چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

در این عرصه تقلید جایز نیست


در این عرصه تقلید جایز نیست

فلسفه در مقام یک رشته دانشگاهی که بهره مند از شایستگی های ذاتی است, تحصیل می شود و تحصیل در معنای حقیقی لفظ مقتضیات خاص خود را می طلبد صبوری و متانت, دوری از نگاه متفننانه, توجه به فرآیند بسط فلسفه و روابطی که با دیگر شاخه های معرفت دارد

اگر به تاسی از سقراط بپذیریم که فلسفه با حیرت و پرسش آغاز می شود جای دارد بپرسیم که چه زمینه ای مجال لازم را می دهد به پرسش های فلسفی و تاملاتی که به حیرت راه می برند. از جمله ویژگی های بارز آموختن در نظام های آموزشی عموماً و نظام های دانشگاهی خصوصاً این است که متعلم به اقتضای برنامه آموزشی موجود که آن هم با توجه به مصالح فرهنگی آن سرزمین تدوین شده است، دوره هایی را طی می کند تا در پایان بتواند در تحقق بخشی به آرمان ها و غایات که بزرگان آن دیار در سر دارند، نقشی ایفا کند.

به هنگامی که این موسسات آموزشی و تعلیمی تحصیل حقیقت را وجهه همت خویش سازند و همه مولفه ها و عناصر کسب علم را -هم از حیث محتوا و هم از حیث صورت- در این جهت سازمان دهند و خیال شان از نتایج برآمده از تتبعات و آزمون های معرفتی محصلان آشفته نشود، چه بسا در دوره ای واقع شده باشیم که ظهور متعاطیان اصیل فلسفه در آن دور از انتظار نباشد. اما آیا چنین بوده است و چنین توقعی بیش از اندازه آرمانی نیست؟

بیش از اندازه آرمانی است با این ملاحظه که غالباً سازمان ها و موسسات آموزشی- دانشگاهی غایاتی را مدنظر قرار می دهند که ربطی بلافصل با مقاصد سیاسی و اجتماعی آنان دارد. آن جایی که همت افلاطون، پدربزرگ فلسفه با خواست به ظاهر صادقانه دیونیزیوس در برپایی نظامی بر پایه اعتلای معرفت حقیقی طرفی نمی بندد، نباید بسیار امیدوارانه به اجرایی شدن باورهایی از این دست در میان خودمان امید بست.

تفاوت راهبردهای نظام های مستقر و حاشیه نشینان مخالف همواره دو صورت متمایز از برنامه های آموزشی را رقم زده است. از صدر تاریخ تفکر فلسفی، آن جا که شاهد منازعه سقراط شهرآشوب با شورای قانونگذاری آتن هستیم تا دهه های چهل و پنجاه جامعه خودمان که با دو جریان متفاوت در عرصه مطالعات و تتبعات فلسفی مواجهیم.

در این میان آنچه که فعالیت های فلسفی این دو جبهه را اصالت می بخشد میزان تحری آنها به حقیقت است. نباید از نظر دور داشت که حتی ممکن است یک اندیشمند متطور در دو دوره از حیات خودش به تدوین دو نظام تعلیمی متفاوت دست زند.

افلاطون نمونه ای از چنین کسانی است. افلاطون رساله جمهوری با آن برنامه عریض و طویل گزینش اهل فلسفه، البته افلاطون نامه هفتم نیست که فلسفه را «آتشی» می داند که تنها در پرتو همکاری درونی و معنوی فلسفه دوستان و در نتیجه بحث و مذاکره متوالی تحقق می یابد. شیخ الرئیس ابن سینا را در عداد بزرگان فلسفه ایران می شناسیم.

او بر این باور است که براهین فلسفی باید از چنان مبادی ای برخوردار باشند که شکوک بدان راهی نیابند. دانش آموز فلسفه طالب حقیقت باید روش های برهانی و فهم عقلانی را تحصیل کند و در مواجهه با آنچه که به نام برهان بر او عرضه می شود چنان موضعی اتخاد کند که «کانه حصل فی العالم دفعه و هو ممیز و لم یعود شیئا و لم یودب و لم یلتفت الی حاکم غیرالعقل و لم ینفعل عن الحیاء و الخجل فیکون حکمه خïلقیا لاعقلیا...» یعنی به هنگام خرید متاعی که به نام فلسفه به او ارائه می شود، چنین فرض کند که «ناگهان، هم اینک در عالم هستی قدم گذاشته است و توان تمییز هم دارد و به چیزی عادت نکرده و تحت تادیب هم نیست و به چیزی غیر از عقل التفات نمی کند و از حیا و خجالت منفعل نمی شود چه در این صورت حکم وی خلقی خواهد بود و نه عقلی و...» بر مبنای این تلقی که برای آن نمایندگانی در سنت فلسفی مغرب زمین همچون دکارت می توان یافت، طالبان فلسفه باید خود راه فلسفه را بپیمایند زیرا در این عرصه تقلید جایز نیست. اما آیا می توان در این مواجهه ها از قبیل «انسان های معلق» یا «کوجیتو های مجرد» از شرایط زیستی بود.

هایدگر به خوبی این نکته را تبیین کرده است که نباید معرفت آ دمی را تنها در نسبتی سوبژکتیو با جهان تبیین کرد. تازه از توجه به بسته بودن آدمی به شرایط انضمامی و انحیازی وجودی اش است که مجال تبیین نظری دانش فراهم می شود. با این توجه است که رفتارهای اندیشمندان و فیلسوفان هر دوره را نباید منتزع از فرهنگ و سنت شان ارزیابی و تحلیل کرد.

اینها مولفه های تاریخی، فرهنگی و زیستی معیارها و قواعدی را در دست متفکران می گذارند که به آنها طریقتی متناسب با این فروافتادگی ارائه می کند. تبیین فهم انسان ها و تبیین فهم ادواری که در آن زندگی می کنند پیوسته مستلزم شناخت پیش دانسته هایی است که آرا و افکار آنان را رقم زده است.

از سال ۱۳۱۳، زمان تاسیس دانشگاه تهران، دانشگاه مادر، در دانشکده ادبیات و علوم انسانی فلسفه تدریس می شود و اکنون در دانشگاه های دیگر تهران، علامه طباطبایی، شهید بهشتی، آزاد و در شهر های قزوین، تبریز و اصفهان نیز فلسفه تدریس می شود. مجامع دانشگاهی تدریس فلسفه به اقتضای خصیصه طبیعی فراسیاسی دانشگاه به این نکته توجه داشته اند که در تالیف برنامه های درسی با نگاهی تاریخی به تحولات فلسفه و نظام های فلسفی در عالم غربی و اسلامی تا حدودی از حواشی های فلسفی که پیوسته متاثر از شرایط سیاسی و اجتماعی است به دور باشند.

فلسفه در مقام یک رشته دانشگاهی که بهره مند از شایستگی های ذاتی است، تحصیل می شود. و تحصیل در معنای حقیقی لفظ مقتضیات خاص خود را می طلبد؛ صبوری و متانت، دوری از نگاه متفننانه، توجه به فرآیند بسط فلسفه و روابطی که با دیگر شاخه های معرفت دارد. از این منظر از حضور مستقیم عناصری که نماینده شرایط سیاسی و اجتماعی ویژه آن دوره هستند ابا ورزیده می شود یا دست کم این که کوشش می شود چنین وانمود کنند که شأن دانشگاه اجل از این است که در تدوین انتظامات درسی خود در دام شرایط روز افتد.

همین ملاحظه، اندکی به تدوین انتزاعی دروس فلسفه به حد استطاعت و تهیه منابع مربوط به آن اعم از ترجمه و تالیف کمک کرده است، از متدولوژی و روش تحقیق مرحوم مهدوی تا ترجمه تاریخ فلسفه کاپلستون. در این میان فلسفه ورزان غیردانشگاهی عمدتاً با توجه به اقتضائات اجتماعی و نیازهایی که ناشی از شرایط روز است به فلسفه اقبال دارند.

با این ملاحظه اشتغالات فلسفی انفعالی اند. آثار این شرایط اعم از تالیف و ترجمه پیوسته از صبغه و بوی شرایط تکوینی شان متاثرند. آیا وجود این همه قیقاچ و ناهماهنگی در ترجمه های آثار فلسفی در دهه های اخیر سرزمین مان گواه مناسب این وضع واکنشی نیست؟ نباید از نظر دور داشت که شرایط ناشی از رویارویی فرهنگی ایران و غرب و ناکامی های مکرر ما در عرصه های نظامی، سیاسی و علمی و کوشش برای یافتن راه حل های عجالی برای مقابله و گذار از این شرایط زمینه های اصلی پیدایش این آثار بوده اند.

گفتیم که فلسفه از منظر بزرگانی مانند ابن سینا تحری به حقیقت است و در آن تقلید و انفعال جایز نیست. نیز اشاره ای کردیم به این که آدمی معلق از شرایط زیستی و وجودی اش نیست و همواره مایل است که در دیگ تالاتش طعامی طبخ شود که دستگیر خرسندی و کمال حالی وی باشد.

رویکردهای انضمامی به شرایط انحیازی منبعی است که قوه اندیشه و تامل مان را به جریان می اندازد و محصول آن آثار روزآمدی و کارآمدی است که ناظر به نسخه های پراگماتیک برای درمان مصائب سرزمین هایی است که خود را فرودست می دانند. فلسفه که دوستی حقیقت است در این جایگاه ممتاز قرار دارد که مسائلش را از این شرایط برآورد و در ارجاع آنان به مبادی از حمایت توان تالیفی و وحدانی معرفت وجودی بهره مند می شود.

پس فلسفه در محافل غیرآکادمیک و مجامع دانشگاهی دو جزء بسیار لازم برای ترکیبی هستند که اگر صورت بندد، شاید عارضه تب غرب زدگی و رخوت مفاخره نازا به سنت را درمان کند. الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا.

احمدعلی حیدری عضو هیات علمی گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی