چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا

گریز از دین


گریز از دین

مباحثی در باره دین

شاید برای خوانندگان این سؤال پیش بیاید که چرا دین با این همه فواید و نیاز قطعی انسانها به آن، همواره در معرض هجوم است و به حسب ظاهر خیلی ها از آن روی گردان هستند و یا دین حق را نمی پذیرند؟ این همه دغدغه گمراه شدن از دین و یا آسیب دیدن دین از چیست ؟ اگر دین امری درونی و جزء خواسته های فطری بشر است چرا عده ای از مردم به آن تن نمی دهند و یا هیچ دینی را قبول نمی کنند؟

برای درک درست پاسخ سؤال یاد شده، باید بین دو چیز تفکیک قائل شد:

یکی این که کسانی وقتی دینی را پذیرفته اند و با آن احساس تأمین نیاز می‎کنند، آن را حق مطلق می‎دانند و بنابراین برای قبول دین دیگر جایی باقی نمی ماند.

دوم کسانی که به هیچ دینی روی خوش نشان نمی دهند و یا پس از قبول دینی آن را رها کرده و بی اعتقاد و به اصطلاح کافر می‎شوند.

درباره گروه اول باید گفت که نفس قبول یک دین، پاسخ به خواست فطری و احساس انجام تکلیف است . در صورتی که شخصی به دینی ایمان آورده و به آن قانع و راضی شود، دل در گرو آن دارد و خود را به آن قانع می‎داند و برای او پذیرفتن دین دیگر مشکل است . این شخص را نمی توان مصداق دین گریز دانست، اگر چه ممکن است دین حق را نپذیرفته باشد. در واقع با پذیرفتن دینی، او خواست قلبی و تکلیف خود را انجام یافته تلقی می‎کند و ندای فطرتش را پاسخ داده است . بسیار کسان در دنیای دینداری و عقیده از این قبیل اند. اکثریت جمعیت دنیا نوعی دین را برای خود انتخاب کرده اند و دل به آن بسته اند و با همان زندگی می‎کنند.

اما کسانی که اساسا دینی را نمی پذیرند و یا پس از قبول از آن روی می‎گردانند، ممکن است به جهت عوامل زیر باشد:

الف) انسان ابعاد و کشش های گوناگونی دارد. توجه به برخی از آنها برخی دیگر را تحت الشعاع قرار می‎دهد. ممکن است به لذات زودگذر توجه و به آنها خو کند و از خواسته های دیگر چشم پوشی نماید. علاقه شدید به چیزی سایر علاقه های او را پس بزند و در نتیجه، آنها امکان بروز و ظهور پیدا نکنند و یا جانشین کاذبی پیدا نمایند. مانند کسی که احساس گرسنگی می‎کند و برای بر طرف شدن آن، به جای استفاده از غذای مناسب، عادت کند که از مواد نامناسب تأمین کننده بهره بگیرد.

ب) رفتار و کنش های انسان ناشی از آمیزه ای از احساس و قوه عقلانی است . هر گاه احساس و عقل، هر کدام به دور از افراط و تفریط، راه میانه را طی کنند، هماهنگ خواهند بود و انسان رفتاری معتدل و متناسب خواهد داشت . به موقع رفتار عقلانی خواهد داشت و در جای خود عکس العمل احساسی بروز خواهد داد. در برخورد با مفاهیم و مقولات دینی، اگر این دو هماهنگ عمل کنند، جایگاه دین قوی و مستحکم خواهد بود; و اگر یکی نادیده گرفته شود، بسته به برخورد احساسی و یا عقلانی، مسیر غیر متعادل را خواهد پیمود. برخورد احساسی صرف، بدون پشتوانه عقلی، دین را مجموعه ای از شعارها و احساسات خواهد ساخت و احیانا روی آوردن به امور خارق العاده بس زیاد خواهد بود.

چنین رویکردی دین را از دفاع عقلانی ناتوان خواهد کرد و میان عقلانیت و دین ناسازگاری خواهد افکند. چنان که میان دیندارانی که دینشان را به صورت موروثی و محیطی به دست آورده اند و همواره با احساسات با آن برخورد احساسی و شعارگونه کرده اند با عقل گرایان کشمکش وجود داشته و دارد.

متقابلا برخورد صرف عقلانی نیز برخوردی افراطی با مفاهیم دینی و نادیده گرفتن احساس درونی انسان است . برخورد عقلانی صرف چه بسا در مفاهیم بسیاری که صرفا اظهار بندگی در برابر خداوند است پاسخ مناسب نیابد، و در نتیجه به دلیل قانع نشدن عقل، انسان را وادار به روی گردانی از دین بکند.

برخورد صرف عقلانی ممکن است خواستهای فطری را اموری موهوم جلوه دهد و انسان را از آن روی گردان نماید و برای دین جایگزین بسازد. این هشدار در متون دینی هم داده شده است . از امام سجاد(ع) نقل شده که فرمود: "ان دین الله لایصاب بالعقول الناقصة"(۱) "دین خدا با عقلهای ناقص به دست نمی آید." که منظور از آن توسل محض به عقل - نه توسل به عقل محض - است ; خداوند نیز عقل محض را معتبر می‎داند، اما آنچه گمراه کننده است اکتفای محض به عقل است .

امام صادق (ع) فرموده است : "واعلموا انه لیس من علم الله و لامن أمره أن یأخذ أحد من خلق الله فی دینه بهوی و لا رأی و لا مقائیس"(۲) "بدانید که از علم خدا و از دستور او نیست که کسی از مخلوقاتش دین را تابع هوی و رأی و قیاس بگیرد."

در روایت دیگری امیرمؤمنان (ع) فرموده است : "ان المؤمن أخذ دینه عن ربه و لم یأخذه عن رأیه"(۳) "مؤمن دینش را از خدا می‎گیرد نه از رأی و نظرش ." البته چنین مواجهه ای میان عقل و دین همواره از عقل گرایی مفرط نیست ; و چه بسا عدم توجیه دقیق و به کنه و حقیقت مفهومی از مفاهیم دینی نرسیدن، باعث تزلزل در ایمان بشود. توجیه عقلانی نشدن در ابعادی از دین ممکن است برای کسانی سبب عکس العمل منفی عقل نسبت به دین باشد. بنابراین در عین رعایت همگامی عقل و احساسات انسانی، باید تلاش کرد تا آن دسته از مفاهیم را که نیاز به توجیه عقلانی دارند به درستی تبیین و تشریح کرد.

ج) رفتار نامتناسب و غیرانسانی و ریاکارانه چهره های دینی و کسانی که به عنوان الگوهای معنوی معرفی شده اند، در ناظران و یا دیندارانی که دین خود را از آنها گرفته اند ذهنیت منفی پدید می‎آورد، و به تدریج رفتار متناقض الگوهای دینی با دستورات دین، آثار سوء را در برخی افراد بر جا می‎گذارد و چه بسا باعث خروج آنان از دین بشود; و تأثیر این عامل ممکن است در برخی شرایط بیش از عوامل دیگر باشد.

د) نیز مادی گرایی و به تعبیری همه امور را در قالب مادیات و محسوسات ارزیابی کردن، باعث می‎شود که مفاهیم دینی به دلیل غیر قابل سنجش بودن با ابزار یاد شده مورد تردید و انکار قرار بگیرند و یا پاسخ مناسب و درخور پیدا نکنند و در نتیجه صاحبان چنین دیدگاههایی از دین جدا بشوند.

ه) عوامل محیطی و تربیتی نیز از جمله عواملی است که ممکن است انسانها را از همان ابتدا و یا به تدریج از امور معنوی و دینی باز دارد. کسانی بنا به دلایل محیطی و تربیتی، با آداب و رسوم و فرهنگ خاصی پرورش یابند و همانها را به منزله دین و آیین خود تلقی کنند و دین حق را نپذیرند.

البته با این همه، شاکله افراد و اراده و تصمیم آنها در تأثیرگذاری عوامل یاد شده دخیل است ; و آنها را نمی توان موجوداتی منفعل و تنها تحت تربیت عوامل بیرونی دانست .

با این همه به نظر می‎رسد آنچه آسیب جدی می‎بیند، بیشتر نهادها و مظاهر دینی است و نه اصل دین ; که خورشید دین هرگز غروب نمی کند.

محمد صالحی

زیر نویسها :

[۱] مجلسی، بحارالانوار، ج ۲، ص ۳۰۳، حدیث ۴۱ .

[۲] حر عاملی، وسائل الشیعة، باب ۶ از ابواب صفات قاضی، ج ۲۷، ص ۳۷، حدیث ۲ .

[۳] همان، ص ۴۵، حدیث ۲۱ .

منبع : کتاب اسلام دین فطرت – آیه الله منتظری – ص ۴۴ تا ۴۷

محمد صالحی – ۲۱/۱۰/۸۸

http://mahsan.parsiblog.com/