سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

سرمست رسیدن


سرمست رسیدن

رفت تا دامنش از گرد زمین پاک بماند
آسمانی تر از آن بود که در خاک بماند
از دل برکه ی شب سرزد و تابید به خورشید
تا دل روشن نیلوفری اش پاک بماند
دل و دامان شب آن گونه ز سوز دم او سوخت
که …

رفت تا دامنش از گرد زمین پاک بماند

آسمانی تر از آن بود که در خاک بماند

از دل برکه ی شب سرزد و تابید به خورشید

تا دل روشن نیلوفری اش پاک بماند

دل و دامان شب آن گونه ز سوز دم او سوخت

که گریبان سحر تا به ابد چاک بماند

خوشه سرمست رسیدن شد و از شاخه فرو ریخت

تا که در خاک ، رگ و ریشه ی این تاک بماند

هرچه دیدیم از این چشم ، همه نقش بر آب است

نیست نقشی که در آیینه ی ادراک بماند

جز صدای سخن عشق صدایی نشنیدم

که در این همهمه ی گنبد افلاک بماند