یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا

آمریکا الگویی برای سقوط


آمریکا الگویی برای سقوط

روایت « فرید زکریا » از وضعیت اقتصادی آمریکا

باراک اوباما باید فورا لوایحی فوق العاده را آماده کند تا ایالات متحده را از وضعیت غیرقابل تحمل اقتصادیش خارج نماید. اما او به شکلی عجیب روزهای آغازین کارش را بر روی وعده های مکرری چون پایان دادن به شکنجه و بستن زندان گوانتانامو متمرکز کرده است در حالی که باید به بزرگترین چالشی که گریبانگیر کشور شده بپردازد.

اقتصاد آمریکا در حال ورود به بدترین رکود از سال ۱۹۷۴ (۱۳۵۱ هـ . ش ) است که احتمالا طولانی ترین رکود اقتصادی از زمان جنگ جهانی دوم است . اما مساله به اینجا ختم نمی شود. نظام مالی آمریکا حقیقتا ورشکسته شده است . بزرگترین بانک های کشور در حال ورشکستگی هستند و فعالیت های اعتباری نیز بسیار ضعیف است . به همان اندازه ای که وضعیت مالی در حالی احتضار است مصرف کنندگان آمریکایی و کارخانه ها ـ که مجموعا ۸۰ درصد تولید ناخالص داخلی را تشکیل می دهند ـ نیز نمی توانند به اعتبار و نقدینگی دسترسی داشته باشند و فعالیت اقتصادی نیز واقعا نمی تواند بار دیگر جایگاه قابل توجهی بیابد. وضعیت ما بهتر نشده است . در واقع حالا حتی نمی توانیم بهترشدن وضعیت را تصور کنیم . در واشنگتن و در رسانه های جمعی به نجات دادن نظام مالی کشور ـ که بحث رایج در سال گذشته بود ـ فکر نمی کنیم و در عوض به کمک مالی دولت به خودروسازان و اخیرا مشوق های مالیاتی توجه می کنیم .

بحث ها بر سر این موضوع شروع شده است که آیا این برنامه ها منجر به رانت برای عده ای خاص می شود یا منجر به سرمایه گذاری و آیا کاهش مالیات اولویت دولت است علیرغم تزریق صدها میلیارد دلار و وعده پرداخت میلیاردها دلار دیگر بانک ها هنوز وام نمیدهند. بدون یک نظام مالی کارا حتی مشوق های بسیار زیاد نیز نمی تواند اقتصاد را به مسیر رشد عادی آن بازگرداند; مثلا ژاپن کوشید با ارائه بزرگترین کمک مالی در جهان در دهه ۱۹۹۰ اقتصادش را به حرکت وادارد . اما این کار برای رشد بلندمدت اقتصاد آن کشور هیچ فایده ای نداشت .

پرسش های دیگر درباره کارهایی است که تاکنون انجام شده از قبیل : ۷۰۰ میلیارد دلار از طریق « طرح کمک به سرمایه های دچار ) تعهدات گوناگون دولت و کارهای فوق العاده فدرال رزرو . دولت بوش ظاهرا ادعا کرده که این کارها نتیجه بخش TRAP مشکل » ( بوده اند البته با این تصور که نظام مالی از درون متلاشی نشده است . بسیاری اذعان کرده اند که بدون کمک دولت به بانک ها همه نظام مالی متلاشی خواهد شد اما کمک های دولت هم مشکل را حل نکرده است و بانک ها هنوز زیر کوه هایی از طلب های وصول نشده مدفون اند.

دولت بوش اشتباهاتی کرده که بیشتر آنها با نگاهی به گذشته مشخص اند. در این حال گروه اقتصادی اوباما می داند که هیچ راه حل ساده ای برای این وضعیت بغرنج و غیرعادی وجود ندارد. انگلستان که به خاطر نخستین کمک هایش به بانک ها شدیدا ستایش شد ظاهرا برای سری دوم کمک هایش دچار مشکل شده است . در این وضعیت شاید باید قانون مهم ویلیام گلدمن فیلمنامه نویس آمریکایی را درباره هالیوود به یاد آوریم : « هیچ کس هیچ چیز نمی داند. »

حالا دولت باید کارهایی کند. اوباما با یک مخمصه وحشتناک روبروست . او باید فورا دست به کار شود. وی به یک برنامه کلان نیاز دارد. بخشی از آنچه بازار را آشفته کرده ماهیت تصاعدی واکنش های دولت است . اما آیا این شیوه هیچ بانکی را از تنگنا نجات می دهد چگونه یک رویکرد نظام مند گسترده دولت را به مسیر پیشرفت و راه حل رهنمون می شود و دیگر اجازه آزمون و خطا را به آن نمی دهد. این کار البته بسیار پرهزینه است . با این حال بدون اقدام در مقیاسی وسیع نظام مالی مشکلات شدیدی خواهد داشت . سیاست های انجام این اقدامات از این هم ناخوشایندتر است . مردم آمریکا معتقدند که ما تاکنون پول زیادی برای کمک به بانک ها خرج کرده ایم . اما حقیقت این است که ما به اندازه کافی به بانک ها کمک مالی نکرده ایم . اگر چندین میلیارد دلار هزینه نکنیم شرکت ها همچنان در حال نابودی و اقتصاد نیز از کار افتاده باقی خواهد ماند.

سرعت در انجام این کارها البته بسیار حیاتی است . در چرخه سیاستگذاری آمریکا در دهه ۱۹۹۰ همواره دولت ژاپن را مسخره می کردند که در برابر از بین رفتن وابستگی اقتصاد به دولت و نیز بورس حباب گونه اش واکنش ضعیفی نشان می دهد; وضعیتی که منجر به رکود ده ساله اقتصاد ژاپن شد. در واقع ژاپنی ها اقدامات بسیاری انجام دادند از قبیل اینکه آنها پول زیادی به بانک هایشان تزریق کردند وام ها را کاهش دادند و کمک های مالی را متقبل شدند. اما چند سال در برابر مشکلاتشان صبر کردند و این کار باعث شد که پیش بینی ها چندان به حقیقت نپیوندد. بانک مرکزی آمریکا عبرت گرفته و زودتر از بانک ژاپن شروع به کار کرده است . اما آیا نظام سیاسی آمریکا سریع تر از همتای ژاپنی اش دست به کار می شود

هنوز درباره اینکه اکنون چه باید کرد بحث های پرشوری جریان دارد. به نظر می رسد در نهایت همه با وزیر سابق خزانه داری آمریکا هانک پاولسون موافقند که « مشکل این است که بانک ها در حساب هایشان مقدار زیادی سرمایه بدون اعتبار (در رابطه با وثیقه هایشان ) دارند. » این سرمایه ها « زهرآلود » هستند زیرا موازنه بقیه حساب های بانک ها را به هم می زنند و کارکردن با آها را دشوار می کنند. این سرمایه ها باید شفاف گردد دوباره ارزشگذاری شود و حتی کنار گذاشته شود تا نظام مالی دیگربار کارش را از سر بگیرد.

بعضی ها اکنون درباره یک « بانک ملی متمرکز » بحث می کنند که همه این سرمایه های زهرآلود را بخرد با این حال بعضی دیگر درباره تضمین ها و بیمه هایی از سوی دولت و عده ای نیز از ملی کردن تمام و کمال موسسات بسیار زیان ده سخن می گویند. به نظر می رسد کمک اخیر پاولسون به شرکت سیتی گروپ « طرح کمک به سرمایه های دچار مشکل » ۲ را با ایجاد یک شوک ناگهانی در راهی تاثیرگذار انداخته باشد. هر سیاستی نقاط منفی و مثبتی دارد. من آن قدر در این زمینه متخصص نیستم که قضاوت کنم کدام رویکرد درست است . اما این بسیار مهم است که واکنش دولت نظام مند باشد. در این دوره بحران ایدئولوژی ها باید کنار گذاشته شوند. دیگر خیلی درباره « اقدامات اخلاقی » چیزی نمی شنویم . ما باید موقتا از عاداتی که باعث پیشرفت مان می شود دست بکشیم . همچنین باید مانع تاثیرگذاری بانک ها در پایین نگه داشتن ارزش اوراق بهادار (حتی آنهایی که قصد فروششان را ندارند) شویم چرا که بعدا آنها را به بالابردن ارزش کل وامی دارد. در مجموع دولت باید پیامی آشکار برای بازار بفرستد : « کارکردن علیه ما بی فایده است ; ما ابزارهای نامحدودی در اختیار داریم که از آنها استفاده خواهیم کرد; و در نهایت ما پیروز می شویم . »

اما گلاویزشدن با بانک ها پایان مشکلات نیست . همان طور که اوباما بارها گفته است تا زمانی که بازار مسکن ثبات پیدا نکند بحران ادامه دارد. بازار مسکن از بسیاری از این سرمایه های زهرآلود پشتیبانی می کند. اگر کاهش قیمت ها ادامه یابد سرمایه ها زهرآلودتر می شود.

بحران کنونی بیش از آنکه بتوانیم درک کنیم به کاهش شدید قدرت آمریکا منجر شده است . حتی در اوج جنگ عراق وقتی که خودکامگی بوش بیشتر مردم جهان را به خشم آورده بود همه مردم معتقد بودند که ایالات متحده پیشرفته ترین اقتصاد جهان را دارد و به ویژه بازارهای اصلی آن بهترین و توسعه یافته ترین بازارهای جهان اند. مقامات رسمی تاجران و اقتصاددانان آمریکایی اینجا و آنجا درباره لزوم الگوبرداری از نظام اقتصاد آمریکایی سخن گفتند. آن « نظام » اکنون در آن سوی جهان باعث شرمندگی است . من در سه ماه گذشته به اروپا آسیا و خاورمیانه سفر کردم و این متن را در کانادا می نویسم . رویکردهای مقامات رسمی و تاجران از شوک دیوانه کننده ای که در ایالات متحده می بینند متاثر می شود.

وقتی باراک اوباما نامزد ریاست جمهوری آمریکا شد فکر می کرد با اصلاح سیاست خارجی پایان دادن به جنگ عراق بستن زندان گوانتانامو و خاتمه دادن به شکنجه می تواند قدرت و پیشوایی آمریکا را به آن بازگرداند. این کارها همگی مهم هستند و من خوشحالم که او پیگیر آنهاست اما حالا مهم ترین چاره او برای بازگرداندن اعتبار و نفوذ آمریکا در جهان نجات الگوی آمریکایی است . سخنان اوباما این نکته را القا می کند که او این مساله را فهمیده است . اما آیا کنگره هم فهمیده است آیا نظام سیاسی آمریکا برای حل مشکلات به پا می خیزد

ایالات متحده باید مصوباتی فوق العاده را تصویب کند که بسیاری از آنها خوشایند نیستند یا کسری بودجه شدیدی به بار می آورند; سپس به سرعت باید مشکلات سپرده ها و تعهدات را حل کند. به مصلحت اندیشی دقیق مالی بپردازند وضعیت اعتبارات را اصلاح کند و موقعیت مالی کشور را سامان بخشد. اگر چنین نکنیم جهان نه از قدرت آمریکا بلکه از ضعف آن سخن می گوید. آمریکا یک الگوست باری الگویی هم برای غرور و هم برای سقوط .

ترجمه : حامد نیری عدل

منبع : نیوزویک

پی نوشت :

شناخته می شود TRAP ) که با نام اختصاری The troubhed asset relief program ۱ و ۲ ـ « طرح کمک به سرمایه های دچار مشکل » ( برنامه ای است که دولت آمریکا برای خرید سرمایه ها و سهام موسسات با هدف تقویت بخش مالی کشور وضع کرده است . این بزرگترین بخش لایحه سال گذشته دولت آمریکا در مورد بحران مالی و اعتباری آمریکا بود.

درباره برنامه های نجات اقتصادی آمریکا بحث بر سر اینست که آیا این برنامه ها منجر به رانت برای عده ای خاص می شود یا منجر به سرمایه گذاری و رونق اقتصادی !

گروه اقتصادی اوباما می داند که هیچ راه حل ساده ای برای خروج از وضعیت بغرنج اقتصادی وجود ندارد

بحران کنونی بیش از آنکه درک شود به کاهش قدرت آمریکا منجر شده است.