جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
ابتذالی فراتر از فردین
در ادبیات گفتاری و نوشتاری سینمایی امروز ایران، اصطلاحاتی مثل سینمای دینی و سینمای معناگرا رواج یافته و بسیار مورد توجه آن بخش از جامعه هنری کشور که دغدغه دین و مذهب دارند، قرار گرفتهاند و با برگزاری جشنوارهها، همایشها و هماندیشیهای مختلف، سیاستهای حمایتی و هدایتی لازم، برای ترویج آن، صورت میگیرد. نگاهی به آثار سینمایی موسوم به معناگرا و دینی، نشان میدهد که این اصطلاحات، به جای آن که نشئت گرفته از نگاهی عمیق به دین و خواستگاه واقعی آن باشد، برخاسته از دیدگاهی ظاهربینانه و سطحینگر به مقوله دین و هنر و رابطه این دو با هم است. هنر، بیان احساس است و احساس، قابل اعتنا و اگرچه بیارتباط با خرد و اندیشه نیست؛ اما زبان بیانی متفاوتی از اندیشه و عقل دارد. زبان علم و عقل، زبانی خطی است که پیچیدگی، ابهام، ایهام و مجاز و استعاره در آن جایی ندارد و هر واژهای میبایست تنها به یک مفهوم مشخص اشاره داشته باشد. این دلالت مستقیم، در زبان اندیشه، پذیرفتنی و حتی از آن فراتر، مورد ستایش است. زبان هنر، اما این گونه نیست. قفس، پرنده، پرواز و آزادی، ذهن را نه فقط به مدلول ابتدایی لفظ که به ورای آن سوق میدهد و با عقل علمی، بیگانه است. تأثیر بیان هنری، غیرمستقیم است و اغلب ناخودآگاه. شاید از همین روست که نقد هنری، وقتی مبدل میشود به ابزاری برای خودآگاه نمودن وجوهی از اثر که آگاهانه بر وجه ناخودآگاه تأثیرشان تأکید شده، دیگر نمیتوان آنها را مکمل اثر هنری، برای ارتباط با مخاطب دانست و تنها میتوانند برای اقناع آنان که ارزش آثار هنری را تنها در تطابقش با عقل محض جستوجو میکنند، مفید واقع شوند و از همین جا، فقدان ارزش هنری فیلمهایی که آشکارا به دنبال بیان تبلیغ اندیشهای مشخص هستند و تفاوتی با خطابه و کتاب و مقاله ندارند، مشخص میشود. این فیلمها اگر بدتر از ساختههای مبتذل هندی و فیلمهای عامهپسند سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نباشند، بیشک بهتر از آنها نیستند. سخن مرتضی آوینی البته رساتر است که میگوید: «ابتذال، فقط آن نیست که فروزان برقصد یا فردین در حال کوبیدن آبگوشت، آواز بخواند! مصداق ابتذال، اتفاقاً بیشتر این است که شما یک سوژه اخلاقی را چنان بسازید که تماشاگر از هرچه اخلاق است، بیزار شود».۱ وی در جای دیگری با اشاره به اصالت قالب در هنر مینویسد: «جوهر سینما، مستقل و مجرد از پیام و تفکر، وجود دارد و معتبر است و تا کسی این حقیقت را به معاینه و تجربه درنیابد، نخواهد توانست که سینما را همچون «وسیله»ای در خدمت بیان معتقدات خویش درآورد».۲
پرداختن کامل به این بخش از بحث، مجال مفصلی میطلبد و صاحبنظران هم پیشتر، جامع تر به آن پرداختهاند. آن چه بیشتر مورد نظر نگارنده در این جاست، رابطه دین و سینماست و این که اگر فرضاً توانستیم سینما را به وسیله بیان معتقدات خود تبدیل کنیم، صفت دینی و معناگرا، چه زمانی میتواند به آن اطلاق شود. آیا سینمای دینی، سینمایی است که در یک فیلم با مدت زمان یک ساعت و نیم -کمتر یا بیشتر- حقانیت دین را به مخاطبش ثابت کند؟ آیا اثبات وجود خدا و پیامبران و ادیان آسمانی، قله موفقیت سینما در دینی بودن است و آیا توجیه اصل دین، میتواند فارغ از توجیه تعلیمات و معارف آن محقق شود؟ چه طور میشود که فیلمی همچون «من ترانه پانزده سال دارم» که پاکدامنی و معصومیت را که از اصولیترین تعلیمات انبیاست، به زیبایی هرچه تمامتر، به تصویر میکشد، اجتماعی است؛ ولی فیلمی مثل «یک تکه نان» که در تصویر درست نظام رفتاری متناسب با خواستگاه دین، ناتوان است، معناگرا و دینی است؟ آیا به این دلیل است که در «من ترانه پانزده سال دارم»، برهان اثبات وجود خدا و عالم ماوراء الطبیعه اقامه نشده است یا چون شخصیت ترانه، آگاهی درستی از اصطلاحات فقهی و ظاهری دین ندارد و تنها با اتکا به غریزه، در دادگاه میتواند از خود دفاع میکند؟ آیا اگر شخصیت خانم کشمیری که به گمان ترانه، قرآن و شرعیات میداند پاک و معصوم تصویر میشد در آن صورت میشد فیلم را شایسته اتصاف به صفت معناگرایی دانست؟ به نظر میرسد که فقدان شناخت درست از دین و دینداری و تفاوت قائل نشدن میان تظاهر و عمل دینی واقعی، منشأ اصلی این نگاه رایج نادرست به مقوله دین و معنا باشد که البته اختصاصی هم به زمان ما ندارد. به طور کلی، تلقی ظاهربینانه از دین، مشکلی است که ریشه در تاریخ دارد.
اصل نسبت دادن یک فیلم سینمایی به نوع خاصی از اندیشه، کار نادرستی است و موجب میشود که تماشاگر نتواند با ذهن خالی و بدون پیشفرضهای قبلی، با اثر، مواجه شود و به جای آمادگی بیشتر برای دریافت آموزههای اثر در مقابل آن، موضع بگیرد. رضا میرکریمی که به گمان نویسنده این مطلب به خاطر ساخت فیلم «زیر نور ماه»، بهترین فیلمساز متعلق به جریان مصطلح به معناگرای کشور است، خودش اذعان دارد که این برچسب را نمیپسندد و معتقد است که فیلمهایش معمولی است و دوست دارد مخاطبش بدون این پیشفرضها با آثارش مواجه شود. حال فرض میکنیم چارهای نیست و به هر حال، چنین تقسیمبندیای وجود دارد و نباید از اساس مخالفش بود؛ در این صورت، باید به منطقی بودن این تقسیم بندی فکر کنیم. تقسیم منطقی، جامع و مانع است؛ پس فیلمهایی که از دین و معنا، تنها ظاهر آن را گرفتهاند و از باطن غافلند، به هیچ رو، نمیتوانند تحت عناوین «معناگرا» و «دینی»، طبقهبندی شوند. از طرف دیگر، فیلمهایی که باطن دین و تعلیمات آن را مورد نظر قرار دادهاند و اگر چه در ظاهر به ظواهر دین نپرداختهاند، اما در باطن، بیتوجه و غافل از آن نبودهاند، باید پذیرفت که این فیلمها را نمیتوان «معناگرا» و «دینی» ندانست و با عناوین دیگر آنها را مقابل دیدگاه دینی و مذهبی قرار داد. فیلمهای عاشقانه، خانوادگی، اکشن، ترسناک، اجتماعی و ورزشی، همه و همه میتوانند معناگرا باشند و گاهی برخلاف تصور ابتدایی، بیش از آن که شایسته قرار گرفتن در این طبقهبندیهای کلیشهای باشند، دینیاند. تعیین مرز مشخصی میان همین عناوین هم کار سادهای نیست و بسیاری از فیلمها، تحلیلگران و نظریه پردازان سینمایی را از نامگذاری قطعی سبکشناسانه و ژنریک، عاجز نمودهاند.
اگر واژهای مصداق مشخصی ندارد، غلطانداز است و بیش از آن که کارگشا باشد، به دلیل شعارمحوری، مشکلساز است و در یک کلام، وضع و کاربرد آن، ناهمخوان با ماهیت تأثیر غیرمستقیم هنر است. چه اصراری است بر تکیه و تأکید بر آن که جز فاصلهگذاری میان دیانت و دیگر جوانب زندگی اجتماعی، اثر دیگری نخواهد داشت. بعید نیست همان اندازه که جدایی دین از سیاست در تفکر اسلام، نکوهیده و ناپسند است، تقسیمبندیهایی این گونه در فرهنگ سینمایی کشور هم ناهمخوان با رویکرد اصیل دینی و اسلامی باشد.
این بحث را با ذکر بخشی از بیانات مقام معظم رهبری، با موضوع هنر دینی، خاتمه میدهیم و تفکر بیشتر در این باره و قضاوت نهایی را به خواننده محترم پرسمان واگذار میکنیم.
«من میخواهم این را عرض کنم که هنر دینی به هیچ وجه، به معنای قشریگری و تظاهر ریاکارانه دینی نیست و این هنر، لزوماً با واژگان دینی به وجود نمیآید. ای بسا هنری صد درصد دینی باشد؛ اما در آن از واژگان عرفی و غیردینی استفاده شده باشد، نباید تصور کرد که هنر دینی، آن است که حتماً یک داستان دینی را به تصویر بکشد یا از یک مقوله دینی مثلاً روحانیت و غیره- صحبت کند. هنر دینی، آن است که بتواند معارفی را که همه ادیان و بیش از همه، دین مبین اسلام - به نشر آن در بین انسانها همت گماشتهاند و جانهای پاکی در راه نشر این حقایق، نثار شده است، نشر بدهد؛ جاودانه کند و در ذهنها، ماندگار سازد... هنر دینی، عدالت را در جامعه به صورت یک ارزش، معرفی میکند؛ ولو شما هیچ اسمی از دین و هیچ آیهای از قرآن و هیچ حدیثی در باب عدالت، در خلال هنرتان، نیاورید. مثلاً هیچ لزومی ندارد که در محاورات سینمایی یا در تئاتر، نام و یا شکلی که نماد دین است، وجود داشته باشد؛ تا حتماً دینی باشد؛ نه، شما میتوانید در باب عدالت، رساترین سخن را در هنرهای نمایشی بیاورید؛ در این صورت، به هنر دینی، توجه کردهاید».۳
آزاد جعفری
پینوشت:
۱. آینه جادو، ج ۳، ص ۱۵۳.
۲. همان، ج ۲، ص۳۲۷.
۳. بهشت هنر، شریعه ۱۹، بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار فرزانگان فرهنگ و هنر در تاریخ ۱. ۵.۱۳۸۰، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست