جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

روابط عام اجتماعی


روابط عام اجتماعی

روابط انسان با دیگران محدود به روابط خانوادگی, خویشاوندی, آموزشی, همسایگی و مانند آنها نیست انسان با دیگران روابطی دارد که در قالب هیچ یک این عناوین جای ندارد یعنی وابسته به نهادها و نقش های اجتماعی نیست

روابط انسان با دیگران محدود به روابط خانوادگی، خویشاوندی، آموزشی، همسایگی و مانند آنها نیست. انسان با دیگران روابطی دارد که در قالب هیچ یک این عناوین جای ندارد؛ یعنی وابسته به نهادها و نقش‏های اجتماعی نیست. در عین حال اصلاح این روابط انسان را در حرکت به سوی مقصد یاری می‏دهد و فضای جامعه را برای تکامل اعضای آن مناسب می‏سازد. از جمله این رابطه‏ها، رابطه همسایگی است.

● همسایگان

روابط اعضای خانواده و مدرسه وابسته به نقش‏های آنهاست. پدر، مادر، فرزند، معلم و متعلم هر یک نقش ویژه‏ای دارند و هر نقش تکالیف شرعی و اخلاقی خاصی را اقتضا می‏کند. اعضای خانواده و مدرسه نزدیکی عاطفی زیادی دارند.

خارج از محیط خانواده و مدرسه روابط عاطفی رقیق‏تر می‏شود و معمولا تنظیم روابط به عهده حقوق و قانون گذاشته می‏شود. حرکت در چارچوب قوانین، اگر چه نظم اجتماعی را پدید می‏آورد ولی نظم حاصل از آن، کمال مطلوب نیست. نظم مطلوب نظمی است که اهدافی بالاتر را نیز تأمین کند. در مقررات اخلاقی اسلام دستوراتی وجود دارد که روابط عاطفی را از محدوده خانه و مدرسه به گستره اجتماع توسعه می‏دهد. باگسترش روابط عاطفی نظم اجتماعی در سطحی مطلوب‏تر برقرار می‏شود و امکان رشد معنوی اعضای جامعه بیشتر فراهم می‏شود.

یکی از عناوینی که به توسعه مناسبات عاطفی کمک می‏کند، همسایگی است. اعضای یک محله در اثر برخوردهای روزانه وداشتن منافع مشترک، ناگزیر روابطی برقرار می‏کنند و تنظیم این روابط نیازمند ضابطه است. ضوابط قانونی برای حفظ حقوق همسایگان مقرر شده است. حفظ حقوق، نظم را در محله برقرار می‏کند و امنیت لازم برای زندگی را پدید می‏آورد. ولی نظم و امنیت مطلوب‏تری نیز قابل تحصیل است، مشروط بر آن که حقوق را به حقوق قانونی محدود نسازیم و برای همسایگان حقوق اخلاقی نیز قائل شویم.

روایات زیادی درباره نیکی به همسایگان و رعایت حقوق آنان وارد شده است.

از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است:

حرمة الجار علی الجار کحرمة امه؛ (۲۸۹)

احترام همسایه بر همسایه همچون احترام مادر واجب است.

امام صادق(ع) فرمودند:

اعلموا انه لیس منا من لم یحسن مجاورة من جاوره؛ (۲۹۰)

بدانید کسی که با همسایه خود به نیکی رفتار نمی‏کند از ما نیست.

اهمیت نیکی به همسایگان به قدری است که ایمان مؤمنان بدان وابسته است.

پیامبر اکرم(ص) می‏فرمایند:

احسن مجاورة من جاورک، تکن مؤمنا؛ (۲۹۱)

با همسایه خود به نیکی رفتار کن تا مؤمن باشی.

و نیز فرموده‏اند:

من کان یؤمن باللَّه و الیوم الاخر فلیکرم جاره؛ (۲۹۲)

کسی که به خدا و روز رستاخیز ایمان دارد باید همسایه را اکرام کند.

نیکی با همسایگان در مرحله نخست پرهیز از آزردن آنهاست.

پیامبر اکرم(ص) فرمودند:

لا ایمان لمن لا یأمن جاره بوائقه؛ (۲۹۳)

کسی که همسایه‏اش از شر او در امان نیست ایمان ندارد.

آثار نیکی کردن با همسایه فراوان است. مهم‏ترین اثر آن پدید آمدن محیط صمیمی میان همسایگان است. این محیط، امکان تعاون و همدردی و مشکل گشایی از کار یکدیگر را فراهم می‏کند و پیوند میان همسایگان را محکم می‏نماید. در سایه این پیوند تأمین منافع مشترک عملی‏تر است در روایات نیز آثاری برای نیکی به همسایگان ذکر شده است.

امام صادق(ع) فرمودند:

حسن الجوار زیادة فی الاعمار و عمارة فی الدیار؛ (۲۹۴)

همسایگی خوب موجب طولانی شدن عمر و آبادانی محیط زندگی است.

همچنین می‏فرمایند:

حسن الجوار یزید فی الرزق؛ (۲۹۵)

همسایگی خوب روزی را زیاد می‏کند.

نیکی کردن به همسایه با ادای حقوق او صورت می‏گیرد. پس شناخت حقوق همسایه ضروری است. پیش از هر حقی، همسایه باید خیرخواه همسایگان دیگر باشد و سود و زیان آنها را همچون سود و زیان خود بشمارد. اگر این روحیه را در ذهن و دل خود پدید آوریم، ادای حقوق همسایگان و نیکی به آنها آسان می‏شود.

احبوا للناس ما تحبون لانفسکم، اما یستحی الرجل منکم ان یعرف جاره حقه و لا یعرف حق جاره؛ (۲۹۶)

آن چه را برای خود دوست دارید برای مردم نیز دوست بدارید. آیا کسی از شما شرم نمی‏کند که همسایه‏اش حق او بشناسد و او حق همسایه‏اش را نداند؟!

و نیز:

من القواصم الفواقر التی تقصم الظهر جار السوء ان رأی حسنة اخفاها و ان رأی سیئة افشاها؛

(۲۹۷)

یکی از بلاهای شکننده که پشت انسان را می‏شکند همسایه بد است که چون نیکی‏ای از همسایه خود ببیند می‏پوشاند و اگر بدی‏ای را ببیند آشکار می‏سازد.

اطلاع از حال همسایگان در حد برآوردن حاجات ضروری آنها، وظیفه‏ای اخلاقی است. پیامبر اکرم(ص) فرمودند:

ما آمن بی من بات شبعان و جار جائع؛ (۲۹۸)

کسی سیر بخوابد و همسایه‏ای گرسنه داشته باشد به من ایمان نیاورده است.

درباره حق همسایه روایتی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است در این روایت حقوقی بیان شده است که برآوردن آنها دشوار و نیازمند ایمان قوی و استمداد از خداوند است.

پیامبر اکرم(ص) فرمودند:

اتدرون ما حق الجار؟ ان استعان بک اعنته، و ان استقرضک اقرضته، و ان افتقر عدت الیه و ان مرض عدته، و ان مات اتبعت جنازته، و ان اصابه خیر هنأته، و ان اصابه مصیبة عزیته و لا تستعل علیه بالبناء فتحجب عنه الریح الا باذنه، و اذا اشتریت فاکهة فاهد له فان لم تفعل فادخلها سرا و لا یخرج بها ولدک لیغبط بها ولده، و لا تؤذه بقتار قدرک الا ان تغرف له منها، ثم قال: اتدرون ما حق الجار؟ و الذی نفسی بیده لا یبلغ حق الجار الا من رحمه اللَّه؛ (۲۹۹)

آیا حق همسایه را می‏شناسید؟ حق همسایه آن است که چون از تو یاری خواهد او را یاری کنی و اگر از تو وام خواهد به او قرض دهی و اگر تنگدست شد به او روی آوری و چون بیمار گشت عیادتش کنی و اگر مرد جنازه‏اش را تشییع کنی چون خیر به او رسید شادباش گویی، و اگر مصیبتی به او رسید او را تسلیت گویی و ساختمان خود را چنان بالاتر از او نسازی که از وزش باد جلوگیری کند، مگر آن که او اذن دهد و چون میوه‏ای خریداری کردی به او هدیه کنی و یا اگر چنین نمی‏کنی پوشیده از او میوه را به خانه بری و فرزند خود را در حال خوردن میوه بیرون نفرستی مبادا که همسایه بدان رشک برد و او را با پراکندن بوی دیگ غذا و آشپزی میازاری مگر آن که قدری از آن غذا به او دهی. سپس فرمود: آیا حق همسایه را می‏دانید؟ قسم به خدایی که جان من به دست اوست هیچ کس حق همسایه را بر نمی‏آورد مگر خداوند به او رحم کند.

اگر دستورات این روایت را با شرایط روزگار خود تطبیق دهیم و روایات قبلی را در نظر بگیریم، بسیاری از اسراف‏ها و تجملاتی که در زندگی صورت می‏گیرد باعث خروج از دایره ایمان خواهد بود.

امام سجاد(ع) در رسالة الحقوق درباره همسایه چنین فرموده‏اند:

و ان حق جارک فحفظه غائبا و اکرامه شاهدا، نصرته اذا کان مظلوما و لا تتبع له عورة فان علمت علیه سوءاً سترته علیه، و ان علمت انه یقبل نصیحتک نصحته فیما بینک و بینه، و لا تسلمه عند شدیدة، و تقیل عثرته، و تغفر ذنبه و تعاشره معاشرة کریمه، و لا قود الا باللَّه؛ (۳۰۰)

و اما حق همسایه‏ات این است که چون غایت است محافظ اموال او باشی و در مقابلش بزرگش داری، و چون مظلوم واقع شود یاریش کنی، و از پنهانی‏های او جستجو مکنی، پس اگر از او زشتی‏ای دانستی بپوشانی، و اگر نصیحت تو را می‏پذیرد به دور از دید مردم او را نصیحت گویی، و در سختی او را وا مگذاری و لغزش او را نادیده‏گیری و گناهش ببخشایی و با او بزرگوارانه معاشرت کنی و هیچ قدرتی نیست جز از او.

نکته جالب توجه درباره حق همسایگی این است که حق همسایه چیز افزون بر حق برادر مؤمن و مانند آن است و عنوان همسایگی، خود آورنده این حقوق و وظایف است.

از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است:

الجیران ثلاثه، فمنهم من له ثلاثة حقوق: حق الجوار و حق الاسلام و حق القرابة، و منهم من له حقان: حق الاسلام و حق الجوار، و منهم من له حق واحد: الکافر له حق الجوار؛ (۳۰۱)

همسایگان سه گروهند، گروهی سه حق دارند: حق همسایگی، حق اسلام و حق خویشاوندی و گروهی دو حق دارند: حق اسلام و حق همسایگی و گروهی یک حق دارند: کافر فقط حق همسایگی دارد.

● دوستان

رابطه دوستی یکی از روابط عام اجتماعی است که به نقش‏های اجتماعی وابسته نیست. دوستی دو نفر با هم به معنای مصاحبت اختیاری آنان با یکدیگر است؛ در حالی که به هم علاقه دارند. مصاحبت دوستان با مصاحبت شاگردان یک مدرسه تفاوت مهمی دارد. مصاحبت شاگردان یک مدرسه با هم، اتفاقی است و اختیار آنان در این مصاحبت چندان دخیل نیست، ولی مصاحبت دوستان، اختیاری است. هر کس به اختیار خود دوست می‏گزیند و در میان انسان‏های بسیاری که با او در ارتباط هستند برخی از آنها را برای دوستی و مصاحبت انتخاب می‏کند.

از این جهت رابطه دوستی بسیار اهمیت دارد و تأثیر آن بر کمال انسان‏ها زیاد است.

● اقسام دوستی

رابطه دوستی دو جزء مهم دارد: نخست محبت و دیگر مصاحبت پایدار. جزء دوم رفتاری است که فرد خود اتنخاب می‏کند و از این رو دارای ارزش اخلاقی مثبت یا منفی است. ولی جزء اول به خودی خود یک فعل ارادی نیست؛ محبت حالتی نفسانی است که به اختیار انسان محقق نمی‏شود ولی مقدمات تحقق آن اختیاری هستند. شناخت، مهم‏ترین مقدمه به وجود آمدن محبت است و تحصیل آن به اختیار انسان و افعال اختیاری او بستگی دارد.

مصاحبت دوستان با یکدیگر ریشه در محبت‏های متنوعی دارد. بر حسب تفاوت محبت‏ها، دوستی اقسامی می‏یابد.

محبت دو انسان به یکدیگر از سه حالت خارج نیست؛ بنابراین دوستی نیز سه قسم است:

۱) دو نفر ممکن است یکدیگر را دوست داشته باشند و از ملاقات و گفتگوی یکدیگر لذت ببرند و هیچ مطلوب دیگری را جستجو نکنند. به عبارت دیگر ممکن است مصاحبت دو نفر به غرض رسیدن به هیچ چیز دیگری جز لذتی که از مصاحبت با هم می‏برند نباشد.

لذت حاصل از مصاحبت می‏تواند ناشی از کمال باشد که دو دوست در هم می‏شناسند. خواه کمال، ظاهری باشد و خواه عقلی و معنوی، مانند: اخلاق نیکو به هر حال اگر التذاذ حاصل از این مصاحبت، مذموم باشد مصاحبت از نظر اخلاقی ارزش منفی خواهد داشت.

۲) ممکن است دوستی دو نفر برای رسیدن به لذتی نباشد که در نفس دوستی حاصل می‏شود؛ بلکه دوستی وسیله‏ای باشد که رسیدن به یک امر محبوب را ممکن می‏کند. در این رابطه دوستی جزء اول دوستی یعنی محبت اصیل نیست. با این حال همین محبت موجب اقدام به مصاحبت می‏شود. اگر غرض از مصاحبت رسیدن به مطلوبی همچون مال و جاه و علم باشد ارزش اخلاقی مصاحبت وابسته به غرضی است که فرد از کسب مال و جاه و علم دارد.

۳) نوع دیگری از دوستی وجود دارد که ناشی از محبت انسان به خداست. در بحث اخلاق الهی درباره آثار محبت خدا سخن گفتیم و یکی از آثار محبت بنده به خداوند، محبت به دوستان خداست. اگر کسی را به سبب بندگی خدا و اخلاص و اعمال صالحش دوست داشته باشد دوستی او ادامه دوستی خداست و آن را حب فی اللَّه می‏خواهیم. مصاحبت فرد با کسی که او را برای خدا دوست دارد فعلی با ارزش اخلاقی مثبت است. دوستی به خاطر خدا بسیار ارزشمند است. به طوری که اگر کسی به خاطر خدا شخصی را دوست داشته باشد ولی آن شخص در واقع اهل آتش باشد، خداوند به این دوستی و محبت پاداش خواهد داد.

از امام باقر(ع) روایت شده است:

لو ان رجلا احب رجلا للَّه لاثابه اللَّه علی حبه ایاه و ان کان المحبوب فی علم اللَّه من اهل النار و لو ان رجلا ابغض رجلا للَّه لا صابه اللَّه علی بغضه ایاه و ان کان المبغض فی علم اللَّه من اهل الجنة؛ (۳۰۲)

اگر کسی دیگری را برای خدا دوست داشته باشد خداوند او را برای دوستیش پاداش می‏دهد، حتی اگر محبوب او در علم خداوند اهل آتش باشد و اگر کسی را برای خدا دشمن دارد خداوند به او به سبب این دشمنی صواب می‏دهد، حتی اگر آن که دشمن داشته است در علم خدا اهل بهشت باشد.

به نظر می‏رسد این روایت و برخی دیگر از روایات، به جزء نخست دوستی، یعنی محبت اشاره دارند و علت این که به یک حالت قلبی و غیر اختیاری ثواب داده می‏شود این است که مقدمات محبت به وسیله اعمال اختیاری فراهم می‏شود.

جزء دوم دوستی یعنی مصاحبت با محبوب، عملی اختیاری است. بنابراین حتی اگر کسی در قلب خود محبت اهل معصیت و گمراهان را می‏یابد باید از دوستی با او بپرهیزد زیرا مصاحبت با او موجب گمراهی و هلاکت است. از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است:

والمرء علی دین خلیله فلینظر احدکم من یخالل؛ (۳۰۳)

آدمی بر دین دوست خود است پس همه باید بنگرند که با چه کسی دوستی می‏کنند.

قرآن کریم نیز بر این تأکید می‏کند:

یوم یعض الظالم علی یدیه یقول یا لیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا* یا ویلتی لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلا* لقد اضلنی عن الذکر بعد اذجاءنی و کان الشیطان للانسان خذولا* (۳۰۴)

و روزی است که ستمکار دست‏های خود را می‏گزد و می‏گوید ای کاش با پیامبر راهی را بر می‏گرفتم* ای وای کاش فلانی را دوست خود نگرفته بودم او بود که مرا به گمراهی کشانید پس از آن که قرآن به من رسیده بود و شیطان همواره خوار کننده انسان است.

انتخاب دوست باید با دقت و بررسی صورت پذیرد. نباید به سبب محبتی که در قلب خود می‏یابیم با کسی دوستی کنیم؛ بلکه نخست باید منشأ محبت را جستجو کرد و پس از اطمینان از الهی بودن آن محبت، رفتار و صلاحیت‏های فرد محبوب را بررسی نمود و در صورتی که او انسانی مؤمن و صالح بود با او دوستی کرد. اگر این گونه عمل شود دوستی پایداری پدید خواهد آمد.

از امیرالمؤمنین(ع) روایت شده است:

من اتخذ اخا بعد حسن الاختبار دامت صحبته و تأکدت مودته؛ (۳۰۵)

کسی که پس از بررسی دقیق کسی را دوست خود گیرد، مصاحبت آن دو دوام خواهد یافت و دوستی آنان محکم می‏شود.

ولی اگر برگزیدن دوست بدون بررسی باشد، منشأ فساد و گمراهی است.

امام علی فرمودند:

من اتخذ اخا من غیر اختبار الجاه الاضطرار الی مرافقه الاشرار؛ (۳۰۶)

کسی که بدون بررسی دوستی برگزیند اضطرار او را به همراهی با بدکاران وادار می‏کند.

● دوست خوب و دوست بد

دوست خوب کسی است که در حرکت انسان به سوی کمال تأثیر مثبت داشته باشد. دوست خوب باید پیش از هر چیز انسانی مؤمن و صالح باشد. علاوه بر این در روایات شرایطی برای دوست خوب بیان شده است، امام صادق(ع) فرمودند:

لا تکون الصداقه الا بحدودها فمن کانت فیه هذه الحدود ای شی منها فانسبه الی الصداقة: فاولها ان یکون سریرته و علانیته لک واحدة و الثانیة ان یری زینک زینه و شینک شینه و الثالثه ان لا تغیره علیک ولایة و لا مال، و الرابعه ان لا یمنعک شیئا تناله مقدرته، و الخامسة و هی تجمع هذه الخصال ان لا یسلمک عند النکبات؛ (۳۰۷)

دوستی مشروط به حدودی است کسی که او در این حدود یا بعضی از آن هست او را دوست خود قرار ده: اول آن که پنهان و آشکارش در نزد تو یکی باشد دوم آن که نیکوی (آبروی) تو را نیکوی خود و عیب (بی‏ابرویی) تو را عیب خود بداند سوم آن که هیچ مقام و مالی او را در برابر تو دگرگون نسازد، چهارم آن که از چیزی که توان آن را دارد برای تو فروگذار نکند و پنجم آن که همه این ویژگی‏ها را داشته باشد و تو را در بیچارگی رها نکند.

دوست بد کسی است که از نظر عقیده و اخلاق گمراه است و یا انسان را از خدا و حرکت به سوی او غافل می‏سازد. در روایات دوستی برخی انسان‏ها منع شده است. با توجه به این روایات اوصاف دوست بد معلوم می‏شود.

امیرالمؤمنین(ع) فرمودند:

ینبغی للمسلم این یجتنب مؤاخاة ثلاثه: الماجن و الحمق و الکذاب. فاما الماجن فیزین لک فعله و یحب ان تکون مثله، و لا یعینک علی امر دینک و معادک و مقاربته جفاه و قسوه و مدخله و مخرجه علیک عار و اما الاحمق فانه لا یشیر علیک بخیر و لا یرجی لصرف السوء عنک و لو اجهد نفسه و ربما اراد منفعتک فضرک فموته خیر من حیاته و سکوته خیر من نطقه و بعده خیر من قربه. و اما الکذاب فانه لا یهنئک معه عیش ینقل حدیثک و ینقل الیک الحدیث کلما افنی احدوثه مطها بأخری حتی انه یحدث بالصدق فلا یصدق و یغری بین الناس بالعداوة و ینبت الشحناء فی الصدور، فاتقوا اللَّه و انظروا لا نفسکم؛ (۳۰۸)

شایسته است که انسان مسلمان از دوستی با سه گروه بپرهیزد: بی‏پروا، احمق و دروغگو.

اما شخص بی‏پروا عمل خویش را نزد خود جلوه می‏دهد خوش دارد که مانند او باشی و در کار دین و معاد تو را یاری نمی‏دهد، نزدیکی با او جفا و سنگدلی است، رفت و آمد با او برایت ننگ است.

اما احمق او تو را به خیر و صواب راهنمایی نمی‏کند در باز داشتن بدی از تو به او امیدی نیست، حتی اگر بکوشد. بسا که سود تو را خواهد ولی به تو زیان رساند. پس مرگش بهتر از حیات و سکوتش بهتر از سخن گفتن و دوریش بهتر از نزدیکی است.

و اما دروغگو با او هیچ خوشی‏ای تو را گوارا نیست، سخن تو را نزد دیگران می‏برد و سخن دیگران را نزد تو می‏آورد. هر گاه سخنی را نقل کند آن را با چیزهای دیگر پر و بال دهد. چنان که حتی وقتی راست گوید تصدیق نمی‏شود. مردم را به دشمنی بر انگیزد و در سینه‏ها کینه رویاند. پس از خدا بترسید و مراقب خود باشید.

● حقوق دوستان

دوستان ایمانی همچون برادر هستند و مانند برادر باید پاس آنها را داشت باید خیرخواه و حامی دوستان بود همان گونه که خیرخواهی و حمایت برادر واجب است. رابطه در راه خدا و برادری ایمانی، رابطه‏ای مقدس است و حفظ آن بر دوستان واجب است.

امیرالمؤمنین(ع) سخنان رسایی در این باب دارند، ایشان در نامه ۳۱ نهج‏البلاغه خطاب به فرزند خود امام حسن می‏فرمایند:

احمل نفسک من اخیک عند صرمه علی الصله و عند صدوده علی اللطف والمقاربة و عند جموده علی البذل، و عند تباعده علی الدنو، و عند شدته علی اللین و عند جرمه علی العذر حتی کانک له عبد و کانه ذو نعمة علیک و ایاک ان تضع ذلک فی غیر موضعه او ان تفعله بغیر اهله؛ (۳۰۹)

چون برادر تو از تو برید خود را به پیوند با او وادار و چون روی برگرداند با او مهربانی و نزدیکی کن و چون بخل ورزید بخشش نما و چون دوری کرد به او نزدیک شو چون سختگیری کرد نرمی کن چون خطا نمود پوزش‏پذیر چنان که گویی تو بنده اویی و او به تو نعمت داده است. و مبادا این کار در نابجا و درباره آن کس که شایسته نیست انجام دهی.

در این بند اهمیت پیوند برادری و دوستی آشکار است، زیرا حفظ رابطه دوستی بسیار با اهمیت تلقی شده است و تلاش برای نگهداری این پیوند توصیه شده است. در ادامه نیز رعایت اموری لازم دانسته شده است:

لا تتخذن عدو صدیقک صدیقا فتعادی صدیقک؛ (۳۱۰)

دشمن دوستت را به دوستی مگیر تا به او دشمنی نکرده باشی.

وامحض اخاک النصیحة حسنة کانت او قبیحة، و تجرع الغیظ فانی لم ار جرعة احلی منها عاقبة و لا الذ مغتبة، و لن لمن غالظک فانه یوشک ان یلین لک؛ (۳۱۱)

برادرت را خالصانه پند ده خواه نیک یا زشت و خشم خود را اندک اندک بیاشام که جرعه‏ای شیرین‏تر از آن ننوشیدم و پایانی گواراتر از آن ندیدم با کسی که با تو درشتی کند نرمی کن، باشد که به زودی نرم شود.

پند گفتن دوستان وظیفه‏ای مهم است، زیرا مؤمنان همچون آینه نیک و بد یکدیگر را می‏گویند تا نیکی‏ها افزایش یابد و بدی‏ها رفع گردد. در نصیحت گویی باید به نرمی و از سر خیر خواهی عمل کرد تا نتیجه بهتری حاصل شود:

عاتب اخاک بالاحسان الیه و اردد شره بالانعام علیه؛ (۳۱۲)

با نیکی به برادرت او را برای عمل بدش سرزنش کن و آزار او را با بخشش به او باز گردان.

وفاداری به دوست، شرط دوستی است. کسی که وفادار نباشد دوست نیست:

لا یکون الصدیق صدیقا حتی یحفظ اخاه فی ثلاث: فی نکبته و غیبته و وفاته؛ (۳۱۳)

دوست از عهده دوستی بر نیاید تا آن که در سه جا با او وفاداری کند: در بیچارگی و بلا، هنگامی که حاضر نیست و چون در گذرد.

صمیمیت و یکرنگی کردن نیز از وظایف دوستان نسبت به یکدیگر است؛ چرا که دوری از تکلف، مجالست را آسان و پایداری آن را ممکن می‏سازد:

شرالاخوان من تکلف له؛ (۳۱۴)

بدترین برادران کسی است که برای او به تکلف گرفتار آیی.

به هر روی حقوق برادری بسیار و ادای آنها بسیار مهم و گاه دشوار است. بی‏توجهی به این حقوق، موجب از میان رفتن دوستی است. دوستان باید از صمیمیتی که دارند استفاده سوء نکنند و به سبب مهربانی موجود میان آنها و دوستانشان، حقوق آنها را فرو نگذارند:

و لا تضیعن حق اخیک اتکالا علی ما بینک و بینه فانه لیس لک باخ من اضعت حقه؛ (۳۱۵)

حق برادرت را به اعتماد دوستی‏ای که با او داری ضایع مکن، زیرا آن کس که حقش را ضایع کنی برادرت نیست.

● مجالست و معاشرت

همنشینی، رفت و آمد و همسخنی با دیگران فقط در رابطه دوستی وجود ندارد؛ زیرا رابطه دوستی ترکیبی از محبت و مصاحبت است. مجالست با دیگران می‏تواند پدید آورنده رابطه دوستی باشد خواه معاشرت با دیگران به دوستی منتهی شود و خواه نشود در هر صورت آثار آن برای انسان بسیار است، چرا که معاشران هر فرد در حرکت او به سوی کمال تأثیر می‏گذارند. از همین رو در انتخاب معاشران نیز همچون انتخاب دوستان باید دقت نمود. بسیاری از شرایط دوست خوب و معاشر خوب یکسان است و در واقع همه شرایط و حقوقی که معاشران نسبت به یکدیگر دارند، شرط تحقق دوستی خوب است.

در مورد اهمیت همنشین و مصاحب امام کاظم (ع) از قول عیسی (ع) نقل فرمودند:

ان صاحب الشر یعدی و قرین السوء یردی، فانظر من یقارن؛ (۳۱۶)

همانا مصاحب بد ستم می‏کند و همنشین بد به مشقت و هلاکت می‏افکند، پس بنگر با چه کسی همنشین می‏شوی.

همنشین خوب کسی است که موجب بیداری انسان باشد و او را از مسیر خطا باز دارد.

امیرالمؤمنین(ع) می‏فرمایند:

ایاک و صحبة من الهاک و اغراک فانه یخذلک و یوبقک (۳۱۷)

از همراهی با آن که تو را غافل کند و فریب دهد بپرهیز زیرا که تو را به خواری و هلاکت کشاند.

امام سجاد(ع) کسی را که یکی از پنج ویژگی ذیل را داراست شایسته مصاحبت نمی‏دانند:

یا بنی انظر خمسة فلا تصاحبهم و لا تحادثهم و لا ترافقهم فی طریق فقال یا ابة من هم؟ قال ایاک و مصاحبة الکذاب فانه بمنزله السراب یقرب لک البعید و یبعد لک القریب و ایاک و مصاحبة الفاسق فانه بایعک با کلة او اقل من ذلک و ایاک و مصاحبة البخیل فانه یخذلک فی ماله احوج ما تکون الیه، و ایاک و مصاحبة الاحمق، فانه یرید ان ینفعک فیضرک، و ایاک و مصاحبة القاطع لرحمه فانی وجدته ملعونا فی کتاب اللَّه؛ (۳۱۸)

فرزند عزیزم! بنگر پنج تن را که با آنان همنشین و همسخن و همسفر نشوی فرزند امام (ع) گفت پدر جان! آنها کیانند؟ امام (ع) فرمودند: با دروغگو همنشین مشو زیرا همچون سراب است آن چه را دور است نزدیک می‏نمایاند و آن چه را نزدیک است دور جلوه می‏دهد. با فاسق همنشین مشو زیرا به لقمه نانی یا حتی به کمتر از لقمه نانی تو را می‏فروشد. با بخیل همنشین مشو زیرا تو را به هنگام نیاز خوار می‏کند و با احمق همنشین مشو زیرا می‏خواهد تو را سود رساند ولی زیان می‏رساند. و با بریده از خویشاوندان همنشینی مکن. که او را در کتاب خداوند ملعو ن یافتم.

امیرالمؤمنین(ع) به فرزند خود سفارش فرمودند:

قارن اهل الخیر تکن منهم و باین اهل الشر تبن عنهم؛ (۳۱۹)

با نیکان بنشین تا از آنان به حساب آیی و از بدان بپرهیز تا در شمار اینان در نیایی.

● پرسش‏ها

۱) علل تأکید فراوان اسلام بر رعایت حق همسایه چیست؟

۲) برخی از حقوق همسایه را که پیامبر و امام سجاد(ع) بیان فرموده‏اند بنویسید؟

۳) دو جزء مهم رابطه دوستی را بیان کنید و بگویید کدام جزء قابل ارزش‏گذاری اخلاقی است و چرا؟

۴) اقسام دوستی انسان‏ها با یکدیگر را بنویسید و بگویید کدام یک دارای ارزش اخلاقی مثبت و یا منفی هستند؟

۵) ملاک دوست خود و بد کدام است؟

۶) برخی از حقوق برادران دینی را بر یکدیگر بیان کنید.

۷) ویژگی‏های همنشین خوب را بیان نمایید.

۸) مجالست با چه کسانی مورد نهی ائمه قرار گرفته است؟

محمود فتحعلی خانی

پی‏نوشتها

(۲۸۹) - المحجة البیضاء، ج ۳، ص ۴۲۶.

(۲۹۰) - همان، ص ۴۲۷.

(۲۹۱) - جامع السعادات، ج ۲، ص ۲۷۶.

(۲۹۲) - المحجة البیضاء، ج ۳، ص ۴۲۶.

(۲۹۳) - همان.

(۲۹۴) - همان.

(۲۹۵) - همان.

(۲۹۶) - وسائل الشیعه، ج ۸، ابواب احکام العشرة، باب ۱، ص ۳۹۹.

(۲۹۷) - اصول کافی، ج ۲، کتاب العشرة، باب حق الجوار، حدیث ۱۵.

(۲۹۸) - همان، حدیث ۱۴.

(۲۹۹) - المحجة البیضاء، ج ۳، ص ۴۲۴.

(۳۰۰) - همان، ص ۴۵۲.

(۳۰۱) - جامع السعادات، ج ۲، ص ۲۷۶.

(۳۰۲) - المحجة البیضاء، ج ۳، ص ۲۹۲.

(۳۰۳) - همان، ص ۳۰۹.

(۳۰۴) - فرقان، ۲۹ - ۲۷.

(۳۰۵) - غرر الحکم و درر الکلم، ج ۲، ص ۶۹۵.

(۳۰۶) - همان.

(۳۰۷) - المحجة البیضاء، ج ۳، ص ۳۱۶.

(۳۰۸) - المحجة البیضا، ج ۳، ص ۳۱۱.

(۳۰۹) - نهج‏البلاغه، الکتاب ۳۱.

(۳۱۰) - همان.

(۳۱۱) - همان.

(۳۱۲) - نهج‏البلاغه، قصار الحکم، ۱۵۸.

(۳۱۳) - همان، قصار الحکم، ۱۳۴.

(۳۱۴) - همان، قصار الحکم، ۴۷۹.

(۳۱۵) - همان، الکتاب ۳۱.

(۳۱۶) - المحجة البیضاء، ج ۲، ص ۲۱۱.

(۳۱۷) - غررالحکم و دررالکلم، ج ۱، ص ۱۵۲.

(۳۱۸) - تحف العقول، ص ۲۷۹.



همچنین مشاهده کنید