پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

حقیقت علمی روح بشر


حقیقت علمی روح بشر

امروزه پیشرفت های پزشكی به پزشكان اجازه می دهد افرادی را كه در زمان های گذشته به طور غیرقابل برگشتی ممكن بود, بمیرند, به زندگی برگردانند در حقیقت این علم عملاً مرز آنچه را كه مرگ می نامیم, عقب رانده هیچ كس نتوانسته آمار افرادی كه داستانی نظیر داستان رینولدز تجربه خروج از جسم , سفر به داخل تونل و مواجه شدن با فرشتگان یا جدا شدن از مرحومان و افراد مورد علاقه شان دارند را بیان كند

در تابستان سال ۱۹۹۱ پم رینولدز متوجه وجود تورم و برجستگی در شریان مغزش شد. رابرت اسپتزلر مدیر انستیتو مغز و اعصاب فونیكس به مادر سه بچه آتلانتایی گفت كه ممكن است در حین عمل جراحی قلب او از كار بیفتد و نیز در طول مدت عمل فعالیت مغز او نیز متوقف شود و با وجود استفاده از كلیه امكانات كلینیكی ممكن است او به مدت یك ساعت بمیرد. هنگام بیهوشی رینولدز زیر دستگاهی قرار داشت كه صدایی شبیه به كلیك را در گوش او وارد می كرد، به جهت مطلع شدن از فعالیت ساقه مغز او (ساقه مغز در كنترل شنوایی و سایر اعمال غیرارادی نقش دارد.) علاوه بر این دستگاهی ضربان قلب و تنفس و درجه حرارت و سایر علائم حیاتی او را كنترل می كرد. همان طور كه اسپتزلر مغز او را باز می كرد، اتفاقی افتاد كه هرگز در پیچیده ترین مانیتورها نیز اتفاق نیفتاده، رینولدز احساس كرد كه از جسم خودش خارج شده. او در فرصتی مناسب از بالای شانه های اسپتزلر به پایین و به عمل جراحی نگاه كرد. اسپتزلر را دید كه چیزی شبیه به یك مسواك برقی در دست دارد. یك صدای زنانه گفت كه جریان خون بیمار بسیار ضعیف است و این طور به نظرش رسید كه آنها می خواهند كشاله ران او را عمل كنند. رینولدز فكر كرد كه این نمی تواند صحت داشته باشد. این یك عمل جراحی مغز بود. با وجودی كه چشم ها و گوش هایش كاملاً بسته بودند، همه كارهایی را كه روی جمجمه اش انجام می شد، می دید و آنچه كه او درك می كرد واقعاً اتفاق می افتاد، در واقع چاقوی جراحی واقعاً شبیه یك مسواك برقی بود. در حقیقت جراحان روی كشاله ران او هم كار می كردند. او به دستگاهی كه فعالیت قلب و شش ها را كنترل می كرد، وصل بود. در اینجا جراح دستور داد كه كار را متوقف كنند. جهت خارج كردن خون از بدنش همه خون او را از بدنش خارج كردند و حیات پیكر او را ترك كرد. او خودش را دید كه از تونلی عبور می كند و به طرف نوری می رود. در انتهای تونل او اقوام و آشنایان فوت شده از جمله مادربزرگش را كه سالیان زیادی بود درگذشته بود، دید. به نظر می رسید زمان متوقف شده. سپس ملكی روح او را به بدنش بازگرداند و او را راهنمایی كرد كه برگردد و این مثل رها شدن در یك استخر آب یخ بود. پس از بازگشت به حیات رینولدز همه چیز را به اسپتزلر گفت. همه چیزهایی را كه دیده و تجربه كرده بود و اسپتزلر به او گفت تجربه شما خارج از تخصص من است و بعد از ۱۲سال هنوز اسپتزلر نمی دانست آن حالت را چگونه توجیه كند.

● حقیقت یا توهم

امروزه پیشرفت های پزشكی به پزشكان اجازه می دهد افرادی را كه در زمان های گذشته به طور غیرقابل برگشتی ممكن بود، بمیرند، به زندگی برگردانند. در حقیقت این علم عملاً مرز آنچه را كه مرگ می نامیم، عقب رانده. هیچ كس نتوانسته آمار افرادی كه داستانی نظیر داستان رینولدز (تجربه خروج از جسم)، سفر به داخل تونل و مواجه شدن با فرشتگان یا جدا شدن از مرحومان و افراد مورد علاقه شان دارند را بیان كند. این حقیقت قابل توجه به نام NDE یا «تجربه نزدیك به مرگ» نامگذاری شده است. ابتدا تقریباً همه پزشكان چنین گزارش هایی را رد می كردند و توضیحات علمی و پزشكی آنها آن حالت را به هم ریختگی عصبی كه از تغییرات به وجود آمده، هنگام مرگ مغزی منتج می شد، می دانستند. با وجود این به هم ریختگی عصبی فقط در صورتی كه بنا به دلایلی مغز بعضی از كارایی هایش را حفظ كند، می تواند اتفاق بیفتد و توضیحی در این خصوص وجود داشت. در یك مسیر مستقیم مغز می تواند مانند كامپیوتری باشد كه منابع تغذیه ها و آی سی های آن را جدا كرده باشند، لذا نمی تواند توهم داشته باشد و اصلاً نمی تواند كاری انجام دهد و همان گونه كه شروع زندگی هوشیارانه را نمی توان مشخص كرد، در مورد پایان زندگی نیز چنین است. مشخص كردن زمان دقیق مرگ معلوم نیست. در حقیقت از نظر پزشكی و علمی غیرممكن است. میشل سابوم كاردیولوژیست می گوید كه این طور به نظر می رسید كه زمان مرگ یك لحظه واحد در زمان است، ولی حالا این طور به نظر می رسد كه مرگ یك پدیده مرحله ای است نه یك لحظه منفرد در زمان. ما نیاز به چیزی جهت ادامه كار داریم، همانگونه كه جامعه ما از عوامل اجتماعی و قانونی متنوعی تشكیل شده كه نهایت را مشخص می كند در اینجا نیز مواردی وجود دارد كه با آنها بیشتر آشنایی داریم.

●مرگ كلینیكی

تنفس و ضربان قلب متوقف شده اند، شخص ممكن است هنوز قادر به ادامه زندگی توسط دستگاه احیای قلب و ریه یا وسایل دیگر باشد. مرگ كلینیكی بستگی به این دارد كه علائم حیاتی تحت چه شرایطی متوقف شده اند و چرا؟

● مرگ مغزی

فعالیت بخش پایینی یا ساقه مغز كه اعمال غیرارادی و اتوماتیكی بدن را اداره و كنترل می كند متوقف می شود و شخص فقط با كمك دستگاه حفظ حیات احیای قلب و ریه می تواند به زندگی خود ادامه دهد. اظهارنظرها در خصوص طول زمان یا دوره ای كه ساقه مغز غیر فعال بوده تا زمانی كه فرد به طور طبیعی مرگ را دریابد متفاوت است.

● مرگ بخش بالایی مغز

ساقه مغز هنوز فعال است، قلب، شش ها و سیستم هاضمه كار می كنند ولی بخش احساس كردن و فكر كردن مغز از فعالیت باز ایستاده، در اینجا این امكان وجود دارد كه بدن با دستگاه CPR برای مدتی طولانی نیز فعالیت داشته باشد.

● مرگ تمامی مغز یا مرگ مغزی كامل

هم بخش پایینی و هم بخش بالایی مغز از كار افتاده و فعالیتش متوقف می شود گویی به اندازه كافی درهم آمیختگی نداشته اند. بعضی از رهبران روحانی و كارشناسان و صاحب نظران مختلف سئوال می كنند كه آیا روح در هنگام مواجه شدن با یكی از موارد بالا جسم را ترك می كند؟ تجسم هایی در حالت NDES یا «تجربه های نزدیك به مرگ» اتفاق می افتد این در حالی است كه هیچ فعالیت مغزی جهت دریافت آنها وجود ندارد. دانشمندان و صاحب نظران الهیات و گروه مردم عادی برای دریافت پاسخی گرد آمده اند، در جریان تئوری های متداول علمی چنین تجربیاتی نمی تواند به سادگی رخ دهد. مرگ و هوشیاری كاملاً دقیق و بدون خطا هستند، در بحث مربوط به تجربه نزدیك به مرگ بعضی ها معتقدند كه علم باید به جهتی سوق داده شود كه جایی برای احتمال وجود روح باز كند. عده ای هنوز بدبین اند. من از محقق بریتانیایی سوزان بلك مور كه دارای مدرك دكترا است سئوال كردم، آنچه كه او در خصوص پم رینولدز بیان می كند این است كه او می گوید اگر آنچه كه شما شرح دادید درست باشد همه علوم می بایست مجدداً بازنویسی شوند. به هر حال بلك مور می گوید اطلاعات و آمار دقیق نیستند. او پس از حدود سی سال تحقیق در خصوص مسائل غیرعادی و غیرمتداول می گوید من فقط می توانم بگویم كه موارد مانند یكدیگر نیستند. او در كتابی به نام من برای زیستن درخصوص تجربه های نزدیك به مرگ می گوید: ظواهر این تجربیات نزدیك به مرگ به علاوه عبور از تونل و نیز خارج شدن از جسم می تواند انگیزه و علت فیزیولوژیكی داشته باشد، مثلاً در حین جراحی مغز و تحت تاثیر بیهوشی عمومی بیماران گاهگاهی رویت چیز هایی از دورنمای یك تجربه خارج از جسم بودن را گزارش می دهند. سایرین تحت تاثیر LSD و تریاك، حشیش و قرص های آرام بخش و خواب آور و نیز در زمان استرس نظیر این موارد را بیان می كنند. او معتقد است كه هنگام استفاده از مواد بالا مغز هیچ گونه عكس العملی ندارد. به عقیده او می توان نتیجه گیری كرد كه تجربه خروج از جسم و همه عوامل دیگر در تجربه های نزدیك به مرگ با مرگ مغزی شروع می شوند و خاتمه می یابند.

كاردیولوژیست و محقق NDE (تجربه نزدیك به مرگ) میشل سابوم آنچه را كه رینولدز بیان كرده و دیده و شنیده با آنچه از یادداشت های اسپتزلر جراح او مقایسه می كند درمی یابد در طول مدتی كه رینولدز تونل را تجربه می كرده به هیچ وجه فعالیت مغزی نداشته مانند كامپیوتری كه قبلاً صحبتش شد و مغز او با كلیه توانایی هایش مرده بوده و یك مغز مرده نمی تواند خصوصیت دیگری داشته باشد، نه می تواند چیزی را ببیند و تصور كند و نه می تواند عكس العملی نسبت به داروی بیهوشی یا سایر مخدرها داشته باشد. او تمام استانداردهای كلینیكی مرگ را دارا بود. طبق اظهارات سابوم او خونی در بدنش نداشت و نیز كاملاً فاقد علائم حیاتی بود. بنابراین آیا این مرگ بود؟ و اگر این مرگ بود تجربه ای كه او در طول این مدت داشت چه بود؟


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.