یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

تربیت فرزندان مسئول


تربیت فرزندان مسئول

گروه های معینی که در گذشته زیردست به حساب می آمدند, از وضع خود خسته شدند کارگران, زنان و در این گروه فرزندان نیز از این تغییرات اجتماعی متأثر بوده اند

سازمان خانواده در عین حال که از اعضای اندکی تشکیل می شوند، اما نظامی پیچیده دارد. عناصری که پیرامون اعضا خانواده قرار گرفته اند، بسیارند. هر عضو خانواده هزاران ویژگی منحصر به فرد (از قبیل میزان هوش، زیبایی، تحرک، مسئولیت پذیری) دارد که در مقابل با دیگر اعضا خانواده مورد ملاحظه قرار می گیرد و شرایط بیرونی هر یک از اعضا مانند (چندمین فرزند بودن، شرایط مطلوب یا نابسامان خانواده) نیز بر این کنش اثر می گذارند.

هماهنگ کردن مجموعه این عناصر و روابط بین آنها، و ایجاد محیطی آرام در شرایطی مناسب برای دستیابی به موفقیت از ضروریات است.

البته در این مقاله سعی نمودم که از زبان ساده و روان استفاده نمایم که مطالعه آن به دانش پایه و یا دانستن واژه های خاص، نیاز نداشته باشد و به مطالبی اشاره شده که در زندگی روزانه پدر و مادرها کاربرد دارد.

در جا معه گذشته که دارای قواعد خشک و مستبدانه بود، یعنی همان جامعه ای که والدین امروزی در آن پرورش یافته اند روابط مردم در قالب رابطه مافوق و زیردست برقرار بود. پدر در خانه قدرت برتر به حساب می آمد و مادر می بایست مطیع او و کودکان مطیع هر دوی آنان باشند. هرکس به نقش خود در جامعه واقف بود. اگر جامعه همان ساختار سختش را حفظ می کرد، شاید بسیاری از مشکلات عمده امروز به وجود نیامده بود، اما جامعه ایستا نیست و تغییرات وسیع آن منجر به طرح سؤالاتی اساسی در زمینه پایه ساختار اجتماعی شده است.

گروه های معینی که در گذشته زیردست به حساب می آمدند، از وضع خود خسته شدند. کارگران، زنان و... در این گروه فرزندان نیز از این تغییرات اجتماعی متأثر بوده اند.

فرزندان امروزی حاضر نیستند، حتی جزئی از حقوقشان را تقدیم کنند و شیوه سنتی مجاب کردن فرزند به اطاعت یعنی تشویق و تنبیه آن طور که در گذشته مؤثر بود، دیگر اثر سابق را ندارد. نوجوان امروزی تشویق را حق خود می داند و والدینی که متکی به تشویق هستند، اغلب درمی یابند که فرزندشان هنگامی کارش را انجام می دهد که مورد تشویق قرار گیرد و چنانچه میزان تشویق ارزش تلاش کردن را نداشته باشد به تشویق پاسخ نمی دهد.

امروز تنبیه نیز دیگر تأثیر گذشته را ندارد. فرزند امروزی استدلال می کند: «اگر شما حق دارید مرا تنبیه کنید، من هم حق دارم شما را تنبیه کنم.» پس چه کنیم؟ اگر می توانستیم به گذشته برگردیم، شاید مسائل ما با فرزندمان کاهش می یافت، اما لازمه این کار، بازگشت به الگوی «مافوق زیر است». فرزندان امروزی حقشان را گرفته اند و دیگر به سهولت حاضر به پس دادن آن نیستند، پس راه حلی دیگر لازم است. اختیار دادن به فرزند، یعنی اعمال محدودیت های کمتر بر رفتار او. اما مختار گذاشتن او نیز ممکن است هرج و مرجی بیش از آن چه که در حال حاضر وجود دارد فراهم آورد. به طور کلی، هیچ جامعه ای بدون اعمال محدودیت بر رفتار اعضایش نمی تواند زنده باشد.

باید توجه داشت، چون تشویق و تنبیه تأثیر گذشته را ندارد، مجبوریم روابط جدیدی بین خود و فرزندانمان بوجود آوریم. روش های جدید بر مبنای اصول برابری و احترام متقابل استوار است. منظور ما از برابری «شباهت» نیست، بلکه برابری فرزند و بزرگسال در «ارزش انسانی» و «شان» آنان است. بنابراین ما می توانیم با یک روش انضباطی جدید که جانشین تشویق و تنبیه است به فرزند اجازه دهیم که مسئول تصمیم گیری خود باشد. این روش جدید که خود انضباطی را توسعه می دهد نتایج طبیعی و منطقی نام دارد.

والدین قبل از دانستن هر چیزی باید رفتار و سوءرفتار و احساسات فرزندشان را درک کنند.

● درک رفتار فرزند:

در خصوص منشا رفتار فرزندان عقاید متفاوتی وجود دارد که بعضی ها به وراثت و بعضی ها به محیط و برخی دیگر به تأثیر هر دوی آنها اعتقاد دارند. اظهارنظرهای کلیشه ای مبنی بر دختر و پسر بودن و این که فرزند چندم خانواده است، وجود دارد. ما در این مقوله به طور جدی مثلا انتظار داریم که دختران در کارها همراهی کنند و پسران یاغی و تنبل باشند. دختران را همیشه تشویق می کنیم که به مادرشان کمک کنند، اما از پسران کمکی انتظار نداریم. ما در این راستا به بدرفتاری فرزند و این که در پس سوءرفتار فرزندان چه مقصودهایی وجود دارد، می پردازیم.

● چهار هدف سوءرفتار:

۱) جلب توجه:

تمایل به جلب تقریباً در فرزند جهانی است. او ترجیح می دهد از طریق مفید جلب توجه کند، ولی اگر موفق نشد از طریق غیرمفید مبادرت خواهدکرد. ما باید نتایج سوءرفتار فرزند را بررسی کنیم تا ببینیم هدفش جلب توجه بود، یا نه؟ اگر ناراحت شویم و با تذکر و مسخره کردن بخواهیم سوءرفتار او را تصحیح کنیم، در این صورت فرزند توانسته است، جلب توجه کند. به منظور کمک به این گونه فرزندان باید پاسخمان را تغییر دهیم تا به آنها نشان دهیم که می توانند قدر و ارزش خود را با اعمال خوب نشان دهند، نه با خرده فرمایش های بی فایده برای جلب توجه. همچنین باید به رفتار سازنده آنها توجه کنیم، به این ترتیب سوءرفتار آنها را ندیده بگیریم یا به روش هایی که انتظار ندارند به آنان کاملا توجه کنیم.

توجه، حتی اگر به خاطر رفتارهای مثبت هم باشد، نباید در برابر تقاضا صورت گیرد، زیرا باعث تقویت خواسته های نامناسب برای جلب توجه می شود. فرزندان بر این باورند که اگر در کانون توجه نباشند، تعلق خاطر نخواهند داشت. باید توجه داشت که «طریق مناسب برای توجه کردن به فرزند زمانی است که انتظار آن را ندارد که این امر تأکید بر توجه کردن دارد، نه جلب توجه نمودن.»

۲) قدرت طلبی:

فرزندانی که در جستجوی کسب قدرت هستند، احساس می کنند زمانی اهمیت می یابند که رئیس باشند. آنان فقط اعمالی را انجام می دهند که خود می خواهند «هیچ کس نمی تونه به من زور بگه!» یا «تو بهتره هر چی من می گم بکنی!». حتی اگر والدین بتوانند او را مطیع و مقهور کنند، موقتی است و رابطه با او را از دست می دهند. وقتی فرزندی جسور است، والدین عصبانی و خشمگین می شوند. گویا فرزند او را به مبارزه دعوت می کند. پس به هر عنوان یک قانون در برخورد با فرزندانی که در جستجوی قدرت هستند، والدین باید از عصبانیت احتراز کنند و خود را از جدال قدرت به سومین هدف یعنی انتقام نزدیک نکنند.

۳) انتقام:

فرزندانی که انتقام را ترجیح می دهند، متقاعد شده اند که دیگران دوستشان ندارند و فقط زمانی به آنان اهمیت می دهند که بتوانند دیگران را اذیت کنند. آنان با بیرحم بودن و مورد علاقه نبودن امکان می یابند برای خود جایی باز کنند.

والدین معمولا از فرزندان انتقام جو عمیقاً آزرده می شوند و می خواهند مقابله به مثل کنند، در این صورت فرزند با تشدید رفتار خود و انتخاب نوع دیگر از جنگ افزارها به عمل والدین پاسخ می دهند.

برای کمک به فرزند انتقامجو باید مقابله به مثل نکرد و رابطه شان را علیرغم مشکلات فراوان با فرزند با آرامش و حسن نیت گسترش دهند. اگر فرزند احساس می کند که شکست خورده، انتقامجویی را رها کرده با نمایش بی لیاقتی در صدد کسب بخشش برای رفتارشان برمی آیند.

۴) نمایش بی لیاقتی:

فرزندانی که تظاهر به بی لیاقتی یا عدم توانایی می کنند. شدیداً دلسردند و فرزند در زمینه کارهایی که موفقیت ندارد، خود را بی خیال نشان می دهد. والدین نباید تسلیم شوند و جهت کمک به فرزندی که احساس بی لیاقتی می کند، باید از انتقاد بکاهند و بر توانائی ها و نقاط برجسته تأکید کنند. آنان باید هرگونه تلاش او را هرچند هم بی اهمیت و کوچک باشد، تشویق نمایند.

گرچه ما چهار هدف سوءرفتار را به ترتیب از جلب توجه تا قدرت طلبی، انتقال و نمایش بی لیاقتی مطرح کردیم، ولی ممکن است فرزند به این ترتیب عمل نکند، زیرا او هدفش را منطبق با درک خود انتخاب می کند. اگر ببینید که محافظت بیش از حد والدین به دلیل عدم اطمینان به اوست، ممکن است مستقیماً از جلب توجه به نمایش بی لیاقتی رو آورد. همه زمینه های سوءرفتار ناشی از دلسردی است.

اگر می خواهیم که فرزندانمان رفتار خود را تغییر دهند، باید ما نیز رفتار خود را مورد تجدید نظر قرار دهیم.

افسانه کوراسونلو