چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مفرغ لرستان نقطه عطفی در هنر آئینی
● مفرغ لرستان
در سال ۱۹۳۰ در بازار سیاه اشیاء عتیقه شرقی مقداری بسیار زیاد و غیرعادی از اشیاء مفرغی عرضه شد و عرضهکنندگان تقریبا با اطمینان خاطر محل کشف آنها را کوههای لرستان و یا دقیقتر بگوییم درههای لرستان ذکر میکردند. در سال ۱۹۲۸ یک برزهگر لر در حین کار خود به گوری دست یافت که دارای اشیاء فلزی بود او این اشیاء را در نزدیکترین شهر یعنی هرسین واقع در چهل کیلومتری کرمانشاه فروخت و از آن پس معاملهگران به شتاب تمام بدین شهر کوچک روی آوردند، در آنجا مقیم شدند و هرچه را که دهقانان به آنها عرضه میکردند میخریدند. به همین دلیل هم این مفرغها تا مدتی به مفرغهای هرسین شهرت داشت.
از آن هنگام تا بحال موزههای متعدد و همچنین مجموعهداران خصوصی از این مفرغها مجموعههای مهمی گرد آوردهاند. ناامنی این منطقه مانع شروع کار علمی و تحقیقی بود و به همین سبب حفاریهای غیر مجاز رونق بسیار داشت تنها در یک کارگاه یعنی در ناحیه سرخدم کار علمی به خوبی از پیش میرفت ولی به هر حال به استثنای اشیاء فلزی که در این موقع به دست آمده است بقیه مفرغها فراهم آمده با توسل به حفاری غیر مجاز و غیر علمی تحصیل شده است و به همین دلیل هم هست که از نظرگاه شماری عدم دقت و ابهامی در کار هست چنانکه تاریخهای پیشنهادی برای این اشیاء از اوایل هزاره دوم قبل از میلاد تا عصر هخامنشیان را شامل میشود این مفرغها همه از گورستانها به دست آمده است. آندره گدار که برای اولین بار در سال ۱۹۳۱ این اشیاء را ثبت کرد خود نیز به لرستان رفت : ((این سرزمین کوهستانی از کوههای دراز و موازی یکدیگر تشکیل شده است. بین این کوهها درههایی وجود دارد که از نظر علم و تحقیق دارای کمال اهمیت است. کورهراههایی به ارتفاع سه هزار متر ارتباط بین این درهها را تامین میکند یکی از این درهها بسان مجموعهأی پر پیچ و خمی از تپهها است ک بین کوههای غولآسا و جسیم قرار گرفته نه خانهأی، نه درختی ولی تا جائیکه چشم کار میکند درهأی است سرخ رنگ با چند سیاه چادر و گورستانهای کاسیان.
تمام گورستانهایی که این مفرغها از آنها به چنگ آمد به یکدیگر شبیهاند. آندره گدار یکی از آنها را که نماینده همه محسوب میشود به نام تل آب چنین توصیف میکند : ((چشمهأی از چاله چهارگوشی که دور آنرا با سنگ چیدهاند بیرون میآید. ساکنین موقت این ناحیه قدری پایینتر از آن را کنده اند و چیزی شبیه به یک حوضچه برای آب دادن احشام خود درست کردهاند. آنگاه آب به چند رشته مختلف تقسیم میگردد و چند صد متر آن طرفتر همه جذب زمین میشود و اثری از آن بر جای نمی ماند.
در جوار چشمه تلی هست که هنوز هم آثار یک دیوار مدور خارجی را به خوبی حفظ کرده است و گورستانی در پای آن قرار دارد. به همین دلیل هم مشخص کردن این قبور کار چنین آسانی است. در این دره که آب سخت کمیاب است منزلها و گورها دورو بر چشمهها هستند و بهمین جهت هم هست که کشف و پیداکردن قبور در لرستان بسیار کار سهلی است. بومیها برای دست یافتن به اشیاء عتیقه فرمولی ساده و آسان دارند : ((بدنبال چشمهأی بگرد، همینکه آنرا پیدا کردی گورستانی هم در کنارش هست )). معمولا گورها به شکل اتاقک کوچکی است که چهار دیوار و یک سقف متشکل از یک یا چند سنگ دارد.
از لرستان هزاران شیء، بدست آمده است ولی در چهارچوب محدود این کتاب ما فقط به ذکر آنهائی که از همه جالبترند میپردازیم. از میان سلاحها : شمشیر، خنجر، پیکان، نیزه، تبر و غیره کشف شده است. خنجر مورد استفاده معمولا از مفرغ یک تکه است با دستگیرهأی یا دستهأی که در آن چوب یا صفحه هائی از استخوان کار گذاردهاند. این صفحههای استخوانی را با دو پیچ به هم متصل کردهاند. در این مورد دیگر باید گفت که در این دسته از یک خنجر قدیمتر که متعلق به نقطهأی دیگر بوده است تقلید شده است.
اما در قبال این خنجرها، تبرهائی که در کمال هنرمندی و قدرت خیال ساخته شده و دستة آنها را با خار زینت کردهاند لری هستند. بعضی از این تبرها تزئینات بسیار. یکی از آنها کمانداری را نشان میدهد که در حال رها کردن کمان خود میباشد. البته باید در نظر داشت که بسیاری از از این اشیاء از قبیل لوازم تزئینی هستند و در پیکار آنها را به کار نمیبردهاند. اغلب تیغة این تبرها با دستة آنها زاویة قائمه تشکیل میدهد. گاه گاه در قسمت بالای تیغه نیز تزئیناتی به چشم میخورد. از سایر اشیاء تزئینی به تعداد فراوان بدست آمده : طوق، گردنبند، دست بند و سنجاقهای مختلف. سنجاقهای کشف شده چه از حیث تعداد و چه از نظر هنری که در آراستن آنها با سرهای حیوانات و پولکها بکار رفته از سایرین ممتازند. در بعضی دیگر از سنجاقها سر زن را در میان پولکی تصویر کردهاند. سنجاقهای سینه نیز که مانند سنجاقهای پولکدار از جمله وسایل زینتی هستند و از قفقاز آنها را وارد کرده بودند. در اینجا شایان ذکرند، سایر اشیاء کشف شده عبارتند از زره، مال بند، محل مخصوص اتصال مال بند به ارابه و دهنه اسب. به احتمال زیاد سوارکاران لر یا سلاحها و لباسهای مخصوص خود به خاک سپرده میشدهاند. در ابتدا دهنهها خیلی ساده بوده است ولی بعدها به افراط آنها را تزئین میکردهاند. گویا تزئین دهنه از هنگامی آغاز شده است که آنرا با مرده دفن کردهاند یعنی از هنگامی که آنرا سر مرده قرار دادهاند. آن قسمت از دهنه را که بر روی گونة اسب قرار میگیرد به شکل حیوانات واقعی و خیالی در میآوردهاند.
مفرغ ساز در کار خود به قوه تخیل کاملا میدان میداده است. در بین این اشیاء مفرغی نقش حیوانی یافته میشود که قامتی کوتاه و سری بسیار کوچک داردو ضمنا سخت حساس و عصبانی به نظر میآید اما در همین حال از حیواناتی که از ترکیب دو نوع خاص بدست آمدهاند مانند شیرهای بالدار و ابولهولهای بالدار نیز نزایری دیده میشود از نقوش اجسام نیز بسیار بدست آمده است : به طور کلی معمولا تصویری را بر روی صفحهأی نمایاندهاند در حالی که دورا دور آنرا تعداد زیادی از اصنام دیگر احاطه کردهاند.
نقش گیلگمش که از بینالنهرین است بیش از سایر موضوعها مورد توجه قرار داشته است اما به هر حال در این نقش هم تغییراتی دادهاند. این قهرمان سومری که فرمانروار حیوانات و پیروز بر غولان است نزد این قوم حشمدار به محافظ و نگاهدارنده رمهها مبدل شده است. اغلب این صنم را با دو چهره نمایاندهاند در حالی که با دستهایش دو غول را در دو طرف از یکدیگر دور نگاه داشته است تصویر قهرمانی که حیوانات وحشی را رام میکند یکی از اندیشههای اساسی شرقی است که در هنر دوره هخامنشیان به کرات ملاحظه میشود.
سایر اشیاء هنوز به اندازه کافی مورد بحث و تشخیص قرار نگرفته است و از این قبیلاند سلاحها که هنوز جنبه تزئینی دارد. از اینها گذشته حلقههای زینتی بزرگی هست که به حلقههای مجموعة کوافار Coiffard شباهت دارد. ((یک حلقه مسطح با دو سر گاو که بیشباهت به انسان نیست، سر قوچ وحشی را که شاخ پیچ در پیچ دارد و در هر طرف آن یوزپلنگی قرار گرفته احاطه کرده است: این خود شاهکاری است از تخیل، هم آهنگی و فن فلزکاری)).
سرانجام باید گفت که از ناحیة پشت کوه یک مجسمه کوچک مفرغی بدست آمده به ارتفاع ۳۸ سانتیمتر. کتیبهأی که بر حاشیة لباس آن حک شده و به خط میخی بابلی جدید است از نظر علمی چندان کمک مهمی برای دانشمندان محسوب نمیشود. تاریخ این قطعه را به ششصد تا پانصد سال قبل از مسیح راجع دانستهاند اما گویا این قطعه از این هم خیلی قدیمیتر باشد از آن گذشته محلی که در کتیبه از آن نام بردهاند شناخته نشده و بدین طریق این مجسمه راز خود را محفوظ نگه داشته است. شاید این تصویر یکی از خدایان محلی بوده که ضمن غارت آنرا به جای دیگری بردهاند. به هر تقدیر این تنها مجسمه سه بعدی است که از لرستان بدست آمده است.
آندره گدار مفرغهای لرستان را با تاریخ کاسیان، یعنی آن گروه از آسیائیهائی که خیلی زود منطقه زاگرس را اشغال کردند مربوط میکند. در قرن شانزدهم قبل از میلاد مسیح این قوم کوه نشین در سراسر دشت بینالنهرین متفرق شدند و در بابل یک سلسلهکاسی بر روی کار آمد. سلطة این قوم چند قرنی دوام یافت اینها در سال ۱۱۶۸ قبل از مسیح به دست شتروک نخونته پادشاه ایلام از آن سرزمین رانده شدند به عقیدة گدار میتوان از این واقعه برای تعین تاریخ مفرغهای لرستان استفاده کرد اما اگر تاریخ ساخت این اشیاء با اعتلاء قدرت کاسیان مطابق بوده است پس می بایست در سرزمینهای فتح شده آثاری از این اشیاء بدست آمده باشد اما خود گدار متوجه این موضوع شده که تا زمان حال هرگز یک قطعه از مفرغ لرستان در سرزمین بینالنهرین به دست نیامده است. مثلا در حفاری شهر کاسی دور کوری گالزو حتی یک شیء مفرغی هم کشف نشده است. پس چگونه میتوان این مطلب را تفسیر کرد که حتی یک قطعه مفرغ هم در حفریات بینالنهرین به دست نیامده در حالی که در ناحیه زاگرس از آن فراوان یافته شده است ؟ گویا فقط این سئوال یک جواب داشته باشد و آن این است که مفرغهای لرستان در دورهأی که کاسیان بابل را اشغال کرده بودند هنوز وجود نداشته است و این اشیاء بعدها یعنی هنگامی که متجاوزین باز در کوههای خود مستقر شده بودند ایجاد شده است.
به هر حال باید بعضی از قطعات مفرغی را که نمونههای بسیاری از آنها در بینالنهرین یافته شده مانند خنجرهای یک تکه با دستههائی که در آنها چوب یا استخوان کار گذاردهاند از اینها مستثنی کرد. شفر (C. F. A. Shaeffer ) از این قطعات که تاریخ آنها را بین ۱۴۰۰ تا ۱۳۶۵ قبل از میلاد دانسته در راسالشمرا کشف کرده است. خنجرهایی از این نوع را به عنوان هدیه پیشکش به لرستان آوردهاند و مثلا خنجری که در موزه لوور است و کتیبهأی بنام شاه مردوک مذین اخه بابلی (قرن دوازدهم قبل از مسیح) دارد از این قبیل است. سایر اشیاء مانند کلنگها و تبرها باید قاعده در بینالنهرین ساخته و توسط فروشندگان به این کوهها آورده شده باشند. شاید هم این اشیاء را در همین جا تقلید کردهاند. مفرغهای اصل لرستان بسیار زیباتر و پرشکوهتر هستند و گوییا پس از بازگشت کاسیان به کوهها یعنی پس از قرن دوازدهم ساخته شده باشند. این هنر در اوایل هزاره اول به حد اعلای خود رسید و پس از زوال کاسیان به دست نیروهای آشوری در قرن هفتم قبل از مسیح به کلی از بین رفت.
چنین است نظریه گدار. اما رومن گیرشمن هنر لرستان را به کیمیریان (سیمریان) منصوب میداند و تحقیقات دانشمندان شوروی به نام پتروسکی مالیکیشویلی و دیاکونوف را موید نظر خود میداند گیرشمن چنین میگوید: (( از نخستین دهههای قرن هشتم قبل از میلاد مسیح کیمریها را که با اورارتوئیها متفق بودند، اقوام دیگری را که مزدور آسوریها بودند و برخی دیگر را که با مدیهای یاغی همدستی میکردند در آسور میبینیم. پس میتوان فرض کرد که این قوم از دو گروه متشکل بودهاند. یک قسمت به آسیای صغیر روی آورده است و دیگران به شرق آشور رفتند تا زمینی به دست آورند. این سرزمین بعدها نام کاسیان را به خود گرفت و همان لرستان است )).
کیمریان چادرنشین و اسبدار بودهاند و کوههای لرستان از هر جهت مناسب حال آنان بوده است. این عقیده بوضوح تمام با این فریضه که مفرغ لرستان ساخته و پرداخته کاسیان است مباینت دارد. سایر مولفین به تاکید تمام سبک مخلوط مفرغهای لرستان را یادآور میشوند. دشای (J. Deshayes ) لرستان را یک مرکز فلزکاری میداند آن هم ازمنه خیلی قدیم که سهم بزرگی در خلق اشکال و قالبهای گوناگون و انتشار آنها در آسور و شمال سوریه داشته است و ضمنا یادآور میشود که ((البته این امر هم مانع آن نیست که این مرکز تا اعصار بعد به فلزکاری خود بهمان اندازه از اهمیت ادامه داشته باشد )). دشای هنر لرستان را با قبایل خوری (یاهوری) مربوط میداند. بیشتر خصوصیاتی را که اغلب متعلق به خوریها میدانند (مانند مبالغه در تزئینات ) ظاهرا باید از مختصات هنر لرستان شمرد. از اینها گذشته دشای به اصرار میگوید که اشکال و قوالب ترکیبی لرستان اغلب تا نیمه دوم هزاره سوم نیز ادامه مییابد. برای تبرها دشای نیمه دوم هزاره دوم قبل از میلاد را پیشنهاد میکند یعنی فاصله بین اولین سلسله بابلی و دومین سلسله شوش. اینکه بعضی از این انواع توانستهاند تا ابتدای هزاره اول دوام یابند یا نه هنوز محل بحث است.
ترجمه کیکاوس جهانداری
از کتاب ژان لوئی هوو
پاورقیها :
۱ – Schmid , The Second Holmes Expedition to Luristan , in Bulletin of the American Institute for Iranian Art and Archeology V (۱۹۳۸).
همچنین رجوع شود به :
A. U. Pope , A note on some pottery from the Holmes Lurstian Expedition , id , ۱۹۳۶ , p. ۱۲۰.
۲ – A. Godard , les Bronzes du Luristan , in Art Asiaatica XVII , ۱۹۳۱.
۳ – گدار، موضوع مزبور، صفحة ۱۹. یک مسافر دیگر در سال ۱۹۳۱ توانست به ناحیه شمال شرقی لرستان برود و اطلاعاتی درباره موقع محلی گورستانهای لرستان بدهد. رجوع شود به :
Miss Freya Stark , The Valley of the Assassins , London ۱۹۳۴.
۴ – گدار، موضع مزبور، صفحه ۲۳.
۵ – Pierre Amiet les Bronze du Luristan de la Collection Cohffard , dans Revure du Louvre , No. ۱ , ۱۹۶۳.
۶ – Godard , Art de l,Iran , p. ۷۰ – ۷۱.
۷ – Godard , Bronzes … pl. VIII. fig. ۱۶ et ۱۷.
۸ – Schaeffer , Stratigraphie comparee et chronologie de l,Asie Occidentale , Londres ۱۹۴۸ , fig. ۴۴ , No. ۶.
۹ – R. Ghirshman , perse , p. ۴۲.
۱۰ – J. Deshayes , Les Outils de Bronze , de l, Indus au Danube (IV e au II e millenaire) , Paris ۱۹۶۰.
۱۱ – Ghirshman , Fouilles de Sialk , Vol. II , p. ۷۲.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست