پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

ایران بعد از احمدی نژاد


ایران بعد از احمدی نژاد

فصل انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری نزدیک است گروههای مختلف در حال تدارک مقدمات برای انتخاب نامزد اصلح و شروع تبلیغات هستند

با نگاهی به اکثر نظامهای چند حزبی دنیا معمولا دولتها و مجالس بعد از مدتی از گروهی به گروه دیگر دست به دست می شوند و این موضوع در کشور ما هم قبلا مصداق داشته و خواه ناخواه و به احتمال قریب به یقین در آینده نیز وجود خواهد داشت .

حال با این پیش فرض لطف کنید با هم به بهار سال ۱۳۹۲ برویم.

فصل انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری نزدیک است. گروههای مختلف در حال تدارک مقدمات برای انتخاب نامزد اصلح و شروع تبلیغات هستند.

موضوعاتی مانند انرژی هسته ای و توزیع سهام عدالت و خود کفایی در تولید بنزین و ... سالهاست که حل شده ، بحران مسکن از تب و تاب افتاده، ولی تورم و فساد اداری و ... وجود دارد.

گروههای مخالف همچنان مراقب هستند که از اقدامات مثبت دولت سخنی گفته نشود، تبلیغات منفی و مداوم آنها تاثیرات خود را گذاشته است.

مسئولان حزب کارگزاران به جنب و جوش افتاده اند و در یک برنامه حساب شده هنوز ادعا می کنند که دولت تاکنون هیچ دستاوردی نداشته است . آنها کاندیدای مورد نظر خود را انتخاب نموده اند. بزرگان این حزب نسبت به گروههای دیگر به نتایج انتخابات امیدوارترند و به موفقیت خود یقین دارند.

اصلاح طلبان در این مدت سعی کرده اند شعارهای پیچیده خود را بومی سازی کنند و تمام توجهات را بر نقاط ضعف دولت متمرکز نمایند. آنها بیشتر روی طرح امنیت اجتماعی و مباحث و مشکلات اقتصادی و موضوعاتی مانند تحجر و پوپولیسم و ... مانور می دهند. تبلیغات چند ساله آنها نیز برای عده ای جذاب شده است. اصلاح طلبان هنوز برای انتخاب نامزد به اجماع نرسیده اند.

شکاف بین اصولگرایان عمیق شده و عده ای سعی در جمع کردن آنها را دارند ولی معلوم نیست این حرکت نتیجه بخش باشد.

سایر گروهها نیز در تکاپو هستند ...

چند روز بیشتر به موسم انتخابات باقی نمانده است.

کارگزاران ، اصلاح طلبان و سایر گروههای همفکر برای معرفی یک کاندیدای واحد به اجماع رسیده اند.

گروههایی از اصولگرایان به ائتلاف می رسند و نامزد اصلح خود را انتخاب می کنند و عده ای دیگر نیز راه خود را می روند.

تبلیغات گروههای مخالف بسیار گسترده تر می شود و نوک پیکان تبلیغات آنها حمله به دولت است.

انباشت تبلیغات سیاه در طول هشت سال و ذکر مداوم نکات منفی دولتمردان نهم و دهم جواب داده و افکار عمومی خود بخود کمتر به نکات مثبت مجریان و مسئولین توجه می کنند و شعارهای جدید برایشان بیشتر جذابیت دارد.

گروههای مخالف بعد از هشت سال تلاش و هجوم بی وقفه، به این دوره کاملا امید بسته اند.

نظرسنجی ها و نظر سازی های متعدد تولید می شود. در اکثر آنها محبوبیت مخالفان بالا و محبوبیت اصولگرایان در حداقل است. این نظرسنجی ها بر عده ای بی تاثیر نبوده است.

اصلاح طلبان برای بعضی دولتهای غربی پیغام می فرستند و به آنها التماس می کنند که آشکارا و علنی از آنها اعلان حمایت نکنند.

نمایندگان کاندیدای اصلاح طلب راهی سفرهای تبلیغاتی استانی می شوند.

انتخابات برگزار می شود.

مخالفین با اختلاف اندک پیروز می شوند. جو جامعه احساسی می شود. شواهد حاکی از آن است که دولت یازدهم با رویه ای متفاوت با دولت قبل حرکت خواهد نمود. اصولگرایان نگران هستند. جشن و شادی در جبهه مخالفین برپاست.

چند ماه به مراسم تحلیف رئیس جمهور جدید باقی مانده است.

احمدی نژاد هنوز تا ساعت ۱۲ شب در پاستور مشغول است.

رایزنی ها و جنب و جوش طرفداران نامزد پیروز شروع میشود.

گمانه زنی ها برای تصدی وزراتخانه ها تیتر روزنامه ها می شود.

احمدی نژاد به چند استان و منطقه محروم سر می زند.

تصمیم گرفته می شود هر کجا و هر کس که کوچکترین تمایلی به دیدگاههای دولتمردان قبل داشته است خلع ید شده حتی اگر راننده یا آبدارچی باشند.

احمدی نژاد پیگیر امور مردم است.

و سرانجام مراسم تحلیف برگزار می گردد.

سعد آباد را دوباره آب و جارو می کنند. پاستور تنها و افسرده می شود.

در مدت زمان کمتر از چند ماه تمام مدیران جابجا می شوند و آب هم از آب تکان نمی خورد. جواب هر مخالفت و اظهار نظر متفاوت، مشت آهنین و شانتاژ تبلیغاتی است.

تمام حرکات دولتمردان قبلی به زشتی یاد می شود.

دولت جدید قبل از ارائه هر برنامه ای تمام مشکلات را به گردن دولت قبل می اندازد. تورم و بیکاری حتی ترافیک، آلودگی هوای تهران و ....

خبرگزاری های خارجی نمی توانند خوشحالی خود را پنهان کنند.

در هفته اول، مدیر مسئولان تمام خبرگزاری ها و رسانه های دولتی عوض می شوند و کسی مخالفت و اظهار نظر نمی کند. شاید جرات نمی کنند.

در تفسیرها و تحلیل ها دوباره مردم عزیز و رای مردم دارای ارزش و بها می شود و از داستان رقص دلفینها و قصه زاغ و پنیر خبری نیست.

و...

و اما دو سال بعد:

تورم هنوز وجود دارد. فساد دوباره تشدید شده است.

نزاع گروه های پیروز برای تقسیم قدرت شدت گرفته است.

مجوز دهها روزنامه و خبرگزاری جدید که با یک هئیت تحریریه اداره می شوند داده شده است.

دیگر کسی سر به سر بانکها نمی گذارد.

دولت جدید وام بلا عوض به صاحبان بانکهای خصوصی می دهد تا بدینوسیله دین خود را نسبت به آنها و به پاس سالها خدمات بی شائبه در زمینه خرید و فروش زمین و سکه و مسکن ادا کرده باشد.

دیگر به جز کیهان کسی جرات انتقاد کردن ندارد.

واردات دست چند نفر است اما صحبت از مافیا نیست.

دلالها اقتصاددان می شوند.

اعتماد به نفس اوباش بالاتر رفته و خیابانهای شهر تابلو .... شده است.

بهره وامها به صورت دستوری بالا می رود.

قیمت دلار دستوری مصوب و ابلاغ می شود.

بازار کتاب ها و کلاسهای آموزش هیبنوتیزم و خواب درمانی پر رونق است.

اختلاف کارگر و کارفرما حل نشده.

کار کارشناسی کیلویی چند؟ هر چه حزب و پدر خوانده ها بگویند.

اروپائیان عزیز و کاسترو و چاوز بدجنس می شوند. لباسها شیک و سفرهای تفریحی به اروپا زنده می شود.

حالا دیگه کسی درباره فلسطین چیزی نمی گوید.

اما ایران هنوز جزء محور شرارت است.

تورم در سبد هزینه خانوار هنوز خودنمایی می کند.

مردم دوباره نامحرم می شوند اما نوشتن عبارت «دانستن حق مردم است » در کنار لوگوها فراموش نمی شود!

سفرهای استانی، تابستان به شمال و زمستان هم یک سفر به جنوب می باشد.

درب اتاق مسئولین بسته می شود. دیگر رئیس جمهوری به میان مردم محروم نمی رود.

و....

و مردم، چه زود دلهایشان برای رئیس جمهور ساده زیستشان تنگ می شود،

آنها دوست دارند به جای شنیدن عبارتهای غریب جنبش دموکراسی خواهی و لیبرالیسم اسلامی و... ، ذکر مانوس اللهم عجل لولیک الفرج را بشنوند.

http://kashanhami.blogfa.com/