پنجشنبه, ۲۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 13 March, 2025
مجله ویستا

نگاهی به فیلم «ازدواج در وقت اضافه» کدام کمدی؟ کدام خنده؟


نگاهی به فیلم «ازدواج در وقت اضافه» کدام کمدی؟ کدام خنده؟

گویند که اولین بار واژه تراژدی را ارسطو در رساله خود «هنر شاعری» این گونه توصیف کرد که: تقلید و ساختن داستانی می داند که جدی است، فی نفسه کامل است، عظیم است و ضمایمش خوشایند است. …

گویند که اولین بار واژه تراژدی را ارسطو در رساله خود «هنر شاعری» این گونه توصیف کرد که: تقلید و ساختن داستانی می داند که جدی است، فی نفسه کامل است، عظیم است و ضمایمش خوشایند است. و ا ولین بار تعریف جدیدی از کمدی را آقای سعید سهیلی ارائه کرد. او در یک برنامه تلویزیونی گفت که من نوعی کمدی ساختم که قصد ندارد تماشاگر را بخنداند بلکه فقط لبخند بزند. به واقع وضعیت کمدی در حال حاضر خود یک تراژدی واقعی و تمام عیار است. مخصوصاً با اثر فعلی سهیلی «ازدواج در وقت اضافه» که مصداق بارز این رویکرد است. البته ژانر این فیلم را می توان تلفیقی از انواع و اقسام ژانرهای سینمایی دانست. یعنی هم ملغمه ای از ژانرهای کمدی گوناگون است و هم ملودرام و اکشن.

سهیلی یک بار پیش از این ژانر کمدی را آزموده و آن هم فیلم «چارچنگولی» بود؛ با آن فروش میلیاردی که او را تشویق کرد این بار با «ازدواج در وقت اضافه» کمدی را تجربه کند. این فیلم قصه، اسلوب و روش خاصی ندارد و فقط دارای یک خط داستانی است. بن مایه قصه فیلم از این قرار است که دونوه سعی دارند به هر طریق ممکن ثروت مادربزرگ خود را به دست بیاورند و در این راه از یک خلافکار با آن تشکیلات مسخره و مخوفش کمک می گیرند و...

برخی از فاکتورها هستند که خارج از ژانر و کارگردان در ذات درام و نمایش هستند و به خودی خود موجب دلپذیر شدن نمایش می شوند که این فیلم حتی آن ها را نیز ندارد. مثلاً جذابیت موضوع و سوژه، تعلیق، موسیقی، منطق روایی، باورپذیری و... این همه را دارد ولی هیچ کدام در جای خود کامل نیست. یعنی حداقل یکی از آنها را به صورت کامل و کافی ندارد که نقطه برجسته اثر باشد. داریوش کاردان در یکی از کمدی های تلویزیونی خود در سال های دور یک آیتم اخبار داشت و آن بخش این گونه بود که کاردان اخبار را می خواند که از نظر دستوری صحیح بود ولی معنا نداشت. یعنی خبر بعدی با خبر قبلی تلفیق می شد و دست آخر آن معنا که مدنظر تماشاگر بود به وجود نمی آمد. «ازدواج در وقت اضافه» شباهت عجیبی به آن بخش دارد.

موضوع دیگر بداهه پردازی است. معلوم نیست تا کی باید شاهد این باشیم که بازیگران جور کارگردان و نویسنده را بکشند و برای جبران کم کاری آن ها شوخی های تکراری و صدالبته- جنسی را به رخ تماشاگر بکشند؟

تیپ سازی در سینما برای خود قواعد و اصولی دارد، نه اینکه تا یک نفر در یک نقش گل کرد از او بخواهیم در بقیه آثار خود را تکرار کند. از جمشید هاشم پور بگوییم که قصد دارد تمام ژانرهای سینمایی را امتحان کند و اساساً دلیل قبول این نقش در این فیلم توسط او روشن نیست؛ و چرا بازیگران در این سال ها بازی در هر نقش و هر فیلمی را می پذیرند. موسیقی در یک اثر دراماتیک می بایست جایگاه مستقل داشته باشد نه اینکه بقیه کمبودها را جبران کند. در این فیلم موسیقی آنقدر بی معنی است که فقط به صرف وجود یک موزیک تهیه شده نه به عنوان یک شاخص. برخی آثار دراماتیک با موسیقی خاص خود شناخته می شوند. مثل موسیقی های از کرخه تا راین، امام علی(ع) و... و به قولی تبدیل به برند می شوند. نه مثل اغلب آثار این روزها که در پایان نمایش یک فیلم یا سریال یک آهنگ و موسیقی نهاده می شود تا حتی اگر اثر موردقبول قرار نگرفت، موسیقی آن مخاطب را جذب کند.به هرحال، مشخص است که«ازدواج در وقت اضافه» با هدفی جز فتح گیشه ساخته نشده و از چنین آثاری، نمی توان انتظار زیادی داشت.

احمد عراقی