چهارشنبه, ۱۳ تیر, ۱۴۰۳ / 3 July, 2024
مجله ویستا

محبت علی(ع) و جاذبه هایش


محبت علی(ع) و جاذبه هایش

علی(ع) همان کسی است که در عین اینکه بر افرادی حد الهی جاری می ساخت و آنها را تازیانه می زد و احیانا طبق مقررات شرعی دست یکی از آنها را می برید اما آنان باز هم از او روی بر نمی تافتند …

علی(ع) همان کسی است که در عین اینکه بر افرادی حد الهی جاری می ساخت و آنها را تازیانه می زد و احیانا طبق مقررات شرعی دست یکی از آنها را می برید اما آنان باز هم از او روی بر نمی تافتند و از محبتشان چیزی کاسته نمی شد. او خود می فرماید:

«اگر با این شمشیرم بینی مؤمن را بزنم که با من دشمن شود، هرگز دشمنی نخواهد کرد و اگر همه دنیا را بر سر منافق بریزم که مرا دوست بدارد هرگز مرا دوست نخواهد داشت، زیرا که این حقیقت بر زبان پیغمبر امی جاری گشته که گفت: یا علی! مؤمن تو را دشمن ندارد و منافق تو را دوست نمی دارد». (نهج البلاغه، حکمت ۴۲)

علی(ع) معیار فطرتها

علی مقیاس و میزانی است برای سنجش فطرتها و سرشتها. آن که فطرتی سالم و سرشتی پاک دارد از وی نمی رنجد ولو اینکه شمشیرش بر او فرود آید و آنکه فطرتی آلوده دارد، به او علاقه مند نگردد ولو اینکه احسانش کند، چون علم جز تجسم حقیقت چیزی نیست.

مردی است از دوستان امیرالمؤمنین، با فضیلت و با ایمان. متاسفانه از وی لغزشی انجام گرفت و بایست حد بر وی جاری گردد.

امیر المؤمنین پنجه راستش را برید. آن را به دست چپ گرفت. قطرات خون می چکید و او می رفت. ابن الکواء خارجی آشوبگر، خواست از این جریان به نفع حزب خود و علیه علی(ع) استفاده کند، با قیافه ای ترحم آمیز جلو رفت و گفت دستت را کی برید؟ گفت: «قطع یمینی سیدالوصیین و قائد الغر المحجلین و اولی الناس بالمومنین علی بن ابی طالب، امام الهدی... السابق الی جنات النعیم، مصادم الابطال، المنتقم من الجهال، معطی الزکاش... الهادی الی الرشاد و الناطق بالسداد، شجاع مکی، جحجاح وفی...» (بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۲۸۱- ۲۸۲، چاپ جدیدو التفسیرالکبیر فخر رازی، ذیل آیه ۹ سوره کهف)

«پنجه ام را برید سید جانشینان پیامبران، پیشوای سفیدرویان قیامت، ذی حق ترین مردم نسبت به مؤمنان، علی بن ابی طالب، امام هدایت... پیشتاز بهشتهای نعمت، مبارز شجاعان، انتقام گیرنده از جهالت پیشگان، بخشنده زکات... رهبر راه رشد و کمال، گوینده گفتار راستین و صواب، شجاع مکی و بزرگوار باوفا». ابن الکواء گفت: وای بر تو! دستت را می برد و این چنین ثنایش می گویی؟! گفت: چرا ثنایش نگویم و حال آنکه دوستی اش با گوشت و خونم درآمیخته است؟! به خدا سوگند که نبرید دستم را جز به حقی که خداوند قرار داده است.

این عشق ها و علاقه ها که ما این چنین در تاریخ علی و یاران وی می بینیم ما را به مسئله محبت و عشق و آثار آن می کشاند. (منبع: جاذبه و دافعه علی(ع)، شهید مطهری، ص ۴۰)