جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

یک چشم انداز زیبا و باشکوه


یک چشم انداز زیبا و باشکوه

نظریه جان آپدایک درباره رمان «تاوان»

یان مکیوون که رمان‌هایش معمولا کوتاه و تیزهوشانه و دارای حال و هوایی عبوس بوده، اکنون با نوشتن رمان «تاوان» یک چشم‌‌انداز زیبا و باشکوه خلق کرده است. نیمه نخستین رمان، طی دو روز از فصل تابستان سال ۱۹۳۵ در ملک «ساری» که خانواده تالیس در آن ساکن هستند، رخ می‌دهد: «جک» سرپرست خانواده، که به دلیل کارش در وزارت دفاع مجبور است هر شب در لندن بماند; همسرش «امیلی»، مستعد بیماری میگرن و ساعت‌های طولانی خیال‌پردازی در تختخواب خود است; «لئون» بزرگ‌ترین و تنها فرزند پسر خانواده، بیست و پنج ساله که کارمند جزء یک بانک در لندن است، هر چند که لیسانس حقوق دارد; خواهرش سیسیلیا، که دو سال از او کوچکتر است و تازه مدرک لیسانسش را از دانشگاه کمبریج دریافت کرده، کسل و بی‌حوصله و بیکار است; و سرانجام فرمان داستان ما «برایونی» سیزده ساله، که سئوال‌های فلسفی می‌پرسد و فرهنگ‌های معنایی (تیساروس) را به دقت بررسی می‌کند، و در دو سال گذشته نویسندگی را با فعالیت روز افزونی انجام داده است. او به تازگی یک نمایشنامه به نام «محاکمه آرابلا» نوشته که قرار است به افتخار اینکه برادرش دارد به خانه بر می‌گردد، اجرا شود.

او دارد یک دوست پولدار به نام «پل مارشال» را با خود به خانه می‌آورد، و از طرفی سه تا از عموزاده‌های آنها یعنی «کوئینسی»‌ها «لولا» پانزده ساله، «جکسون و پیه رو» دو قلو - به تازگی از شمال آمده‌اند و قرار است در نمایشنامه برایونی بازی کنند. این سه پناهندگی از یک خانواده درهم شکسته هستند; عمه هرمیون خواهر کوچک امیلی تالیس، به همراه یک مرد که در مخابرات کار می‌کرد، به پاریس فرار کرد. همچنین چند خدمتکار و شخصیت به نام «رابی ترنر» به گروه شخصیت‌های رمان اضافه کنید. رابی پسر باغبان سابق خانواده تالیس است; وقتی پدر این پسر او و مادرش را ترک کرد «جک تالیس» بزرگوارانه آنها را زیر بال و پر خود گرفت و خانه یک طبقه باغبان را به گریس ترنر داد هزینه تحصیل رابی را از جمله سه سال درس خواندنش در دانشگاه کمبریج را پرداخت.

او به تازگی ترم آخر لیسانس ادبیات خود را به عنوان شاگرد اول به پایان برده، در حالی که سیسیلیا شاگرد سوم شد. هر چند آن دو به طور همزمان در کمبریج دانشجو بودند ولی خیلی کم همدیگر را می‌دیدند، و تابستان امسال در جایی که با هم بزرگ شدند احساس می‌کنند در مقابل هم معذب و دست و پا چلفتی‌اند. این دو، جنبه عاشقانه رمان را سر و شکل می‌دهند هر چند شاید خیلی عیان و آشکار نباشد.

برنگاشته مکیوون از «جین آستن»است، و نوید یک رمان خانواده-محور بزرگ -را می‌دهد که کنش متقابل طنزآمیز و نیز تبانی‌های عاشقانه، و سوءتفاهم‌های تقریبا فاجعه بار در آن وجود دارد. البته این نوید تا حدودی عملی می‌شود. دوقلو‌های دلتنگ و در حال بالیدن و البته فریبکار در خانواده تالیس که زندگی ساکت و راکدی دارند، اضطراب و نگرانی تزریق می‌کند. ولی در گرمای این روز‌ها، داغ‌ترین فصل سال، یک جور تلالو ویرجینیا وولف گونه بر روی پیرنگ جین آستن گونه رمان سایه می‌اندازد، و همیشه این تهدید را در خود دارد که به پایان نخواهد رسید. برای مثال، نمایشنامه ادامه پیدا نمی‌کند (تا شصت و چهار سال بعد). جک تالیس غایب قدر هرگز ظاهر نمی‌شود.

در عوض، در میانه تصاویر بسیار زیادی از آب و گیاه و ظرافت‌های معماری، دیدگاه‌های متنوعی بر می‌گردند و هم پوشانی می‌کنند، و مناظر مشخصی از زوایای متفاوت دوباره نشان داده می‌شوند. نوشتار مکیوون آشکارا خوب است; و همین خوبی سرانجام در طی یک نمایش خنده دار از خود-ارجاعی در معرض انتقاد قرار می‌گیرد. از سوی سیریل کانلی هر چند در عین حال، موثر واقع می‌شود. در غبار مه‌آلود تابستان، تصویر پشت تصویر ظاهر می‌شود تا قدرت تجسم و تصویرسازی خواننده مورد چالش و مبالغه قرار گیرد. در یک لحظه مهم، یک گلدان گرن قیمت واژگون می‌شود و تکه‌ای از آن می‌شکند و به درون یک فواره می‌افتد.

نیمه دوم رمان ما را به یک حال و هوای نثری دیگر می‌برد، در ضمن این انتقال، وحشت‌ها و سر در گمی‌های ناشی از عقب‌نشینی بریتانیا به «دانکرک» در سال ۱۹۴۰ به شکل تلخی و با تمام جزئیات شرح داده می‌شود. بعضی از این جزئیات حیرت‌انگیز و دلچسب هستند مثلا یک طوطی در قفس که در میان آشفتگی و هرج و مرج آن را می‌گیرند، یک روستایی به همراه سگ گله‌اش که در فواصل بین بمباران‌ها زمینی را شخم می‌زند و در این بین سربازان به سر اسب‌های خود و رادیاتور ماشین‌های خود شلیک می‌کردند.

در شرایطی که در اطراف دانکرک جمعیت زیاد مردم عرصه را بر آنها تنگ کرده و تدارک کافی هم برای تهیه آذوقه، دیده نشده، سربازان بریتانیایی همدیگر را تهدید می‌کنند و مورد حمله قرار می‌دهند در حالی که دشمن بالای سر آنها شیرجه می‌رود و نیروی دریایی سلطنتی هم از پس ماموریت خود بر نمی‌آید. به طور کلی، قسمت دوم رمان جذاب و مهیج است ولی مثل قسمت اول رمان، استثنایی و شگفت‌انگیز نیست. عنصر شگفتی و حیرت جای خود را به هیجان خشن‌تر و خطرات عیان و آشکار داده است.

ما اگر شگفت زده می‌شویم، به خاطر توانایی نویسندگان معاصر انگلیسی است (مکیوون در سال ۱۹۴۸ به دنیا آمد) که می‌توانند تصاویر زندگی در زمان‌های گذشته را که حتی در کودکی هم آنها را ندیده‌اند، نشان بدهند. انگار که نسل‌های پیشین نویسندگان ایولین وائو، گرایام گرین، گولدینگ، پاول، اورول، بوون، اسپارک، و چندین نویسنده دیگر بر روی خاک این جزیره (بریتانیا) گذشته قابل دسترسی‌ را از خود به جا گذاشتند در حالی که آمریکایی‌ها کشور تک و پاره و متفرق خود را از اول دوباره خلق کنند. نویسنده خیالی «تاوان» در صفحات آخر خود می‌گوید مدیون امکانات تحقیق در موزه جنگ امپراتوری در «لامبرث» و همچنین یک «سرهنگ پیر» است که اصطلاحات نظامی ‌را به او یاد داده است.

به دنبال شصت صفحه‌ای که او درباره آشوب‌های جنگ می‌نویسد سصت صفحه در مورد نتایج تلخ جنگ می‌نویسد، و این نتایج تلخ را خود برایونی که به عنوان پرستار کار آموز داوطلب خدمت شده، در قالب مجروحان جنگی می‌بیند. او ترکش را از بدن مجروحان خارج می‌کند، با مرد جوانی که درنهایت می‌میرد به زبان فرانسوی صحبت می‌کند و بانداژ را از روی صورت درب و داغان شده یک سرباز باز می‌کند. خواننده احتمالا در اینجا عشاق داستان را به یاد خواهد آورد.

در رمان اول یان مکیوون به نام «باغ سیمانی» (۱۹۷۸) که اثری هیپنوتیسمی‌بود، حرص و نفرت همگام با هم حرکت می‌کردند، در آن رمان هم تعداد دیگری از کودکان که به حال خود رها شده بودند فصل رخداد ماجرا باز هم فصل تابستان بود با گرمایی غیرعادی ناتوانی و گندیدگی جسم را به علاوه جاذبه ممنوع آن را تجربه می‌کنند. در رمان «تاوان» علاوه بر یک سری پدیده‌های دیگر تاریخی، به مسئله «پیوریتانیسم» (خشکه مقدسی) در سال ۱۹۳۵ پرداخته می‌شود، در بخشی از رمان نامه عاشقانه یک مرد، یک لغت خاص به طور نسنجیده به کار برده شده که توجه مقامات مسول به آن جلب شد. بدن آسیب‌پذیر و مرطوب که در جنگ مثله شده، و در زمان صلح پوشیده و شرمسار است، و در چشم‌اندازی دور، در معرض پوسیدگی سریع قرار دارد، به روایت ظریف و سنجیده رمان حیاتی اندوهبار و خروشان می‌بخشد. اشعار اودن و هوسمان در میان مبلمان خانه‌اش حجم‌هایی طلسم گونه هستند، و «کلاریسا» با قهرمان شتاب زده اش، ولی «آناتومی» گری دارای اهمیتی همسان است.

تصاویر خونباری که این رمان از وحشت جنگ نشان می‌دهد تائید و تاسف را بر می‌انگیزند، و با این حال، طبیعت رمانتیک خواننده رمان همین است، عشاق داستان هستند که باعث می‌شوند ما صفحات رمان را بخوانیم.

رمان تاوان با وجود ظرافت و دو گانگی اش و دغدغه‌های پست مدرنی اش در نوشتار، و موضوع اصلی دو خواهر از طبقه بالای جامعه در فاصله زمانی بین دو جنگ جهانی، شباهت اتفاقی عجیبی با رمان «آدمکش کور» «مارگارت اتوود» دارد. هر دو این رمان‌ها، از دیدگاه یک زن مسن که در آستانه پایان متورم قرن بیستم با مرگ مواجه شده است، به دوره‌ای رجعت می‌کنند که یک عظمت و شکوه خاص ممکن بود به تصمیمات انسان‌ها ربط پیدا کند، تصمیماتی که وقتی آنها تحت‌الشعاع جنگ جهانی و در خاطرات زنده فضیلت‌های محو شده مثل وفا داری و صداقت و دلیری قرار داشتند گرفته شد، و همه اینها در جهت ملایم کردن آن چیزی بوده که مکیوون «اصل آهنین خود-شیفتگی» می‌نامد.

در مقایسه با دانستگی راحت امروز و طنز حمایت کننده از خویشتن، احساسات در آن دوران سادگی خاصی داشتند، نیرویی که در میانه سرکوب و کمبود به وجود می‌آمد و به حسی از ماجراجویی‌های متعالی ربط داده می‌شدند; رمان به همین نیرو نیاز دارد، و رمان نویسان باید این نیرو را در هر جایی که می‌توانند پیدا کنند، حتی اگر در تاریخچه گذشته.

نیویورکر/ جان آپدایک/ فرشید عطایی