پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
موقعیت زنان در زمان مشروطه و ادبیات این دوره
● تأثیر تجدد در موقعیت زن ایرانی(۱)
تورات با نقل افسانهی آفرینش زن از دندهی مرد، حکمرانی مرد را بر زن تصدیق کرده است.(۲)
کاتوی مهین(۳) (۲۳۴-۱۴۹ق.م) دربارهی زن گفته است: به این موجودات جاهطلب، به این طبایع سرکش مجال بدهید و آنگاه بنشینید و منتظر باشید که حدودی برای خیرهسری قایل شوند... مگر اینها آزادی میخواهند؟ نه، بلکه میخواهند از همه حیث بیافسار باشند... آنها را با ما همدوش کنید و ببینید که دیری نمیکشد که بر گردهی ما خواهند نشست.
سنت پُل، یکی از حواریان مسیح، هم گفته است: شوهر صاحب اختیار زن است، چنانکه مسیح صاحب اختیار کلیساست.
اگرچه پیشوایان و راهنمایان اقوام و ملل با پیشرفت تاریخ و بسط تمدن در هر عصر و زمانی خواستهاند از سختی فشار مرد بر زن بکاهند و تا حدی نیز کاستهاند، با اینهمه زن، در بیشتر دورههای تاریخی، کمابیش کنیز و اسیر مرد بوده و این ستمکاری مرد نسبت به زن موجب شده که زن زندگانی خویش را همیشه با ترس و هراس به سر برده و چنان پندارد که آنچه بر مرد رواست بر زن روا نیست و هرچه مرد سختی و درشتی کند، زن باید شکیبایی و بردباری نماید و بر هرچه فرمان اوست گردن نهد.
● زن و اسلام
دین اسلام اگرچه به موجب آیهی شریفهی الرّجالُ قوّامونَ علی النساء (نساء۳۴:۴) حکومت مرد را بر زن پذیرفته است، ولی قوام مرد را بر زن با احکام دقیق و صریح محدود نموده است.
اساساً قرآن به موجب آیات بینات در میان زن و مرد مسلمان فرقی قایل نشده و جز در مواردی که خاص هر یک از آنهاست، تکالیف شرعی جداگانهای برای ذکور و اناث معین نکرده و پیوسته زن و شوهر را به دوستی و مهربانی فرمان داده است.(حجرات ۱۳:۴۹، روم ۲۱:۳۰، بقره ۲۲۸:۲، نساء ۲۳:۴).
با وجود اینکه دین اسلام مقام زن را در جامعه تا این حدّ بالا برده، زن مسلمان، چه در ایران و چه در کشورهای دیگر شرق، عموماً جزو اموال و مستملکات مرد بوده است.
مرد شرقی در ابتدا زن خود را برای اینکه طرف توجه دیگران واقع نشود، از انظار پنهان میداشت، ولی رفتهرفته که بساط عیش و عشرت اشرافی گسترده شد، گروهی از زنان را در اندرونها و حرمسراها گرد آورد و دیدهبانان بر آنان گماشت، تا آنجا که اندرونها با خواجهسرایان و گیسسفیدان پر شد.
● زن در ادبیات فارسی
اساساً زن مسلمان در ادبیات فارسی مقام شایستهای نداشته است. شعر کلاسیک ایران زن را به صفت یار و دلدار و دلبر شناخته و غالباً از او به بیوفایی و مکر و خیانت یاد کرده است و در دواوین شعرا و کتب نویسندگان خیلی به ندرت میتوان به وصف زنان خوب و فرمانبر و پارسا برخورد.(۴)
● زن ایرانی در دورهی قاجاریه
در سرتاسر دورهی سلطنت قاجاریه، نامی از زن و حقوق و آزادی زن نیست و هرچند به کنایه ذکری از این مقوله نمیرود.(۵)
سفرهای ناصرالدین شاه به فرنگ و تحولات نسبی که در نتیجهی آشنایی شاه و رجال ایران به اوضاع اروپا در کشور پدید آمد، هیچگونه تغییری در سرنوشت زن ایرانی به وجود نیاورد و قیود مذهبی و شرایط اجتماعی همچنان به زن اجازه نداد که نه تنها در بیرون از خانه، بلکه در چهاردیواری خانهی خود، از حقوق و آزادی برخوردار گردد.
تا پیش از نهضت مشروطه و مدتها بعد از آن، زنان ایرانی روی از مردان نامحرم، یعنی غیر از پدر و برادر و عمو و دایی، حتی از پسرعموها و پسرداییها میپوشاندند و چون میخواستند از خانه بیرون روند، شلواری بلند و سیاه و گشاد به نام چاقچور بر پا و چادری غالباً سیاه و گاهی به رنگهای دیگر به سر میکردند و روبنده و بعد پیچه بر روی میانداختند، چنانکه هیچ عضوی از اعضای آنان نمایان نبود، و اگر زنی در این کار غفلت و سستی مینمود، بیحیا و بیعفت شناخته میشد و چه بسا میان دو همسایه و یا دو برادر بر سر اینکه یکی به زن دیگری نگاه کرده است، نزاع درمیگرفت. دلبستگی مردم بدین رسم و عادت چنان بود که در آغاز مشروطیت، دولتیان مردم آزادیخواه را به طرفداری از رفع حجاب متهم میکردند، تا مردم آنان را سستعقیده و بیدین شناسند و از مشروطه و آزادی روگردان شوند.
میرزا حسینخان عدالت، از مردان آزادیخواه آذربایجان که سالها در بیرون از کشور گذارنده بود، چون به ایران آمد، در شمارهی ۴ روزنامهی «صحبت»، که به سال ۱۳۲۷ق به زبان آذربایجانی در تبریز دایر کرده بود، مقالهای نوشت که اشاره به افسانهی خلقت زن از دندهی چپ مرد داشت و در آن مقاله از رفع حجاب زنان و بهبود وضع آنان سخن گفت. این مقاله خشم روحانیان و مردم را برانگیخت و به دستور انجمن، روزنامهاش توقیف و نویسنده به حبس و جریمه محکوم گردید.(۶)
معمولاً زنان و دختران ایرانی در کوچه و بازار کمتر آفتابی میشدند و جز برای رفتن به حمّام و دیدن خویشان و نزدیکان از خانه بیرون نمیآمدند.
در این اوقات، به تعلیم و تربیت زنان نیز چندان توجه نمیشد. دبستانهای دخترانه وجود نداشت و دختران در مکتب حاضر نمیشدند و تنها دختران خانوادههای اشرافی پیش ملای سرخانه، که غالباً زن بود، قرآن و تا اندازهای خواندن و نوشتن زبان فارسی را یاد میگرفتند. تا سال ۱۲۹۰ش. تنها دو آموزشگاه دخترانه در تهران وجود داشت که امریکاییان و فرانسویان مقیم تهران دایر کرده بودند و بیشتر دختران ایرانی غیرمسلمان، از ارامنه و اقلیتهای مذهبی دیگر، در آنها تحصیل میکردند.
اما همینکه مدارس دخترانه باز شد، چاقچور و روبنده یکی پس از دیگری از میان رفت و تنها چادر و پیچه بر جای ماند که زنان با آنها تنها نیمی از صورت خود را پوشیده میداشتند.
در مصر و ترکیه و قفقاز و ایران کتابهای بسیار و مقالات بیشمار به ترکی و عربی و فارسی در «لزوم تستر و تحجّب» زنان نوشته میشد(۷) و مؤلفان به بعضی از آیات قرآنی استناد میجستند.(۸) از سوی دیگر، کسانی مانند قاسم امین در مصر و بسیار کسان در ترکیه، و روزنامههای «ملانصرالدین» و «تکامل» در قفقاز و شعرا و نویسندگان آن کشورها سرنوشت غمانگیز زنان شرق را در خانه و جامعه موضوع بحث قرار میدادند و بعضی از آنها جهت اقناع گروه مخالف، در مقام تفسیر آیات قرآن برمیآمدند و به کتب احادث و اخبار، از جمله «کتاب الرّوض» امام شافعی و «تبیین الحقایق» و حدیث حارث به حارث الغامدی توسل میجستند.(۹)
در ایران، چنانکه گفتیم، از روزی که زمزمهی آزادی بلند شد، تأمین حقوق زنان جزو آرزوهای تجددخواهان بود. اما آنان بسیار با احتیاط سخن میگفتند و پس از تأسیس مدارس دخترانه هم تا مدتها اجازه نمیدادند آموزگاران مرد در سر کلاسها حاضر شوند و اگر موردی پیدا میکرد، آموزگار یا بسیار پیر یا نابینا بود، و یا دختران روپوشیده درس میخواندند.
● زن و انقلاب
تاریخنویسان از شرکت زنان در شورشهای مشروطیت ایران و دلیریهای آنان در راه آزادی سخنها گفتهاند.
ایوانف، از خاورشناسان روس، در مقالهای مینویسند: «در بیستم ژانویه ۱۹۰۷ (ذیحجهی ۱۳۲۴) میتینگی از بانوان در شهر تهران تشکیل شد که در آن ده ماده از خواستههای زنان و از آن جمله تأسیس مدارس دخترانه و تعدیل و تخفیف در میزان صداق به تصویب رسید.»(۱۰)
در رسالهای که تریا، پاولوویچ و ایرانسکی به نام «انقلاب مشروطهی ایران» نوشتهاند،(۱۱) میخوانیم: «در نهضت مشروطهی ایران، زنان ایرانی نیز پای در میان داشتند. عکس یک دستهی شصت نفری از زنان چادربهسر و تفنگبهدست اکنون در اختیار ماست. اینان نگهبانان یکی از سنگرهای تبریز بودند.»
و باز در همان کتاب از روزنامهی «حبلالمتین» نقل شده است: «در یکی از زد و خوردهای بین ارودی انقلابی معروف ستارخان با لشکریان شاه، در میان کشتهشدگان انقلابیون جنازهی بیست زن مشروطهخواه در لباس مردانه پیدا شده است.»
و هم در آن کتاب آمده است: «در میتینگهای مربوط به مبارزهی مشروطیت ایران، زنان ایرانی به تعداد زیادی دست داشتند و بسیاری از مبارزان ایرانی از کمکهای ذیقیمت خواهران و زنان خود برخوردار میشدند.»
از تاریخنویسان ایران احمد کسروی، در ذکر وقایع روز یکشنبه ۱۳ ربیعالثانی ۱۳۲۵ق. مینویسد: «امروز زنان تهران نیز در خیزش پا در میان داشتند و، چنانکه "حبلالمتین" نوشته، پانصد تن از ایشان در جلوی بهارستان گردآمده بودند.(۱۲)
به گفتهی شوستر، مستشار امریکایی ایران، در آن اوان، سازمانها و باشگاههای زنانه در تهران وجود داشته(۱۳) و اعضای این سازمانها سوگند یاد کرده بودند که با استقراض از روس و انگلیس، که استقلال کشور را به خطر میانداخت، مبارزه نمایند.(۱۴)
● زن و مطبوعات
مسئلهی تربیت زن و آزادی او همیشه روشنفکران و آزادیخواهان ایران را نگران میداشت. میرزا یوسفخان اعتصامالملک، پدر شادروان پروین اعتصامی و صاحب مجلهی «بهار»، گویا اولین کسی است که به گفتهی دهخدا «لوای این حریت را برافراشته و بذر این شجر بارور را کشته است.»(۱۵)
میرزا یوسفخان، چند سال پیش از مشروطیت، در ربیعالثانی ۱۳۱۸ق کتاب «تحریرالمرئة»، تألیف قاسم امین مصری، را در حقوق و آزادی زنان به فارسی ترجمه و به نام «تربیت نسوان» در تبریز چاپ کرد؛ و طالبوف، پس از دریافت نسخهی این کتاب، چند ماه بعد، به مترجم آن نوشت: «صد مرحبا بر آن سلیقهی معنوی که سنگ گوشهی بنای عمارت بزرگ تمدن لابُدّ مِنه وطن را گذاشتی که در آتیه در مجالسی که نسوان ایران دعوی تسویهی حقوق خود را با نطقهای فصیح و کلمات جامعه اثبات میکنند، از مترجم "تربیت نسوان" تذکره و وصّافی خواهند نمود.»(۱۶)
براستی ترجمه و طبع چنین کتابی، خاصّه در تبریز آن روزی، «یکی از نوادر شجاعتهای ادبی بود، همسنگ... ابرام در حرکت کرهی ارض در مجمع انکیزیتورهای نصاری».(۱۷)
اما بعد از عهد مشروطیت، نخستین کسی که موضوع حقوق زنان را پیش کشید، دهخدا، نویسندهی روزنامهی «صور اسرافیل»، بود. او در مقالات «چرند و پرند»، در چند جا، به این مطلب پرداخت و مسئلهی ازدواجهای اجباری و نابهنگام، ظلم و استبداد پدر و مادر و شوهر، تعدّد زوجات، و خرافات و تعصبات زنانه را با لحن طنز و طعن مورد بحث و انتقاد قرار داد.
همچنین، در آن زمان، سید اشرفالدین حسینی، مدیر روزنامهی «نسیم شمال»، بعضی اشعار خود را به تربیت و حقوق زنان و دختران ایرانی وقف کرد.
ناگفته نماند که در دوران انقلاب ایران، روزنامهی «ملانصرالدین» قفقاز، در صفحات خود، جایگاه شایستهای برای مسئلهی زن و زنان شرق باز کرد که به روشن کردن افکار و ادامهی این بحث در جراید و مطبوعات ایران کمک مؤثری مینمود.
چندی نگذشت که روزنامهها و مجلات زنانه در مطبوعات فارسی پدید آمد. نخستین نشریهای که به دست خود خانمها برای بیدار کردن تودهی زنان منتشر شد، مجلهی «دانش» بود، که آن را خانم دکتر حسینخان کحّال، به سال ۱۳۲۸ق (۱۲۸۹ش)، در تهران بنیاد نهاد.
بعد از «دانش»، روزنامهی مصور «شکوفه»، در سال ۱۳۳۱ق (۱۲۹۱ش)، در تهران انتشار یافت که مدیر آن خانم مزینالسلطنه، رییس مدرسه مزینیه، بود.
در سالهای نزدیک به کودتا، بر تعداد مطبوعات بانوان افزوده شد. در اصفهان، بانو صدیقه دولتآبادی، خواهر حاجی میرزا یحیی دولتآبادی، در ذیحجهی سال ۱۳۳۷ق (۱۲۹۸ش)، روزنامهی «زبان زنان» را منتشر کرد؛ و چون این کار بر مردم عوام متعصب گران افتاد، خانهاش را سنگسار کردند و او ناچار به تهران آمد، و در خرداد ۱۳۰۰ آن را، به صورت مجله، دوباره در تهران انتشار داد.
در سال ۱۲۹۹ش، چند مجلهی دیگر از این قبیل در عالم مطبوعات پدید آمد. در مهرماه آن سال (ذیحجه ۱۳۳۸ق)، مجلهی «عالم نسوان»، به همت شاگردان مدرسهی اناث امریکایی تهران، منتشر گردید و ظاهراً دوازده سال، تا آبان ۱۳۱۱، دوام داشت. در هر شمارهی این مجله، شعر یا عبارتی، به نام شعار مخصوص، درج میشد.(۱۸)
در همان سال، «نامهی بانوان»، به مدیری شهناز آزاد، همسر ابوالقاسم آزاد مراغهای، در تهران انتشار یافت. خانم شهناز از پیشقدمان نهضت بانوان بود و در این راه صدمات زیاد دید و خود و شوهرش به جرم رهبری نهضت آزادی زنان گرفتار حبس و زندان شدند.
و نیز در اواخر همان سال (جمادیالاولی ۱۳۳۹ق)، خانم فخرآفاق پارسا «جهان زنان» را در شهر مشهد دایر کرد؛ و تنها چهار شماره از آن منتشر شده بود که دارندهی آن به تهران آمد و شمارهی پنجم را در محرّم سال ۱۳۴۰ق (مهرماه ۱۳۰۰) انتشار داد. مندرجات این شماره، که چیزی جز لزوم تربیت و تعلیم زنان نبود، غوغایی در تهران برپا کرد و جمعی آن را مخالف دین دانسته، مجازات نویسنده را خواستار شدند؛ و سرانجام، خانم فخرآفاق و همسرش به اراک تبعید گردیدند.
روز دهم بهمنماه ۱۳۰۱، شاهزاده خانم ملوک اسکندری، مدیر مدرسهی شمارهی ۳۵ دولتی، از جمعی بانوان برای حضور در جشن امتحانات شاگردان دعوت نمود، و در آن جلسه نطق پرهیجانی ایراد و ترقیات زنان ملل فاضله و زندهی دنیا را با وضع زنان ایران مقایسه کرد، و از بیحسّی و پسافتادگی زنان ایرانی و از خطراتی که برای آیندهی ملت و مملکت در پیش است شکوه سر داد، و بانوان را به ترویج معارف تشویق نمود؛ و در همان مجلس، بانوان پیمان فداکاری بسته، جمعیتی به نام «جمعیت نسوان وطنخواه» به وجود آوردند و مجلهای به همان نام دایر کردند که از سال ۱۳۰۲ منتشر شد و تا درگذشت بنیانگذار آن (تیرماه ۱۳۰۴) دایر بود.
در همهی این جراید و مجلات، از آموزش و پرورش کودکان بحث میشد و مقالاتی دربارهی خانهداری و کارهای بهداشتی و امثال آنها درج میگردید؛ ولی هنوز زود بود که از موضوع آزادی زنان و روابط مرد و زن و الغای شرایط سخت زندگی زنان در اندرون خانه، آشکارا سخنی به میان آید.(۱۹)
● زن در ادبیات معاصر ایران
چنانکه دیدیم، از همان آغاز مشروطیت، وضع زنان ایران همیشه مورد توجه و اعتراض روشنفکران ایران بود، و در این کوششها شعرا و نویسندگان در صف اول قرار داشتند.
بعد از جنگ بینالملل اول و نتایج مهمی که به بار آورد، مسئلهی زن در ادبیات ایران انعکاس وسیعی یافت؛ و با پیشرفت و تحول در شئون اجتماعی، اصلاح وضع زنان جزو مسایل جدی قرار گرفت.
در سالهای ۹۹/۱۲۹۸ش، دو تن از دانشمندان آذربایجان یک سلسله مقالات سودمند دربارهی زنان نوشتند و این مقالات با امضای مستعار «فمینیست» و «فمینا» در روزنامهی «تجدد»، ارگان حزب دمکرات آذربایجان، منتشر گردید.(۲۰)
در آن سالها شعرا و نویسندگان بنام ایران هر یک مقداری از آثار خود را به موضوع تربیت و آزادی زنان و تساوی حقوق آنان در خانواده و جامعه اختصاص دادند، به طوری که میتوان گفت در این اوقات، هیچ شاعر و نویسندهای نیست که کمابیش به این مطلب نپرداخته باشد. لاهوتی، ایرج، عشقی، پروین، کمالی، بهار، شهریار و دیگران هر یک اشعار زیبای فراوانی به مسئلهی زن وقف و همگی با موهومات و خرافات و تعصباتی که بر دوش زنان سنگینی میکرد، مبارزه و جهاد نمودهاند.
لاهوتی در قصیدهی مفصلی، که در اواخر سال ۱۲۹۶ش (ربیعالثانی ۱۳۳۶) در استانبول سروده و قدیمیترین شعر او در این زمینه است، دختران ایران را به دانش و آزادی و انجام دادن وظایف اجتماعی دعوت کرده است.(۲۱)
عارف نیز از پیشقدمان دفاع از حقوق و آزادی زنان بود، که در غزلها و تصنیفهای خود جداً به حمایت زنان برخاست.
عشقی هم در اشعار خود گوشهای از سرنوشت فلاکتبار زن ایرانی را نشان داده است.
ایرج بیش از هر کسی حق زنان را ادا کرده است. قطعهی «مادر» و ابیات زیادی از مثنوی «عارفنامه» و چندین غزل و قطعه و مثنوی او همه گلهای زیبایی هستند که شاعر به پای پیکرهی آزادی و رهایی دختران ایران نثار کرده است.
در آثار نویسندگان این دوره نیز مسایل ازدواج نامتناسب و اجباری، که گاهی منجر به عواقب وخیمی میشد، و دیگر بدبختیها و بیچارگیهای زنان جایگاه اول را دارد. نویسندگانی مانند مرتضی مشفق کاظمی، یحیی دولتآبادی و عباس خلیلی دیگر نه از دلبری و دلربایی، بلکه از جهان معنوی زنان سخن میگویند. «مهین»، «عفت» و «جلالت» در «تهران مخوف»؛ «وسیله خانم» در «انتقام»؛ و «شهرناز» در رمانی به همین نام، همگی، زنانی هستند که از بدبختیهای اجتماعی زجر میکشند.
● کوشش در راه آزادی زنان
اما نه تنها ارباب مطبوعات و شعرا و نویسندگان، بلکه تمام دانشمندان و روشنفکران و هنرمندان و خلاصه همهی کسانی که وضع نابسامان زنان را درک کرده بودند، در این امر همآواز بودند. یکی از هواداران جدی و سرسخت آزادی زنان میرزاابوالقاسم آزاد مراغهای بود که مدتها در هندوستان اقامت داشت؛ و پس از آمدن به ایران دست به کار زد؛ و در سال ۱۲۹۸ش، انجمنی، در خانهی خود و بعد در منازل دیگران، از مرد و زن تشکیل داد. جلسات آن انجمن پنهانی و از روی احتیاط دایر میشد.
سید احمد کسروی، که بعدها یکی از تاریخنویسان و محققان بنام ایران گردید و در همان سال ۱۲۹۸ در تبریز تدریس میکرد، دراویش دورهگرد را واداشته بود که در کوچه و بازار شهر، به جای خواندن قصاید مذهبی، اشعاری دربارهی آزادی زنان بخوانند.(۲۲)
در چند سال اول سلطنت رضاشاه، تبلیغات بر ضد حجاب به حدّ اعلا رسید. در روزنامهی «ایران جوان»، که ارگان رسمی جمعیتی بدین نام بود و اعضای آن یک عده جوانان فرنگدیده و از اروپابرگشته بودند که بعدها کارهای حساس مملکت را در دست گرفتند(۲۳)، مبارزهی پیگیر و شدیدی بر ضد حجاب تحت عنوان «نامههای بانوان» آغاز گردید. بیشتر این نامهها به امضای یک بانوی فرضی فرانسوی مقیم تهران بود که برای دوستش به پاریس فرستاده میشد.
در اواخر ۱۳۱۱، نور حماده، رییس «مؤتمر النسائی الشرقی» (کنگرهی زنان شرق)، با نمایندگانی از مصر و شام و بیروت به ایران آمد و کنگره در تهران تشکیل و مقرراتی وضع شد.(۲۴)
در بهار سال ۱۳۱۳، رضاشاه به ترکیه سفر کرد و با مشاهدهی آزادیهایی که به بانوان ترک داده شده بود، لزوم اقدامی مشابه را در ایران حس نمود. هواداران آزادی زنان از کوشش بازنایستادند و در این زمینه تصنیفها و ترانهها ساختند و صفحات گرامافون از آنها پُر شد و در رهگذرها و قهوهخانهها به گوش مردم رسید که از آن جمله تصنیفی بود که استاد محمدعلی امیرجاهد(۲۵) ساخت و شعر آن از ملکالشعرای بهار بود، با این مطلع:
عروس گل از باد صبا/ شده در چمن چهره گشا
● روز هفدهم دی ماه ۱۳۱۴
این جریان کار را به آنجا کشانید که در سال ۱۳۱۳ زنان آموزگار و دختران دانشآموز از چادر به سر کردن ممنوع شدند و افسران از راه رفتن با زنانی که چادر به سر داشتند، خودداری کردند. در مهرماه ۱۳۱۴، کانون بانوان در تهران تأسیس شد و زنها گشادهرو با مردان معاشرت و مجالست کردند و سرانجام در ۱۷ دیماه آن سال، رضاشاه فرمان «رفع حجاب» را صادر کرد.(۲۶)
در این روز، شاه با ملکه و شاهدختها، که همه بیچادر بودند، در جشن فرهنگی دانشسرای تهران حضور یافت؛ و پس از استماع خطابهی خانم هاجر تربیت، دستور رفع حجاب را صادر و به وزرا و نمایندگان مجلس و امرای ارتش فرمان داد که از او پیروی کرده، همسران خود را بیچادر در مراسم شرکت دهند.
وی نهضت بانوان را با این بیان اعلام کرد:
«بینهایت مسرورم که میبینم خانمها، در نتیجهی دانایی و معرفت، به وضع خود آشنا شده و پی به حقوق و مزایای خود بردهاند. زنهای این کشور، به واسطهی خارج بودن از اجتماع، نمیتوانستند استعداد و لیاقت ذاتی خود را بروز دهند، بلکه باید بگویم نمیتوانستند حق خود را نسبت به کشور و میهن عزیز خود ادا نمایند؛ و بالاخره، خدمات و فداکاری خود را، آنطور که شایسته است، انجام دهند. حالا میروند، علاوه بر امتیاز برجستهی مادری که دارا میباشند، از مزایای دیگر اجتماع هم بهرهمند گردند. ما نباید از نظر دور بداریم که نصف جمعیت کشور ما به حساب نمیآمد، یعنی نصف قوای عاملهی مملکت ما بیکار بود. هیچوقت احصائیهای از زنها برداشته نمیشد، مثل اینکه زنها افراد دیگری بودند و جزو جمعیت ایران به شمار نمیآمدند... شما خانمها باید از فرصتهایی که دارید برای ترقی کشور استفاده نمایید. شما خواهران و دختران من، حالا که وارد اجتماع شدهاید و قدم برای سعادت خود و وطن بیرون گذاردهاید، بدانید وظیفهی شماست که در راه وطن خود کار کنید. سعادت آتیه در دست شماست، شما تربیتکنندهی نسل آتیه خواهید بود. انتظار من از شما خانمهای دانشمند، در این موقع که میروید به حقوق و مزایای خود آگاه شوید و خدمت خود را به کشور انجام دهید، این است که در زندگی قانع باشید و کار نمایید، به اقتصاد و صرفهجویی در زندگی عادت کنید و از تجمّل و اسراف بپرهیزید!»
بدین ترتیب، ایران پس از ترکیه، دومین کشور مسلمانی بود که رسماً حجاب سنتی را ممنوع ساخت. از آن پس، دختران و بانوان به مدارس و آموزشگاههای عالی و خدمات عمومی راه یافتند و در امور تولیدی و اداری دخالت و شرکت کردند.
یحیی آرینپور
پینوشتها:
۱. مطالبی که ذیل عنوان به نظر خوانندگان محترم میرسد، محض ثبت در تاریخ نوشته شده و نباید از ذکر آنها خدای نخواسته چنین تصور شود که نویسنده با همهی جریانهای مربوط به جنبش آزادی زنان، به ویژه در مسئلهی حجاب، بدون قید و شرط موافقت دارد. نویسنده صرفاً راوی وقایع از روی مدارک یا از روی مشهودات و مسموعات است و لاغیر، در عین حال، نویسنده مصلحت ندیده است حتی همهی آنچه را که از اسناد مکتوب موجود در این باره به دست میآید، نقل کند، مبادا در جامعهی زنان ایرانی تأثیر ناخوشی به جا گذارد. باری، در حد تشخیص و توانایی خود، رعایت حریم عفاف را کرده است.
۲. تورات، سفر پیدایش، باب دوم: ۲۱-۲۳؛ همانجا، باب سوم: ۱۶.
۳. Cato
۴. من صدها کلمه از سخنان گویندگان و نویسندگان را از ادوار مختلفهی تاریخ ادبی ایران در دفتری به نام «زن و ادبیات» گرد آوردهام که اگر همهی این سخنان، از مثبت و منفی، جمع زده شود، رویهمرفته، به سود زن نخواهد بود.
۵. سر جان ملکم گوید: «فیالحقیقه وضعی که زنان در ایران دارند، غالباً خطاهاشان مقتضی سیاست زیاد نیست، لکن به همه جهت در معرض ظلم و تعدّی خانگی هستند و مکرر شده است که زنان بیگناه در عقوبت پدران و شوهران گرفتار گشتهاند و این بیشتر مخصوص است به زنان بزرگان. مکرر اتفاق افتاده است که به خیال اینکه از پول مخفی خبر دارند زنان را شکنجه و عقوبت کردهاند و بسیار است که اگر امیری یا وزیری را کشتهاند، زنان و دختران او را مانند کنیزان به دیگران بخشیدهاند و بعضی اوقات به پستترین مردم دادهاند، چنانکه متعه و زن بزرگان را به قاطرچیان دادهاند.» (تاریخ سر جان ملکم، بمبئی، ص۲۳۰)
۶. کسروی (تاریخ مشروطهی ایران)؛ تریا، پاولوویچ و ایرانسکی (انقلاب مشروطه ایران)؛ براون (تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران).
۷. مانند اساس الایمان فی وجوب الحجاب علی النسوان، اسدّاد الرغاب، فلسفةالحجاب، طومار عفت، کشف الغرور، وجوب النقاب، وجوب با برهان در تحجّب نسوان، سدول الجلباب فی فوائد الحجاب، الرّجل و المرئة، وجوب الحجاب بنصّ الکتاب، الحجاب و السفور...
۸. از صریحترین آنهاست: نور۳۱:۲۴ و احزاب ۵۳:۳۳ و۵۹.
۹. این بحث و جدال در قفقاز شدیدتر و پردامنهتر بود. روحانیان ادعا میکردند که خداوند آنها را ضعیف و مظلوم و ناتوان خلق کرده و چادر برای زن پردهی عفاف و عصمت است. روزنامهنویسانی مانند صبری بیگزاده و شاعر بدنام روزنامهی «شلاله» زنان را فرشته و پری مینامیدند و از قدسیت حجاب سخن میگفتند و اعلام خطر میکردند که آزادی زنان آنان را به راههای ناشایست رهبری خواهد کرد و حتی کسانی از خود بانوان مثل خدیجه علیبیگوف، مدیر روزنامهی ایشیق (نور)، از حجاب و چادر دفاع میکرد و در مقالات خود مینوشت: «ما از راهی که دین و آیین نشان داده برنخواهیم گشت.» در مقابل این گروه، جلیل محمد قلیزاده و عبدالرحیم حقویردف، از نویسندگان، علی نظمی و میرزا علیاکبر صابر، از شعرا، و عزیزبیگ حاجی بیگوف، از نمایشنامهنویسان، از لزوم تربیت و تعلیم زن و تساوی حقوق زن و مرد دفاع و از تعدد زوجات انتقاد میکردند.
۱۰. ایوانف، «تأثیر انقلاب ۱۹۰۵ روسیه در انقلاب ۱۹۰۵-۱۹۱۱ ایران»، مجلهی یادداشتهای علمی، مجلد ۱، ۱۹۴۹، ص۲۴۴.
۱۱. این کتاب را م. هوشیار به فارسی ترجمه و در سال ۱۳۳۰ چاپ کرده است.
۱۲. کسروی، «تاریخ مشروطه ایران»، بخش دوم، تهران، ص۳۴۴.
۱۳. W. Morgan Shuster, The Strangling of Persia. London, ۱۹۱۲, pp.۱۸۳-۱۸۹.
۱۴. «انقلاب مشروطه ایران».
۱۵. علیاکبر دهخدا، «تاریخچهی زندگانی یوسف اعتصامی»، مقدمه بر چاپ دوم مجلهی «بهار».
۱۶. از نامهی مورخ ۲۶ شعبان ۱۳۱۸ طالبوف به میرزا یوسفخان اعتصامالملک.
۱۷. «تاریخچهی زندگانی یوسف اعتصامی».
۱۸. مانند الجنة تحتَ اقدام الامّهات؛ یا
بود چشم ابنای آن خانه کور/ که بانوی آن باشد از علم دور
گر جوی غیرت بُوَد ما را ودیعه در نهاد/ بهر اثبات حقوق خود نماییم اجتهاد...
۱۹. ک. چایکین، «تاریخ مختصر جدیدترین ادبیات ایران»، مسکو، ۱۹۲۸.
۲۰. «فمینیست» دکتر رفیع خان امین و «فمینا» تقی رفعت، سردبیر روزنامهی تجدد و مجلهی آزادیستان، بود.
۲۱. به مطلع:
من از امروز ز حُسن تو بریدم سر و کار/ گو به دیوانگیم خلق نمایند اقرار...
۲۲. از جمله شعری بود از یک شاعر قفقازی که ترجمهی آن چنین است: اگر دختران پا به میدان ننهند، تأمین آیندهی فرزندان وطن کاری بس دشوار خواهد بود.
(وطن اولادینون تامین استقبالی مشکل دُر/ خانم قیزلار اگر چیخما سالارمیدانه مردانه)
۲۳. مانند علیاکبر سیاسی، حسین نفیسی مشرفالدوله، محسن رئیس، مشفق کاظمی، علی سهیلی، اسماعیل مرآت، محسن سیاح، عبدالحسین میکده و دیگران.
۲۴. نور حماده نمایندهی زنان بیروت بود. نمایندگی زنان مصر را خانم حنینه خوری، و نمایندگی زنان سوریه را خانم فاطمه سعیدمراد برعهده داشتند.
۲۵. این مرد شاعر و ترانهسرا و نویسنده و موسیقیدان، پس از سالها خدمت صادقانه، در اردیبهشت سال ۱۳۳۶ رخت از جهان بربست.
۲۶. در میان رجال سرشناس آن زمان چهبسیار کسانی مانند مخبرالسلطنهی هدایت بودند که عقیده داشتند «مرام و قصد (از این کار) تزلزل اسلام است و تعقیب سیاست دیرینه... و به مصداق "مَن تشبّهَ بقوم فهُوَ مِنهُم" همه را همرنگ خود میخواهند... در ترکیه مقصود حاصل شده، نوبت ایران است!» و همین بزرگوار بود که عیال خود را از رفتن بیچادر نماز به اندرون منع و به شاه ایران توصیه میکرده که به جای چادر «روپوش نجیب و محترمی برقرار شود که زینت زن جز صورت و کفین پوشیده باشد.» (خاطرات و خطرات، ص۵۱۰ و ۵۱۹)
کتابنامه
- ایوانف، م. س.: «تأثیر انقلاب ۱۹۰۵ روس در انقلاب ۱۹۱۱-۱۹۰۵ ایران، مجلهی «یادداشتهای علمی»، ج۱.
- به به ل، اوگوست: «زن و سوسیالیزم»، ترجمهی روسی، مسکو، ۱۹۲۶.
- تریا، پاولوویچ و ایرانسکی: «انقلاب مشروطهی ایران»، ترجمهی م. هوشیار، تهران، ۱۳۳۰.
- تورات، سفر پیدایش.
- چایکین، ک: «تاریخ مختصر جدیدترین ادبیات ایران» (به روسی)، مسکو، ۱۹۲۸.
- خاتسروین، ز. ل.: «زن ایرانی» (به روسی)، مسکو، ۱۹۲۸.
- دهخدا، علیاکبر: «لغتنامه»، ذیل «حجاب».
- دهخدا، علیاکبر: «تاریخچهی زندگانی یوسف اعتصامی» (مقدمه بر چاپ دوم مجلهی «بهار»)
- دیوانهای ایرج، بهار، عارف، عشقی و لاهوتی.
- شوستر، و. مورگان: «اختناق ایران».
(Shuster, W. Morgan: The Strangling of Persia, London, ۱۹۱۲.)
- صدر هاشمی، محمد: «تاریخ جراید و مجلات ایران»، چهار جلد، اصفهان، ۱۳۲۷-۱۳۳۲.
- صور اسرافیل، روزنامه: شمارههای ۲۲، ۲۵، ۲۸، ۳۰، ۳۱.
- فمینا (تقی رفعت): «عالم نسوان»، روزنامهی تجدد تبریز، شمارههای ۴۵-۵۹ (فروردین- تیر ۱۲۹۹).
- فمینیست (دکتر رفیع امین): «عالم نسوان»، روزنامهی تجدد تبریز، شمارههای ۳۷-۴۳ (بهمن- اسفند ۱۲۹۹).
- قرآن کریم.
- کسروی، احمد: «تاریخ مشروطهی ایران»، چاپ چهارم، بخش دوم، تهران، ۱۳۳۴ش.
- ملکم، سر جان: «تاریخ ایران»، ترجمهی شیخ محمد اصفهانی، بمبئی، ۱۳۲۳ق.
- یائو کاچوا، م.: «مسئلهی آزادی زنان ایرانی در نثر معاصر فارسی» (به روسی)، مجلهی «آکادمی علوم شوروی»، جلد ۲۷.
‹این مقاله بخشی است از کتاب «از نیما تا روزگار ما»، تاریخ صد و پنجاه سال ادب فارسی، جلد سوم از کتاب «از صبا تا نیما»، یحیی آرینپور، تهران، زوار، چاپ چهارم، ۱۳۸۲.›
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست