جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
چون و چرایی فلسفه اسلامی
نخست میخواهیم تعریفی از فلسفه را داشته باشیم تا دیدگاه ما را در این باره روشن سازد.
به نظر من در تعریف فلسفه از ارسطو تا ابنسینا به گونهای اتفاق نظر بوده است. اما این تعریف مورد اتفاق پس از ابن سینا در جهان اسلام مخصوصا در چند قرن اخیر تا حدودی مورد غفلت قرارگرفته است. من این موضوع را بارها مطرح کردهام اکنون در این مصاحبه نیز کمی به توضیح این موضوع میپردازم. اگرچه روزنامه برای عامه مردم است اما به دو دلیل باید به این بحثها نیز بپردازد: یکی اینکه خوانندگان روزنامه منحصر به غیر متخصصان نیستند.
دیگر اینکه عامه مردم در زمان حاضر با عامه مردم در زمان گذشته فرق اساسی دارند. در گذشته وقتی میگفتیم عامه مردم منظورمان طبقهای بود که سواد خواندن و نوشتن هم نداشتند ولی همین طبقه غالبا با سوادند و قسمت قابل توجهی از آنان نیز دارای تحصیلات عالی هستند. علاوه بر اینها مطالب یک صفحه الزما چنان نیست که برای مردم نامفهوم باشند. ما اگر مسائل فلسفه را درست طرح کنیم و با بیان روشن توضیح دهیم بیشتر مردم میتوانند آنرا دریابند. تعریف من از فلسفه چنین است: تلاش برای فهم بنیادی و فراگیر موجودات جهان هستی با چشم و گوش وعقل و هوش انسان.
ما از همان آغاز باید با چنین نگرشی همراه باشیم. چنانکه امروز میشنویم که در کشورهای متمدن آموزش فلسفه را از دوران کودکی آغاز میکنند. نگاه فلسفی حد و مرز نمیشناسند. شاگرد کلاس اول ابتدایی نیز که مثلا در ردیف دوم کلاس نشسته است، اگر به دلیل این کار فکر کند، به فکر فلسفی پرداخته است. تفکرفلسفی، نگاه عمیق و فراگیر یک انسان به پیرامون خویش و به خویشتن خویش است.
این فلسفهای که شما تعریف میکنید، با علوم، مخصوصا با علوم تجربی، چه ارتباطی دارد؟
فلسفه، از جهتی با علوم تجربی در یک ردیف قرار دارد و آن اینکه فلسفه و علوم تجربی، هر دو از علوم «حقیقی»هستند، نه از علوم «اعتباری» یعنی فلسفه هم مانند فیزیک با موجودات خارجی و عینی سر و کار دارد، نه مانند حقوق و اخلاق که سر و کارشان با اعتباریات است.
اما فرق فلسفه با علوم حقیقی و تجربی، از این جهت است که فلسفه، با آنها آغاز شده، اما در حد آنها متوقف نمیماند بلکه کار خود را در دو جهت ادامه میدهد:یکی در جهت شناختن بنیاد آن دانشها به این معنا که مثلا زیستشناسی یا فیزیک کار را در مسائل فیزیکی و زیستی پی میگیرند اما نگاه و تفکر فلسفی خود طبیعت وحیات را نیز به زیر ذرهبین تحقیق کشانده و به تجزیه و تحلیل آنها و فهم علل و اسباب درونی و بیرونی آنها میپردازد و دیگر در جهت در مجموعه معرفتی قرار دادن این دو. چون نگاه فیلسوف همه موجودات را دربرمیگیرد لازم است که طبیعت و حیات را در کنار حقایق دیگر جهان قرار داده و برای تنظیم تفکر و نگاه فراگیر خود از آنها بهره گیرد. فیلسوف باید از دو جهت با علوم دیگر ارتباط عمیق و دقیق داشته باشد: یکی از نظر دستیابی به فلسفه است که فیلسوف باید دستاورد همه علوم را در نظر گرفته و بر اساس آنها دیدگاه خود را در باره جهان و نظام حاکم بر آن سامان بخشد چنانکه ارسطو و ابن سینا این کار را میکردند ودیگر اینکه بر اساس نگرش عمیق و فراگیر خود; پژوهشگران رشتههای مختلف دانش را به عنوان فیلسوف علم رهبری کند.
▪ سئوالی که معمولا بعد از دانستن تعریف فلسفه مطرح میشود و من در این جا میخواستم مطرح کنم این است که این علم پیچیده چه کارایی دارد؟
ـ بعد از اینکه دیدیم فلسفه چیست، کار ایی فلسفه مسئله دوم ماست. ببینید وقتی یک نفر در اثر یک نگرش و فهم بنیادی از تمام موجودات جهان معرفتی بدست آورده باشد ما به این شخص فیلسوف میگوییم. این فیلسوف میتواند در تمام زمینهها راهنما و راهگشا باشد. وحتی به دانشمندان علوم تجربی روش یاد دهد. فلسفه علم یعنی اینکه اینها را هدایت و راهنمایی کند ونیز حاصل کار آنان را ارزیابی کند و در ضمن از کارشان هم بهرهبرداری کند.
متخصصان تربیت، متخصصان آموزش و پرورش و پژوهش را راهنمایی کند، سیاستمداران جامعه را با نظریهپردازی راهنمایی کند و حتی روش تفکر جامعه را هدایت و راهنمایی کند. نقش روش دکارت در پیدایش تمدن جدید را هیچ کس منکر نیست. او فیلسوفی بود برای جامعهاش و به اندیشمندان جامعهاش روش ارائه داد. بنابراین میتوان گفت کارایی فلسفه به تنهایی به اندازه تمام رشتههای دانشهای دیگر است. چون آنها هر کدام در حوزه کاری خودشان کارایی دارند، ولی کارایی فلسفه در تمام حوزههاست. برای خوانندگان روزنامه شما یادآور میشوم که بروند دو نمونه تاریخ علم و تاریخ تمدن بخوانند. آن وقت میبینند نقش فلاسفه در علم وتمدن چه بوده و همیشه اینها راهگشا بودهاند. مدنیت جدید و دانش جدید مال اینهاست. نیوتن محصول فیلسوفانی مثل فرانسیس بیکن و دکارت و لاک و امثال اینهاست. حتی از اینها جلوتر دانش تجربی ما تا حدودی محصول یک نظریه کلامی است که میگویند کلیات فقط اسم هستند; اینک کلیات فقط اسم هستند یک مرتبه افکار پژوهندگان را از ذهن منتقل به عین میکند یعنی در دوران قدیم که برای مفاهیم و تصورات ذهنشان حسابی باز کرده بودند، این حساب را کمی میبندند و میآیند به سراغ موجودات جهان خارج.
▪ منظورتان از آن دو کتاب، چه جور کتابی است وبا چه عنوان و نامی؟
ـ حالا به انتخاب خودشان، یکی را در تاریخ علوم و یکی در تاریخ تمدن بخوانند. مثلا در تاریخ تمدن، تاریخ تمدن ویل دورانت را ببینند یا مروری کنند و در تاریخ علم هم جورج سارتن یا هرچه که خودشان دوست دارند. و آن وقت ببینند آیا دانش یا تمدنی بوجود آمده که پیشاپیش آنها فلاسفه قرار نگرفته باشند؟ عملا خواهند دید که هر تمدنی محصول تفکر فلسفی است. بنابراین فلسفه همیشه کارساز بود هست و خواهد بود. راه آینده را هم با مشکلاتی که تمدن جدید و حاکمیتهای جدید پیدا میکند، باز فیلسوفان روشننگر و فراگیر و بنیادینگر برای بشریت مشخص خواهند کرد که ما از این شرایط به طرف کدام شرایط گام برداریم تا مشکلاتی که دامنگیر ماست، از خود دور کنیم، این کار فیلسوف است.
اما خوب ما از این موضوع منتقل میشویم به اینکه کارآیی فلسفه اسلامی در جامعه اسلامی چیست؟
فلسفه اسلامی هم در زمان خود کارایی خودش را داشته است. مثلا ابن سینا در زمان خودش نسبت به دانشها و نیازهای زمان خودش حرفهایش را زده و راهنمایی هایش را کرده است. اما مشکل ما اینست که ما الان فلسفه روز خود را نداریم، اگر ما فلسفه روزمان را داشتیم این فلسفه کارایی خود را در تمام زمینهها نشان میداد. الان فلسفههای ما در مسائل خداشناسی، مسئله شر، مسئله توحید واجب، مسئله علم واجب حرفهایی دارد که هنوز هم بی رقیب هستند. اما خیلی چیزها هست که در آن زمان مطرح نبودند مثلا مسئله انتخاب قدرت، دخالت مردم در سرنوشت خودشان، تعلیم و تربیت، دانشهای جدید و خیلی چیزهای دیگر که الان در دنیا هست و ابن سینا و ملاصدرای ما یا ارسطو از آنها خبرنداشتند و ما نباید آنها را سرزنش کنیم که اینها چرا راجع به آموزش و پرورش امروزی ما حرف ندارند، مگر آنها غیب دان بودند؟. این وظیفه ابن سیناهای امروز و وظیفه متفکران امروز است که در آن حد باقی نمانند، یعنی امروز ابن سینا بودن ماو در حد گذشته ماندن ما، پسندیده نیست.
▪ یعنی ما جوهره را داریم ولی تحلیل نکردیم ؟
ـ نه ما جوهره را داریم ولی جوهره مان هم در قلمروهای محدود است. ببینید یکی از حوزههای دخالت فیلسوفان از قدیم سیاست بوده است. اما ابن سینا با اینکه وزیر هم شد چقدر میتوانست در سیاست دخالت کند؟ و چقدر مسئله سیاسی داشت؟ او که نه مسئله داشت و نه میتوانست دخالت کند، از اینرو مجبور بود در حاشیه و در گوشه و کنار کتابهایش دو خطی در مورد سیاست بنویسد. اما فیلسوف امروزی هزاران مسئله دارد که ما به آنها نمیپردازیم و به نقل قول همان دو خط ابن سینا اکتفا میکنیم و انتظار هم داریم که هرچه نیاز داریم داریم از همانجا در بیاید! الان یک اختلافی بوجود آمده و یک عده دانسته و ندانسته مدعیاند که ما در فلسفه همه چیز را داریم.
یعنی جواب همه پاسخ هایمان را تا روز قیامت در همین فلسفههای موجودمان داریم، در فلسفه ابن سینا و در فلسفه ملاصدرا. یک عده هم از این طرف افراط میکنند و میگویند این فلسفههایی که الان ما داریم اصلا بدرد نمیخورند! من متاسف شدم وقتی در یک مجله دانشگاهی از زبان یک روحانی این تعبیر را داشتیم که: این فلسفهها را اگر کسی بخواند یا نخواند به حالش فرقی نمیکند چون هیچ گونه اطلاعاتی به آدم نمیدهند یا مسائل فلسفه اسلامی یا نامفهومند، و چیزهایی هستند که همه میدانند بنابراین اگر کسی اینها را نداند ضرر نمیکند!!
من این داوری را هم نمیپسندم و در سخنرانی هم که در قم داشتم همین حرف را گفتم که ما باید مسئلههایمان را مشخص کنیم و ببینیم از این مسئلهها یی که داریم پاسخ کدامشان در گذشته هست و پاسخ کدامشان نیست و آنهایی را که در گذشته پاسخ دادیم و پاسخ هم پاسخ کارآمدی است، از آن بهره ببریم و آنجایی که مسئله در گذشته نبوده و در گذشته پاسخ نیست و یا پاسخی هست که امروزه کارامد نیست ما موظفیم که خودمان پاسخ کار آمد را بسازیم. این سرزنش متوجه ماست که نساختهایم نه متوجه آنها که چرا به این مسئله پاسخ ندادهاند.
بنابراین ما به جای اینکه بحث کنیم که آیا آن فلسفه بدرد میخورد یا نه، باید مسئلههایمان را مشخص کنیم. الان در پزشکی مسئله مشخص است مثلا عمل قلب، بیماریهای چشم، بیماریهای معده، بیماریهای استخوانی، خونی، اینها مسئلههای جامعه پزشکی است. اگر از پزشکی قدیم، حتی از پزشکیهای ادامه یافته قدیم مثل طب سوزنی چین جوابی پیدا کردند، استفاده میکنند چون شخص میخواهد درمان شود و غصه جدید و قدیم را نمیخورد !و اما اگر جوابی نیافتند به سراغ طب جدید میروند. مثلا یک نفر که لوزهاش چرک کرده اگر در طب قدیم چاره داشت از آن استفاده میکند و اگر نداشت به سراغ طب جدید میرود و پنیسیلین میزند یا عمل میکند.
این بحث از جدید و قدیم یک دعوای بیهودهای است و ما را از کار باز میدارد. ما باید مسئلههایمان را روشن کنیم و بگویم مثلا ما این دو هزار مسئله را داریم و برویم ببینیم برای حل این مسئلهها یونان چه جوابی دارد و جوابش چقدر کار آیی دارد؟ ابن سینا چه جوابی دارد؟ ملاصدرا چه جوابی دارد؟ و خود ما امروز چه جوابی میتوانیم بدهیم؟ خود ما هم مطرحیم، کار ما فقط نقالی نیست.
▪ با وجود این تعاریف به بحث فلسفه اسلامی برمیگردیم که آیا با این نگاه و تعریف از فلسفه، اساسا ما میتوانیم فلسفه را به صفت اسلامی متصف کنیم یا به عبارت بهتر شما معتقد به وجود فلسفه اسلامی هستید یا اصلا این تقسیمبندی را غلط میدانید؟
ـ خیر، فلسفه دانش حقیقی است. یعنی به مطالعه واقعیت میپردازد و این مطالعه واقعیت مثل نگاه به واقعیت است. مثلا مانند نگاه به یک رودخانه است. یا مثلا اینکه آیا در وسط تهران رودخانهای جریان دارد یا ندارد. دیدن رودخانه، یا کشف کردن این که در وسط تهران رودخانه جریان دارد یا نه، دیگر مسلمان و مسیحی ندارد! اما طبیعی است که فلسفههای مسیحی از چند جهت با مسیحیت و فلسفههای اسلامی هم طبعا از چند جهت از جمله از نظر طرح مسئله با اسلام ارتباط دارند. برخی الهام گرفتنها از دین هم وجود دارد و اینها طبعا تاثیر دارند.
مثلا فلسفه در یک محیطی که تفکر با شرک اشباعشده رهاییاش از شرک خیلی مشکل است. ولی فلسفه در یک نظام توحیدی خیلی راحت میتواند به توحید برسد. بنابراین فلسفه اسلامی سئوالات مطرح شده از طرف اسلام را پاسخ میدهد و شاید از طرف دیگر چون فیلسوفان مسلمان این بحث را پدیدآوردهاند، با این حساب هم میتوان گفت فلسفه آنان به گونهای اسلامی است. مثلا میتوان گفت فیزیک انگلیسی به خاطر اینکه فیزیکدانان انگلیسی روی فلان قسمت از فیزیک کار کرده و نظریاتی دادهاند. ما هم با همین عنوان خیلی روشن است که بتوانیم بگوییم فلسفه اسلامی. اما فلسفه به معنای فلسفهای که مورد تائید اسلام باشد و به صورت یک وحی منزل و یک امر مقدس باشد را من به آن معتقد نیستم.
و از فلاسفه ما هم کسی تاکنون به آن معتقد نبوده است. مگر اینکه بعضی متعصبین معاصر چنین توهمی یا تخیلی داشته باشند: والا ابن سینا حتی یک جا عنوان فلسفه اسلامی را بکار نبرده و ملاصدرا هم یکجا نام فلسفه اسلامی را به کار نبرده است. فلسفه تفکر اشخاص است، اشخاصی که معصوم هم نیستند. بنابراین فلسفه تفکر است و بستگی دارد به اینکه آن طرف چقدر درست فکر کرده و چقدر رسیده است، بنابراین همیشه باید مورد بازبینی و تکمیل و تکامل قرار گیرد.
▪ در مورد رابطه کلام که از فلسفه مشتق شده با تفکر فلسفی بگویید وبفرمایید چرا کلام متوقف شده، در حالی که مسائل کلامی به مثابه مسائل فلسفی همچنان وجود دارند؟
ـ کلام یک تفکر است. منتها یک تفکری که از قدیم گفتهاند هدفش بیشتر اثبات و توضیح و تفسیر مطالب دینی است و از آنجا که دین ما عقلانی است در نتیجه فلسفه ما فرزند کلام ماست. یعنی اگر کلام اسلامی معتزله و شیعه نبود در جهان اسلام تفکر فلسفی نمیتوانست و یا مشکل بود پیدا شود. اما چون دین ما عقلانی است کلام ما هم در آغاز عقلانی بود و به پیدایش فلسفه انجامید. اگر چه بعدا جریانهای غیر عقلانی در کلام پیدا شدند ولی کلام اسلامی در اصل عقلانی بود.
کلام شیعه و معتزله عقلانی بودند و عقلانیت خود به خود آدم را به فلسفه و تفکر فلسفی سوق میدهد. و لذا میبینیم که پس از حدود دو قرن و نیم ما به فلسفه رسیدیم و اولین فیلسوفمان هم الکندی است که خودش تقریبا نیمه متکلم است. یعنی ما از کلام آرام آرام به فلسفه منتقل میشویم. فلسفه فرزند کلام عقلانی ماست و من متاسفم که کلام ما در سایه الهام گرفتن از قرآن نکتههای بسیار جدی و جالبی دارد ولی فلسفه ما از آنها خالی است. در معرفت شناسی متکلمین ما جدی تر از فلاسفه وارد شدهاند و در طبیعت شناسی متکلمین ما دقیقتر از فلاسفه ما فکر کردهاند. به نظر من همین زمینه عقلانیت اسلامی که در کلام متجلی شده درفلسفه هم متجلی بوده و بعدا دو گرایش غیرعقلانی یعنی عرفان و کلام اشعریت، به این قضیه آسیب زدهاند( والله اعلم).
▪ آیا با شهود ونقلیات چنان که معروف است میشود تفکر فلسفه را ترکیب کرد; چنانکه ملاصدرا چنین کرد؟
ـ من نظرم اینست که یک انسان میتواند هم تفکر فلسفی داشته باشد و هم به معرفت شهودی برسد. این امکان دارد. اما اینکه چه کسی رسیده و چه کسی نرسیده; آن را خودشان میدانند. تفکر فلسفی روشن وقابل انتقال به دیگران است ولی معرفت شهودی یک مقدار بیان ناپذیر است و جنبه شخصی دارد و حجیت شخصی هم دارد.
یعنی حداکثر برای همان کسی که به آن رسیده حجت است و دیگران اگر انکارهم نکنند، نمیتوانند پیروی هم کنند. این نکتهای است که خود عرفا هم تاکید کردهاند که« لا ینکر علیهم و لا یقتدا بهم »: آنها را نباید انکار کنیم و نیز نباید از آنها با اظهاراتی که کردهاند پیروی کنیم. اما آنچه مسلم است اینست که ما در جهان اسلام و مخصوصا در عصر جهانی شدن، برای زمینهسازی جهانی شدن اسلام و ظهور حضرت مهدی ( عج ) باید بیش از هر چیز به عقلانیت روی آوریم تا جهان بتواند با ما در آن زمینه به تفاهم برسد. همانطور که ما در علوم با جهانیان به تفاهم رسیدهایم. الان تمام دنیا در علومی مانند فیزیک، شیمی، ریاضی، زیست شناسی یک جور فکر میکنند. ما نیز باید بتوانیم در معرفت انسانی، علوم انسانی و مخصوصا جهانبینی با مردم جهان به تفاهم برسیم. بنابراین از حوزه احساس کم کنیم و بر حوزه عقلانیت بیفزاییم. این توصیه من است.
▪ به نظر میآید که ما در فلسفه بیشتر دچار جنگ لفظی شدیم به گونهای که انگار بدیهیات هنوز برایمان مشخص نیست. آیا با این صحبت شما موافقید؟ مثلا بسیار شنیده میشود انگار در مباحث فلسفی ما هنوز سر بدیهیات با هم میجنگیم یعنی مباحثات تبدیل به جنگهای لفظی شده وبسیار مغلقگویی شده؟
ـ بعضی بحثهایمان واقعا جنگ لفظیاند. از نظر بحثهای فکری گاهی اینگونه است. مثلا مرحوم آیتالله بروجردی آدمی نبود که از فلسفه بیخبر باشد. آیتالله سبحانی که خودش الان از مراجع معاصر ماست در تقریراتی که از آقای بروجردی نوشتهاند نقل کردهاند که آقای بروجردی میگفت: این بحث اصالت وجود یک بحث لفظی است یک دعوای لفظی است.
بنابراین ما باید به نیازهای عینی مان و واقعیتهای عینی مان برگردیم و فلسفه را سامان دهیم. و من الان آرزویم این است و تمام تلاشم هم در این مسیر است. ولی مشکلی که داریم; این است که دوستانی به دلایل مختلف نمیخواهند بگویند که بالاخره این حرف حرف بدی نیست. اینگونه است که یک مقدار مشکل ایجاد میشود که فلانی چرا انتقاد میکند؟ چرا بحث ایجاد میکند. من کل انتقادهایم را جمع کنم شاید ۱۰، ۱۵ مورد نباشد و آن هم مسائلی است که به هیچ عقیدهای برخورد نمیکند و به قول معروف ایمان کسی را خلل نمیزند. بلکه من معتقدم که ما اگر از راه درست تفکر تلاش کنیم به نفع اسلام و مسلمین خواهد بود، ان شاءالله.
کاظم طیبی فرد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست