جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

گسترش فارسی در پاكستان


گسترش فارسی در پاكستان

اگرچه ایران و پاكستان در طول تاریخ و حتی پیش از تاریخ همواره ارتباطهای قومی و نژادی و ملی و زبانی داشته اند اما آنچه كه در این مقاله مورد نظر ماست روابط و گسترش زبان و ادبیات فارسی در پاكستان و تأثیر و نفوذ آن در زبانهای پاكستان می باشد

اگرچه ایران و پاكستان در طول تاریخ و حتی پیش از تاریخ همواره ارتباطهای قومی و نژادی و ملی و زبانی داشته اند اما آنچه كه در این مقاله مورد نظر ماست روابط و گسترش زبان و ادبیات فارسی در پاكستان و تأثیر و نفوذ آن در زبانهای پاكستان می باشد.

مسلم است كه اگر دو سرزمین روابط سیاسی بسیار نزدیك نداشته باشند از نظر روابط فرهنگی و زبانی نیز نمی توانند به همدیگر تأثیر زیادی داشته باشند پس لازم است در این مقاله پیش از همه به طور خلاصه روابط سیاسی دو كشور را بررسی كرد و آنگاه به روابط فرهنگی پرداخت. در سال ۹۲- ۹۳ هجری بود كه محمدبن قاسم یكی از سپه سالاران اموی از راه دریا به دبیل(كراچی كنونی) یورش برد و بتدریج همه استان سند را گشوده نخستین حكومت اسلامی را در آن كشور بنا نهاد اما به عللی پس از این پیروزیها به پایتخت، دمشق برگشت و زندگی را بدرود گفت. گفته اند كه بیشتر لشكریان وی از بصره و شیراز گردآوری شده بودند و اكثر فارسی زبانان بودند. (۱)

پس از وی فرمانداران زیادی در زمان حكومت امویان و عباسیان به آن منطقه فرستاده می شدند ولی حكومت آنان از سرزمینی كه محمد بن قاسم فتح كرده بود. توسعه نیافت. پایتخت آن حكومت شهر جدیدالاحداثی به نام منصوره بود. بعد از چند سال حكومت اعراب تا ملتان گسترش یافت كه سر یعنی مرز سند و پنجاب را تشكیل می داد و برای همین زبان ملتان و سند را سرائیكی(زبان مرزی) می گویند.

پس از فتح سند مهاجرت اعراب و ایرانیان بطور گسترده و وسیع به آن منطقه آغاز شد. زیرا آن منطقه بتازگی اسلام آورده و حكومت اسلامی در آن دایر شده بود بنابراین نیازهای مبرم علمی و تبلیغی و فرهنگی و سیاسی داشت لذا از سوی مراكز خلافت، فرمانداران، سپه سالاران، ارتشیان و عمال دولت همچنین مبلغان اسلام به آنجا فرستاده می شدند ولی بدون شك ایرانیان و فارسی زبانان در میان آنها اكثریت داشتند(۲)

با با پایان رسیدن حكومت امویان، خلافت عباسیان آغاز گردید. بنیانگذاران این خلافت ابوالعباس عبدالله السفاح (۱۳۲ تا ۱۳۶ هـ) بود كه با كمك ابو مسلم خراسانی به مقام خلافت رسید. ابو مسلم خراسانی یكی از سرداران معروف بود كه در خراسان حكومت داشت او فرمانداران و والیان سند را تعیین می كرد و نخست مفلس العبدی و سپس موسی ابن كعب التمیمی را به حكومت سند منصوب كرد. (۳) و همچنین در زمان خلافت عباسیان از سوی دربار خلافت، حاكمان و والیان برای آن منطقه فرستاده می شدند و ایتگونه اعزام استانداران تا آخر زمان خلیفه مأمون ادامه داشت. یكبار فضل بن ماهان نیز به آنجا مسافرت كرده و سندان را فتح كرد و مسجدی آنجا ساخت. (۴)

منطقه سند و باطیه و پنجاب مدتی در زیر حكومت سامانیان نیز بود و سپس این نواحی از طرف خلیفه عباسی المعتضد بالله به یعقوب لیث و عمرولیث صفاری واگذار شد.

بدون شك زمان حكومت ساسانیان و صفاریان بسیاری از فارسی زبانان به آن منطقه رفته، اقامت گزیده اند.

خلفای عباسی كه سرزمین وسیع اسلامی را نمی توانستند مستقیماً اداره كنند ظاهراً سیاستی را در پیش گرفتند كه در هر منطقه یا كشوری كه كسی قدرت پیداكرده و حكومتهای محلی دیگر را شكست داده، خود را پادشاه اعلام می كرد، حكومت آن دیار و اطراف و جوانب را به او واگذار می كردند و بعنوان تأیید و تصدیق و پشتیبانی برای او خلعت و پرچم و سند تفویض امارت از مركز خلافت فرستاده می شد. بنابراین در سال ۲۸۵ هجری حكومت سند علاوه بر ایالتهای ایرانی به یعقوب لیث صفاری داده شد.(۵)

تقریباً در ۳۲۰ هجری /۱۹۳ میلادی تا ۴۰۱ هجری = ۱۰۱۰ میلادی، اسماعیلیان كه آنها ر اقرامطه می گفتند در ملتان و باطیه و اطراف آن حكومت داشتند. این افراد چنانكه نوشته اند از قبایل اعراب بلكه از افغانان سوری بودند كه به مذهب اسماعیلی درآمده بودند و به ملتان مهاجرت كرده به قدرت رسیده بودند و بزرگ این خاندان جلم بن شیبان بود در زمان سلطان محمود غزنوی ابوالفتح داودبن نصر یا نصیر بن شیخ حمید سوری حكومت می كرد كه از دست سلطان محمود شكست خورده نخست به كشمیر گریخت و سپس مجبوراً به اطاعت سلطان درآمد ولی بالاخره در ۴۰۱ اسیر و به كابل برده شد و در همانجا درگذشت (۶)

حكومت غزنویان از یورشهای سلطان محمود غزنوی در پاكستان آغاز گردید. او حملات خود را از سال ۳۹۲ هجری شروع كرده و ۱۷ یا ۱۹ بار سرزمین پاكستان و هند را مورد تاخت و تاراج قرار داده تبلیغ و بنیان حكومت وسیع اسلامی را پی ریزی كرد. اگرچه سلطان محمود نتوانست بطور دایم در پاكستان مستقر شود بلكه هر سال برای پیشبرد اهداف خود از غزنین به آنجا حمله می كرد اما در زمان او شهر لاهور به عنوان پایگاه نظامی بزرگ و دایم و سپس به عنوان پایتخت دوم برگزیده شده بود لذا مردم خراسان و ایران و ماوراءالنهر و كشورهای دیگر به آنجا روی آورده و رحل اقامت می افكندند كه بعداً تا ۱۵۰ سال حكومت غزنویان به آبادی آن شهر افزوده می شد.

ورود زبان فارسی در پاكستان و پیدایش شاعران و نویسندگان فارسی زبان مسلم است هنگامیكه پاكستان از سوی سلطان محمود غزنوی فتح گردید و شهر لاهور بصورت مركز پایتخت دوم آن سلسله درآمد و نیروهای آنان به طور دایم در آنجا استقرار یافتند و فرمانداران و استانداران از دربار غزنین منصوب و اعزام می شدند راهی برای مهاجرت و رفت و آمد خراسانیان و ایرانیان و به طور كلی فارسی زبانان باز شد و آزادانه مسافرت می كردند. شاید هر سال صدها هزار نفر برای كسب و كار و بازدید و بخت آزمایی به آن سرزمین می رفتند و چون جذابیت های متنوع می یافتند، زیرا ثروت و نعمت و سرسبزی و فراوانی و خوشحالی و آسایش در آن سرزمین زیاد بود، اكثر مهاجران به كشورهای خود بر نمی گشتند؛ مخصوصاً كسانیكه در آنجا كسب و كاری پیدا می كردند و به علاوه به عنوان فارسی زبان و فاتح بودن غرور و افتخار و برتری نسبت به افراد محلی داشتند. و اما گفته می شود چون زبان دری زبان فاتحین بود بنابراین در اردوگاه و پایگاههای نظامی همین زبان به كار می رفت و طولی نكشید كه زبان دری به صورت یك زبان رسمی و فرهنگی درآمد.

كسانیكه پس از فتح لاهور توسط غزنویان به پاكستان رفته در آنجا بطور موقت یا دایم سكنی گزیدند طبعاً افرادی از طبقات مختلف بودند. چنانكه گفته اند در میان آنان شاعر و ادیب و صنعتكار و منجم و طبیب و هنرمند و كاسب و تاجر و سیاح و پیشه ور و سپاهی و سیاستمدار و افرادی از هر طبقه اجتماعی دیده می شدند كه با اختلاط و آمیزش با مردم محلی پنجاب، جامعه جدید را بوجود آوردند كه آن جامعه و حكومت اسلامی بود و زبان فارسی یا دری به عنوان زبان زبان رسمی و نظامی و درباری قرار گرفت. طبعاً كسانیكه با دربار و حكومت می خواستند ارتباط داشته باشند این زبان را فرا می گرفتند. از سوی دیگر پادشاهان و دولتمردان نیز نیاز به شاعران و ادیبان داشتند كه در مدح و ستایش آنان بنویسند. دربار لاهور از دربار غزنی جداگانه بود كه نایب السلطنه ها یا فرماندهان در آنجا زندگی می كردند و نام بسیاری از این نایب السلطنه ها در تاریخ مانده است:

۱- ساروغ ۲- یكی از امیران ۳- عبدالله قراتگین ۴- ابوالفتح دامغانی ۵- ابوالفرج كرمانی ۶- اریاق ۷- احمد ینالتگین ۸- مجدود و ایاز ۹- ابوالقاسم محمود ۱۰- علی بن ربیع از سوی دیگر از سلطان یمین الدوله سلطان محمود گرفته تا علاءالدوله مسعود سوم(۵۰۸۰۴۹۲ هـ)، یازده پادشاه اول این سلسله كه دو پایتخت غزنی و لاهور را با هم داشتند، اكثر اوقات در لاهور به سر می بردند و شوكت و جلال دربارهای آنان در اشعار شاعران توصیف گردیده است و همچنین آخرین سه پادشاه غزنوی فقط به عنوان پادشاه لاهور یا پاكستان حكومت داشتند زیرا متصرفات آنان در غزنی و كابل و اطراف آن بدست سلجوقیان افتاده بودند آنان را باید پادشاه پاكستان دانست و نه خراسان.

در دربار این یازده پادشاه كه در سده پنجم هجری قمری می زیستند، شاعران زیادی قصیده سرایی می كردند و علاوه بر شاعرانی كه در دربار سلطان محمود و مسعود و محمد در غزنی بودند، در دربار لاهور نیز شاعرانی قوی و نیرومند پیدا شدند و شهر لاهور، مركز زبان و ادب فارسی و تصوف و عرفان اسلامی شناخته شد.

معمولاً شاعرانی كه با دربارها وابسته بودند، نامهایشان در كتب تاریخی و ادب ثبت شد و شاعرانی كه بدون سرپرستی دربار به سخنوری اشتغال داشتند كمتر كسی با نامهای آنان آشنایی دارد و اكثراً همچون نام آنان اشعارشان نیز از میان رفته اند.

به همین علت از شاعرانی كه در سده پنجم هجری(زیرا در سده چهارم هجری قمری هنوز زبان فارسی به طور گسترده به پاكستان سرایت نكرده بود و شاعران و نویسندگانی فارسی زبان دیده نمی شوند) بوجود آمده بودند نام عده بسیار كمی بما رسیده است كه از میان آن ها: ابو عبدالله روزبه نكتی لاهوری، ابوالفرج رونی، مسعود سعد سلمان را می توان نام برد.

از میان صوفیان و عارفان و مبلغان اسلام: شیخ صفی الدین كازرونی(م۳۹۸ هـ = ۱۰۰۷ م) شیخ اسماعیل لاهوری (بخاری)، سید علی بن عثمان هجویری لاهوری(معروف به داتا گنج بخش)(م۴۶۵ هـ) و شاه یوسف گردیزی ملقانی م ۵۴۷ هـ را نام برد.

علاوه بر آنها علامه ابوریحان بیرونی(كه در غالب غزوات سلطان محمود غزنوی به هندوستان در ملازمت او بود و با دانشمندان و حكیمان هند مخالفت كرد و آثار زیادی به عربی و كمی بفارسی هم نوشت) در ملتان زندگی می كرد و بنابراین می توان نام او را در تاریخ فارسی پاكستان آورد.

اما كسانیكه در شعر و سخن و تصوف و عرفان پیشرو همه در سرزمین پاكستان بودند و باعث بوجود آمدن ادبیات فارسی در آنجا شدند مختصری پیرامون آنها آورده می شود.

شیخ صفی الدین كازرونی(متوفی ۳۹۸ هـ ۱۰۰۷)

منطقه ای در سرزمین پاكستان به نام اوچ در نزدیكی ملتان از لحاظ پذیرش صوفیان عظام و عارفان كرام بسیار معروف است و این شهر به خاطر سر راه بودن افغانستان و ایران و پاكستان و هند به صورت مركز تصوف و عرفان درآمده بود و هر صوفی و عارفی كه از سمت غرب یعنی افغانستان و ایران وارد می شد او را به سوی خود جلب

می نمود بنابراین صدها صوفی و عارف بزرگ كه بعضی از آن ها مؤسس سلسله ها نیز شده اند. از این شهر برخاسته در سراسر شبه قاره پراكنده گشته اند. (۷)

شیخ صفی الدین كازرونی نیز از راه افغانستان و سند به اوچ رفت و خواهرزاده ابواسحاق كازرونی، عارف معروف بود و در ۹۶۲ م (۳۵۲هـ) متولد شد. در هفده سالگی به دستور پیر و مرشد و دایی خویش به سند و اوچ رسیده كار تبلیغ دین و عرفان را شروع نمود. شیخ صفی الدین كازرونی را نخستین عارف و صوفی می شمارند كه به خاك پاكستان پا نهاد و همانجا بسال ۱۰۰۷م (۳۹۸ هـ) درگذشت مقبره وی هنوز در اوچ پابرجاست. معجزات و كرامات زیادی به او نسبت می دهند. (۸)

شیخ اسماعیل بخاری لاهوری

در زمانی كه او به شهر لاهور وارد شد، هنوز پادشاهی هندو در آنجا حكومت داشت و شاید او باجگذار سلطان محمود غزنوی بوده باشد زیرا هیچ نائب السلطنه ای در لاهور منصوب نشده بود. شیخ سید اسماعیل بخاری نخستین كسی است كه در لاهور (بسال ۲۰۰۵=۳۹۶) وعظ كرده و صدها نفر را با اسلام آشنا ساخت. در تذكره علمای هند آمده كه از عظمای محدثین و مفسرین بود. اول كسی كه علم تفسیر و حدیث به لاهور آورده هزارها مردم در مجلس وعظ وی مشرف به اسلام شدند. او در چهارصد و هشت هجری(۴۴۸ هـ) در لاهور درگذشت. (۹)

شاه یوسف گردیزی

شاه یوسف گردیزی بسال ۴۶۲ هـ در گردیز افغانستان متولد شد و در سال ۵۴۷ هـ در ملتان وفات یافت او به عهد زیاد حكومت بهرام شاه غزنوی به ملتان رفته بود. مزارش در شهر ملتان(پنجاب) زیارتگاه بزرگ است.

شیخ علی بن عثمان هجویری لاهوری معروف به " داتا گنج بخش"

كسی كه در لاهور (پنجاب) بلكه در همه شبه قاره پاكستان و هند از بالاترین شهرت و احترام برخوردار شد علی بن عثمان هجویری لاهوری است كه تقریباً در سال ۱۰۰۹م =(۴۰۰هجری قمری) در غزنین متولد شد و پس از مسافرت به كشورهای مختلف اسلامی و كسب فیض از بزرگان دین و تصوف و عرفان در سایر بلاد همراه با دو تن از رفقای خود به نامهای شیخ احمد حماد سرخسی و ابو سعید هجویری وارد لاهور شد. او در زمان سلطان مودودبن مسعود غزنوی وارد این شهر شد و حكمران محلی رای راجوز را مسلمان كرد. داتا گنج بخش در سال (۴۶۵ هـ / ۱۰۷۲ م) در همان شهر به آخرت شتافت مزار وی مرجع خلایق است.

داتا گنج بخش نخستین صوفی و عارفی در پاكستان است كه كتابهای زیادی را تألیف كرده است مانند كشف المحجوب، كشف الاسرار، منهاج الدین، البیان الاهل العیان و غیره، او شعر نیز می سروده است و علی تخلص می كرد.

اشتیاقت روز و شب دارم دلا

عشق تو دارم نهان و بــرمـلا

جان بخواهم داد اندر كوی تو

گــر مــرا آزار آیــــد یــا بــلا

سوز تو دارم میان جان و دل

می دهم از عشق تو هر سو صلا

دلبرا از تو همی خواهم لقا

آن تو «آری» و مكن هرگز تو «لا»

كشف المحجوب نخستین كتاب تصوف به زبان فارسی است كه به تقاضای دوستش ابوسعید هجویری نوشته شده است. غیر از كتابهای كشف المحجوب و كشف الاسرار كه بزیور طبع آراسته شده اند بقیه كتابهای دیگر او نایاب هستند.

بدون شك در همین زمان به علت مهاجرت فارسی زبانان، بسیاری از صوفیان و عارفان دیگر نیز به همان سرزمین رفته اند و چون نمی خواستند میان مردم شهرت كسب كنند بلكه به اصول تصوف گوشه گیری را ترجیح دادند و نامهای آنان در كتب نیامده و

نوشته ای بجا نگذاشته اند، اكنون از احوال آنها بی خبر هستیم مانند: نثار شاه متوفی ۴۳۲ (ترچناپلی) حسام الدین لاهوری، حسین زنجانی متوفی ۴۳۱ ، ابوسعید هجویری و شیخ احمد حماد سرخسی و دیگران.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.