چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
تهاجم نظامی امریكا در چارچوب كدام استراتژی
در این نوشتار تلاش ما بر آن است كه با بهرهگیری از نظریههای آندره بوفر(Andre Beufre) استراتژ معروف فرانسوی(۱) استراتژی نظامی و الگوهای مختلف آن را در یك رابطه تطبیقی با وضعیت كنونی ارتش امریكا مورد ارزیابی قرار دهیم. بدیهی است كه تشخیص صحیح استراتژی نظامی امریكا به ما كمك خواهد كرد كه در طرحریزی استراتژی دفاعی خود و همچنین اتخاذ تاكتیكهای متناسب با آن بهدرستی عمل كنیم، چه در غیر این صورت به ایفای نقشی انفعالی و عكسالعملی ناگزیر خواهیم بود و مانند بوكسوری خواهیم شد كه با از دستدادن ابتكار عمل در گوشه رینگی به وسعت مرزهای خود گرفتار ضربههای پیدرپی نیروی مهاجم خواهیم شد.
● تعریف ما از استراتژی نظامی چیست؟
كلاوسویتس(Clausewits) (۲) در كتاب «درباره جنگ» استراتژی را بهمعنای هنری میداند كه با به خدمت گرفتن نیروهای نظامی اهداف و سیاستهای یك دولت یا ملت را محقق میكند. این تعریف را لیدل هارت (Liddel Hart) (۳) استراتژ معروف انگلیسی نیز بهنوعی دیگر تكرار میكند و میگوید: «استراتژی هنر كاربرد ابزارهای نظامی برای رسیدن به هدف سیاسی است.»(۴) اما ژنرال آندره بوفر استراتژ مشهور فرانسوی اعتقاد دارد: «استراتژی عبارت است از هنری كه انسان را قادر میسازد ـ قطع نظر از روشی كه به كار میگیرد ـ مسائلی را كه درنتیجه برخورد دو اراده یا خواست متضاد بروز نموده ـ خوب بشناسد و بعد در نتیجه شناخت كامل این مسائل تكنیك و روشی را اتخاذ نماید كه حداكثر كفایت و بهرهوری را حاصل كند.»(۵) بنابراین خلاف آنچه كلاوسویتس و لیدل هارت میگویند، استراتژی تنها بهمنظور تفوق نظامی بر دشمن طراحی نمیشود، بلكه شایستهترین روش بهرهبرداری از منابع موجود را به ما نشان میدهد. در این چارچوب شناخت عواملی كه بهشكلگیری یك چالش میانجامد و همچنین شناسایی اهدافی كه نیروهای متخاصم دنبال میكنند، نقش تعیینكنندهای در شكلگیری یك استراتژی نظامی ایفا میكند. الگوهای پنجگانهای كه بوفر در مبحث استراتژی نظامی ارائه میدهد، نشانگر آن است كه منابع و اهداف یك نیروی متخاصم در انتخاب یك یا چند الگوی استراتژی بهوسیله او نقشی تعیینكننده و زیربنایی دارد و اگر بخواهیم نوع حركت نظامی یك دولت را پیشبینی كنیم، چارهای جز شناسایی منابع و اهداف او نداریم و اینكه درنهایت او بهدنبال چه پیامدهایی در استراتژی نظامی خویش است.
از اینرو پیش از آنكه به الگوهای پنجگانه بوفر در زمینه استراتژی نظامی بپردازیم و اینكه كدام الگو در دستور كار ماشین جنگی امریكا قرار خواهد گرفت، بهطور اجمال به تشریح منابع و اهدافی میپردازیم كه زمینهساز انتخاب چنین الگویی در استراتژی نظامی میشود.
● نفت، اسلحه سیكل معیوب یا پارادوكس استراتژیك
تجربه چند دهه اخیر نشان داده است كه جناحهای اسلحهسازی برای رونق بازار خود بهگونهای حیاتی به درگیریهای نظامی و بحرانها وابسته هستند. تصویب بودجه نظامی با رقمی حدود چهارصد میلیارد دلار در سالهای اخیر بهخوبی نشان میدهد كه توجیه چنین تخصیصی بدون چالشهای نظامی و بحرانها امكانپذیر نخواهد بود. اما در مقابل این نكته نیز قابل چشمپوشی نیست كه در شرایط كنونی بقای نظام اقتصادی و اجتماعی امریكا به صورت تعیینكنندهای با عامل نفت گره خورده است، بویژه آنكه روند تولید در منابع نفت امریكا روندی نزولی طی میكند. در چنین حالتی خاورمیانه نهتنها از زاویه فروش تسلیحات نظامی، بلكه از جنبه تسلط بر منابع نفتی نیز دارای اهمیت است و این نكته نیز از چشم میلیتاریستها پنهان نیست كه عامل نفت در خریدهای تسلیحاتی كشورهای خاورمیانه نقشی اساسی بازی میكند. اما همین سیكل معیوب در اقتصاد كشورهای نفتخیز در شرایط بسیار حاد تبدیل به یك پارادوكس استراتژیك میشود، چرا كه آتش بازی در كنار چاههای نفت اگرچه در شكلدادن سیكل نفت، اسلحه مؤثر است، اما در صورتی كه شكل یك بحران كنترلنشده را به خود بگیرد و چاههای نفت در معرض تهدید قرار گیرند و یا خطوط زمینی و دریایی انتقال نفت ناامن شود، كشورهای نفتخیز از اصلیترین منبع درآمد خود محروم میشوند و درنتیجه بازارهای فروش تسلیحاتی به ركود كشیده میشوند. بنابراین همواره جناح میلیتاریست و جنگطلب این ملاحظه را در نظر دارد كه بحرانهای منطقهای از كنترل خارج نشوند و در این موضع با جناحهای نفتی وحدت نظر دارند. در غیر این صورت یك بحران كنترلنشده شرایطی را پدید خواهد آورد كه ما آن را به پارادوكس نفت، اسلحه تعبیر میكنیم، یعنی شرایطی كه سودآوری بحرانها و درگیریها به ضدخودش تبدیل میشود و بازارهای فروش به ركود كشیده میشوند. از اینرو شاید بتوان گفت كه درگیریهای نظامی در خاورمیانه از سال ۱۹۴۸ تاكنون از یك الگوی كنترلشده پیروی كردهاند و جنگ تمامعیار بهمعنایی كه تمامی منابع مالی، اقتصادی و نظامی كشورهای نفتخیز در معرض تهدید قرار بگیرند، رخ نداده است؛ و حتی در طولانیترین درگیری گسترده در خاورمیانه یعنی جنگ ایران و عراق این موضوع در نظر گرفته میشد كه درگیریها به قطع كامل نفت نینجامد. بنابراین حتی اگر فرض كنیم كه در هیئتحاكمه امریكا تنها با یك جناح میلیتاریست روبهروییم، آنان بهناچار این قاعده را رعایت خواهند كرد، تا چه رسد به این كه جناح نفتی نیز بهعنوان یك طرف بازی در این معادله استراتژیك دخالت داده شود. به این شرایط امكان تسری بحران از بازارهای نفتی به بازارهای مالی و به تبع آن نظام اقتصادی و معیشتی غرب را باید افزود كه در جای خودش میتواند به انزوای جناح اسلحه بینجامد.
● پارادوكس متحدان دیروز ـ رقبای امروز
شرایط پس از جنگسرد به گونهای است كه ضرورت بسیاری از مؤلفههای اتحاد استراتژیك در غرب را به چالش كشیده است، زیرا در فقدان دشمن قدرتمندی بهنام بلوك شرق، پذیرش هژمونی امریكا آن هم با تعریف گذشته غیرضروری جلوه میكند و متحدان امریكا ازجمله اروپا، ژاپن و آسیای جنوبشرقی بهدنبال تعریف جدید خود در معادلات جهانیاند، كه به این روند باید كشورهایی چون روسیه، چین و هند را نیز افزود. باوجود اینكه شرایط یادشده، امریكاییها را تحریك میكند كه با چنگاندازی بر منابع نفتی خاورمیانه هژمونی خود را در فاز جدید تعریف كنند، اما با توجه به تجربه مخالفت جدی برخی متحدان در جنگ با عراق، به این موضوع اشراف دارند كه یكهتازی در خاورمیانه میتواند ماهیت همكاریهای جهانی و بهتبع آن منافع بنگاههای اقتصادی را با خطری جدی روبهرو كند. تلاشهای بیوقفه امریكا برای توجیه متحدان خود در مسائل مربوط به خاورمیانه ازجمله اشغال عراق یا مسئله هستهای ایران به چنین ضرورتی بازمیگردد. بر این اساس سیكل حركت امریكا در خاورمیانه تركیبی از حركتهای تهاجمی و ابتكارهای دیپلماتیك را نشان میدهد كه درچارچوب استراتژی اصلیِ تسلط كامل بر منابع نفتی به پیش میرود، اما اینكه ماشین جنگی امریكا در برابر ایران چگونه عمل خواهد كرد، به روشنی از این استراتژی قابل استنباط نیست. به همین خاطر در ادامه نوشتار با بهرهجویی از الگوهای بوفر به این پرسش میپردازیم كه استراتژی نظامی ایالاتمتحده در برابر ایران از چه الگویی پیروی خواهد كرد؟
● الگوهای پنجگانه استراتژی
با توجه به مشكلاتی كه در قالب دو پارادوكس عمده در استراتژی منطقهای ایالاتمتحده برشمردیم، اكنون این پرسش مطرح میشود كه رویكرد نظامی امریكا در برابر ایران از چه منابع و اهداف متأثر میشود؟ البته طرح این پرسش بدان معنا نیست كه تهاجم نظامی امریكا در برابر ایران را اجتنابناپذیر فرض كنیم، بلكه بهمعنای در نظر گرفتن یك احتمال خواهد بود. از اینرو این پرسش در قالب یك گزاره شرطی چنین خواهد بود: اگر امریكا به حمله علیه ایران دست یازد، از چه الگویی در استراتژی نظامی خود پیروی خواهد كرد؟ در پاسخ به این پرسش الگوهای پنجگانه استراتژی نظامی از منظر آندره بوفر را بررسی خواهیم كرد كه در آنها دو فاكتور مهم، تعیینكننده كنش نظامی است؛ نخست منابع تهاجم كه در بر گیرنده وضعیت تهاجمی نیروها اعم از سلاحهای به كار گرفته شده، از قدرت مانور و لجستیك نیروهاست و دوم اهداف تهاجم كه نشان میدهد در پی عملیات نظامی چه پیامدهایی محقق خواهد شد و اینكه آیا این پیامدها با اهداف استراتژی اصلی نیروی مهاجم مطابقت دارد یا خیر؟
۱) استراتژی تهدید مستقیم
بوفر میگوید در شرایطی كه هدف نهایی، اهمیت محدود و معینی داشته باشد و در عین حال احتمال واكنش قدرتمند حریف در میان باشد، میتوان با پرهیز از جنگ به تهدید مستقیم نظامی پرداخت، بهگونهای كه دشمن بیمناك شود و به یك رشته تجدیدنظرها دست یازد. در این چارچوب مانورها، آرایش تهاجمی نیروها و به رخ كشیدن تجهیزات نظامی میتواند اهرم خوبی در استراتژی تهدید مستقیم بهشمار آید.
ما میتوانیم اینگونه فرض كنیم كه ورود ناوهای هواپیمابر ایالاتمتحده به خلیجفارس و دیگر تمهیدات لجستیكی به منزله ارسال علائم و پالسهای تهدیدآمیز در چارچوب استراتژی تهدید مستقیم خواهند بود، اما با توجه به تأكید بوفر بر نقش هدف تهاجم در اتخاذ استراتژی نظامی، به نظر میرسد اهمیت حیاتی منابع نفتی خاورمیانه آن را از شكل یك هدف محدود كماهمیت خارج میكند و به همین دلیل نمیتوان چنین پنداشت كه ماشین جنگی امریكا در چارچوب استراتژی تهدید مستقیم باقی خواهد ماند و پس از آن نیز عقبنشینی خواهد كرد. به دلیل در اولویت قرارداشتن خطمشی كنترل مناطق نفتخیز نمیتوان چنین پنداشت كه امریكا تنها به خاطر اصرار ایران بر غنیسازی اورانیوم به چنین لشكركشی عظیمی دست یازیده است، بر این اساس میتوان احتمال داد كه حتی با عقبنشینی ایران از موضوع غنیسازی، همچنان فشارها تداوم یابد، اما آنچه كه مشخص است، نقش پرونده هستهای ایران در این مقطع دادن یك بهانه غیرقابل انكار به میلیتاریستهاست تا در پوشش آن هدف اصلی خود، یعنی تسلط كامل بر خاورمیانه را متحقق سازند.
۲) استراتژی فشار غیرمستقیم
بوفر معتقد است در شرایطی كه هدف نهایی یك مخاصمه دارای اهمیت به نسبت محدودی است و در عین حال منابع لازم برای واردكردن ضربه نهایی كافی به نظر نمیرسد، استراتژی فشار غیرمستقیم در دستور كار قرار میگیرد كه شامل بهكارگیری روشهای پیچیده سیاسی و دیپلماتیك توأم با فشارهای اقتصادی و مانند آنهاست. این روش هنگامی كه آزادی عمل نیروی نظامی محدود باشد، مؤثرترین روش خواهد بود. با توجه به ویژگیهای این الگو به نظر میرسد از آنجا كه هدف نهایی مخاصمه در خلیجفارس ابعاد گستردهای دارد و در عین حال اهمیتی نه محدود، بلكه حیاتی برای امریكا دارد، نمیتوان خوشیبن بود كه فشارهای امریكا تنها درقالب استراتژی فشار غیرمستقیم تداوم یابد. بنابراین انتخاب این الگوی استراتژیك بهعنوان اصلیترین رویكرد منتفی به نظر میرسد، بلكه میتواند بهعنوان یك رویكرد تكمیلی در نظر گرفته شود.
۳) استراتژی عملیاتهای محدود اما پی در پی
بوفر میگوید در صورتی كه هدف مورد نظر دارای اهمیت شایانی باشد، اما آزادی عمل محدود و منابع نظامی نیز برای انجام یك عملیات بزرگ كفایت نكند، میتوان در كنار بهكارگیری استراتژیهای تهدید مستقیم و فشار غیرمستقیم به عملیاتهای محدود و پیاپی دست یازید. در این الگو رشته عملیاتهای محدود و پی در پی بیشتر بهمنظور واردكردن هرچه بیشتر فشار روانی بر دشمن مدنظر قرار میگیرد، هر چند بوفر این امكان را منتفی نمیداند كه اینگونه عملیاتهای محدود به درگیریهای گسترده و غیرقابل كنترل تبدیل شوند و در واقع كنترل این روند مهارت بالایی را طلب میكند.
در یك رشته درگیریهای نظامی ایران و امریكا در سالهای پایانی جنگ ایران و عراق كه به زدن هواپیمای مسافربری، چند كشتی ایرانی و سكوهای نفتی ایران انجامید، دولت امریكا با ارسال پیام به طرف ایرانی یادآوری میكرد كه عملیاتهای یادشده از الگوی درگیریهای محدود پیروی میكند و امریكا بههیچوجه قصد گسترش جنگ را ندارد. اما در شرایط كنونی كه دیگر معادله جنگ سرد وجود خارجی ندارد و در عین حال امریكا دچار محدودیت منابع و امكانات در منطقه نیست، احداث پایگاههای متعدد در كشورهای خلیجفارس ازجمله بحرین، كویت، قطر، سرنگونی حكومت صدام و اشغال عراق، اشغال افغانستان، احداث پایگاههای نظامی در آذربایجان به علاوه پایگاههای نظامی این كشور در تركیه بهنوعی دست ماشین جنگی امریكا را در انجام عملیاتهای بزرگتر بازمیگذارد. از سویی اهمیت كنترل مستقیم منابع نفتی خاورمیانه تا آن اندازه با اهمیت تلقی میشود كه امریكا در حد و اندازه استراتژی عملیاتهای محدود باقی نماند، چنانكه در افغانستان و عراق چنین بود و امریكا به یك جنگ تمام عیار دست زد. ازسویی حتی اگر قائل به این موضوع باشیم كه ارتش امریكا الگوی عملیات محدود را در پیش میگیرد، در مراحل بعد واكنش نظامی ما به این عملیاتها میتواند در گستردهتركردن دامنه عملیات، نقشی اساسی ایفا كند.
۴) استراتژی جنگ بلندمدت
بوفر میگوید، چنانچه برای تسلیم فوری دشمن، فاقد امكانات و منابع لازم باشیم، اما در عین حال آزادی عمل داشته باشیم، بهناچار باید از استراتژی جنگ بلندمدت سود جوییم تا بتوان بهتدریج دشمن را از پای درآورد. در این حالت فرسایش نیروهای نظامی، اقتصادی و تضعیف روحیه دشمن مدنظر قرار میگیرد. بوفر طراح این استراتژی را مائوتسهتنگ، رهبر انقلاب چین دانسته و آن را روشی مؤثر برای ملل تحت استعمار میداند. بهكارگیری شیوههای كماندویی و ایذایی در پشت خطوط میتواند بهعنوان تاكتیكهای مؤثری در خدمت این استراتژی باشد، اما باید دید آیا این شیوه برای امریكا نیز میتواند مفید باشد، چرا كه به نظر میرسد برگزیدن این استراتژی بهمنزله آغاز جنگ دیگری از نوع نبرد ویتنام باشد. عمق جغرافیایی و كثرت جمعیت ایران نیرویی به مراتب قویتر از نیروی بهكارگرفته شده در افغانستان و عراق را طلب میكند. شاید در این نكته كمتر بتوان تردید كرد كه در طول ماههای اول درگیری نیروی هوایی امریكا و موشكهای بالستیك میتوانند ضربههای هولناكی را بر تأسیسات نظامی و اقتصادی ایران وارد كنند، اما پس از طیشدن مرحله ویرانگری، بهمنظور یكسرهشدن تكلیف جنگ امریكا درچارچوب استراتژی جنگ بلندمدت چارهای جز پیشروی زمینی در ایران نخواهد داشت. بویژه آنكه اپوزیسیونی برانداز از جنس ائتلاف شمال در افغانستان و شیعیان و كردها در عراق و ایران دیده نمیشود. بنابراین بهطور طبیعی تمامی فشارهای یك عملیات زمینی در گسترهای به وسعت یك میلیون و ششصدهزار كیلومتر مربع بر دوش نیروهای امریكایی خواهد افتاد. از اینرو به نظر میرسد ارتش امریكا از الگوی استراتژی جنگ بلندمدت پیروی نخواهد كرد، تلفات و فشارهایی كه ماشین جنگی امریكا در عراق متحمل میشود، پشتوانهای عینی در پرهیز از تندادن به چنین الگویی است.
۵) استراتژی عملیات قاطع و ضربتی
بوفر میگوید چنانچه منابع نظامی برای انجام یك عملیات قاطع و ضربتی فراهم باشد، باید با یك حمله همهجانبه و ضربتی بیشترین ضربهها را بر دشمن فرود آورد. در این شرایط حتی میتوان گوشهای از خاك دشمن را اشغال كرد تا مردم آن كشور به شكست ارتش خود آگاه شوند. بوفر معتقد است در این استراتژی، پیروزی نظامی به منزله یك عمل جراحی است كه باید به سرعت، اما دقیق انجام شود. بدیهی است در یك عملیات قاطع و ضربتی، تهاجم باید آنچنان سنگین باشد كه دركوتاهترین مدت بیشترین تأثیر را بر دشمن بگذارد و او را وادار به تسلیم كند.
در چارچوب این استراتژی به نظر میرسد ماشین جنگی امریكا نفوذ به عمق خاك ایران را در دستور كار خود قرار نخواهد داد، بلكه حداكثر با اشغال سواحل ایران در خلیجفارس و بویژه در منطقه تنگه هرمز علاوه بر مهار حملههای سطحی و زیرسطحی ایران در خلیجفارس، تلاش خواهد كرد كه اقتصاد نفتی ما را فلج كند. به نظر میرسد این شكل از عملیات تا حدود زیادی شبیه به عملكرد ارتش امریكا در یوگسلاوی سابق باشد، بهگونهای كه در كوتاهترین زمان ممكن نتایج دلخواه را به بار آورد.
اما با آنكه در میان استراتژیهای پنجگانه بوفر، این گزینه بیشتر میتواند در دستور كار ارتش امریكا قرار گیرد، دشواریهای زیادی نیز متوجه نیروهای مهاجم خواهد بود. ازجمله آنكه اگر ایران موج سنگین حملهها را از سر بگذراند، اشغال مناطق ساحلی ایران، تفنگداران امریكایی را در گسترهای به طول چند صد كیلومتر زمینگیر خواهد كرد و عملیات ضربتی به جنگی بلندمدت تبدیل خواهد شد. در این میان آسیبدیدن منابع نفتی كشورهای منطقه و ناامنی راههای صدور نفت امریكا را در پارادوكس نفت، اسلحه گرفتار خواهد كرد، یعنی بحران نظامی آنچنان بالا خواهد گرفت كه منظور از حاكمیت بر منابع نفتی نقض شده و با مخدوششدن امنیت نفتی، زمینه برای بروز یك بحران جدی در بازارهای مالی و نفتی جهان فراهم خواهد شد.
همچنانكه گفته شد اگر در مقابله با استراتژی عملیات قاطع و ضربتی، نیروهای ایرانی بتوانند موج سنگین حملهها را از سر بگذرانند، یعنی به همان صورت كه حزبالله لبنان عمل كرد، در مرحله بعد با بهرهگیری از «استراتژی فوج موشكی» میتوانند فشار سنگینی بر عقبه دشمن وارد كنند. با این حال نباید از نظر دور داشت كه اگر واكنش موشكی ایران دامنگیر كشورهای منطقه شود، به نوعی معادله جنگ ایران و عراق تكرار خواهد شد و كشورهای عربی بویژه دولتهای حاشیه خلیجفارس در كنار امریكا قرار خواهند گرفت. این موضوع حساسیت برانگیز نشان میدهد كه استراتژی فوج موشكی بدون تعیین اولویتهای نظامی و استراتژیك در صورتی كه تبدیل به یك واكنش كور و احساسی شود، نتایجی معكوس به بار خواهد آورد، در صورتیكه اگر مانند حزبالله لبنان كه با پرهیز از موشكباران تلآویو، از به وحدت رسیدن جناحهای اسراییلی جلوگیری كرد، عمل شود میتوان امید داشت كه شعلههای جنگ با سرعت بیشتری فروكش كند.
اما آنچه كه تمامی تمهیدات نظامی نقشی به مراتب تعیینكنندهتر برای ایران ایفا میكند، پاسخ به این پرسش است، در شرایطی كه استراتژی امریكا تسلط كامل بر منابع نفتی منطقه است، آیا باقیماندن ایران در چارچوب یك اقتصاد نفتی بهنوعی قرارگرفتن در میدان بازیهای استراتژیك غرب نیست؟ و آیا بهنوعی دچار این پاردوكس جانكاه نشدهایم كه در همان حالی كه رادیكالترین مواضع سیاسی را علیه نظام سلطه غرب اتخاذ میكنیم، همچنان بند ناف اقتصاد ایران به كمپانی نفتی متصل است؟ آیا ادامه این وابستگی به نوعی مفهوم مقاومت ما در برابر نظام سلطه بویژه امریكا را مخدوش نمیكند؟ پاسخ به این پرسش نقشی تعیینكننده در شكلگیری عقبه مقاومت خواهد داشت، عاملی كه به نظر میرسد از استراتژی فوج موشكی نیز به مراتب با اهمیتتر باشد.
پینوشتها:
۱ـ آندره بوفر، ژنرال فرانسوی كه در جنگ سوئز فرماندهی نیروهای فرانسوی را برعهده داشت. بوفر كه سابقه فعالیتهای نظامی او در جنگ دوم جهانی، شهرتی ویژه برای او دست و پا میكند در دوران بازنشستگی خود با بهرهگیری از تجارباش، كتاب «مقدمهای بر استراتژی، An Introduction to Strategy» را نوشت. لیدل هارت، استراتژ انگلیسی معتقد است كه این كتاب در واقع یك تز دقیق و تنظیم شده و جامعترین كتاب در زمینه استراتژی میباشد كه طی نسلها مانند آن گردآوری نشده است.
۲ـ كلاوسویتس Clausewits (۱۸۳۱ـ ۱۷۸۰)، صاحبنظر در استراتژی نظامی است. ازجمله آثار مشهور او در این زمینه، كتاب «درباره جنگ» است كه موقعیت خاصی در تاریخ اندیشههای نظامی دارد. آثار كلاوسویتس در امور نظامی و هدایت جنگ در ده جلد پس از مرگ او منتشر شد.
۳ـ لیدل هارت Liddel Hart (۱۹۷۰ـ ۱۸۹۵)، تاریخنگار و استراتژ انگلیسی است كه به سبب هواداری از جنگ مكانیزه شهرت یافت. او در سالهای آغازین جنگ دوم جهانی مشاور وزیر جنگ انگلیس بود. گفته میشود آلمانها نیز تئوری جنگ برقآسا را از آثار لیدل هارت ابهام گرفته بودند. یكی از مشهورترین كتابهای او در زمینه مسئله نظامی «استراتژی شیوه غیرمستقیم» نام دارد. او در مقدمه كتاب استراتژی چنین آورده است: «احمقها میگویند كه به كمك تجربه میآموزند، من ترجیح میدهم از تجربه دیگران بهرهبرداری نمایم.»
۴ـ نقل از مقدمه كتاب «آنسوی تپه The Other side of the Hill» ترجمه محمدرضا فتاحی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
۵ـ ر.ك به: مقدمهای بر استراتژی، آندره بوفر، ترجمه مسعود كشاورز، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست