پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مصاحبه اختصاصی با آقای مهندس موذن زاده
▪ لطفاً نحوه آشنائی با شرکت احداث صنعت و اینکه از چه زمانی با نام و نحوه کار آن آشنا شدید و چه تصویری از شرکت احداث صنعت در ذهنتان داشتید را بیان فرمائید؟
از بدو تأسیس احداث صنعت آشنائی کلی با شرکت داشتم. وقتیکه برنامه اول توسعه نوشته شد و بحث ۱۰ طرح سیمان مطرح شد، رئیس کل صنایع و معادن و درگیر این مسئله بودم. بهطور کلی آشنائی طبیعی با احداث صنعت داشتم. مضافاً بهدلیل حضور در مجلس با دوستانی که در صنعت سیمان کار میکردند ارتباط مستمری - اما بهصورت کلی - داشتم.
اوایل سال ۱۳۸۱ آشنائی از نزدیک با احداث صنعت شروع شد. وقتیکه سازمان توسعه و نوسازی صنایع معدنی ایران (ایمیدرو) به شکل فعلی تشکیل شد، ادغام سازمانهای مرتبط با آن مطرح شده بود.
قرار شد فولاد، مس، معادن، آلومینیوم و سیمان یک جا جمع شوند. در اواسط سال ۸۱ آشنائی نزدیک من بهدلیل مسئولیت کارهای سازمانی در ایمیدرو بیشتر شد. در این زمان سازمان ایمیدرو تشکیل شد، بحثی در سازمان مدیریت و برنامهریزی مطرح بود و اعتقاد داشتند که تمام شرکتها باید ۱۰۰ درصد سهامشان به شرکت ایمیدرو منتقل شود و این امر به لحاظ قانونی اجتنابناپذیر بود و ما قبول کردیم، اگرچه از اول نظرم این بود که مثلاً احداث را بیاوریم و شرکتهای زیرمجموعه در احداث بمانند ولی سازمان مدییت این مسئله را نپذیرفت و به لحاظ قانونی تشریح کرد که این امکان وجود ندارد، بنابراین باید همه شرکتها سهامشان به ایمیدرو منتقل شود. یک بث هم مطرح بود که شرکتهائی مثل احداث صنعنت و فولاد را منحل کنیم و استدلال میشد وقتیکه همه سهام به ایمیدور منتقل شود دیگر لزومی برای ماندن احداث نیست. اما استدلال من این بود که سازمان ایمیدرو نمیتواند ۵۰ شرکت را مستقیم زیر پوشش بگیرد. با توجه به تجاربی که در احداث صنعت وجود داشت یا شرکت ملی فولاد در بخش فولاد وجود داشت، درست این است که سهام منتقل شود اما اختیار مجمعی به این شرکتها داده شود تا بهعنوان شرکتهای ماردی که قبلاً وجود داشتند فعالیت کنند و ایمیدرو فروش را با ۸ شرکت طرف حساب کند و این ۸ شرکت با شرکتهای زیرمجموعه خودشان در ارتباط باشند و اختیار مجمعی از طرف ما داشته باشند براساس این تحلیل، اولین کاری که کردیم موجودیت احداث را حفظ کردیم و هنوز این بحث وجود دارد. البته عدهای مخالف و بعضیها طرفدار این روش بودند که بنیانهای تخصصی که بهوجود آمده باقی بماند و ایمیدرو خودش مستقیم درگیر همه شرکتها نشود و بهعنوان یک هولدینگ ایجاد شود. تعداد نفرات ایمیدرو بیشتر از ۱۲۰ نفر نمیشد و تا زمانی که من بودم زیر بار اضافه شدن حتی یک نفر به سازمان ایمیدرو در طول سه سال نرفتم. بعد از مدتی دوستان در احداث متوجه شدند که در اختیاراتشان دخالت چندانی نمیکنیم، اجازه دادیم که آنها شرکتهایشان را اداره کنند و بهصورت مستقیم نظارت و کنترل داشته باشند. روش مدنظر ما این بود که آنها را بهعنوان صاحب سهم اعلام میکردیم . وقتی با احداث بیشتر آشنا شدم دیدم مدیرعامل احداث صنعت در همه شرکتها عضو هیئتمدیره بود که من به شدت با این امر مخالفت کردم که شما یا باید عضو هیئتمدیره یا مجمع باشید، خودت به خودت نمیتوانی جواب بدهی لذا عضو هیئتمدیره بودن دیگر منطق ینیست مگر کاری اضطراری و فوری پیش آد و یا به خاطر راهاندازی سریع، که بتواند کمک دهد آن هم تازه لزوماً نباید عضو هیئتمدیره باشد. ارزیابی ما از احداث صنعت به این صورت بود که:
۱) احداث صنعت صاحب ۱۴ درصد تولید سیمان کشور بود در آن زمان ممکن بود به لحاظ روانی نقش داشته باشد اما به لحاظ ترکیبی و تولید و سهم باارزش نمیتوانست نقش بسیار قوی داشته باشد.
۲) بخش خصوصی بهدلیل اینکه وضعیت بورس رو به بهرود بود و سهام بالا میرفت خصوصاً سهام سیمانیها، گرایش شدیدی در بخش خصوصی و عمومی برای ورود به بخش سیمان وجود داشت.
۳) متأسفانه یک جای قضیه اشکال داشت، البته نه تنها احداث بلکه تمام سیمانهای کشور توانمندی که قدرت ساخت و ساز کارخانه سیمانی را داشته باشد وجود نداشت، نه اینکه ساخت داخل نکرده بودند مخصوصاً احداث کارهای خوبی در مورد ساخت داخل انجام داده بود و شرکتهای پیمانکاری متعددی هم کار میکردند ولی اینکه یک شرکت توانمند، یک GC توانمند وجود داشته باشد که بتواند اینها را دور هم جمع کند، وجود نداشت. مسئله چهارم اینکه در پروژهها گرایش عمده بهسوی اجراء پروژه از طریق امانی و پیمان داشتن با پیمانکارهای متعدد و اداره پیمانکارهای متعدد توسط مجری وجود داشت در یکی از پروژهها ۸۱ پیمانکار وجود داشت. این نشان میداد که سازمان لازم برای احداث یک کارخانه سیمان بهوجود نیامده است به همین دلیل مشکلات این امر را مخصوصاً در سیمان سوریه به شدت لمس کردیم. که علت آن نبود سازمان پرقدرت و توانمند است، GC که بتواند این کار را انجام دهد. این ماحصل برداشتهای اولیه من از احداث صنعت بود. متخصصهای خوبی در صنعت سیمان وجود داشتند. این صنعت، صنعت باسابقهای بود و با بسیاری از آنها آشنائی قدیمی داشتم و دوستانی بودند که سالها در سیمان حضور داشتند و کار کرده بودند و تعصبی نسبت به صنعت خودشان داشتند که این هم میتوانست جاهائی مثبت و هم منفی تباشد. نیروهای متخصص خوبی جمعآوری کرده بودند و در شبکه جابهجا میشدند. جابجائیهای خوبی صورت میگرفت چون سیار بودند و بخشی در دست خصوصی بود و بهراحتی از بخش دولتی خارج و وارد بخش خصوصی میشدند یا بالعکس، سیمان بهطور طبیعی در طول این سالها نوسان داشت. دوره فطرت سالهای ۷۸ و ۷۹ را گذرانده بود و یکباره سیمان در بورس آمد و مجدداً دچار کمبود شد و با مسالئی مواجه شده بود، مخصوصاً صندوق ذخیره ارزی هم شروع به کمک کردن به سیمان کرد و وامهای درازمدت که یک هجوم زیادی برای توسعهبخش سیمان از طرف بخش خصوصی بهوجود آمد و این باعث شد نیروی انسانی مدیریتی، بخش سیمان دچار کمبود شود. چون ظرفیت مدیریتی محدود بود. یکی از مشکلات دیگر مربوط به سیمان حما، بود که مسئله خاصی بود. ما با این مسائل مواجه بودیم. فضای خصوصیسازی در حال رشد بود، برنامه سوم به اصلاح ساختارها و خصوصیسازی تأکید زیادی کرده بود. برنامه شروع شده بود و یکی دو سالی گذشته بود و فضای اجراء برنامه و خصوصیسازی مطرح بود. با این مجموعه عوامل روبرو شدیم. تمام تلاشمان را بهکار گرفتیم که اولاً، حفظ مدیریت و توان تخصصی مجموعه سیمان را حفظ کنیم و موفق هم بودیم. به شدت بهاء دادیم که همه حفظ شوند. از جمله اتفاقهای بزرگی که در دوره من در سیمان افتاد اول خصوصیسازی بود.
ما تعهدی به کشور داشتیم و به آن اعتقاد داشتیم. خصوصاً در صنعت سیمان که بخش خصوصی گزارش خوبی نسبت به آن داشت، قیمتها در بورس بالا رفته بود و ظرفیت توسعه را هم پیدا کردیم، اتفاق دیگر اینکه منبع درآمدی احداث صنعت که قبلاً عوارض سیمان بود حذف شده بود. اتفاق دیگری افتاد که ما را خصوصیسازی و ترغیب بیشتری کرد، تابستان ۸۱ و ۸۲ بود که کشور دچار کمبود سیمان شد و همه فشار روی ما آمد. همه از ما انتظار داشتند. تصور این بود که احداث صنعت مسئول کل سیمان کشور است در حالی که نقش زیادی در سیمانهای کشور نداشت و دلیلی نداشت که بتواند با ۲۰ درصد سیمان کشور را اداره و تنظیم کند. ابته آن موقع دوستان احداث تمهیدات خوبی بهکار بردند. ما سیمان را از کردستان و همدان به تهران آوردیم و اعلام کردیم هر کس میخواهد بیاید بخرد. در آن زمان بازارشکنی کردیم و بازار را تنظیم کردیم، ولی واقعیت این بود که پراکندگی سیمان با قیمت و نقش حمل و نقل محدودیتهائی داشت. شما نمیتوانید سیمان خاص را به تهران بیاورید وقتی اینکار را کردید معادل قیمت بازار هزینه میشود. و امکان این کار وجود ندارد. کارخانجات سیمانی که داشتیم مثل خاش و هرمزگان نمیتوانستند در تعادل بازار سیمان تهران نقشی داشته باشند و دور بودند.
فشار عمدهای سر این قضیه روی ما آمد و همه این مسائل دست به دست هم داد تا به این نتیجه رسیدیم که دلیل ندارد به سمت خصوصیسازی نرویم. وقتی نگاه میکنیم چه کسان سیمانها را خریدند میبینیم همان هولدینگهای سیمانی خریدند و دست غیرمتخصص نیفتاد. دولت هم سود برد و همه اعتراف دارند که ما رد بهترین شرایط سیمانها را فروختیم. سازمان توسعه هم سود کرد و توانست بخشی از حرکتهای جدیدش را انجام دهد. دو یا سه بحث مطرح شد: یکی اینکه در کارخانه سیمان داشتیم که در حال احداث بودند. فشار آوردیم که زودتر تمام شوند (داراب و بوشهر) که در شرایط معقول و خوبی تمام شدند. در شرایط یکه کشور بحرانهای سیمانهایش داشت تشدید میشد. این دو کارخانه کمک خوبی کردند و بخشی از رشد مصرف را توانستند جواب دهند و زود به ظرفیت رسیدند. از واحدهای خوب سیمانی ما بودند. توانائی مالی خوبی پیدا شد تا سریعتر راهاندازی و به تولید برسند. اتفاق دیگر بحث طرحهای جدید بود. طرحهای جدید را میتوانستیم بهصورت دولتی عمل کنیم، باید به شکل خصوصی عمل میکردیم و ۴۹ درصد ما سهامدار میشدیم و بهطور طبیعی ما به این سمت میرفته بخش خصوصی گرایش کمتری داشت، وظیفه سازمان بود. از لحاظ اساسنامه وظیفه ترویج صنعت را داشتیم.
مثلاً برای مشارکت در سیمان زابل گرایش زیاد نبود، اما در سیمان نهاوند سازمان توسعه مشارکت داشت. سیمان گلستان مشتری نیاز داشت ولی کسی سراغش نرفته بود. بیشتر مازندرانیها رفته بودند ما سیمان گلستان را شروع کردیم، بحث هرمزگان مطرح بود که گفتند در شرق هرمزگان، روی بلندی دریا باشد. ما مطالعات آن را شروع کردیم و بیشتر بهسوی نقاطی رفتیم که بخش خصوصی کمتر به آن گرایش داشت. نقش توسعه و ترویجی سازمان را که وظیفه توسعه و ترویج صنعت را دارد و کارهای دیگری که در زمینه تحقیق و توسعه بود. احداث هزینه زیادی صرف این کار نمیکرد. به استناد بودجههای اولیشان، این یکی از مسائل و مشکلات بود و به شدت اصرار کردم که هزینه تحقیق و توسعه افزایش یابد و هزینه کنند و خود احداث بهعنوان مادر این شرکتها وظیفه ملی هم بهعهده بگیرد و کارهائی انجام دهد. از وظایف ایمیدرو کمک به بخش خصوصی است و میبایست انجام شود. دوستان احداث بهتدریج اینکار را هم عملی کردند. یکی هم بحث تشکیل GC بود. برای آن خلاءای که اشاره کردم و اینکار خیلی مهم بود، تلاش کردیم که GC را سامان دهیم. البته وقت زیادی گرفت و تجربه حماء و سوریه هم به این مسئله کمک کرد. این مسئله که دوستان بپذیرند و برحسب عادتی که دوستان احداث داشتند سخت بود چون عادت کرده بودند که مجریای برای پروژهای گذاشته شود و پولی را گرفته و هزینه کنند.
معمولاً پروژهها را در سطح دنیا عموماً برای انجام آن دست یکی میدهند، تلاش کردیم با کمک بخش خصوصی GC را ایجاد کنیم. اینکار با کمک بخش خصوصی که احداث به آن بخش گرایش داشت انجام شد فضای مناسبی برای این مسئله بهوجود آمد و با استفاده از تجاربی که در سوریه داشتیم قرارداد ونزوئلا را امضاء کرده و شروع بهکار کردیم. کاری که در مورد گشایش اعتبار واحدهای جدید صورت گرفته شد مقداری سریع بود اما در مراحل بعدی آن دچار مشکل شدیم. زیرا بخش خصوصی قدرتمندی در قضیه وجود نداشت. مجموعاً فکر میکنم برداشت ما از ورود به احداث بعد از این ۳ سال کارهای مهمی بود که صورت گرفت، خصوصیسازی از همه مهمتر بود که دولت تصدی آنچنانی در سیمان کشور نداشته باشد و عملاً نشان میدهد که کار ما درست بوده و منطبق با سیاستهای نظام و برنامه بوده است. دوستان احداث اوائل سختشان بود ولی اشتباه نبود.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست