دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

فصلی در دوزخ


فصلی در دوزخ

درس هایی از ادبیات فرانسه آرتور رمبو

● دوران کودکی بدون محبت

آرتور رمبو بیستم اکتبر ۱۸۵۴ در شارلوویل در محیطی نسبتاً مرفه به دنیا آمد؛ مادرش، ویتالی کویف، از خانواده یی مزرعه دار و پدرش نظامی بود که البته به ندرت می توانست اجازه بگیرد و به خانه بیاید. به نظر می رسد پدر تاثیرگذاری چندانی در خانواده نداشت؛ پسرش هیچ گاه درباره او سخن نگفته است، همیشه با اشاره و کنایه از پدر حرف می زد. یکی از زندگینامه نویس هایی که درباره زندگی او بسیار تحقیق کرده بود، نوشته است که آرتور تنها یک خاطره از پدر به یاد داشت، آن هم به دعوای زناشویی میان پدر و مادرش مربوط می شد. دست آخر هم پدرش کار را به زن و فرزند ترجیح داده و آنها را ترک کرد. برعکس، از مادرش که یک مذهبی بورژوا بود، توصیف های بسیار داشت؛ از غرور و تکبر او که بارها و بارها درباره اش گفته است، از سنگدلی و خشونت مادر؛ (از او این گونه یاد می کرد؛ «سخت و انعطاف ناپذیر همچون هفتاد و سه سرباز با کلاهخودهای سربی»)، از درگیری و کشمکش همیشگی با این زن که دست آخر هم پسر مجبور می شد خشم خود را کنترل کند، از عدم توانایی برای فرونشاندن این ذات لجوج و سرسخت. تصاویر ناگواری که بعدها در ادبیات رمبو از خانه و خانواده ارائه می شد، او را به «ولگرد» و «فرزند ناخلف» بودن متهم می کرد؛ حال آنکه اگرچه مهر و محبت میان او و خانواده اش به ندرت یافت می شد، اما رد پای یک زندگی سالم را هم می شد در این میان پیدا کرد؛ نوعی دلبستگی یا وابستگی تندخویانه.

● دانش آموز خوب

گفته ها و نوشته ها دست به دست هم داده اند تا رمبو را به عنوان یک دانش آموز خوب و پر تلاش معرفی کنند، نمره های امتحانی دوره دبستان، پیشرفت های مداوم او را نشان می دهند. ژرژ ایزامبار، معلم جوان بیست و دو ساله اش، تعریف می کند که وقتی در آغاز سال تحصیلی ۱۸۷۰، قدم به مدرسه شارلوویل گذاشت، با پسرکی روبه رو شد «ادب آموخته و فرمان بردار، عاقل و در عین حال دوست داشتنی، با ناخن های مرتب و تمیز، با کتاب و دفترهایی بدون لک و خط خوردگی، با مشق هایی که حتی یک غلط هم نداشتند و یادداشت هایی که کاملاً اصولی و طبقه بندی شده بودند».۱ اهمیت این معلم را نمی توان نادیده گرفت، که با اعتماد و اعتقاد به این دانش آموز نوجوان، بلوغ فکری و استعداد او را سرعت بخشید. دانش آموزی که بعدها سرآغاز شعر معاصر شد.

● ضربه جنگ

۱۹ ژوئیه ۱۸۷۰، دولت فرانسه به پروس۲ اعلان جنگ کرد. رمبوی جوان در مقابل ناسیونالیسمی که آن زمان به جوش و خروش افتاده بود (یا به گفته خودش «میهن پرستی»)، کاملاً بی طرف ماند و برعکس، به رفتارهای وحشیانه هموطنانش اعتراض کرد، بی آن که در ایمان و اعتقادش به آینده انسانیت کوچک ترین خلل و خدشه یی وارد شود؛ لزوم یک دگرگونی که جامعه را متحول کند و تغییر شکل دهد، حتی در وجود او هم اثبات شده بود، این ضرورت، به انقلابی انجامید که دستورات و نظام وقت را متلاشی کرد و سلسله مشکلات و مصیبت های امپراتوری آغاز شد. به موازات این کشمکش ها، رمبو وارد مردم شد و کم کم از کوچه و خیابان خوشش آمد و به نوعی به جاده پناه برد؛ ۲۹ آگوست رسماً خانواده را ترک کرد و عازم پاریس شد، به سمت همان ایستگاهی که قطار شمال در آن توقف می کرد؛ ۷ اکتبر به طرف شارلروئا۳، بروکسل و دوئه۴ راه افتاد، آن هم پای پیاده، چون دیگر پولی در بساط نداشت. برای همین توسط پلیس بازداشت شد و به زندان افتاد. از آنجا نامه یی برای همان معلم جوان، آقای ایزامبار فرستاد. معلمش او را از زندان درآورد و به ناچار به مادرش بازگردانده شد؛ ۲۵ فوریه سال بعد، بالاخره به پاریس رفت و پس از پانزده روز پرسه زدن و ول گشتن در پاریس، از میان خطوط دشمن به شهر خود برگشت.

● آرزوی کمون

در ۱۸ مارس ۱۸۷۱، رمبو با شور و شوق و هیجان فراوان از تشکیل کمون در پاریس مطلع شد؛ او که هنوز در شارلوویل اقامت داشت با خود تکرار می کرد «دولت شکست خورد،». آیا افسانه رمبو با شرکت او در آخرین درگیری های کمون در اواخر ماه مه کامل شد؟ این سوال هیچ گاه پاسخش را پیدا نکرد. اما موضع گیری های سیاسی رمبو از دید کسی پنهان نماند؛ او در بهار ۱۸۷۱ طرحی از یک «قانون اساسی» سوسیالیست ارائه داد و کتاب های پرودون۵ و لویی بلان۶ را می خواند؛ رمبو اعتقاد داشت که فعالیت های قانونی کارگران به ثمر رسیده و از دیگر ساختارهای سیاسی جدید برتر است و می تواند جامعه یی را بر اساس عشق و محبت تمامی انسان های جهان بسازد.

● نهان بین

در ارتباط های مستقیم با این نوع جنبش اجتماعی بود که یک شیوه نو و یک هدف جدید در شعر به او الهام شد. این شیوه در پانزدهم ماه مه ۱۸۷۱ در دو نامه مهم و باارزش ثبت شد. این دو نامه که بعدها تحت عنوان «نامه نهان بین» منتشر شد خطاب به دو نفر بود؛ ژرژ ایزامبار و پل دومنی دوست ایزامبار و شاعر درجه دو آن زمان. رمبو در این دو نامه تصور خود را از شعر و ادبیات جدید بیان کرده و نوشته بود که می خواهد «نهان بین» باشد. این نامه به نوعی بینش شعری را متحول کرده و نثری است درباره آینده شعر. او به توضیح دوران فرسودگی شعر قدیم (به استثنای راسین) و تفصیل قسمت های زائد و اضافی رمانتیک ها پرداخته و حتی نظریه هایی هم داده است؛ «درس اول برای کسی که می خواهد شاعر باشد، شناخت کامل خودش است. باید روحش را بکاود و وارسی نماید، بیازماید و بیاموزد. بعد پرورش دهد.»

● اشراق ها

در این میان با پل ورلن شاعر پاریسی ارتباط پیدا کرد و در نیمه سپتامبر همان سال نامه یی دیگر نوشت؛ «روح پرشکوه عزیز، بازگرد، صدایت می کنند، منتظرت هستند.» از سال ۱۸۷۲ تا ۱۸۷۸ به سراسر اروپا سفر کرد، اما این بار تنها نبود. او در سال ۱۸۷۲ با ورلن به بلژیک رفت و در آغاز سال ۷۳ از لندن سر درآورد. پس از آن به بروکسل بازگشت. در ۱۰ ژوئیه همان سال پس از بحث و جدال شدیدی که بین این دو دوست رخ داد، به ضرب دو گلوله از جانب ورلن به شدت مجروح شد. ورلن تا ژانویه ۱۸۷۵ در زندان ماند و رمبو که در این زمان بیست سال بیشتر نداشت، در غیاب دوستش نگارش «فصلی در دوزخ» را به پایان رساند. بلافاصله «اشراق ها»۷ را نوشت و پس از آن دیگر لب از لب باز نکرد و در سکوت ادبی فرو رفت. سال ۷۴ را در لندن و سپس در اشتوتگارت گذراند. در سال ۷۶ نوشته ها، پول ها و حتی لباس تنش را در وین دزدیدند. پس از آن به ارتش هلند ملحق شد و به آلمان رفت. در هامبورگ وارد سیرک شد و همراه با آن به استکهلم رفت. و بالاخره در سال ۸۰ آفریقا با دورنمایی زیبا او را شیفته خود کرد. بیست روز با اسب در صحراهای سومالی سرگردان شد. پس از آن به حراره رفت و در آن جا طی ده سال به تجارت اسلحه پرداخت. در سال ۹۱ غده یی سرطانی در زانوی راستش پیدا شد، به فرانسه بازگشت و در بیمارستانی در مارسی پایش را قطع کردند. او در ۱۰ نوامبر همان سال پس از تحمل رنج و مرارت بسیار درگذشت، در حالی که تا آخرین لحظه اصرار داشت که از بیمارستان مرخص شود.

پی نوشت ها؛

۱- از کتاب «رمبو، آن گونه که من شناختمش»، انتشارات مرکور دو فرانس، ۱۹۵۶

۲- از نواحی شمال آلمان کنونی که در قدیم کشوری مستقل بود.

۳- از شهرهای بلژیک

۴- یکی از شهرهای شمالی فرانسه

۵- پی یر ژوزف پرودون (۱۸۶۵- ۱۸۰۹) نظریه پرداز و سیاستمدار فرانسوی که به دلیل مقالاتش محکوم شد و به بلژیک فرار کرد و سرانجام از سیاست دست کشید.

۶- لویی بلان (۱۸۸۲- ۱۸۱۱) روزنامه نگار سوسیالیست فرانسوی که به لندن تبعید و در سال ۱۸۷۰ نماینده مجلس شد.

۷- اثری از آرتور رمبو

منبع؛ کتاب پروفیل شعرها، پاتریک اولیویه، انتشارات اتیه، سال ۲۰۰۰