چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

انواع اتحاد


انواع اتحاد

با در نظر گرفتن تعاریف مختلف از اتحاد چه به معنای یکی شدن و چه به معنای وابسته بودن و غیر آنها اقسام اتحاد را می توان اینگونه به شمارش درآورد

اما با در نظر گرفتن تعاریف مختلف از اتحاد - چه به معنای یکی شدن و چه به معنای وابسته بودن و غیر آنها- اقسام اتحاد را می توان اینگونه به شمارش درآورد:

۱ - اتحاد دو وجود مستقل وممتاز در هویت، مثل زید وعمرو که در عرض همند.

۲- اتحاد دو معنی متغایر از یکدیگر، مثل ضحک وقیام که در عرض همند؛به گونه‌ای که حمل اوّلی ذاتی میان آنها منعقد گردد.

۳- اتحاد دو ماهیت متخالفه مثل گاو وگوسفند، به گونه‌ای که حمل اوّلی ذاتی میان آنها منعقد گردد.

۴- اتحاد ماهیت یا معنی با وجود.

۵- اتحاد چند مفهوم و معنی (نه ماهیت) در یک وجود واحد به گونه‏ای که یک وجود مصداق معانی و مفاهیم گوناگون و مجمع عناوین متعدد بوده باشد، نظیر جنس وفصل که دو معنی ومفهوم متفاوتند در وجود نوع که طبق دستگاه جنس و فصل ارسطویی امری مسلم است، یا مانند اتحاد صفات کمالیه خداوند با ذات او، که در جای خود ثابت شده است که صفات کمالیه حق تعالی که معانی و مفاهیم متفاوت‏اند، همه عین ذات باری تعالی بوده و به یک وجود موجود می‏باشند.

۶- اتحاد ماهیت با وجود خودش که در تمامی مکنات چنین اتحادی بر قرار است.

۷- اتحاد چند ماهیت تام در یک وجود، که امری محال است، زیرا در یک وجود با صرف نظر از حرکت تکاملی در آن، تنها یک ماهیت قابل انتزاع است.

۸- اتحاد چند وجود مستقل- که در عرض هم باشند- در یک ماهیت، که امری محال است، زیرا ماهیت حد وجود است و به تبع وجود، موجود است.

۹- اتحاد اندکاکی به این معنی که دو امر در طول هم بوده باشند که یکی ناقص در وجود است و دیگری صورت کمالیه آن ناقص است به حسب وجود، مانند اینکه هسته نهال شود یا نطفه انسان شود. به عبارتی دیگر موجودی از درجه ضعیف وجود حرکت کند و وجود آن شدید گردد، به طوری که مفهوم و ماهیتی که پیشتر بر آن صادق نبود، پس از اشتداد بر آن صدق کند. در این قسم نیز موجود واحدی مصداق و مجمع معانی و مفاهیم گوناگون قرار می‏گیرد.

صدرالمتألّهین اشاره می کند که اتحادی که میان عاقل و معقول وجود دارد، از این نوع اتحاد می باشد که به صورت تفصیلی به آن اشاره خواهیم کرد.

۱۰- اتحاد عرض‌ با جوهر، از این نظر که عرض وابسته به موضوعش است و نمی تواند از موضوع خودش استقلال پیدا کند. این اتّحاد، براساس‌ تفسیرخاص‌ ملاصدرا از رابطه‌ جوهر و عرض‌، امکان‌پذیر است‌؛ چرا که‌ صدرا عرض‌ را از مراتب‌ و شئون‌ جوهر تلقی‌ می‌کند؛ اما حکمای‌ مشّائی‌ وجود عرض‌ را بیرون‌ از حیطه‌ وجود جوهر دانسته‌ و ترکیب‌ آن‌ دو را انضمامی‌ می‌دانند.

۱۱- اتحاد صورت با ماده، از این نظر که ماده نمی تواند از محلّ خودش انفکاک بیابد و مستقلا به وجود خودش ادامه بدهد. این نوع اتّحاد گاهی به نفس و بدن هم تعمیم داده می شود به این لحاظ که پیدایش نفس بدون بدن امکان ندارد، هر چند می تواند بقائا مستقل از آن گردد. نحوه‌ ترکیب‌ ماده‌ و صورت‌ مورد اختلاف است، برخی‌ مثل‌ صدرالدین‌ دشتکی‌ شیرازی و ملاصدرا، ترکیب‌ یاد شده‌ را ترکیب‌ اتحادی‌ می‌دانند و برخی‌ دیگر چنین‌ عقیده‌ای‌ ندارند و این ترکیب را انضمامی می دانند.

به‌ اعتقاد ملاصدرا، تغایر ماده‌ و صورت‌ صرفاً تحلیلی‌ ـ عقلی‌ است‌ و منشأ انتزاع‌ آنها مراتب‌ ناقص‌ و کامل‌ شی‌ء واحد متصل‌ است‌.

۱۲- اتّحاد چند مادّه در سایه صورت واحدی که به آنها تعلّق می گیرد مانند اتّحاد عناصر تشکیل دهنده گیاه و حیوان. این نحو اتّحاد، در واقع اتّحاد بالعرض است و اتّحاد حقیقی میان هر یک از مواد با صورت، حاصل می شود. (آموزش فلسفه از استاد مصباح یزدی، ۱۳۸۳، ص۲۳۳)

۱۳- اتّحاد هیولی که علی الفرض فاقد هر گونه فعلّیت است با صورتی که به آن فعلّیت می بخشد. و گاهی از این نوع اتّحاد بعنوان یگانه اتحاد حقیقی یاد می شود. امّا با انکار هیولی بعنوان جوهر عینی فاقد فعلّیت، جایی برای آن باقی نمی ماند. (همان، ص۱۳۳)

۱۴- اتحاد علّت هستی‌بخش‌ با معلول‌ خود، که در این‌ نوع‌ اتحاد، معلول‌ عین‌ ربط‌ و وابستگی‌ به‌ علّت است‌ و میان آنها تشکیک خاص، وجود دارد. این نحو اتحاد، بنابر قول به اصالت و مراتب داشتن وجود، تصور می شود و بنام اتحاد حقیقه و رقیقه، موسوم شده است و تنها در پرتو تحلیل‌ ویژه‌ صدرا از رابطه‌ علّت و معلول‌، قابل‌ طرح‌ و پذیرش‌ است‌. (همان، ص۱۳۳)

۱۵- اتحاد دو معلول‌ در یک‌ علّت از این نظر که هر کدام از آنها متّحد با علّت است و انفکاک بین آنها ممکن نیست هر چند چنین رابطه ای را اتّحاد نامیدن خالی از مسامحه نیست. (همان، ص۱۳۳)

۱۶- اتحاد دیگری نیز قابل تصور است که استاد حسن زاده آن را اتحاد تعلقی نامیده اند و می گویند:

اجمال آن[یعنی این نوع اتحاد] این است که: نفس‏ ناطقه با اعیان موجودات خارجی یک نحو اتّحادی پیدا کند و بدانها تعلّقی گیرد که آنها مراتب وجود و شئون ذات نفس‏ ناطقه گردند، چنانکه بدن، مرتبه نازله نفس‏ است و همه قوا و اعضای وی مراتب وجودی و شئون ذاتی اویند. و این نحوه اتّحاد تعلّقی نفس به اعیان موجودات خارجی درباره نفوس کلیه الهیه که مؤید به روح القدس‏اند و تصرّف در مادّه کائنات می‏کنند متحقّق است، که اعیان موجودات به منزله اعضاء و جوارح آنان می‏شوند. این بنده این نحوه اتّحاد را به «اتّحاد تعلّقی» اصطلاح کرده است. ( دروس اتحاد عاقل به معقول از استاد حسن زاده آملی، ۱۳۷۵، ص۱۷۲)

محمد هادی توکلی



همچنین مشاهده کنید