جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

ابتذالی فراتر از فردین


ابتذالی فراتر از فردین

پرسمانی در باب ماهیت سینمای دینی

در ادبیات گفتاری و نوشتاری سینمایی امروز ایران، اصطلاحاتی مثل سینمای دینی و سینمای معناگرا رواج یافته و بسیار مورد توجه آن بخش از جامعه هنری کشور که دغدغه دین و مذهب دارند، قرار گرفته‌اند و با برگزاری جشنواره‏ها، همایش‌ها و هم‌اندیشی‏های مختلف، سیاست‏های حمایتی و هدایتی لازم، برای ترویج آن، صورت می‏گیرد. نگاهی به آثار سینمایی موسوم به معناگرا و دینی‌، نشان می‏دهد که این اصطلاحات، به جای آن که نشئت گرفته از نگاهی عمیق به دین و خواستگاه واقعی آن باشد، برخاسته از دیدگاهی ظاهربینانه و سطحی‌نگر به مقوله دین و هنر و رابطه این دو با هم است. هنر، بیان احساس است و احساس، قابل اعتنا و اگرچه بی‌ارتباط با خرد و اندیشه نیست؛ اما زبان بیانی متفاوتی از اندیشه و عقل دارد. زبان علم و عقل، زبانی خطی است که پیچیدگی، ابهام، ایهام و مجاز و استعاره در آن جایی ندارد و هر واژه‏ای می‏بایست تنها به یک مفهوم مشخص اشاره داشته باشد. این دلالت مستقیم، در زبان اندیشه، پذیرفتنی و حتی از آن فراتر، مورد ستایش است. زبان هنر، اما این گونه نیست. قفس، پرنده، پرواز و آزادی، ذهن را نه فقط به مدلول ابتدایی لفظ که به ورای آن سوق می‏دهد و با عقل علمی، بیگانه است. تأثیر بیان هنری، غیرمستقیم است و اغلب ناخودآگاه. شاید از همین روست که نقد هنری، وقتی مبدل می‏شود به ابزاری برای خودآگاه نمودن وجوهی از اثر که آگاهانه بر وجه ناخودآگاه تأثیرشان تأکید شده، دیگر نمی‌توان آنها را مکمل اثر هنری، برای ارتباط با مخاطب دانست و تنها می‏توانند برای اقناع آنان که ارزش آثار هنری را تنها در تطابقش با عقل محض جست‌وجو می‏کنند، مفید واقع شوند و از همین جا، فقدان ارزش هنری فیلم‏هایی که آشکارا به دنبال بیان تبلیغ اندیشه‏ای مشخص هستند و تفاوتی با خطابه و کتاب و مقاله ندارند، مشخص می‏شود. این فیلم‏ها اگر بدتر از ساخته‏های مبتذل هندی و فیلم‏های عامه‌پسند سال‏های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نباشند، بی‌شک بهتر از آنها نیستند. سخن مرتضی آوینی البته رساتر است که می‏گوید: «ابتذال، فقط آن نیست که فروزان برقصد یا فردین در حال کوبیدن آبگوشت، آواز بخواند! مصداق ابتذال، اتفاقاً بیشتر این است که شما یک سوژه اخلاقی را چنان بسازید که تماشاگر از هرچه اخلاق است، بیزار شود».۱ وی در جای دیگری با اشاره به اصالت قالب در هنر می‌نویسد: «جوهر سینما، مستقل و مجرد از پیام و تفکر، وجود دارد و معتبر است و تا کسی این حقیقت را به معاینه و تجربه درنیابد، نخواهد توانست که سینما را همچون «وسیله»‏ای در خدمت بیان معتقدات خویش درآورد».۲

پرداختن کامل به این بخش از بحث، مجال مفصلی می‏طلبد و صاحب‌نظران هم پیشتر، جامع تر به آن پرداخته‌اند. آن چه بیشتر مورد نظر نگارنده در این جاست، رابطه دین و سینماست و این که اگر فرضاً توانستیم سینما را به وسیله بیان معتقدات خود تبدیل کنیم، صفت دینی و معناگرا، چه زمانی می‏تواند به آن اطلاق شود. آیا سینمای دینی، سینمایی است که در یک فیلم با مدت زمان یک ساعت و نیم -کمتر یا بیشتر- حقانیت دین را به مخاطبش ثابت کند؟ آیا اثبات وجود خدا و پیامبران و ادیان آسمانی، قله موفقیت سینما در دینی بودن است و آیا توجیه اصل دین، می‏تواند فارغ از توجیه تعلیمات و معارف آن محقق شود؟ چه طور می‏شود که فیلمی همچون «من ترانه پانزده سال دارم» که پاک‌دامنی و معصومیت را که از اصولی‌ترین تعلیمات انبیاست، به زیبایی هرچه تمام‌تر، به تصویر می‏کشد، اجتماعی است؛ ولی فیلمی مثل «یک تکه نان» که در تصویر درست نظام رفتاری متناسب با خواستگاه دین، ناتوان است، معناگرا و دینی است؟ آیا به این دلیل است که در «من ترانه پانزده سال دارم»، برهان اثبات وجود خدا و عالم ماوراء الطبیعه اقامه نشده است یا چون شخصیت ترانه، آگاهی درستی از اصطلاحات فقهی و ظاهری دین ندارد و تنها با اتکا به غریزه، در دادگاه می‌تواند از خود دفاع می‏کند؟ آیا اگر شخصیت خانم کشمیری که به گمان ترانه، قرآن و شرعیات می‏داند پاک و معصوم تصویر می‏شد در آن صورت می‏شد فیلم را شایسته اتصاف به صفت معناگرایی دانست؟ به نظر می‏رسد که فقدان شناخت درست از دین و دینداری و تفاوت قائل نشدن میان تظاهر و عمل دینی واقعی، منشأ اصلی این نگاه رایج نادرست به مقوله دین و معنا باشد که البته اختصاصی هم به زمان ما ندارد. به طور کلی، تلقی ظاهربینانه از دین، مشکلی است که ریشه در تاریخ دارد.

اصل نسبت دادن یک فیلم سینمایی به نوع خاصی از اندیشه، کار نادرستی است و موجب می‏شود که تماشاگر نتواند با ذهن خالی و بدون پیش‌فرض‏های قبلی، با اثر، مواجه شود و به جای آمادگی بیشتر برای دریافت آموزه‏های اثر در مقابل آن، موضع بگیرد. رضا میرکریمی که به گمان نویسنده این مطلب به خاطر ساخت فیلم «زیر نور ماه»، بهترین فیلم‌ساز متعلق به جریان مصطلح به معناگرای کشور است، خودش اذعان دارد که این برچسب را نمی‌پسندد و معتقد است که فیلم‏هایش معمولی است و دوست دارد مخاطبش بدون این پیش‌فرض‏ها با آثارش مواجه شود. حال فرض می‏کنیم چاره‏ای نیست و به هر حال، چنین تقسیم‌‌بندی‏ای وجود دارد و نباید از اساس مخالفش بود؛ در این صورت، باید به منطقی بودن این تقسیم بندی فکر کنیم. تقسیم منطقی، جامع و مانع است؛ پس فیلم‏هایی که از دین و معنا، تنها ظاهر آن را گرفته‌اند و از باطن غافلند، به هیچ رو، نمی‌توانند تحت عناوین «معناگرا» و «دینی»، طبقه‌بندی شوند. از طرف دیگر، فیلم‏هایی که باطن دین و تعلیمات آن را مورد نظر قرار داده‌اند و اگر چه در ظاهر به ظواهر دین نپرداخته‌اند، اما در باطن، بی‌توجه و غافل از آن نبوده‌اند، باید پذیرفت که این فیلم‏ها را نمی‌توان «معناگرا» و «دینی» ندانست و با عناوین دیگر آنها را مقابل دیدگاه دینی و مذهبی قرار داد. فیلم‏های عاشقانه، خانوادگی، اکشن، ترسناک، اجتماعی و ورزشی، همه و همه می‏توانند معناگرا باشند و گاهی برخلاف تصور ابتدایی، بیش از آن که شایسته قرار گرفتن در این طبقه‌بندی‏های کلیشه‏ای باشند، دینی‌اند. تعیین مرز مشخصی میان همین عناوین هم کار ساده‏ای نیست و بسیاری از فیلم‏ها، تحلیل‌گران و نظریه پردازان سینمایی را از نام‌گذاری قطعی سبک‌شناسانه و ژنریک، عاجز نموده‌اند.

اگر واژه‏ای مصداق مشخصی ندارد، غلط‌انداز است و بیش از آن که کارگشا باشد، به دلیل شعارمحوری، مشکل‌ساز است و در یک کلام، وضع و کاربرد آن، ناهمخوان با ماهیت تأثیر غیر‌مستقیم هنر است. چه اصراری است بر تکیه و تأکید بر آن که جز فاصله‌گذاری میان دیانت و دیگر جوانب زندگی اجتماعی، اثر دیگری نخواهد داشت. بعید نیست همان اندازه که جدایی دین از سیاست در تفکر اسلام، نکوهیده و ناپسند است، تقسیم‌بندی‏هایی این گونه در فرهنگ سینمایی کشور هم ناهمخوان با رویکرد اصیل دینی و اسلامی باشد.

این بحث را با ذکر بخشی از بیانات مقام معظم رهبری، با موضوع هنر دینی، خاتمه می‏دهیم و تفکر بیشتر در این باره و قضاوت نهایی را به خواننده محترم پرسمان واگذار می‌کنیم.

«من می‏خواهم این را عرض کنم که هنر دینی به هیچ وجه، به معنای قشری‌گری و تظاهر ریاکارانه دینی نیست و این هنر، لزوماً با واژگان دینی به وجود نمی‌آید.‏ ای بسا هنری صد درصد دینی باشد؛ اما در آن از واژگان عرفی و غیردینی استفاده شده باشد، نباید تصور کرد که هنر دینی، آن است که حتماً یک داستان دینی را به تصویر بکشد یا از یک مقوله دینی –مثلاً روحانیت و غیره- صحبت کند. هنر دینی، آن است که بتواند معارفی را که همه ادیان – و بیش از همه، دین مبین اسلام - به نشر آن در بین انسان‏ها همت گماشته‌اند و جان‏های پاکی در راه نشر این حقایق، نثار شده است، نشر بدهد؛ جاودانه کند و در ذهن‏ها، ماندگار سازد... هنر دینی، عدالت را در جامعه به صورت یک ارزش، معرفی می‏کند؛ ولو شما هیچ اسمی از دین و هیچ آیه‏ای از قرآن و هیچ حدیثی در باب عدالت، در خلال هنرتان، نیاورید. مثلاً هیچ لزومی ندارد که در محاورات سینمایی یا در تئاتر، نام و یا شکلی که نماد دین است، وجود داشته باشد؛ تا حتماً دینی باشد؛ نه، شما می‏توانید در باب عدالت، رساترین سخن را در هنرهای نمایشی بیاورید؛ در این صورت، به هنر دینی، توجه کرده‌اید».۳

آزاد جعفری

پی‌نوشت:

۱. آینه جادو، ج ۳، ص ۱۵۳.

۲. همان، ج ۲، ص۳۲۷.

۳. بهشت هنر، شریعه ۱۹، بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار فرزانگان فرهنگ و هنر در تاریخ ۱. ۵.۱۳۸۰، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها.