایران آمده است: ای ایرانیان به شمال قول می‌دهیم، به محض پایان یافتن عملیات نظامی، سربازان ما از خاک کشور شما خارج خواهند شد تا شما بتوانید آزادانه درباره سرنوشت آینده خود تصمیم بگیرید. رفقا و برادران مسلمان، بگذارید دست به دست هم بدهیم و با قدمهای بلند و استوار به سوی هدف مشترکمان، که همانا ایجاد صلحی عادلانه و پایدار در جهان است، به پیش برویم. پرچمهای سرخ ما مبشر و منادی آزادی برای ملتهای ستم‌دیدة جهان هستند و در هر کشوری که به اهتزاز درآیند، آزادی و صلح و صفا را برای ملتهای محکوم به ارمغان می‌آورند.(۳)

اندکی پس از اعلام این پیام، یعنی در ۱۴ ژانویه ۱۹۱۸/۲۶ دی ۱۲۹۶، یادداشت بسیار دلگرم‌کننده لئون تروتسکی، کمیسر ملی امور خارجة دولت شوروی، به اسدخان، شارژ دافر (کاردار) ایران، در پطروگراد (لنینگراد) تسلیم شد. تروتسکی در این یادداشت به نام دولت مبتوع خود افزون بر الغای معاهدة ۱۹۰۷، همه قراردادهای میان ایران و روسیه تزاری را، که آزادی و استقلال ایران را به نحوی محدود می‌کرد، بی‌اعتبار دانست.(۴)

اسدخان نیز در پاسخ به یادداشت تروتسکی «در ژانویه ۱۹۱۸ اعلام کرد که دولت متبوعة او نیز کلیة معاهدات و قراردادهایی را که از طرف دولت سابق روسیه به زور به دولت ایران تحمیل شده و مخالف با استقلال و تمامیت ارضی آن مملکت می‌باشد باطل و از درجه اعتبار ساقط» می‌داند. و در پایان‌‌نامة خود به نام دولت ایران اظهار کرد: «دولت ایران حاضر است با دولت جمهوری روسیه معاهدات و قراردادهای جدید منعقد نماید.»(۵)

پس از تبادل این دو نامه میان تروتسکی و اسدخان، نوشته‌های دیگری درباره حقوق ایران میان سفارت ایران در مسکو و تروتسکی و پس از وی، گئورگی چیچرین مبادله شد که در نتیجه، مواد شانزده‌گانه زیر را «کمیسرهای خارجه دولت شوروی (تروتسکی و چیچرین) راجع به حقوق ایران تصدیق» کردند:

۱) فسخ و ابطال «جمیع قرضهایی که ایران به حکوت امپراتوری تزاری داشت.»

۲) «روسیه از این به بعد هرگز حق نخواهد داشت در واردات ایران، مانند عایدات گمرکات و تلگراف و پست و مالیات و غیره مداخله نماید.»

۳) پس از خالی شدن «دریای خزر از کشتیهای راهزن انگلیس» این دریا «برای کشتیرانی آزاد در زیر بیرق ایران» آماده و اعلام خواهد شد.

۴) «حدود حکومت شوروی با ایران به موجب رضایت و میل اهالی که در خطوط سرحدات نشیمن دارند، معین خواهد شد.»

۵) «جمیع امتیازاتی که پیش از این چه به حکومت روسیه و چه به اشخاص سایره، از تبعه روس از طرف دولت ایران داده شده بود، فسخ شده، از درجه اعتبار ساقط است.»

۶) «بانک استقراضی ایران با تمام اراضی و املاک متعلق به آن و تمامی شعبه‌های آن در ایران، ملک طلق ملت آزاد ایران» است.

۷) «خط سیم تلگراف مشهد ـ سیستان و راه شوسة انزلی و تهران و همة راههای شوسه که قشون روس در مدت اقامت خود در ایران در زمان جنگ ۱۹۱۸ـ۱۹۱۴ ساخته است با جمیع آلات و متعلقات آنها و ایضاً بناهای بندرگاه در انزلی با جمیع متعلقات آنها و... و همچنین راه‌آهن جلفا و تبریز و شعبه آن تا صوفیان با تمامی اشیاء متعلقه به راه‌آهن و آلات و اسباب و ابنیه و عمارات و غیره، همچنین جمیع پستخانه‌‌ها و... به تصرف و مالکیت مطلقة ایران و اهالی آزاد و مستقل» آن درمی‌آید.

۸) «اصول محاکمه در قنسول‌خانه‌ها که سابق معمول بود بالتمام لغو و برطرف می‌شود.»

۹) هیئت دینی و روحانی که در ارومیه تأسیس شده بود محو و برطرف می‌شود.»

۱۰) «روسهایی که در ایران ساکن هستند، هرگونه مالیات و رسومی که از اهالی مملکت ایران گرفته می‌شود به همان اندازه باید بپردازند. در صورتی که این رسوم و مالیات از روی قانون وضع شده باشد و برای سد احتیاجات ملت تحصیل شود.»

۱۱) «حکومت روسیه حاضر است که به اتفاق حکومت ایران مسئله حق تملک روسها بر اراضی ایران و طریقة اجاره کردن و پرداختن مالیات و غیره را معاینه نماید و این مسئله را با حفظ منافع اهالی ایران و روس حل و تسویه نماید.»

۱۲) «سرحد روس و ایران برای عبور و مرور مردم به آزادی و حمل و نقل مال‌التجاره باز می‌شود و به ایران اختیار داده می‌شود هرگونه مال‌التجاره را از هر کجا باشد به عنوان تزانزیت از روسیه عبور بدهد.»

۱۳) «حکومت شورویة روسیه حاضر است که به اتفاق حکومت ایران، تعرفه‌های کرایه مال‌التجاره‌ ایران [را] که به توسط راه آهن و کشتی بخار و سایر وسایط حمل و نقل از ایران به روسیه آورده می‌شود،‌ تعدیل و اصلاح نماید.»

۱۴) «روسیه از هرگونه مداخله کردن به تشکیل قوای حربیه در ایران دست می‌کشد.»

۱۵) «حکومت روسیه در الغای ادارات کارگزاری در ایران حرفی ندارد.»

۱۶) «به ایران حق داده می‌شود که در تمامی شهرهای روسیه شورویه و همچنین ترکستان و ولایات ماورای بحر خزر و در خاک بخارا و خیوه که با ما متحد هستند، برای خود قنسول تعیین کند و نسبت به اختلافات سرحدی مذاکره» کند تا بر اساس آن «حقوق حقة‌ دولت ایران مسترد گردد.»(۶)

بدین قرار، انقلاب روسیه باعث شد طرح دو دولت استعمارگر روسیه تزاری و انگلستان برای تقسیم ایران، نقش بر آب و خواب شومشان بی‌اثر شود. در واقع، به گفته سیدحسن تقی‌زاده، انقلاب اکتبر روسیه بزرگ‌ترین رویداد تاریخی در ۱۵۰ سال اخیر برای ایران بود و بی‌تردید اگر در واپسین ایام جنگ جهانی اول، آن انقلاب پیش نیامده بود، از ایران و ترکیه به مثابة دو کشور مستقل اثری به جا نمی‌ماند.(۷) بیهوده نبود که ملیون ایران، انقلاب بلشویکی را به فال نیک گرفتند و پنداشتند هنگام آن فرارسیده است که همه نیروهای بیگانه از خاک ایران رخت بربندند و مردم ایران بتوانند از آن پس آزادانه بنیادهای سیاسی و اجتماعی‌ای را که آرزوی ایجاد آن در دل مشروطه‌‌خواهان شکفته شده بود، پی ریزند و آن را تکامل بخشند. البته تأثیر آنی انقلاب روسیه را می‌توان در اقدامات ارهابی (تروریستی) و ضدانگلیسی کمیته مجازات مشاهده کرد که تا حدودی اسباب سقوط دولت وثوق‌الدوله را در ۲۹ مه ۱۹۱۷/۸ خرداد ۱۲۹۶، فراهم کرد. همچنین سیاست‌‌مداران هوادار انگلیس نیز، به سبب خطر موجود، در پذیرفتن مقام و منصب مردد شدند، همچنین دولتهایی که در ایام میان اکتبر ۱۹۱۷، تا ظهور مجدد وثوق‌الدوله در صحنة سیاسی در تیر ۱۲۹۷/ژوئیه ۱۹۱۸، بر سر کار آمدند، سیاستی ضدانگلیسی را سرلوحة برنامه خود قرار دادند.(۸)

در همان اوان، در ۸ ژوئیه ۱۹۱۸/۱۷ تیر ۱۲۹۷، رئیس کمیسرهای محلی بادکوبه در نامه‌ای به صمصام‌السلطنه، وزیر امور خارجه ایران، خبر داد که «از طرف کمیساریای امور خارجه قفقاز مأمور است که با کمال احترام به استحضار برساند، برای استقرار مناسبات دوستانه و ایجاد روابط دایمی و صمیمانه مابین دولتین جمهوری روسیه و ایران، کمیساریای ملی در ماه دکابر [دسامبر] ماضی نیکلازاخاروویچ براوین(۹) را به سمت اگنت [نماینده] سیاسی مقیم تهران انتخاب نموده و تعیین مشارالیه به این مقام به آقای اسدخان، شارژدافر [کاردار] ایران اطلاع داده شد و ضمناً متذکر نمود که از تاریخ ۲۲ نایابر [نوامبر] سال گذشته [۳۰ آبان ۱۲۹۶] عموم مأمورین سیاسی و قنسولگری که از طرف دولت سابق معین شده بودند از مشاغل خود منفصل می‌باشند و فقط براوین از جانب کمیساریای ملی امور خارجه سمت نمایندگی و اختیارات تام در ایران را خواهد داشت.»(۱۰)

از آن سو، اسدخان نیز با نگاهی واقع‌بینانه، در ۲۲ ربیع‌الاول ۱۳۳۶/۴ بهمن ۱۲۹۷، ضمن اعلام خبر ورود براوین به ایران، به دولت پیشنهاد کرد نظام بلشویکی روسیه را به رسمیت بشناسد. او در نامه خود خاطرنشان کرد: «چون این سفارت [سفارت ایران] مانند سایر سفارتها روابط با حکوت حاضر [روسیه] ندارد، فدوی در این باب هیچ اقدامی را صلاح ندانسته [... ولی] به عقیده فدوی چون موقع دولت علیه [ایران] خیلی باریک است و سبک رفتار سایر دول بی‌طرف را نمی‌توان [د] به کلی سرمشق خود قرار بدهد ـ خاصه که پروگرام حکومت حاضر به اندازه‌ای مفید به حال ایران است که نمی‌توان از آن صرف‌نظر نمود، پس صلاح است از پذیرایی نمایندة حکومت شوروی علناً امتناع نشود و مقتضی است، نماینده حکومت حاضر پذیرفته شود و اتر [وزیرمختار روسیه تزاری]‌ نیز به رسم نزاکت و ادب باشد.»(۱۱)

براوین، نخستین نماینده سیاسی شوروی، در بهمن ۱۲۹۷ وارد تهران و با استقبال ملیون رو به رشد و ارباب جراید آزادی‌خواه وابسته به حزب دموکرات نیز پذیرایی شایانی از وی کردند.(۱۲) با وجود این، در آن هنگام، تقریباً هیچ یک از دولتهای جهان حکومت بلشویکها را به رسمیت نشناخته بود و دولت ایران نیز زیر فشار انگلستان در وضعی نبود که بتواند با نمایندة بلشویکها گفت و گو کند، به همین سبب، توصیه‌های اسدخان را وقعی ننهاد و براوین را نپذیرفت و به درخواست او هم توجه نکرد. براوین، در نامه‌ای به وزارت خارجه ایران در ۷ رمضان ۱۳۳۶/۲۷ خرداد ۱۲۹۷، خواهش کرده بود «که دولت ایران بذل مساعدت فرموده، اجزا و کارکنان سفارت و قنسولگریهای سابق روسیه را از خاک ایران تبعید فرمایند.»(۱۳) اما نه تنها درخواست براوین برآورده نشد، بلکه اتر نیز ساختمان سفارتخانه روسیه در تهران را به وی واگذار نکرد. فقط مستوفی‌الممالک، رئیس‌الوزرا، از مشاورالممالک انصاری، وزیر امور خارجه، خواست براوین را در خانه خود بپذیرد و غیررسمی با وی مذاکره کند.(۱۴) با این همه، چون مأموریت براوین، به سبب کارشکنیهای پیوسته سفارت انگلستان در تهران، با شکست کامل روبرو شد، حکومت شوروی وی را در آغاز تابستان ۱۹۱۸، از ایران فراخواند و به استپان شائومیان، رئیس حکومت بلشویکی باکو، مأموریت داد نماینده سیاسی دیگری را به تهران بفرستد. شائومیان نیز کالومیتسف، افسر سابق ارتش، را برگزید و به تهران فرستاد.(۱۵)

در این حین، دولت وثوق‌الدوله، که به سبب دخالتهای سلط‌‌جویانه انگلیسیها به برقراری رابطه با شوروی تمایلی نداشت، بدین بهانه که کالومیتسف از باکو به تهران اعزام شده است، اعتبارنامة او را به رسمیت نشناخت و از پذیرفتن وی سر باز زد. افسران روسی ارتش ایران نیز به تکاپو افتادند تا وی را دستگیر کنند، اما کالومیتسف پس از آگاهی از تصمیم افسران روسی از تهران گریخت و در تابستان ۱۹۱۹ با اعتبارنامه‌ای از مسکو به تهران بازگشت؛ ولی هنگام عبور از دریای خزر نیروهای نظامی روس سفید با پشتیبانی نیروهای اشغالگر انگلیس در ایران او را دستگیر و تیرباران کردند.(۱۶)

در ۲۶ ژوئیه ۱۹۱۸/۲ شهریور ۱۲۹۷، دولت صمصام‌السلطنه، به استناد اینکه بنیاد کاپیتولاسیون، به موجب قرارداد ترکمانچای فقط با دولت تزاری بود و اکنون نیز این دولت دیگر وجود ندارد، اعلام کرد از این پس، قضاوت کنسولها پایان یافته است و تمام قراردادها و امتیازاتی که بر اساس آن قرارداد به روسیه داده شده بود فسخ شد. سپس مضمون تصویب‌نامه دولت را طی بخشنامه‌ای به آگاهی سفارتخانه‌های خارجی مقیم تهران رساند و بر اجرای آن تأکید کرد. این تصویب‌‌نامه، که به تصویب نامة برج اسد مشهور است، جنجالی بزرگ به پا کرد.

سفارت انگلیس از پذیرفتن آن سر برتافت و از دولت ایران خواست تا پایان جنگ، مرزهای خود را برای جلوگیری از ورود جاسوسان دشمن حفظ کند و پلیس جنوب را نیز به رسمیت بشناسند. در مقابل وعده داد پس از اتمام جنگ، استقلال ایران را محترم می‌شمارد و قرارداد ۱۹۰۷ را ملغی و به ایران کمک مالی می‌‌کند. دولت ایران پاسخ داد: انگلستان با اعزام نیرو و اشغال خاک ایران مساعی این دولت را در حفظ بی‌طرفی پایمال کرده است. پلیس جنوب نیز نیرویی خارجی است و تهدیدی برای استقلال ایران به شمار می‌‌رود. پس چه بهتر انگلستان، ایران را به حال خود گذارد و خاک این کشور را تخلیه کند تا ایرانیان به اصلاحات داخلی بپردازند.

این پاسخ صریح و شجاعانه باعث شد صمصام‌السلطنه به ناچار ریاست دولت را کنار نهد و در نتیجه، بار دیگر وثوق‌ الدوله که لرد کرزن، وزیر خارجه انگلیس، وی را پشتیبانی می‌کرد در ۷ اوت ۱۹۱۸/۱۴ شهریور ۱۲۹۷، دولت جدید خود را تشکیل دهد تا نقشه‌های تازه انگلیسیها برای ایران را به اجرا درآورد.

در آن هنگام، انگلستان فاتح اصلی جنگ جهانی و نیرومندترین امپراتوری دنیا به شمار می‌رفت و نیروهایش سراسر ایران، خاورمیانه، قفقاز و ترکستان را به تصرف درآورده بودند. سقوط دولت تزاری، بزرگ‌ترین رقیب انگلستان در مبارزات استعماری، نیز سبب شده بود تا نیرویی که بتواند در برابر خواسته‌های دولت انگلیس مقاومت کند، وجود نداشته باشد. در نتیجه، لرد کرزن، که مظهر سیاست استعماری انگلیس بود، سودای چیرگی کامل بر سراسر آسیا را در سر داشت.

بدین منظور، انگلیسیها نخست به تقویت جمهوریهای ضدکمونیست قفقاز کمر همت بستند و با کمک میسیون نظامی، ژنرال تامپسون، نیروهایی در کشورهای سه‌گانه قفقاز مستقر کردند تا در مقابل یورش ارتش سرخ بتواند سدی دفاعی ایجاد کنند. همچنین با پادرمیانی و راهنمایی انگلیسیها، دولت جمهوری مساوات آذربایجان به برقراری روابط سیاسی با دولتهای خارجی اقدام کرد. دولت ایران در اوت ۱۹۱۹/مرداد ۱۲۹۸، دولت مزبور را به رسمیت شناخت و در پاییز همان سال هیأتی را به ریاست سیدضیاءالدین طباطبایی، مدیر روزنامه رعد، به باکو فرستاد تا زمینه انعقاد قرارداد مودت و همکاری بین دو کشور را فراهم کند تا پس از آن نوبت به گرجستان و ارمنستان برسد.(۱۷)

در مرحلة دوم، انگلیسیها محرمانه با وثوق‌ الدوله گفت‌وگو کردند تا قراردادی، که شباهت فراوانی به قرارداد تحت‌الحمایگی داشت، منعقد کنند. این قرارداد معروف به قرارداد ۱۹۱۹ در ۹ اوت ۱۹۱۹/۱۶ شهریور ۱۲۹۸، وثوق‌الدوله و سرپرسی سایکس، وزیرمختار انگلستان، امضا کردند و کاملاً محرمانه نگه داشته شد و بلافاصله پس از امضای این قرارداد، انگلیسیها آن را اجرا کردند و پیش از آنکه قرارداد به تصویب مجلس برسد و مراحل قانونی خود را طی کند، مبلغ دو میلیون لیره با بهره صدی هفت در اختیار وثوق‌الدوله گذاشتند و هیأتی نظامی به ریاست ژنرال دیکسون و هیأتی مالی به ریاست سیدنی آرمیتاژ اسمیت به تهران فرستادند تا ارتش و دارایی ایران را زیر نفوذ خود قرار دهند. خبر انعقاد قرارداد ۱۹۱۹، از طریق منابع خارجی پراکنده شد و در پی آن طوفانی از خشم و غضب در میان ملیون ایرانی برانگیخت و همه یک دل و یک زبان با آن مخالفت کردند.

در این حال، دولت شوروی، که از اکتبر ۱۹۱۷ تا اوت ۱۹۱۹ به سبب درگیریهای داخلی با همسایه خود ایران، سیاست صبر و انتظار را در پیش گرفته بود و تلاش همه سویه‌ای به کار می‌برد تا با ایران رابطه دوستی برقرار کند و در این راه نیز از زمامداران ایران پاسخ مساعدی دریافت نمی‌کرد، پس از انتشار متن قرارداد ۱۹۱۹، این صبر و انتظار را کنار گذاشت و یکباره موضع خویش را در قبال ایران تغییر داد. درست سه هفته پس از امضای قرارداد ۱۹۱۹، در ۳۰ اوت ۱۹۱۹/۷ شهریور ۱۲۹۸، چیچرین، کمیسر امور خارجه شوروی، در اعلامیه‌ای خطاب به کارگران و دهقانان ایران، پس از مرور روشهای دولتهای شوروی و بریتانیا در قبال استقلال ایران در دو سال گذشته، «پیمان ننگین انگلیس و ایران» را کاغذ پاره‌ای خواند و تأکید کرد که دولت شوروی آن را به رسمیت نمی‌شناسد و هیچ‌گاه برای آن اعتبار قانونی قایل نمی‌شود. سپس اعلامیه خود را با عبارات زیر، که وعده و وعید را با هم دربر داشت، به پایان رساند: «زمان‌ رهایی شما نزدیک است، ساعت حساب پس دادن سرمایه‌داری انگلیس نزدیک است و جنبش انقلابی وسیعی با قدرتی بیش از پیش در میان توده‌های خود انگلستان گسترش می‌یابد... مردم زحمتکش روسیه به سوی شما توده‌های ستم‌دیده ایران دست برادری دراز می‌کنند. زود آن ساعتی فرا خواهد رسید که ما بتوانیم در عمل وظیفة مبارزه مشترک را به همراهی شما بر ضد راهزنان و ستمگران بزرگ و کوچک که سرچشمة رنجهای بی‌شمار شما هستند ادامه دهیم.»(۱۸)

علت مخافت شدید روسها با قرارداد ۱۹۱۹ این بود که آنان به درستی دریافته بودند، ایران به زودی پایگاه انگلستان خواهد شد که انگلیس از آن می‌تواند بر ضد شوروی بهره‌برداری کند. این بدان معنا نیز بود که مسکو از آن پس نمی‌توانست از ایران همچون کانونی برای ترویج کمونیسم استفاده کند.(۱۹)

بدین سبب، دولت شوروی، پس از فراغت نسبی از مسائل درونی خود، به ویژه پس از سرکوب جنبشهای استقلال‌طلب یا خیزشهای ضدانقلابی ماورای قفقاز و ماورای خزر و نیز سقوط جمهوری آذربایجان و برقراری حکومت شوروی در آن سامان،(۲۰) در آوریل ۱۹۲۰، تشخیص داد دیگر زمان اقدام مؤثر در ایران فرا رسیده است. از این رو، بر آن شد بقایای ضدانقلاب را در بیرون از مرزهای خود، یعنی ایران، سرکوب و خطر بالقوة نیروهای انگلیس را در دریای خزر دفع کند.(۲۱)

بدین منظور، در ۱۸ مه ۱۹۲۰/۲۸ اردیبهشت ۱۲۹۹، واحدهای دریایی ارتش سرخ در بندر انزلی پیاده شدند و شمال ایران را تسخیر کردند. به دنبال آن، در ۶ ژوئن /۱۶ خرداد همان سال رهبران نهضت جنگل، جمهوری سوسیالیستی گیلان را برقرار کردند. مسکو، که با لشکرکشی و حمایت از این جمهوری تا اندازه‌ای موقعیت خود را در شمال ایران تثبیت کرده بود، فراخوانی نیروهای ارتش سرخ را منوط به عقب‌نشینی هم‌زمان نیروهای انگلیسی از سراسر ایران کرد.

بروز چنین رویدادهایی ادامه زمامداری وثوق‌الدوله را ناممکن کرد و وی به ناچار در ۳ تیر ۱۲۹۹، از مقام خود کناره گرفت و از ایران خارج شد.

دولت جدید را مشیرالدوله پیرنیا تشکیل داد و بی‌درنگ در ۱۳ تیر اعلام کرد لغو یا اجرای قرارداد ۱۹۱۹، به نظر مجلس شورای ملی بستگی دارد. همچنین مشاورالممالک انصاری را «برای انجام مأموریت مخصوص» به مسکو فرستاد و خبر آن را در ۱۲ آذر طی بخشنامه‌ای به مأموریت دولت ایران در خاک روسیه ابلاغ کرد.(۲۲) مشاورالممالک مأموریت داشت طبق دستورالعمل مندرج در تلگراف رمز ۴ ذیقعده ۱۳۳۸/۳۰ تیر ۱۲۹۹، درباره نُه موضوع با بلشویکها مستقیماً گفت‌وگو کند.(۲۳)

مذاکرات در مسکو همچنان ادامه داشت و نزدیک بود به عقد قرارداد مودت ایران و شوروی بینجامد که در ایران مقدمات کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹، فراهم شد. در همین اثنا، کاراخان، معاون وزارت امور خارجه شوروی، در نوامبر ۱۹۲۰/۷ آذر ۱۲۹۹، طی یادداشتی خبر به کارگماری تئودور روتشتین را به رسمیت سفیر شوروی در تهران به دولت ایران ساند.(۲۴) سپس یادداشتهایی بین ایران و شوروی برای تخلیه نیروهای شوروی از خاک ایران مبادله شد. به خصوص اینکه نیروهای شوروی از سال ۱۹۱۸ به بعد، «علاوه بر اجحافات و تعدیاتی که در خاک ایران مرتکب شده بودند، در بعضی از نقاط و بلاد هم انبارهایی از غلات تهیه کرده و پیداست که این مسئله با وجود قحطی و خشک‌سالی و تنگی امر آذوقه تا چه اندازه به اهالی و مردم ایران صدمه وارد می‌کرد.»(۲۵)

پس از کودتای سوم اسفند و روی کار آمدن دولت سیدضیاءالدین طباطبایی، روتشتین در مارس ۱۹۲۱/فروردین ۱۳۰۰، هنگام ورود به ایران در مرز توقیف و صدور ویزای وی به خروج کامل سربازان شوروی از ایران مشروط شد.(۲۶)

افزون بر این، در ۱۸ اردیبهشت، سیدضیاء در بخش‌نامه‌ای «به حکام ایالات و بنادر شمالی» اعلام کرد: «اگرچه دولت کمال میل را به استقرار روابط دوستی و اقتصادی با دول قفقاز دارد، اما چون تا به حال هیچ نوع قراردادی با دول مزبور منعقد نگردیده و گیلان هنوز تخلیه نشده و علایم دوستی از طرف آذربایجان ظاهر نشده، نباید هیچ قسم مبادلة تجارتی و مراوده با مأمورین آنها به عمل آید، لهذا لازم است فوراً قدغن کنید به هیچ‌وجه نمایندگان تجارتی آنها را نپذیرفته و از معامله با مردم جلوگیری و هر قسم مبادلة مال‌التجاره را مانع شوید. بعد از اینکه قرارداد رسمی بین دولت جلیله و دول مزبور منعقد و خاک ایران تخلیه شد، دستورالعمل ثانوی داده خواهد شد.»(۲۷)

با این همه، روتشتین در آوریل ۱۹۲۱/ فروردین ۱۳۰۰، بدون هیچ قید و شرطی وارد ایران شد و مذاکرات خود را با دولت ایران آغاز کرد. با ورود روتشتین به ایران مرحله‌ای جدید و فعال در دیپلماسی شوروی شروع شد و بر اساس آن، دولت شوروی آمادگی خود را برای بیرون بردن نیروهایش از ایران اعلام کرد.

بدین قرار، سرانجام در ۱۷ شهریور ۱۳۰۰ واحدهای دریایی ارتش سرخ، بندر انزلی را به قصد باکو ترک و گیلان را تخلیه کردند.

از آن سو، گفت‌و گوهای مسکو نیز به نتیجه رسید و سرانجام در ۲۶ فوریه ۱۹۲۱/۷ اسفند ۱۲۹۹، پیمان مودت ایران و شوروی امضا شد. این پیمان نشان‌دهنده اهمیت حیاتی ایران در سیاست خارجی شوروی بود. البته بیشتر مفاد این پیمان تکرار اظهارات پیشین در لغو همه پیمانهای گذشته منافی حقوق ملت ایران بود. در این پیمان، فقط حقی ویژه به دولت شوروی داده شده بود و آن این بود که طبق ماده شش قرارداد اگر قدرت سومی با نیروی مسلح خود وارد خاک ایران می‌شد، یا کانونی برای حمله به روسیه ایجاد می‌کرد و دولت ایران نیز برای دفع آن خطر قدرت کافی نداشت، دولت شوروی محق بود برای دفاع از خود به ایران لشکرکشی کند. این ماده و ماده پنج قرارداد، که محتوایی مشابه داشت، آشکارا بر ضد بریتانیای کبیر تنظیم شده بود. با این حال، به سبب ابهامات موجود در این دو ماده، در همان هنگام، گفت و گوهایی میان وزیر امور خارجه ایران و روتشتین صورت گرفت و سرانجام با توضیحات روتشتین، نمایندگان مجلس شورای ملی نیز متقاعد شدند و قرارداد در ۲۳ قوس [آذر] ۱۳۰۰، به تصویب رسید.(۲۸)

به هر حال، قرارداد ۱۹۲۱ به روابط دو کشور جلوه‌ای تازه بخشید و به موجب آن دولت شوروی در یکی از نخستین اقداماتش در ۱۳۰۱، از طریق کاردار خود در ایران، در نامه‌ای به وزیر امور خارجه ایران، پس از اشاره به اینکه «دولت روس نظر به مناسبات حسنه فیمابین دولتین و نظر به لزوم حفظ منافع تجارتی و دولتی خود، لازم می‌داند که سریعاً قنسولگریهای خود را در ارومیه و بندر بوشهر افتتاح نماید»، درخواست کرد، دولت ایران «هر چه زودتر رضایت و به رسمیت شناختن این دو قنسولگری را صادر و به نمایندگی مختار ارسال» کند. همچنین «به ملاحظه لزوم تسویة دوستانه مسائل و قضایای سرحدی نیز» تقاضای اجازه «افتتاح اگنتگری قنسولگریهای روسیه را در آستارا و دره‌گز» کرد که البته «اولیای دولت علیه نیز موافقت خود را» با آن درخواستها اظهار کردند.(۲۹)

پس از عقد پیمان مودت، که سید حسن تقی‌زاده آن را «فرج عظیمی برای ایران»(۳۰) دانسته است، دولت شوروی بر آن بود با گسترش روابط اقتصادی و تجاری خود، توان اقتصادی ایران را تحکیم کند و از این راه وابستگیهای شدید اقتصادی ایران به انگلستان را قطع و همسایه‌ای غیروابسته به انگلیس برای خود دست و پا کند. بدین قرار، در پایان سال ۱۹۲۳/۱۳۰۲، دولت شوروی توجه خود را به برقراری روابط گسترده اقتصادی با ایران معطوف کرد. البته پیش از انقلاب روسیه، تجارت شمال ایران فقط در انحصار روسها بود و بازرگانان روسیه محصولات کشاورزی را از ایران خریداری و به روسیه صادر می‌کردند و در مقابل قند، شکر، پارچه، چوب و... به ایران می‌فروختند.(۳۱) در ۱۹۲۰، که تجارت خارجی در شوروی دولتی اعلام شد و روسها نیز می‌کوشیدند بازرگانی با شمال ایران را مانند گذشته در دست خود نگه دارند، دشواریهایی برای تجار ایرانی در رویارویی برای وضع جدید به وجود آمد که برای مدتی مانع هر نوع داد و ستد شد. در واقع، امور بازرگانی شوروی از طریق سازمان تجاری دولتی، که به دولت شوروی وابسته بود، صورت می‌گرفت و این شیوه محدودیتهای فراوانی برای بازرگانان آزاد کشورهای شرقی، از جمله ایران، فراهم می‌کرد.

در این حال، وقتی قرار شد بر اساس عهدنامه مودت، عهدنامه تجارتی جدیدی میان ایران و شوروی بسته شود، دولت ایران سیدحسن تقی‌زاده را به نمایندگی خود در مذاکرات مسکو برگزید و او را در رأس هیأتی به مسکو فرستاد.(۳۲) تقی‌زاده در ۲۶ آوریل ۱۹۲۲/۶ اردیبهشت ۱۳۰۱، وارد مسکو شد و از ۱۵ ژوئن/۲۵ خرداد، گفت‌و گوهای خود را درباره عقد قرارداد تجارتی و سه عهدنامه کنسولی، پستی و تلگرافی آغاز کرد.

در ابتدا «روسها مسئله آزادی تجارت را به کلی رد نمودند» و حتی هیأت ایرانی را تهدید کردند که «در صورت اصرار در این باب» مذاکره را قطع خواهند کرد.(۳۳) اما در ادامه گفت‌وگوها، درباره آزادی تجارت، گامهایی برداشته شد و روسها پذیرفتند «تجارت بعضی امتعه مهم را به کلی آزاد کنند» در ۱۹ مهر ۱۳۰۱، تقی‌زاده در تلگرافی به تهران گزارش داد: «مسئله آزادی تجارت در مرکز فرقه اشتراکی، پس از مباحثات زیاد به خیر ایران قبول شد و برای بعضی امتعه م هم آزادی تجارت داده شد.»(۳۴)

بر این اساس، در نوامبر ۱۹۲۲/آبان ۱۳۰۱، دولت شوروی تصمیم گرفت صورتی از کالاهایی که از ایران به شوروی و از شوروی به ایران صادر می‌شد تهیه کند و استثنائاً اجازه دهد تجارت میان دو کشور از طریق بخش خصوصی صورت گیرد. در ۲۲ فوریه ۱۹۲۳/۲ اسفند ۱۳۰۱، دولت شوروی صورت تهیه شده از کالاهای متبادله بین دو کشور را تأیید و تصویب کرد. سپس، در ۲۷ مارس/۶ فروردین، به مأموران گمرکی خود در مرزها فرمان داد که کالاهای مندرج در این صورت، بدون دریافت پروانه از مقامات سازمان تجارتی دولتی به شوروی وارد و از ‌آنجا صادر شود. تسهیلات فراهم شده سبب شد بازرگانان ایرانی به هدف مطلوب خود برسند و در نتیجه، برای مدتی در تجارت خارجی ایران تعادلی مناسب به وجود آید.(۳۵)

گفت‌وگو درباره عقد عهدنامة‌ تجارتی یک سال و نیم طول کشید و سرانجام پس از رفع مشکلات فراوان، در متن عهدنامه موافقت حاصل شد. در این میان، چون «کابینه وزرا در تهران تغییر یافت و مشیرالدوله پیرنیا رئیس‌الوزرا شد و با امضای عهدنامه موافقت نکرد»، تقی‌زاده نیز در اوت/مرداد، بی‌آنکه موفق شود قرارداد اصلی تجارتی را تصویب کند، از مسکو به برلن رفت. او فقط توانست دو موافقتنامه درباره مبادلات پستی و تلگرافی بین دو کشور، با کاراخان در ژوئیه ۱۹۲۳/تیر ۱۳۰۲، امضا کند.(۳۶)

علت اصلی مخالفت مشیرالدوله با امضای قرارداد تجارتی این بود که دولت شوروی می‌خواست علاوه بر آزادی عمل در امور بازرگانی خود، اختیار تعیین بهای کالاها نیز به نماینده بازرگانی آن کشور در تهران سپرده شود؛‌ اما در مقابل حاضر نبود مانند این امتیاز را برای ایران قائل شود. همچنین دولت شوروی از کالاهای ایرانی، که از راه ترانزیتی شوروی به اروپا صادر می‌شد، حق ترانزیت می‌گرفت، ولی از کالاهای وارد شده به ایران چیزی مطالبه نمی‌کرد و این خود باعث زیان بازرگانان ایرانی می‌شد.(۳۷)

با وجود این و به رغم امضا نشدن قرارداد رسمی تجارتی بین دو کشور، تجارت ایران و شوروی رونق فراوان پیدا کرده بود و شرکتهای مختلط روسی ـ ایرانی همراه با بخش خصوصی ایران و بازرگانان آزاد، فعالیت زیادی را به انجام می‌رساندند. بعضی از این سازمانها و شرکتهای فعال عبارت بودند از: بانک ایران و شوروی با شعبه‌های خود در تبریز و رشت و انزلی، شرکت بازرگانی ایران و شوروی، شرکت بازرگانی تولید و صادرات ابریشم ایران، شرکت بازرگانی پنبه ایران و شوروی، شرکت حمل و نقل ایران و شوروی، شرکت قند ایران و شوروی، شرکت نفت ایران و آذربایجان و شرکت نساجی ایران و شوروی.

بدین سان، رونق تجارت میان ایران و شوروی به آنجا رسید که در سال ۱۹۲۵/۱۳۰۴، ایران بزرگ‌ترین صادر‌کننده کالاهای تجاری به شوروی در میان کشورهای آسیایی شد. تا جایی که از یازده میلیون روبل مبادلات تجاری بین کشورهای آسیایی و شوروی، ۵/۷ میلیون روبل آن به ایران اختصاص داشت.

به طور کلی، روابط ایران و شوروی در سالهای ۱۹۲۵ـ۱۹۱۷/۱۳۰۴ـ۱۲۹۶، سه دوره مشخص و متفاوت را پشت سر گذاشت. مرحله اول، که از واپسین ماههای سال ۱۹۱۷ آغاز شد و تا اوت ۱۹۱۹ طول کشید، دورة آرامش پیش از طوفان نامیده می‌شود.

در این دوره، روسها کوشیدند تا با همسایة خود،‌ ایران، روابط سیاسی برقرار کنند. در این سالها، نظام جدید روسیه با تخطئه سیاست روسیه تزاری درباره ایران و لغو قراردادها و معاهدات و امتیازات رژیم سابق، با حسن نیت در راه برقراری روابط سیاسی و اقتصادی با ایران کوشید، اما به سبب بی‌‌اعتنایی دولتهای ایران و کارشکنی انگلیسیها از تلاشهای خود نتیجه‌ای به دست نیاورد. دورة از اوت ۱۹۱۹ تا فوریة ۱۹۲۱، دوره‌ای آشفته و طوفانی در روابط دو کشور به شمار می‌آید که با جنگ روانی و تبلیغاتی و کوشش برای ترویج عقاید سوسیالیستی و انقلابی و تجاوز نظامی به ایران توأم بود در آن ایام، دولتهای ایران تلاشهای دولت شوروی برای برقراری روابط مودت‌آمیز در دوره اول را ناشی از ناتوانی دولت شوروی می‌‌دانستند و به همین سبب، روی خوشی به آن نشان نمی‌دادند، اما در دوره دوم، که دولت شوروی از موضع قدرت با دولتهای ایران روبه‌رو شد، به ناچار تمکین کرد و در نتیجه، دوره سوم همراه با عهدنامه مودت ۱۹۲۱ آغاز شد. در این دوره، روابط سیاسی ایران و شوروی مسیر امن و آرام طی کرد و با آرامشی نسبی و بروز بحران‌های مهم سیاسی ادامه یافت. بیرون رفتن نیروهای انگلیسی از ایران و اعمال قدرت حکومت مرکزی ایران در سراسر کشور سبب شد تنشهای نامطلوب سیاسی ـ نظامی از میان برداشته شود و دوره‌ای جدید در روابط دو کشور پیش آید.(۳۸)

پی‌نویس‌ها:

۱ـ برای آگاهی از متن کامل تلگراف و اسامی امضاکنندگان آن و نیز پاسخ زدزیانکو، رئیس دوما، نک: مورخ‌ الدوله سپهر، ایران در جنگ بزرگ، تهران،‌ انتشارات ادیب، چ ۲، ۱۳۶۲، صص ۴۱۲ـ۴۱۰؛ باقر عاقلی تلگراف رجال ایران به مجلس دوما را ن تیجه تلاش سیدضیاءالدین طباطبایی می‌داند که به راهنمایی‌ها و همکاری محمد ساعد مراغه‌ای به انجام رسید، برای آگاهی بیشتر نک: خاطرات سیاسی محمدساعد مراغه‌ای، به کوشش باقر عاقلی، تهران، نشر نامک، ۱۳۷۳، ص ۸.

۲ـ از آغاز حکومت بلشویکی در روسیه تا آخر جنگ جهانی دوم، شورویها از به کار بردن کلمة وزیر خودداری می‌کردند؛ زیرا این کلمه را عنوانی ویژه دولتهای سرمایه‌داری می‌دانستند. برای همین به جای وزیر از اصطلاح «کمیسر خلق» استفاده می‌کردند و مثلاً به وزیر خارجه می‌گفتند: کمیسر خلق برای امور خارجه» و نیز هیأت وزیران را «شورای کمیسرهای خلق» می‌نامیدند. در اواخر جنگ جهانی دوم، استالین برای نشان دادن این نکته که سران رژیم انقلابی روسیه دیگر آن تعصب سابق را بر ضد دولتهای بورژوازی غرب ندارند، استعمال کلمات وزیر و نخست‌وزیر را آزاد کرد. برای آگاهی بیشتر نک: محمدجواد شیخ‌الاسلامی، سیمای احمدشاه قاجار، تهران، نشر گفتار، چ ۲، ۱۳۷۲، ج ۱، ص ۱۰۲.

۳ـ محمدجواد شیخ‌‌الاسلامی، پیشین، صص ۱۰۲ـ۱۰۰؛ قس: ای. اچ. کار، تاریخ روسیه شوروی (انقلاب بولشویکی)، ترجمه نجف دریابندری، تهران، زنده‌رود، ۱۳۷۱، ج ۳، صص ۲۸۷ـ۲۸۶.

۴ـ اسناد وزارت امور خارجه، کارتن ۳۳، پرونده ۲۳، سال ۱۳۱۸؛ همچنین کارتن ۱۶، پرونده ۱۱، سال ۱۳۱۳. برای آگاهی از متن کامل یادداشت مزبور نک: مورخ‌الدوله سپهر، پیشین، صص ۴۵۷ـ۴۵۶.

۵ـ اسناد وزارت امور خارجه، کارتن ۳۳، پرونده ۲۳، سال ۱۳۱۸.

۶ـ‌ همان، کارتن ۱۵، پرونده ۴۹، دستورالعمل وزارت امور خارجه ایران به مشاورالممالک انصاری در ۱۷ ذیقعدة ۱۳۳۸/۱۲ مرداد ۱۲۹۹.

۷ـ محمدجواد شیخ‌الاسلامی، پیشین، ص ۱۰۴.

۸ـ در این باره نک: علی‌اصغر زرگر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه: ترجمه کاوه بیات، تهران، انتشارات پروین، انتشارت معین، ۱۳۷۲، صص ۴۸ـ۴۷.

۹ـ درباره تمهیدات ورود براوین به ایران نک: اسناد وزارت امور خارجه، کارتن ۲، پرونده ۸، سال ۱۳۳۶ق.

۱۰ـ همان.

۱۱ـ همان، پرونده ۲.

۱۲ـ ملک‌الشعرای بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، تهران، انتشارات امیرکبیر، چ ۲، ۱۳۷۱، ج ۱، ص ۲۹.

۱۳ـ اسناد و زارت امور خارجه، کارتن ۲، پرونده ۲، سال ۱۳۳۶ق.

۱۴ـ برای آگاهی از مذاکرات براوین و انصاری نک: عبدالحسین انصاری، خاطرات عبدالحسین انصاری، ج ۱، صص ۲۳۰ـ۲۲۹.

۱۵ـ اسناد وزارت امور خارجه، کارتن ۲، پرونده ۸، سال ۱۳۳۶ق.

۱۶ـ ای. اچ. کار، پیشین، ص ۲۹۵.

۱۷ـ در این باره نک: هیأت فوق‌العاده قفقازیه، به کوشش رضا آذری شهرضایی، تهران،‌ انتشارات وزارت امور خارجه، ۱۳۷۹؛ همچنین اسناد وزارت امور خارجه، کارتن ۱۵، پرونده ۷، سال ۱۳۰۱ش، حاوی شش پرونده.

۱۸ـ ای. اچ. کار، پیشین، صص ۲۹۸ـ۲۹۷.

۱۹ـ در این باره نک: محمدعلی (همایون) کاتوزیان، تضاد دولت و ملت، نظریه تاریخ و سیاست در ایران، ترجمه علیرضا طیب، تهران، نشر نی، ۱۳۸۰، ص ۳۴۴.

۲۰ـ دولت ایران در ۴ مه ۱۹۲۰ دولت آذربایجان شوروی را به رسمیت شناخت و به اطلاع ساند دو میسیون یکی به باکو و یکی به مسکو اعزام خواهد کرد، اسناد وزارت امور خارجه، کارتن ۱۶، پرونده ۹.

۲۱ـ ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ، تهران، پاژنگ، ۱۳۶۸، صص ۳۶۵ـ۳۶۴.

۲۲ـ اسناد وزارت امور خارجه، کارتن ۱۲، پرونده ۱۵، سال ۱۳۳۶.

۲۳ـ اسناد روابط ایران و روسیه از دوره ناصرالدین شاه تا سقوط قاجاریه، به کوشش فاطمه قاضیها، تهران، انتشارات وزارت امور خارجه، ۱۳۸۰، صص ۳۴۶ـ۳۴۴.

۲۴ـ درباره آغاز و انجام مأموریت روتشتین در ایران نک: محمدجواد شیخ‌الاسلامی، افزایش نفوذ روس و انگلیس در ایران عصر قاجار، تهران، انتشارات کیهان، ۱۳۶۹، صص ۱۲۵ـ۹۳.

۲۵ـ اسناد وزارت امور خارجه، کارتن ۳۷، پرونده ۴، سال ۱۳۳۶ق.

۲۶ـ ژرژ لنچافسکی، غرب و شوروی در ایران سی سال رقابت (۱۹۴۸ـ۱۹۱۸)، ترجمه حورا یاوری، تهران، انتشارات ابن سینا، ۱۳۵۱، ص ۸۷.

۲۷ـ اسناد وزارت امور خارجه، کارتن ۲، پرونده ۳۳، سال ۱۳۴۰ق.

۲۸ـ همان، کارتن ۳۳، پرونده ۲۳؛ همچنین درباره تهدید مستتر در ماده ۶ قرارداد و بیم دولت ایران در دورة پهلوی و درخواست وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران درباره تجدید نظر در این قرارداد نک: فریدون زند فرد، ایان و جهانی پرتلاطم ـ خاطراتی از دوران خدمت در وزارت امور خارجه، تهران، شیرازه، ۱۳۷۹، صص ۲۲۰ـ۲۱۶.

۲۹ـ همان، کارتن ۲، پرونده ۱.

۳۰ـ سیدحسن تقی‌زاده، زندگی طوفانی (خاطرات سیدحسن تقی‌زاده)، به کوشش ایرج افشار، تهران، انتشارات علمی، چ ۲، ۱۳۷۲، ص ۱۸۹.

۳۱ـ محمدعلی مجد (فطن‌السلطنه)، گذشت زمان، خاطرات محمدعلی مجد، بی‌جا، بی‌تا، ص ۱۲۴.

۳۲ـ سیدحسن تقی‌زاده، پیشین، صص ۱۹۱ـ۱۸۹.

۳۳ـ اسناد وزارت امور خارجه، کارتن ۱۵، پرونده ۷، سال ۱۳۰۱ش، «تلگراف رمز تقی‌زاده به تهران» (۲۳ ذیحجة ۱۳۴۰/۲۴ شهریور ۱۳۰۱).

۳۴ـ همان.

۳۵ـ ایرج ذوقی، پیشین، صص ۳۸۹ـ۳۸۸.

۳۶ـ اسناد وزارت امور خارجه، کارتن ۴۴، پرونده ۱۳، سال ۱۳۰۶ش.

۳۷ـ عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۳، ص ۱۷.

۳۸ـ ایرج ذوقی، پیشین، صص ۳۹۲ـ۳۹۰.

به نقل از:

روابط ایران و شوروی در دوران رضاشاه

مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی



همچنین مشاهده کنید