سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
نگاهی به اسناد سری انگلیس در مورد آیت الله کاشانی
۱) این مقاله در مرداد ۱۳۶۳، بهنگام اقامت نگارنده، در « ایتالیا » نوشته شد و سپس به شکل رسالهای کوچک و در ۳۲ صفحه، در « رم » ، چاپ و انتشار یافت و مدتی بعد، روزنامه « کیهان » متن کامل آنرا در شمارهای منتشر ساخت...
▪ مقدمه و یک پیشنهاد
در آغاز هر سال میلادی، وزارت امور خارجه انگلیس اسناد سری و خیلی محرمانه خود را، که سی سال از تاریخآنها میگذرد، در اختیار عموم قرار میدهد تا همگان از حوادث پشت پرده سیاست بریتانیا آگاه شوند و طبعاً علاوه برمردم انگلیس، دیگران هم میتوانند از این اسناد استفاده کنند .
اوائل دو سال میلادی گذشته (۸۳ و ۸۴) که اینجانب در «لندن» بودم، مصادف با باز شدن پروندههای سریسالهای ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۳ میلادی بود. این اسناد بدون استثناء در اختیار همه علاقمندان به مسائل سیاسی، تاریخی قرارگرفت که تهیه فتوکپی از آنها نیز کاملا آزاد است .
بطور طبیعی برای من مسلمان شرقی، آشنایی با اسناد مربوط به کشورهای اسلامی، بویژه ایران، در درجه اولاهمیت قرار داشت، و روی همین اصل «نگاهی گذرا» داشتم به اسناد مربوط به ایران در بحران ملی شدن صنعتنفت، به رهبری آیت الله کاشانی و اسناد خاورمیانه در رابطه با تحکیم قدرت صهیونیسم در منطقه و چگونگی برخورداستعمار با حرکتهای اسلامی و عناصر مسلمان، بویژه در سوریه، لبنان، مصر و اردن...
آنچه که در این مقال میخوانید نه تحقیق تاریخی نام دارد و نه تجزیه و تحلیل اسناد سری و نه گزارش سیاسی، بلمحصول «نگاهی گذرا» است و اشارتی است فهرست گونه، به گوشهای از چند موضوع مهم و حیاتی که آشنایی باچگونگی آنها، میتواند نه تنها پارهای از ابهامات تاریخی عصر ما را برطرف سازد، بلکه میتواند «راه گشای» کشفاسرار ماهیت سیاستهای استعماری در بلاد اسلامی باشد .
متأسفانه من به علت گرفتاریهای شغلی و با توجه به اینکه تمام وقتم در اختیار خودم نیست، نمیتوانم آسودهخاطر به «مکتب نشینم» و تحقیق و بررسی در این زمینه را آغاز کنم، ولی نشر محصول «نگاهی گذرا» در واقع میتوانداتمام حجت برای کسانی باشد که هم وقت دارند و هم امکانات... و هم باور دارند که تحلیل این اسناد میتواندبسیاری از حقایق تاریخ را روشن سازد و مدعیان دروغین ملی گرایی و وطنخواهی را که متأسفانه در عمل، عاملرسمی استعمار کهنه کار در حوادث منطقه بودهاند، افشا کند و چهره واقعی، ولی کریه و زشت آنان را، آنطور که بوده،نه آنطورکه خود خواستهاند جلوه دهند، به عموم ایشان دهد...
... اگرشما بدانید که سفیر انگلیس در تهران، در مورد آیت الله کاشانی تنها امیدی که دارد این است که «بتواندآبروی او را ببرد تا از نفوذش کاسته شود» و سپس اگر روزنامههای سی سال قبل را ورق بزنید و ببنید که چه کسانیتحت نام «جبهه ملی» یا «حزب توده» - باصطلاح حزب طبقه کارگر! - متولی و تعزیه گردان این صحنه شدند، بهخوبی میتوانید نتیجه بگیرید که در این نبرد، حق با چه کسی بود و چرا آبروی کاشانی به ظاهر رفت و دیگران «ملی»!و «وجیهالمله» باقی ماندند و برای روز مبادا «ذخیره» شدند تا به موقع «مرغ طوفان»! شوند و «دولت خدمتگزار» راتشکیل دهند و بخواهند که انقلاب اسلامی را از مسیر خود دور سازند؟
روشن تر بگویم: همانهایی که آیت الله کاشانی را در روزنامههای: «جبهه ملی» و «شورش» و «بسوی آینده» و «نیرویسوم» و غیره «انگلیسی» نامیدند، همانها، پس از کودتای ۲۸ مرداد، وجیه المله و الدولهٔ! شدند و نه تنها از هر گونهچشم زخمی در امان ماندند، بلکه شغل خود را هم از دست ندادند. و این آیت الله کاشانی بود که به علت مخالفت باکنسرسیوم و قرارداد «امینی پیچ» توسط تیمسار! «فرزانگان» وزیر کشور رژیم کودتا «سید کاشی» نام گرفت و از صحنهخارج شد!
و میدانیم که حضرات «جبهه ملی» پیش از پیروزی انقلاب اسلامی هم هر کدام برای شرفیابی شبانه یا نیمه شبانهبه محضر شاه! به نوبت ایستاده بودند، و حداکثر، خواستار «سلطنت» اعلیحضرت! بودند، ولی پس از انقلاب به عنوانمتولیان انقلاب، با اتکاء به استخوانهای دکتر مصدق راهی میدان شدند تا در حقیقت «میراث خوار انقلاب» شوند،ولی این بار دیگر حنایشان رنگی نداشت... و چه زود خود را به دست خود افشاکردند و راهی دیار غرب شدندتا«مبارزه» را ادامه دهند!... آری کسانی که در دوره شاه «مبارزه» برای آنها مفهومی نداشت، امروز «مبارز» شدهاند وهزینه زندگی و روزنامه آنها در خارج را هم «ملیون»! تامین میکنند؟!(۲) آیا شما باور میکنید؟ که بگذرم...
۲) نمونههائی از این تأمین هزینهها، توسط خود آمریکائیان افشا شد و معلوم گردید که رهبری ابوزیسیون خارج نشین، از چپ گرفته تا راست راست، در اغلبیت به دریافت « قرض الحسنه » ! - مفتخر شدهاند؟!... رسوائی این امر، در مطبوعات خود اپوزیسیون و خوش نشین اروپا و یکا هم منعکس گردید.
- نمونههائی از این تأمین هزینهها، توسط خود آمریکائیان افشا شد و معلوم گردید که رهبری ابوزیسیون خارج نشین، از چپ گرفته تا راست راست، در اغلبیت به دریافت »قرض الحسنه«! - مفتخر شدهاند؟!... رسوائی این امر، در مطبوعات خود اپوزیسیون و خوش نشین اروپا و یکا هم منعکس گردید.
یکبار دیگر یادآور میشوم که استفاده از اسناد سری وزارت امور خارجه انگلیس برای همگان آزاد است و تکرارمیکنم که روشن ساختن حقایق تاریخی ایران و جهان اسلام و نقش مزدوران استعمار، بویژه ارتجاع عرب در « فروخته شدن فلسطین» با استفاده از این اسناد، وظیفه کسانی است که امکان و فرصت کافی برای انجام این « تکلیف» دارند .
و بی تردید اگر مسئولین « مرکز اسناد وزارت امور خارجه ایران» یا « مرکز اسناد وزارت ارشاد اسلامی» در این زمینهپیشگام شوند، باقیات الصالحاتی از خود به یادگار خواهند گذاشت که هرگز فراموش نخواهد شد و خداوند هم پاداش نیک آنان را خواهد داد .
« والباقیات الصالحات خیرعند ربک وابقی» و «ان الله لا یضیع اجر المحسنین».
ایتالیا - رم: مرداد ۱۳۶۳
سید هادی خسروشاهی
● آیت الله کاشانی از دید سفیر انگلیس
آیت الله کاشانی و اخوان المسلمین از دیدگاه سفرای انگلیس :
اسناد سری وزارت خارجه انگلیس نشان میدهد که سفیر انگلستان در لبنان، برای کمک به پیشرفت اهداف« بریتانیای کبیر»! به فکر استفاده از عناصر حرکت اسلامی در سوریه و لبنان است و برای همین منظور، سفیر در گزارشخود به «الی اربوکر» رییس بخش شرقی وزارت خارجه انگلیس، گزارش میدهد که «مارون عرب» دبیر امور شرقیسفارت، با شخصی به نام «ابوالخود» تماس برقرار کرده که او با شخصیتهای مهم اسلامی و عرب، در ارتباط است.
در میان این شخصیتها، نام «الفضل الورطلانی» شخصیت اسلامی «آفریقای شمالی» تبعید شده به وسیلهفرانسویها،به چشم میخورد. «ابوالخود» همچنین مدعی است که « با آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی رهبر دینی ایرانهم روابط دوستانه دارد که به علت قیام علیه نفوذ و سلطه بریتانیا، از ایران تبعید شده است» و سومین شخصیتمعروف، «شیخ مصطفی السباعی» رهبر اخوان المسلمین سوریه است که «ابوالخود» مدعی است « میتواند همکاری این سه شخصیت را جلب کند»؟...
... به محض وصول گزارش سفیر به لندن، رییس بخش شرقی وزارت خارجه انگلیس، پاسخی به او میفرستد کهخلاصه آن چنین است:
«... ورطلانی باید همچنان تحت نظر قرار بگیرد، اگر او به عدن یا جای دیگر برود، موجب ناراحتی و گرفتاریشدید ما خواهد بود و من شک دارم که او حاضر بشود به نفع ما کاری انجام دهد.در مورد کاشانی من اطلاعات زیادیندارم، ولی همین اندازه میدانم که او نقش عمدهای در مبارزه بر ضد انگلیس در منطقه خلیج فارس را به عهده داشتهاست. اما مصطفی سباعی هم به عنوان رهبر اخوان المسلمین سوریه، به نظر نمیآید معقول نیست که تغییر موضعسیاسی بدهد و همکاری او جلب شود، البته در صورت امکان ارتباط برقرار شود»!
ولی « اربوکر» بهمین پاسخ اکتفا نمیکند، بلکه بلافاصله از سفیران انگلیس در « تهران» و « دمشق» در این مورد نظریه میخواهد... و نخستین پاسخ از « سرفرانس شپرد» سفیر وقت انگلیس در تهران به لندن میرسد. او خیلی صریح مینویسد: «عقلائی و منطقی بنظر نمیرسد که برای برقراری روابط با این شخصیتهای مذهبی، وقتی صرف شود...البته اگر کوچکترین احتمال نفوذ در کاشانی هم وجود داشته باشد، نباید آنرا از دست داد، ولی من تنها امیدی که درمورد کاشانی دارم آنست که بتوانیم او را در افکار عمومی بی آبرو و متهم سازیم، تا نفوذ خود را از دست بدهد»!(۳)
۳) باید گفت که این دیدگاه، ویژه مقامات وزارت امور خارجه انگلستان نبود، بلکه »مقامات عالیرتبه آمریکائی « هم در این اندیشه بودهاند که با بیآبرو کردن آیهٔ اللَّه کاشانی، زمینه را برای سلطه خود آماده سازند و مانع اصلی را بر سر راه منافع خود، آیهٔاللَّه کاشانی میدانستهاند. سی.ام. وود هاوس (Woodhouse .C.M) مقام برجسته انگلیسی، در کتاب خود بنام Something Ventured چاپ لندن، ۱۹۸۲ م، ضمن شرح فعالیتها و خدمات! خود، نظریه آمریکائیها را در این رابطه چنین نقل میکند: « ... مذاکرات ادامه یافت مقام بلند پایه آمریکائی پرسید: آیا بریتانیا فوراً با دولت جدید ایران قرارداد نفتی منعقد خواهد کرد؟ اما بر خلاف انتظار پیشنهاد نکرد که مفاد قرارداد باید مساعدتر از آنچه که به مصدق پیشنهاد شده بود، باشد. یکی دیگر از آمریکائیها پیشنهاد پیچیدهای را مطرح کرد مبنی بر اینکه تشکیلات و سازمان ما، به جای براندازی مصدق، در جهت بی اعتبار کردن کاشانی و دوستان چپ گرای وی به کار گرفته شود تا اقدام مؤثر مصدق علیه حزب توده تسهیل شود، زیرا چنین بنظر میرسید که کاشانی و دارو دستهاش، مانع از موفقیصدق در این امر بودند. این بلاهت زیرکانه، بیانگر طرز فکر آمریکاییهائی بود که تصور میکردند که میتوان مصدق را در مسند قدرت نگهدارند و خواهند توانست او را به عنوان آلت دستی، در اختیار گیرند... »
پس دیدگاه آمریکائیان نیز، مانند سفیر انگلیس آن بوده که باید بهر حال نخست آبروی کاشانی برود تا زمینه برای سلطه مجدد آنها، آماده و هموار گردد... و میدانیم که جریان کاملاً مطابق برنامه آنها پیاده شده و این طرح، متأسفانه به دست همین ملی گراها! و حزب توده نفی! بمورد اجرا گذاشته شد...
فصل ۸ و ۹ کتاب وود هاوس که درباره مسائل ایران و کودتای ۲۸ مرداد است، اخیراً با ترجمه در ایران منتشر شده است یکی بنام « عملیات چکمه » با ترجمه فرحناز شکوری و دیگری بنام « اسرار کودتای ۲۸ مرداد » توسط آقای نظام الدین دربندی.... و مطلب فوق، در صفحه ۵۰ ترجمه اول و صفحه ۶۴ ترجمه دوم، آمده است. مراجعه شود.
و بدین ترتیب، توطئه طرح آغاز میشود... و بعدها، به تدریج آیهٔ الله کاشانی، رهبر ملی شدن صنعت نفت و دشمندیرین و سرسخت و آشتیناپذیر انگلیس، بوسیله «ملی گراها»! و «حزب توده»! متهم به همکاری با «انگلیس»میگردد. و بدین سان تنها آرزوی جناب سفیر و مقام امریکایی تحقق میپذیرد!
...دومین پاسخ از «بیل بلوک» سفیر انگلیس در «دمشق» است که باطلاع رئیس بخش شرقی وزارت خارجهمیرساند: «سباعی رهبر اخوان المسلمین سوریه است و من تصور نمیکنم که آنها بعنوان یک سازمان اسلامی، از نفوذخود، آنهم بنفع کفار و بر ضد یک مؤمن حقیقی مانند کاشانی، استفاده کنند. همین نکته تقریباً غیر ممکن میسازد کهسباعی کمکی بما بنماید. موقعیت و موضعگیری او، ایجاب نمیکند که ما به او امیدی داشته باشیم. او یک شخصیتمعروفی است که وقتی سخنرانی میکند، همه مردم را تحریک مینماید. من فکر نمیکنم که استفاده از نفوذ او بنفعبریتانیا، عملی یا آسان باشد. البته ما با او بعنوان یک شخصیت معروف سوریه تماس علنی گرفتهایم. ولی او صریحاًنظر خود را نسبت به بریتانیا، چنین بیان نمود:
به نظر ما انگلستان در مقایسه با دیگر کشورهای غربی، «بهترین در میان یک مجموعه بدترینها است...!»
بدین ترتیب یک مسلمان سوریهای، بخاطر ایمان و اعتقاد، نمیتواند حاضر شود که «بنفع کفار» بر ضد یک مؤمنحقیقی مانند آیهٔالله کاشانی وارد میدان شود... اما روشنفکر جماعت اخته غرب زده در میهن او، برای توجیه شکستسیاسی خود و یا برای اجرای اوامر اربابان خارجی و یا برای خالی نمودن عقدههای روانی، بالاخره بر ضد او قیامکردند و آنچه که میتوانستند، رذیلانه و ناجوانمردانه بر ضد او انجام دادند و اتهاماتی را که امروز اسناد بدست آمدهنشان میدهد که خود آنها سزاوارترین افراد بر آن نوع امور بودند، به آیهٔالله کاشانی نسبت دادند، ولی همانطور که امامیکبار فرمود، «خود زودتر سیلی آنرا خوردند»!...
● اسنادی درباره لبنان:
▪ مسئله مسلمانان و مسیحان لبنان و داستان کامیل شمعون:
مشکل مسلمانان و مسیحیان لبنان، مربوط به دهه اخیر از قرن ما نیست. استعمار در هر کجا که ریشه داشت، تخمکینه و فساد را کاشته است. اسناد سری وزارت خارجه انگلیس نشان میدهد که مسلمانان لبنان، از سی سال قبل،بعلت ظلمی که بر آنها روا شده، شکایت داشتهاند، ولی ستمکاران، هرگز گوش به سخن آنان ندادهاند.
سفیر انگلیس در بیروت طی گزارش سری مشروحی درباره تغییر حکومت لبنان و شکل جدید هیات حاکمه آن،چنین مینویسد:
«قدرت سیاسی ۸ ساله «بشاره الخوری» ناگهان فرو ریخت و حکومت تازهای، بعنوان مبارزه با فساد و برای اصلاحبنیاد اجتماعی، روی کار آمد. رییس این حکومت جدید، «کامیل شمعون» نام دارد که در سپتامبر ۱۹۵۲ به مقامریاست جمهوری انتخاب شد. ولی چون نتوانست دولت «وحدت ملی» را تشکیل دهد، فقط با چهار وزیر کابینه خودبه مجلس معرفی کرد! ولی سیاست کلی خارجی لبنان، همچنان همکاری با غرب خواهد بود، بویژه که کامیل شمعونمعروف به وابستگی کامل به بریتانیا است».
چهار ماه پس از این شعبده بازی که آنروز بنام «وحدت ملی» و امروز بنام «ائتلاف ملی» در لبنان جریان داشته ودارد و صحنه گردانان آن نیز همان کامیل شمعونها و پیر جمیلها هستند، سفیر انگلیس در بیروت در گزارش دیگریبه «انتونی ایدن» وزیر خارجه وقت، اطلاع میدهد:
«... شمعون فقط بحرف و توصیه دوستان نزدیک خود که صلاحیت و یا ووزنه سیاسی لازم را ندارند، گوشمیدهد و این امر موجب رنجش گروهی، بویژه شخصیتهای برجسته مسلمانان شده است. تا آنجا که آنها با تندی بهمسئولین سفارت گفتهاند که با این انتخابها، مصالح مسلمانان مراعات نشده است... در مجموع، شمعون چوننمیتواند بوعدههای اصلاحی خود عمل کند، هواداری بسیاری از جوانان مسلمان را از دست داده و آنها از حکومتجدید دور شدهاند...»
سفیر انگلیس در گزارش بعدی خود( مورخ ۲۰ مارس شماره ۴۲ - پرونده شماره ۲۰۱۴/۲/۸/۵۳) به وزارتخارجه مینویسد: «اختلافات شدیدی میان مسلمانان و مسیحیان بروز میکند. برای آنکه مسلمانان در سرنگونیحکومت بشاره الخوری نقش بسزایی را ایفا کردند، ولی آنها علیرغم تلاشهای وسیع، به خواستهای خود در تقسیمعادلانه پستهای اداری، نرسیدند، مسلمانان انتظار داشتند که به موقعیت و اهمیت آنها توجه بیشتری بشود، بویژهشمعون پیش از انتخاب، مدعی بود که رفتار منصفانهای نسبت به همگان خواهد داشت. ولی امروز مسلماناناعتراض دارند که در امور اداری و قضایی، نمایندگان کافی ندارند... آنها میگویند اگر بنا است برای ایجاد یک زندگیآرام در لبنان گامی برداشته شود، باید میان مسلمانان و مسیحیان در تقسیم وظایف اداری توازن لازم مراعات شود و بااینکه اگر آمارگیری بعمل آید، تعداد کل مسلمانان (اعم از سنی و شیعی و دروز) بیشتر از مسیحیان خواهد بود، ولیآنها به تقسیم بطور تساوی هم راضی نیستند و چون به خواستهای آنها توجهی نمیشود، آنها میخواهند یک کنگرهاسلامی تشکیل دهند که هدف عمده آن ایجاد تساوی بین مسلمانان و مسیحیان و محدود ساختن اختیارات رئیس جمهوری است. ولی حزب مسیحی کتائب هم بلافاصله اعلان نموده که یک کنگره مسیحی برای رسیدگی به اوضاع تشکیل خواهد داد. و من فکر نمیکنم که این قبیل برنامهها بتواند در الغاء نظام برتری مسیحیان، مؤثر واقع بشود،احساس عمومی در لبنان اینست که رئیس جمهوری وابسته به همه مردم لبنان نیست، او رهبر ویژه مسیحیان است.»
این گزارش سری سفیر انگلیس، بخوبی نشان میدهد که علیرغم کثرت عددی مسلمانان از سی سال قبل، استعمارهمواره کوشیده است که تفوق عملی و همه جانبه مسیحیان را در لبنان همچنان حفظ کند و مسلمانان را از حقوقطبیعی خود محروم سازد.
... اما گفتنی است که این «تفوق» فقط در قبال مسلمانان است، و گرنه لبنان مسیحی هم باید در برابر اسرائیلغاصب، ضعیف و ناتوان باشد تا نه تنها مزاحمت احتمالی از سوی آن متوجه این پایگاه نظامی امپریالیستها نشود،بلکه اگر روزی لازم شد که اسرائیل جنوب آنرا اشغال کند و حتی تا قلب بیروت به پیشروی بپردازد، ارتش مسیحیلبنان نتواند مقاومتی از خود نشان دهد و سپس رئیس جمهوری تحمیلی هم قرار داد صلح با اسرائیل را امضاء کند.
اسناد سری انگلیس باز نشان میدهد که کامیل شمعون «عامل انگلیس» درخواست اسلحه و وابستگی نظامی بهاردوگاه غرب را مطرح میکند، ولی پاسخ بریتانیای کبیر! منفی است. خلاصه داستان در اسناد سری چنین آمده است:
« ژنرال روبرتسون» وارد بیروت شد و با مقامات لبنانی ملاقات و مذاکره نمود. پس از این ملاقتها شمعون به سفیرانگلیس اطلاع داد که «آماده است لبنان را از لحاظ نظامی وابسته به سازمان نظامی انگلیس بنماید» ولی پاسخ تلگرافی وزارتخارجه، منافع اسرائیل را مقدم میشمارد:
« بیروت: سفارت بریتانیای کبیر. در پاسخ تلگراف شماره ۷۱۴ و ۷۱۵ مورخ نوامبر ۵۲ در مورد نتایج سفر ژنرال روبرتسون، به اطلاع میرسد:
۱) ما از آمادگی لبنان برای همکاری با غرب، متشکریم!
۲) در این زمینه مایل هستیم که لبنان با دولتهای غربی دیگر، از جمله فرانسه هم در ارتباط باشد!
۳) ما نمیتوانیم به لبنان اسلحه مجانی یا ارزان تحویل دهیم، زیرا که موجب توقع بیشتر دولتهای عربی دیگرمیشود!
۴) ما اگر هم بتوانیم به لبنان اسلحه بدهیم، منافع اصولی ما آنرا تایید نمیکند .
۵) ما با اینکه خواهان موفقیت طرح خود در دفاع از خاورمیانه هستیم، ولی این امر ارتباط مستقیم با روابط آیندهاعراب و اسرائیل دارد. ما نمیخواهیم به عربها رشوه دهیم تا فردا صلحی را که مورد نظر خودشان است به اسرائیلدیکته کنند!
این تلگراف سری و فقط جهت اطلاع رئیس جمهوری لبنان است»!
بنابراین، این تنها اسرائیل است که مورد عنایت و توجه محافل امپریالیستی است و منافع آن مقدم بر منافع همهاعراب، اعم از مسلمان و مسیحی!... و اگر انگلیس بتواند هم، به اعراب اسلحه نمیدهد، نه مجانی و نه ارزان! زیرا کهفروختن اسلحه، در آن شرایط به اعراب نوعی رشوه تلقی میشود!! و در آینده ممکن است صلحی را بر اسرائیلتحمیل کنند!!! ولی اگر این اسلحه در قبال «نفت ارزان» درخواست شود، به «نوکران ویژه» تحویل داده میشود، و آنهمبشرط آنکه برضد اسرائیل بکار نرود! و صد البته اگر برای قتل عام مسلمانان لبنان و فلسطین، اسلحه لازم شد نه تنهادر اختیار اسرائیل قرار میگیرد، بلکه بطور مجانی و کاملا رایگان، در اختیار اعراب و فالانژهای همکار صهیونیسم همقرار میگیرد تا یکجا ۷۰ هزار نفر را در تجاوز علنی خود در لبنان قتل عام کنند!
البته رفتار امپریالیسم غرب و سوسیال امپریالیسم شرق، در رابطه با مسلح ساختن بعث عراق، بر ضد جمهوریاسلامی ایران و همکاری مشترک ابر قدرتها!، در جنگی تحمیلی، بر ضد نظام اسلامی، مسئلهای نیست که نیاز بهانتظار! و کشف اسناد وزارتخارجه انگلیس یا آمریکا داشته باشد...
ظاهراً موشکهای شوروی، بمبهای شیمیایی آلمان، هواپیماهای مجهز آمریکا، فرانسه، انگلیس و... بعنوان اسناد زنده،همه ما را از مطالعه اسناد مکتوب!، بی نیاز میسازد.
▪ مفتی فلسطین یک توطئه گر؟
۳) بدنبال توطئه مشترک امپریالیسم باضافه صهیونیسم و تسلط یهودیان صادر شده از آمریکا و اروپا بویژه - روسیه شوروی - به فلسطین، و کمک همه جانبه امپریالیستهای غربی و شرقی برای تثبیت موقعیت آنها در فلیسطین اشغالیسرانجام در سال ۱۹۴۸ قسمت غربی شهر «بیت المقدس» بدست صهیونیستها افتاد و در سال ۱۹۵۳، اسرائیل وزارتامور خارجه خود را به قدس منتقل ساخت. این امر، بظاهر موجب واکنش حکومتهای عربی و از جمله «اردن» گردید،ولی توطئه و همکاری ارتجاع عرب با امپریالیسم و صهیونیسم، عمیقتر از آن بود که گوشهای از سند رسوایی آن زودتراز سی سال، منتشر گردد.
اسناد سری وزارت خارجه انگلیس نشان میدهد که «ارچی روس» از لندن به «جفری ورلونگ» سفیر انگلیس در«عمان» مینویسد: «نامه شما و یادداشت ژنرال کلوب - گلوب پاشا- در مورد نگرانی از بین المللی شدن قدس واحتمال عکس العمل اعراب، دریافت شد. این نگرانی بدلایلی موردی ندارد... از نقطه نظر ما اداره بین المللی اماکنمقدسه در بیت المقدس، یک عامل تعیین کننده در جنگ را مرتفع خواهد ساخت و مشکل آینده ما در انتقال وزارتخارجه اسراییل به قدس را هم بر طرف خواهد نمود»؟!
پس توطئه بین المللی کردن قدس هم سابقهای به قدمت توطئه تسلط صهیونیسم بر فلسطین دارد و مورد حمایتبریتانیا نیز هست. ودلیلی هم بر نگرانی از عکس العمل اعراب! وجود ندارد، زیرا که وزارت خارجه انگلیس خودرهبران اعراب را بهتر از جناب سفیر میشناسد و اصولا طبیعی است که وقتی ارتجاع عرب در لجن زار خیانت غوطهور شود و همه چیز خود را در اختیار غرب بگذارد، دیگر نه تنها ترس و نگرانی موردی نخواهد داشت، بلکه اداره بینالمللی قدس هم بسیاری از مشکلات و خطرات را بر طرف خواهد ساخت!
ولی بنظر من آقای «ارچی روس» از میزان خیانت ارتجاع عرب آگاهی کامل نداشت و نمیدانست که سی سال بعد،همزامان با انتشار اسناد سری او، نه تنها در پناه خیانت اعراب قسمت دیگر قدس هم به اسرائیل ملحق خواهد شد،بلکه اسرائیل بطور رسمی قدس را پایتخت خود خواهد نامید و مزدوری بنام «سادات» در همین شهر مقدس باتروریستی بنام «بگین» قرار داد صلح و آشتی و همکاری خواهد بست و دیگر اعراب هم در کنفرانس فاس بآن خواهندپیوست تا انتقال سفارتهای شرق و غرب به بیت المقدس آسانتر شود و «مشکل» در پایان بر طرف گردد!.
اسناد دیگر وزارت امور خارجه انگلیس نشان میدهد که «شقیری» قبل از «یاسرعرفات» به فکر مذاکره با اسرائیل بودهتا راه صلح را بیابند و حتی شقیری بین المللی شدن قدس را هم میپذیرد؟... ولی چون هم اکنون شقیریهای بدتری در سطح به اصطلاح رهبری فلسطینیها وجود دارند، دیگر لزومی ندارد که ما مذاکرات شقیری با سفیر انگلیس را دراینجا مطرح کنیم! بامید آنکه خود فلسطینیها در تحلیل تاریخ خیانت رهبران خود، باین اسناد هم مراجعه کنند.
اسناد وزارت خارجه انگلیس در رابطه با فلسطین باز نشان میدهد که «چرچیل» نخست وزیر وقت انگلیس،همکاری کامل با صهیونیسم داشت و لذا به مردم فلسطین بشدت کینه میورزید و حتی خواهان پایان دادن به حرکتیبنام «مقاومت فلسطین» بود. و از همین جا است که بریتانیا حاضر نیست که وجود «حاج امین الحسینی» مفتی، قدس رادر منطقه تحمل کند و خواستار تبعید او میگردد.
گزارش سری شماره ۱۰۰۳۳/۵/۵۳ از سفیر انگلیس در اردن چگونگی امر را نشان میدهد: «با توجه به نامه شماره۱۰۱۲ مورخ ۲ دسامبر درباره مفتی سابق قدس، یادآور میشویم که نخست وزیر اردن به من اطلاعات داد که او درملاقات اخیرش با ادیب شیشکلی در دمشق، با او درباره این توطئه گر که اکنون در دمشق بسر میبرد، گفتگو کرده وبطور صریح از او خواسته است که مفتی از سوریه بیرون رانده شود، چون اقامت او در این نزدیکی، خطری برایشاهنشاهی اردن تلقی میشود و احساسات مردم را بر ضد انگلیسیهای مقیم کرانه غربی اردن، تحریک میکند ودولت اردن نمیتواند آنرا تحمیل کند. نخست وزیر اردن مدعی شد که شیشکلی با او ابراز همدردی کرده است».
ملاحظه میکنید که مفتی فلسطین از دیدگاه سفیر انگلیس «یک توطئه گر» است و وجود او در منطقه هم، از دیدگاهشاهنشاهی اردن، خطری برای علیحضرت و انگلیسیهای مقیم کرانه غربی است؟... آیا بنظر شما رابطه ارگانیک وتنگاتنگ بین دو موضوع وجود ندارد؟ متأسفانه کلیه گزارشهای مربوط به مفتی فلسطین - مرحوم حاج امین الحسینی- در ضمن اسناد سری سال ۱۹۵۳ در اختیار مراجعین قرار داده نشده و بررسی « نامههای پیوستی» در پروندههایموجود نشان میدهد که «اصل گزارش سری» موجود نیست. در نامه پیوستی سفیر انگلیس در بیروت به « انتونی ایدن » چنین میخوانیم:
« عطف به گزارش سری شماره ۱۷۸۱۸ مورخ ۱۶ دسامبر ۵۳ به مستر والا، در مورد مفتی سابق قدس، به اطلاعمیرسد که من امروز اعتراض شفاهی شدید خود را به وزیر امور خارجه لبنان و سپس به شخص نخست وزیر، ابلاغکردم، من نسبت به آنچه که در روزنامه «النضال» مورخ ۲۲ دسامبر از قول مفتی سابق قدس حاج امین الحسینی نقلشده، بشدت اعتراض کردم. مفتی سابق گفته است: «جنگ سال ۱۹۴۸ پایان دردناکی داشت و آنهائیکه نقشه آنراکشیدند و فرماندهی و تبلیغات آنرا هم بعهده گرفتند، انگلیسیها بودند». من خواستار تعقیب رسمی روزنامه شدم ودر ضمن از نخست وزیر بطور مؤکد خواستم که اگر مفتی بخواهد در اینجا بماند و یا مجدداً برگردد، باید از هر گونهفعالیت سیاسی ممنوع شود. نخست وزیر به من گفت که در مورد نظارت روزنامه النضال، دستور لازم را به وزیراطلاعات خواهد داد. و در مورد مفتی سابق قدس هم گفت باید به شما بگویم ما از اقامت طولانی او در اینجاخوشحال نخواهیم بود و اگر حکومت ما ادامه یابد، من بشما اطمینان میدهم که مفتی تحت نظر خواهد ماند»...!
آری مفتی قدس چون همکار کاشانی و مخالف با سلطه امپریالیسم و صهیونیسم بر فلسطین است، وجود او، همبرای شاهنشاهی اردن خطرناک میشود و هم برای انگلیس و اگر در منطقه بماند، باید از فعالیت سیاسی ممنوع شودتا « رجال سیاسی» مانند شاه حسین اردن به حل و فصل امور بپردازند و قسمت دیگر قدس را هم تحویل اسرائیلبدهند.
و جالبست که نخست وزیر لبنان، مانند دیگر نوکران وابسته، باطلاع میرساند که «اگر اجازه دهند که او چند صباح دیگری بر سر کار باشد»، طبعاً مفتی قدس تحت نظر خواهد ماند. و این نوع وابستگی و مزدوری، تنها عامل بقایمزدورانی از قماش جناب نخست وزیر است... و البته بر بریتانیا بود که سلامتی و حکومت چنین نوکرانی را تضمینکند، همانطور که بقای شاه حسین را تضمین کرده بود! ولی با پیدایش نسل انقلابی مسلمان، آیا بریتانیای کبیر سابق وفرانسه مهد آزادی! و دیگر ابر قدرتهای پوشالی که با یک اقدام «استشهادی» یک جوان مسلمان، کل تشکیلات آنها باصدها مزدور جنگی، به هوا میپرد! هنوز میخواهند با مردم ما، با لحن دوران بردهداری قرون وسطی سخن بگویند؟!
بنظر ما، این احمقانهترین روش سیاسی است که غرب امروز آنرا دنبال میکند... و بی تردید مسئولیت پی آمدهایآنرا هم، در کوتاه مدت و دراز مدت، بعهده خواهد داشت!...
▪ اخوان المسلمین مصر؟
۴) هشدار به موقع سفیر انگلیس در مورد اخوان المسلمین مصر و اقدام شاه فاروق:
در خاتمه این بحث کوتاه بی مناسب نیست که اشارهای هم به حوادث مصر سی سال قبل بنمائیم:
«چایمان اندروس» سفیر انگلیس در بیروت، در یک گفتگوی محرمانه با دیپلماتهای انگلیسی، در «مرکز بررسی مسائلخاورمیانه» درباره اوضاع مصر میگوید:
«نقراشی پاشا در یک جلسه سری پارلمان مصر گفت که بریتانیا مایل بود «مصر درسی به یهودیان بدهد» ولی وقتیشکست پیش آمد، روشن گردید که هدف بریتانیا آن بود که مصر در دام افتد، چرا که اصولا ارتش مصر آمادگی جنگینداشت و اسلحه کافی هم در اختیارش نبود در حالیکه یهودیان از همه جا اسلحه دریافت میداشتند و از طرف دیگر«گلوب پاشا» به نیروهای تحت فرمان خود، درست بهنگامی که تل ابیب در محاصره بود دستور عقب نشینی داد و درنتیجه نیروها آسیبپذیر شده و ضربه خوردند و شکست آغاز شد».
سفیر انگلیس پس از نقل مطالب فوق از «نقراشی پاشا» مدعی میشود که: این اتهامات کلاً بیاساس است زیرا کهاین مرحله از تاریخ مصر، مصادف با پیدایش نهضت اخوان المسلمین در مصر بود که دشمنی آنها با غرب آشکار بود.علیرغم هشدارهای ما، دولت مصر در مقابله با اخوان المسلمین کوتاهی کرد، تا آنکه سرانجام نقراشی پاشا بدستورملک فاروق جلو فعالیت آنها را گرفته و سپس دولت ابراهیم عبدالهادی پاشا با اعلام وضعیت فوق العاده با قاطعیت،با مسئله برخورد نمود و بر اوضاع مسلط شد و در این میان حسن البنا هم جان خود را از دست داد...»!
ملاحظه میکنید که جناب سفیر، چقدر در گفتار محرمانه، بسادگی مسأله را مطرح میسازد؟... پس انگلیس در واردکردن مصر بدون سلاح لازم به جنگ نابرابر، خیانت نکرده، بلکه این دولت مصر است که علیرغم هشدارهای بریتانیا،با آزاد گذاشتن فعالیت اخوان المسلمین که در جنگ با یهود نقش عمدهای را بعهده داشتند، خود را دچار ناراحتیکرده است .
و میدانیم که در بحرانیترین شرایط جنگ با یهود ده هزار داوطلب رزمنده وابسته به اخوان المسلمین که در میدانجنگ بودند، به دستور فاروق خلع سلاح شده و به قاهره برگردانده شدند و سپس بدستور شاه فاروق «عبدالهادیپاشا» سازمان اخوان المسلمین را منحله اعلام نمود و «حسن البنا هم در این میان جان خود را از دست داد» و بازمیدانیم که حسن البنا، در روز روشن، ظاهراً بدستور فاروق و در باطن بدستور اربابان، توسط یک افسر پلیس مخفیترور شد و پرونده این جنایت هنوز در دادگاه مصر، خاک میخورد... زیرا آنها که پس از شاه فاروق روی کار آمدند،نسبت به اخوان المسلمین، بدتر از آن کردند که شاه فاروق کرد، ولی این بار بنام انقلاب ملی - عربی- سوسیالیستی!!،تا کسی نتواند اعتراض کند...
و جالبتر آنکه، پس از پیروزی افسران آزاد در کودتای خود بر ضد رژیم فاروق، که با همکاری همه جانبه اخوانالمسلمین صورت گرفت، رهبران افسران آزاد - نجیب و ناصر - بر سر قبر حسن البناء حضور یافته و سوگند یاد کردندکه انتقام خون وی را بگیرند. و البته باقی داستان را خود میدانید.
اینها نمونههایی از محتویات اسناد سری وزارت امور خارجه انگلیس است... به امید آنکه اهل تحقیق و علاقمندانبتاریخ سیاسی معاصر، برای کشف همه حقایق، همه این اسناد را ترجمه و منتشر سازند.
مرداد ۱۳۶۲ - رم؛ ایتالیا
سید هادی خسروشاهی
نعمت الله موسوی
http://khosroshahi.net/article/detail_art.php?artid=۲۶&flag=۱&merg=۱ : منبع
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست