شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

آمده ام که بمانم


آمده ام که بمانم

محمد رضا لطفی , در پایان ششمین دهه عمرش , بار دیگر آمده است تا به گفته خود , بنایی تازه را برای موسیقی سنتی ایران پایه ریزی کند سه دهه قبل , گروهی از شاگردان مرکز حفظ و اشاعه , دور وی و هوشنگ ابتهاج الف سایه گرد آمدند تا خونی تازه در رگ وپی موسیقی سنتی جاری سازند

چاووش و سرودها و تصانیف جاودانه ای که این روزها و به مناسبت بیست و هفتمین سالگرد انقلاب می شنویمشان محصول آن تلاشها بود . از آن جمعیت همه پراکنده شدند ، علیزاده در سالهای پایانی دهه ۶۰ و اوایل دهه هفتاد گروهی را گرد آورد و مدتی هم مدیر عاملی خانه موسیقی را در سالهای پایانی دهه هفتاد پذیرفت ، اما در نهایت به این جمع بندی رسید که گروهی کوچک و جمع و جور را شکل دهد و کارهای جمعی را به دیگران بسپارد . شجریان نیز به جمع بندی همانند علیزاده رسید و سعی کرد بیش از آنکه در پی دگر گون کردن دنیا ی موسیقی باشد ، به فکر اجرای کنسرتها و ساخت و تکمیل باغ هنر بم باشد . مشکاتیان هم که در میان این جمع سخت سر تر از بقیه بود ، پس از یک دهه تنها توانست یکبار گروه عارف را گرد آورد تا تکرار خاطره ای باشد برای نسلهای امروزین ، اگر چه تحولات پرشتاب زمانه وتوقعات گروه چنان بود که ماجرای اختلافات به خبرگزاری ها هم کشیده شد .

لطفی ، اما دراین میانه سخت سر تر از دیگران نشان می دهد و آدمی را به یاد پیرمرد سوزن کاری می اندازد که با سوهانی د ردست در پی ساختن سوزنی از میله ای بزرگ بود و خلق بر وی سخره می گرفتند که کار عبث نکن که این میله سوزن نخواهد شد . اما پیر مرد پاسخ داد من شروع کرده ام نوه هایم این سوزن را خواهند ساخت .

* وقتی اواسط دهه ۷۰ به ایران آمدید و کلاس هایی را برگزار کردید، بسیاری گمان می کردند که شما در اینجا می مانید و برنامه ای درازمدت برای ماندن دارید، اما یک باره مهاجرت کردید تا به امروز، چرا؟

- من به ضرورت مهاجرت کردم؛ این طور نبوده که خودم بخواهم از این کشور بروم. همچنان که می دانید مهاجرت یعنی فردی آگاهانه کشوری را ترک کند، اما رفتن من از ایران آگاهانه نبود، بلکه حوادثی این رفتن را سبب شد. به همین دلیل در طول این مدت، هیچ گاه خود را مهاجر فرض نکردم و در این فاصله فعالیت های موسیقی ایرانی را دنبال می کردم.

* آقای لطفی من از حدود ۱۰ سال قبل صحبت می کنم، نه سال های ابتدایی دهه ۶۰ که شما مجبور به رفتن از این کشور شدید؟

- وقتی که ۱۰ سال پیش به ایران آمدم، تصمیم گرفته بودم فعالیت مجددی را در ایران شروع کنم، اما نشد.

* چرا؟

- چون در دوره ای که من به ایران آمدم، فضای موسیقی و برخی دست اندرکاران فرهنگ مشکلاتی داشتند؛ مشکلات با همکاران، دست اندرکاران هنری، انتشارات و... .

با توجه به این مشکلات فعالیت زیادی انجام دادیم. آن روزها خواهرم در قید حیات بود و ما مکتب خانه میرزاعبدالله را به راه انداختیم. برای ما چه مشکلاتی به وجود آمد و چه اتفاقاتی افتاد که مکتب خانه را بستند، بماند. هیچ کس به ما جواب نداد که چرا بستند.

* خود شما در این زمینه چه فکر می کنید؟

- ذهنیت خاصی ندارم، چون وزارت ارشاد هم به ما جواب دقیقی نداد. در هر صورت بسته شدن مکتب خانه میرزا عبدالله مرا متعجب کرد و به این نتیجه رسیدم که بستر فعالیت های من در ایران فراهم نشده و دوباره به خارج رفتم و ۴ سال به ایران نیامدم. پس از مدتی این مکتب خانه باز شد و به خواهرم اجازه فعالیت دادند و او کار خود را شروع کرد. آوای شیدا هم همزمان کار خود را شروع کرد. از آن به بعد مکتب خانه و آوای شیدا، هم در آموزش و هم در تولید فعالیت خود را آغاز کردند، اما در نهایت کارها پیش نرفت و من خود مؤسسه آوای شیدا را تعطیل کردم و دلیل این تعطیلی این بود که می دیدم بازده کار مؤسسه با میزان انرژی ای که من صرف آن می کنم ،همخوانی ندارد،تا ۱۳ ماه پیش که تصمیم گرفتم دوباره فعالیت در مؤسسه آوای شیدا را آغاز کنم و از دو نفر از دوستانم استفاده کردم و در این مدت ۴ بار به ایران رفت و آمد داشتم تا هم ناظر کار مؤسسه باشم و هم کارها را به جایی برسانم که زمینه ماندن من فراهم شود و بتوانم فعالیت کرده و به موسیقی کمک کنم و آن را حرکت بدهم. اگر این اتفاق نیفتد، به این جمع بندی می رسم که به عنوان یک شهروند هنرمند نمی توانم فعالیت های موسیقایی و فرهنگی خود را تداوم دهم و بهتر است این بار آگاهانه مهاجرت و کارهای خود را در عرصه بین المللی دنبال کنم و گاهی در ایران هم CD یا نواری ارائه دهم.

* یعنی شما شرایط کنونی را فراهم تر از ۱۰ سال گذشته می بینید؟

- خوشبختانه این بار کارها سریع تر پیش می رود. حسن نیت مسئولان بیشتر شده و فضا برای کارهای من بازتر است و در یک لغت این بار من امیدوارتر هستم و امیدوارم بتوانم مجموعه کارهایی چون تولید موسیقی، هنرستان موسیقی، کارگاه سازسازی، بخش انتشارات و نشر بولتن خبری و یک واحد تحقیق و پژوهش را راه اندازی کرده و از جوانانی که در رشته موسیقی تحصیل کرده اند، بخواهم تا در زمینه موسیقی پژوهش هایی انجام دهند و زیرنظر چند محقق برجسته کار کنند. ما به چنین تیمی در بخش نظری موسیقی هم نیازمند هستیم.

پس از ساماندهی این کارها باید ببینیم کار چگونه پیش می رود. نظر خود من کار در مجموعه ای است که آن مجموعه خود بتواند درآمد را تأمین و برای خود مجموعه صرف کند.

* می خواستم بپرسم که این ابراز امیدواری شما یک خبر است (یعنی یکی از مشاوران یا نزدیکان دولت به شما قولی داده که کارهایتان را روبه راه کنند) یا تحلیل شما از اوضاع است؟

- تحلیل است .

* در این گسستی که بین این دوره و دوره قبل ایجاد شد، چند کار از شما در داخل کشور منتشر شد. این کارها نشان می دهد که شما همچنان مصرید برای حفظ ساختار کلاسیک موسیقی سنتی ایرانی ؛مانند آن کار دوکاسته (یادواره مرحوم برومند) که در سالهای میانی دهه هفتاد انتشار دادید. آیا ضرورتی وجود دارد که این همه انرژی برای گروه نوازی کارهایی صرف شود که پیش از این بارها توسط دیگران و حتی خود شما بازنوازی و اجرا شده بود؟

- هر مملکتی در دنیا یک زبان، ادبیات و موسیقی رسمی دارد. ایران هم مانند کشورهای مصر، هند، ترکیه و کشورهای غربی موسیقی کلاسیک که موسیقی تاریخی ما است را داراست. این موسیقی نسل به نسل به دست ما رسیده است. موسیقی رسمی باید همواره خط حرکت و پیشرفت خودش را طبق قوانین خودش داشته باشد.

افزوده های به این بخش آرام و تدریجی است و تحول آن مانند موسیقی قرن ۱۶ ، ۱۷ و ۱۸ اروپا نیست، بلکه مثل موسیقی هند است که بیش از ۵ هزار سال قدمت دارد و مکتب خودش را ارائه و اجرا می کند. این نوع موسیقی ذره ذره قوانین خاص خود را دارد و در دنیا دارای ارزش زیادی است و به آن موسیقی رسمی می گویند که به مانند طناب تنومندی باید پابرجا و برقرار باشد.

هم من و هم استادان من نمایندگی این جریان را داشته اند. این آن چیزی است که به آن وفادارم و می خواهم جایگاه خود را از دست ندهد. به موازات این موسیقی ها، موسیقی ای وجود دارد که نوتر اجرا می شود. برای اجرای نو به ساماندهی و برنامه ریزی برای دستیابی به تکنیک هایی که آن ارزش را در درون خود دارد، نیازمندیم .آثاری که با نگاهی بازتر نوشته و اجرا شده اند. مانند کارهای ما در چاووش و یا کار حصار آقای علیزاده که جان مایه این کارها آن طناب اصلی است که باید همیشه باشد و با استفاده از آن آهنگساز کار جدیدی را ارائه می دهد و مردم به خاطر اصالتی که در آن وجود دارد، کار را دوست دارند.

نحله دیگری که باز به موازات همین موسیقی اصیل پدید آمد و رشد پیدا کرد، نحله ای بود که مرحوم وزیری نماینده آن بود. این نحله تحت تحولات مدرن گرایی بعد از قرن ۱۹ شکل گرفت و بر اساس آن مرحوم وزیری سعی کرد سیستم خود را با توجه به برآیند نیروها و مسایل قومی- ملی مانند اروپایی ها درست کند که تا وقتی وزیری حضور داشت قوی تر بود، با حضور خالقی، ایرانی تر شد و بعد شد ارکستر گل ها که کارهای مرحوم بنان و رهی معیری، مرتضی محجوبی و... در آن نقش داشتند. آن هم خط تاریخی ماست که هنوز هم حداقل در دوره آقای خاتمی این خط سوم نسبت به دو خط قبلی پررنگ تر شد. در طرف دیگر این فعالیت ها، موسیقی بین المللی و ارکستر سمفونیک قرار دارد که قبل از سال ۱۳۳۲ به وجود آمده است که ته مایه آن هنوز موجود است. البته بسیاری از علاقه مندان این گونه موسیقایی سعی دارند که کیفیت این ارکستر را بالا ببرند تا پرچمی برای موسیقی کلاسیک غربی هم وجود داشته باشد و بتوانند در این گونه هم نسبت به کشورهای دیگر حرفی برای گفتن داشته باشند. همچنانکه ما مخاطبانی را سراغ داریم که دوست دارند موسیقی غرب و رمان غرب را هم بشناسند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 6 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.