جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
ما آدمهای تنها
خیلی وقتها وقتی که از دغدغههای روزانه رها میشویم، گوشه دنجی مییابیم و فکر میکنیم، اگر سن و سالی را گذرانده باشیم فکرمان به سراغ روزهایی که بر ما گذشته میرود.
فکرمان میرود به سمت جاهایی که بودیم و دلمان میخواهد باز هم برویم. جاهایی که خاطرههای خوبی داشتهایم.
دلمان و فکرمان میرود به گذشتهها و خاطرههایمان چه شیرین و چه تلخ جلوی چشممان میآیند و میروند. آن وقت با خودمان چهبسا فکر کنیم که چه چیزهایی داشتهایم و چه چیزهایی حالا نداریم.
از همین داشتهها و نداشتهها و از همین مرور خاطرههاست که گاهی دلمان بابت آنچه داشتهایم و حالا نداریم میگیرد. از همین جاهاست که تلنگرهایی برای خودمان و برای دیگران پدید میآید. به خودمان نهیب و تلنگر میزنیم.
قصه و داستان خیلی از تلنگرها موضوع آن چیزهایی است که حالا نداریم و شاید هم داریم و کمرنگ شدهاند یا گم شدهاند و ما هم حالی برای یافتن دوباره آنها نداریم، اما بعضی وقتها هست که وقتی خوب فکر میکنیم با بعضی پدیدههای نوظهور و جدید و غیرتاریخی مواجه میشویم که روزگارانی نهچندان یا نبودهاند یا اگر بودهاند آنقدر که این روزها و این سالها گریبانمان را گرفتهاند نبوده است.
تنهایی از همان موضوعات و از همان تلنگرهایی است که نبوده و حالا هست. تنهایی از همان موضوعاتی است که هر روز بیشتر و بیشتر با آن سر و کله میزنیم.
حالا و در این روزگار ماشینی و از وقتی که دیوارها و صداها و کارخانهها جای دشتهای فراخ و خانههای وسیع را گرفتند و ما آدمها درهای خانههایمان را به روی همسایهها و برادران و خواهران خود بستیم، بیشتر به سراغمان آمد.
حالا ما مدام از تنهایی شعر و داستان میگوییم و هرقدر هم که دور و برمان شلوغ باشد، باز یک جاهایی دلمان میخواهد از تنهایی بنالیم.
تنهایی یعنی وقتی که حرفهایمان روی دلمان میماند و کسی نیست که شنونده حرفهای نگفته ما باشد. تنهایی برای خیلی از ما مثل آبباریکهای میماند که به آن و با آن زندهایم.
یعنی وقتی تنهاییم، زندهایم اما یک زندگی بخور و نمیر همچون آب باریکهای که هست و با آن زندهایم و نفس میکشیم. ما تنها به دنیا میآییم و با جمع بزرگ میشویم و باز هر چه که پیش میرویم، تنهاییمان هم بزرگتر میشود.
عجیب است که هر قدر جمعیت ما آدمیزاد بیشتر میشود، تنهایی ما هم انگار که بیشتر شده است. خیلی از ما حالا یکجور عجیب و غریب احساس تنهایی میکنیم.
عجیب است که آدمیزاد در میان شش میلیارد همنوع خود، باز هم تنهایی را با خود دارد و هی از آن فرار میکند. بسیاری از ما آدمهای تنها خیلی که با تنهایی خود پیش میرویم، چارهای نداریم که بگوییم: تنهایی هم عالمی دارد، اما همه ما آدمهای تنها در همان تنهایی خود دلمان برای یک «با هم بودن ناب» تنگ میشود.
تنهایی ما آدمها قصه عجیب و غریبی است که انگار دارد زیادی تکثیر میشود.
صولت فروتن
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست