جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

درباره رهبر هلندی بارسا یك مربی عجیب و غیرعادی


یك شب طی ماه مه در سال ۱۹۸۹ در شهر بارسلونا فرانك رایكارد را در حالی دیدیم كه تازه اولین قهرمانی اش را در جام باشگاه های اروپا دشت كرده بود تیم او آث میلان, استوا بخارست را۰ ۴ درهم كوبیده بود

در جشن های پس از بازی سیلویو برلوسكونی صاحب میلان و نخست وزیر بعدی ایتالیا میز به میز از مقابل بازیكنان عبور می كرد و با همه خوش وبش می كرد. بازیكنان هم بپا می خاستند و با او دست می دادند. اما وقتی برلوسكونی به قسمتی رسید كه سه ستاره وقت هلندی تیمش نشسته بودند، حالت ها عوض شد و خنده از روی لبانش رخت بربست. ماركو فان باستن بی اعتنا به «رئیس» در حال خوردن غذا بود، رودگولیت با یك نفر دیگر حرف می زد و رایكارد هم مشغول كار های خودش بود. دو نفر از آنها حتی از جایشان بلند هم نشدند. دل رایكارد سوخت. او نیم خیز شد تا با برلوسكونی دست بدهد. خنده به صورت رئیس بازگشت.

این قصه هایی است كه رایكارد سال ها پس از واقعه به وضوح به یاد دارد و آن را بیان می كند. داستانی مبتنی بر چند شخصیت بارز كه جملگی مغرور بودند و با كسی مصالحه هم نمی كردند.

شاید همین نكته توجیه كند كه چرا رایكارد امروز مربی موفق بارسا است. این مربی متین و محكم آمستردامی شاید یك مربی ایده آل نباشد (برخی مربیان بازی را بهتر از او می خوانند) اما رایكارد كه یك مربی مردمی است قادر به برقراری بهترین ارتباط با شاگردانش است. با این حال وقتی او در سال ۲۰۰۳ برای رهبری بارسلونا انتخاب شد مردم تعجب كردند. پیشینه او در كار مربیگری كوتاه و متوسط بود. یك دوره كم ثمر در تیم ملی هلند و سپس سقوط با اسپارتا رتردام به دسته دوم باشگاه های هلند تمامی كارنامه او را تشكیل می داد. اگر بارسلونا او را استخدام كرد به این خاطر بود كه یوهان كرویف مشاور ارشد هلندی (و سرمربی سابق) تیم یك لیست كوتاه حاوی نام پنج كاندیدا را برای رهبری تیم به سران باشگاه تسلیم كرده بود و از بین آنها تنها كسی كه در دسترس بود و با تیم های دیگر قرارداد نداشت همین رایكارد بود.

او در اوایل كار نیز گزینش خوبی نشان نمی داد و هیچ جا را با نور خود روشن نمی كرد. در مصاحبه های مطبوعاتی طوری حرف می زد كه انگار معلم اخلاق و حتی آموزگار كلاس های دبستان است. حوصله همه سر می رفت، اما او لااقل با اشراف كامل به زبان اسپانیایی صحبت می كرد و این فقط یكی از زبان های متعددی است كه او در آن تخصص دارد. بارسا هم در اوایل كار چندان اعتقادی به او نداشت. قرارداد و «پول پایه» او یك میلیون پوند بود ولی رایكارد مثل ده ها بازیكن خوبی نشان می داد كه بدل به مربیان توانایی نمی شوند. وقتی در ماه های نخست كار او در نوكمپ تیمش تا رده ۱۴ جدول رده بندی لالیگا سقوط كرد همه او را رفتنی دانستند اما...

اما در سال ۲۰۰۴ همه چیز عوض شد. در این سال بارسا بهترین اوقات خود را تجربه كرد و صعود شگفت انگیزی داشت و او توانسته بود شاگردانش را در بهترین شرایط روحی و فكری قرار دهد. آنهایی كه رایكارد را از نزدیك می شناختند، بابت این قضیه اصلاً تعجب نكردند.

رودررو و به طور شخصی رایكارد آدمی متفاوت و فوق العاده است، وقتی با شما حرف می زند، دستش را روی شانه تان قرار می دهد، دست تان را می گیرد و داستان های عجیبی را تعریف می كند و همه این كار ها باعث می شود كه جذب او شوید و به حرف ها و خواست های او عمل كنید. تمامی صحبت های او مربوط به سایر افراد و مردم مختلف است. او اجازه می دهد كه مردم نیز با او حرف بزنند و احساسات خودشان را به او بگویند و صحبت های آنها را گوش می كند. در فوتبال امروز دنیا كه بنا بر كوبیدن طرف مقابل است و هیچ كس قصد كمك رسانی به دیگران را ندارد، این خصلت یك چیز غیرعادی به حساب می آید. كلارنس سیدورف هافبك هلندی میلان كه سابقه بازی در كنار رایكارد در آژاكس و كار زیر نظر او در تیم ملی هلند را دارد، می گوید: «رایكارد آدم بسیار عجیبی است. به واقع شناختن و هضم كردن او كار به غایت دشواری است.»

•هنر واقعی

اما متفاوت بودن به لحاظ روحی و فكری می تواند یك خصیصه مثبت باشد. یك بار از خود رایكارد شنیدم كه در توصیف یك ملی پوش هلندی می گفت: «او در تمرینات همه را دود می دهد و بیچاره می كند و حتی حاضر نیست یك توپ را از دست بدهد اما تا به مسابقه می رسیم و بازی شروع می شود وا می دهد و گیج و گنگ جلوه می كند.» توضیح و توجیه رایكارد درباره این بازیكن چنین بود: «اگر او در تمرینات این طور سخت كوش است به این خاطر است كه از دست هم تیمی ها و مربیانش شاكی است و می خواهد با آنها تسویه حساب كند ولی چون حریفان برای او مهم و جالب توجه نیستند و فرقی نمی كند كه چه كسانی هستند، طی مسابقه او در زمین فقط راه می رود.»

وقتی حرف های رایكارد تمام شد، یك ملی پوش سابق دیگر هلند پرسید: «خب استفاده از این بازیكن چه فایده ای دارد؟» و رایكارد جواب داد: «كار كردن با بازیكنان ایده آل كه هنر نیست. هنر آن است كه با یك مشت بازیكن بی شعور (!) كنار بیایید و آنها را به حركت درآورید.»

اگر مربی بارسا باشید، خواندن افكار بازیكنان و لمس كاراكتر آنان برایتان الزامی است. در چنین تیمی معمولاً تمام بازیكنان بسیار قوی اند، بنابراین كاری كه باید انجام بدهید، بخشیدن احساس و روحیه ای خوب به شاگردان تان است. خود رایكارد می گوید: «مربی بودن، یعنی دوختن مردم به یكدیگر. آدم ها با یكدیگر فرق می كنند و در نتیجه نمی توانید با همه یك طور طرف شوید.» در همین راستا امكان ندارد كه رایكارد رونالدینیو را كه بهترین بازیكن تیمش است در حضور دیگران به سخره بگیرد. برعكس، او رونالدینیو را به گوشه ای می كشد و بدون اینكه دیگران بشنوند، عیب های او را گوشزد می كند. رونالدینیو در همین راستا می گوید: «رایكارد مرا به طور كامل درك می كند.» رایكارد قبل از اینكه بازیكنی را بخرد فیلم های ویدئویی بازی او را به دقت می بیند تا كاراكتر و نحوه برخورد او را نیز دریابد. این مسئله را در اغلب بازیكنان استخدام شده توسط او نیز می توانید مشاهده كنید آنها بازیكنانی فكور هستند. اضافه بر آن ادعای زیادی هم ندارند. یك محاسبه نشان داده است كه دكو هافبك برزیلی بارسا در هر مسابقه دو برابر یارانش می دود. هنریك لارسن هم قبل از اینكه مصدوم و تا پایان فصل حاشیه نشین شود، راحت و بدون شكایت روی نیمكت ذخیره ها می نشست.

رایكارد می گوید: «تمام تلاش من حول این محور است كه بازیكنان بارسا را آرام نگه دارم. نه فقط در میان خودشان بلكه برای جلوگیری از تاثیر پذیری از خارج.»

شاید رایكارد با تمامی این اوصاف و به رغم هفت امتیاز جلو بودن بارسا از رئال در فصل جاری لیگ اسپانیا در پایان فصل باز به مقام نخست نرسد و در جام قهرمانان اروپا هم ناكام شود. اما فقط با فتح جام ها نیستند كه افرد برجسته شناسایی می شوند. به چیزی فراتر از اینها و به حضوری قوی و مبتنی بر عقل در میدان احتیاج است و رایكارد آنها را دارد.



همچنین مشاهده کنید