دوشنبه, ۱ مرداد, ۱۴۰۳ / 22 July, 2024
مجله ویستا

تأثیر گناه بر معرفت


تأثیر گناه بر معرفت

آنچه در این مقاله بحث می شود, طرح رابطه یكی از مقولات اخلاقی دینی, یعنی گناه, با معرفت است تلاش ما بر این است كه نشان دهیم, چگونه در دو دهه اخیر, توجه معرفت شناسان, به بحث تأثیر ساحتهای غیر معرفتی بر ساحت عقیدتی بشر, جلب شده است و بنابراین می توان به گناه نیز به عنوان یكی از مقولات معرفتی نظر كرد

طرح مسأله تأثیر عوامل غیر معرفتی بر معرفت در مقاله «اراده معطوف به باور» ویلیام جیمز(۲) نظر معرفت شناسان را به این بحث اساسی معطوف كرده است كه تحصیل معرفت، چه بسا، تنها از مسیر معیارها و شاخصه‏های معرفتی صرف عبور نمی‏كند، بلكه از آن جا كه بسیاری از باورهای انسان تحت تأثیر بیم و امیدها، عشق و نفرتها، منافع شخصی و... تحصیل می‏شوند، پاكسازی ساحات غیرمعرفتی انسان از رذایل و آراستن آنها به فضایل، در دستیابی او به حقیقت مؤثر می‏تواند باشد.

آنچه در این مقاله بحث می‏شود، طرح رابطه یكی از مقولات اخلاقی - دینی، یعنی گناه، با معرفت است. تلاش ما بر این است كه نشان دهیم، چگونه در دو دهه اخیر، توجه معرفت شناسان، به بحث تأثیر ساحتهای غیر معرفتی بر ساحت عقیدتی بشر، جلب شده است و بنابراین می‏توان به گناه نیز به عنوان یكی از مقولات معرفتی نظر كرد.

مسأله تأثیر گناه بر معرفت، از جمله مسائلی است كه، در یكی دو دهه اخیر مورد توجه جدی معرفت شناسان، قرار گرفته، مسأله‏ای است كه به عرصه بحث ارتباط ساحات گوناگون وجود انسان با یكدیگر تعلق دارد. اگر انسان را، آن گونه كه امروزه تصور می‏شود، دارای سه ساحت عقیدتی، عاطفی و ارادی بدانیم، یكی از پرسشهای مهم در این باره این است كه آیا این ساحتها در تأثیر و تأثر متقابل با یكدیگرند یا نه؛ بویژه در مباحث مربوط به معرفت شناسی، این بحث نتایج مهمی دارد كه آیا ساحت معرفت انسان، ساحتی مستقل و جدای از ساحات دیگر وجود اوست، بطوری كه انسان هنگامی كه در پی تحصیل معرفت می‏رود تنها با قوای شناختی خود، به معنای اخص كلمه، سروكار دارد یا این كه نه، انسان موجودی است كه علاوه بر قوه شناخت، احساسات و عواطف هم دارد، امیال، گرایشها، خواستها و نیازهایی هم در وجود او هستند، كه این جنبه‏ها منفك از بعد معرفتی او قرار نمی‏گیرند؛ یعنی انسان، حتی هنگامی كه روی به عالم می‏كند نیز، متأثر از نیازها، خلق و خو، منش و شخصیت خود است؟

این بح، اگر چه برای فیلسوفان معرفت شناس، بحثی نو به حساب می‏آید و به یك معنا، به تازگی مورد توجه جدی آنان واقع شده، اما در دیدگاههای عرفانی - دینی، تقریبا جزء پیش فرضها محسوب می‏شود.

در حوزه‏های عرفانی - دینی اساسا شكافی میان ساحتهای گوناگون وجود بشر، دیده نمی‏شود و از همین جهت است كه محدود شدن معرفت بشری به حوزه علوم تجربی - ریاضی، كه بویژه در دوران تجدد، دیدگاه حاكم بر عموم اذهان در غرب شده است، در آن عرصه‏ها راه نداشته و ندارد.

اگر حوزه علوم تجربی و ریاضی، از ساحت عمل انسان به كلی جدا شده است، معرفت، در عالم دین و عرفان هیچ گاه از عمل انسان منفك نبوده است. آنان كه در وادی عرفان قدم نهاده‏اند، اساسا تحصیل معرفت حقیقی را جز از مسیر سیر و سلوك عملی میسر نمی‏بینند؛ آنان كه با تعالیم ادیان انس گرفته‏اند، قدم گذاشتن در راه علم را هیچ گاه جدای از حركت در مسیر اصلاح نفس ندیده‏اند؛ ایشان نه از مضمون این آیه قرآن كه می‏فرماید«ان تتقوا الله یجعل لكم فرقانا»(۳) (انفال / ۲۹) بیگانه‏اند و نه با این سخن پولس قدیس كه ما گناهكاران «حقیقت را سرمی‏كوبیم»(۴)؛ به همین جهت است كه متفكر دقیق مرالد وستفال،(Westphal Merold)(۵) در مقاله بسیار جالب و پرمحتوای خود، «پولس قدیس را بجد بگیریم: گناه به منزله مقوله‏ای معرفت شناختی»،(۶) جدا از فیلسوفان مسیحی می‏خواهد گناه را از مقولات اصلی معرفتی قلمداد كند و بدین وسیله، با این پیش فرض رایج در دوران تجدد، كه علم بكلی از مقوله عمل جداست، مقابله می‏كند.

وی، اگر چه، به نحو خاص تنها بر گناه به عنوان یكی از عوامل غیر معرفتی مؤثر بر معرفت، تاكید دارد، اما همان گونه كه گذشت، این بحث، به عرصه كلی‏تر بررسی تأثیر عوامل غیر معرفتی بر معرفت تعلق دارد.

مقاله پروفسور وستفال، طرح موضوعی اساسی برای معرفت شناسان است، تا تأثیر عوامل غیر معرفتی را بر معرفت در مباحث خود جدی بگیرند. اینك علاوه بر دیدگاهی كه مرالد وستفال در مقاله خود ارائه می‏كند، با طرح نظرات چهار متفكر دیگر، یعنی جاناتان اداوردز، جان هنری نیومن، ویلیام جیمز ولیندا زاگزابسكی در این مقاله تلاش كرده‏ایم، نشان دهیم، چگونه می‏توان، به گناه به عنوان مقوله‏ای معرفتی، نظر كرد.

● مرالد وستفال و رابطه گناه و معرفت

وستفال در همان آغاز سخن خود، ذهن خوانندگان را متوجه این نكته می‏كند كه غرض وی از معرفت شناسی، در مقاله مذكور نه فقط علمی از سنخ منطق صرف، بلكه علمی از سنخ روان شناسی(۷) و اخلاق است؛ چرا كه معرفت‏شناسی، به تأمل در باب حقیقت و حدود معرفت بشری می‏پردازد. بنابراین، می‏توان گفت كه جنبه روانشناختی این علم «شرح و وصف این معناست، كه ما عملاً، چگونه باورهایمان را، پدید می‏آوریم و دگرگون می‏سازیم» و جنبه اخلاقی آن «تعیین (انواع) باورهایی است كه ما حق داریم داشته باشیم» (وستفال: ۴). آنگاه در این فضا است كه سخن گفتن از گناه به منزله مقوله‏ای معرفت شناختی طبیعی‏تر جلوه می‏كند و «التفات ما، از باورها به باور داشتن‏ها» (همان) معطوف می‏شود.

آنچه به نظر وستفال بسیار اهمیت دارد، این است كه معرفت شناسان، فرایند معرفت را، تنها فرایندی منطقی نبینند كه در آن استنتاجهای قیاسی از استنتاجهای استقرایی تمییز داده می‏شوند و توجه می‏شود كه هر یك از انواع استنتاج به چه میزان می‏تواند مورد اطمینان و اعتماد باشد. آنان باید التفات كامل به این واقعیت داشته باشند كه بشر نه فقط دارای ذهن، بلكه دارای احساسات، عواطف و اراده هم هست و امكان دارد، در مسیر شناختی خود، از تأثیر آنها بر كنار نباشد.

از دیدگاه مرالد وستفال، در صورتی كه مضمون سخن پولس رسول، جدی گرفته شود، شیوه قرائت معهود تاریخ فلسفه نیز دچار تحولاتی می‏شود؛ از جمله این كه در آن صورت نگاه ما به سخنانی از فیلسوفان، معطوف خواهد شد كه در آنها محتوای كلام پولس را انعكاس داده و نشان داده‏اند كه انسان، در مسیر تحصیل معرفت، از خواسته‏ها و امیال خود، جدا نمی‏شود.(۸) بنابراین «وقتی كه فیلسوفان، با اصطلاحات و تعابیر مختلف، می‏گویند، امیال و اعمالی كه در عرف مسیحیت گناهكارانه محسوب می‏شوند نقش اساسا منحرف كننده‏ای در تكوین و حفظ باورهای انسان، اعم از شخصی و جمعی، دارند،...» (وستفال: ۸) به نوعی، به بیان همان مضمون پولسی می‏پردازند. چنین سخنانی نشان می‏دهند كه آن جا كه حقیقتی در تعارض با خواسته‏های انسان قرار می‏گیرد او بیشتر مایل به ندانستن و نشناختن آن است.(۹)

وی برای بیان این اندیشه خود از سخن یكی از اساتید خود با عنوان «قانون عقلانیت معكوس» (the Law of Inverse Rationality) كمك می‏گیرد كه بر اساس آن معتقد بود كه «توان تفكر بشری برای این كه توسط خواسته‏های گناه آلود به انحراف كشیده نشود، با اهمیت وجودی موضوع بحث نسبت معكوس دارد. ما در حاشیه منافعمان، یعنی در آن جا كه فرصت و مجال برای ابراز وجود عجب‏آمیز، محدود است، می‏توانیم عقلانی(۱۰) باشیم» (وستفال: ۱۱). یعنی انسان تنها آن‏جا عقلانی‏تر فكر می‏كند كه موضوع بحث از حوزه منافع و خواسته‏های وی فاصله می‏گیرد و به محض این كه این فاصله كم می‏شود، به سهولت نمی‏تواند تابع ضوابط منطقی در فكر باشد. هم چنانكه وی به نقل از هابز به این مهم اشاره می‏كند: «آموزه صواب و خطای اخلاقی را مدام هم قلم و هم تیغ مورد مناقشه قرار می‏دهند؛ و حال آن كه آموزه خطوط و اشكال در معرض چنین مناقشه‏ای واقع نمی‏شود؛ زیرا انسانها، در این موضوع، دغدغه آن ندارند كه حقیقت چیست، چرا كه چیزی است كه مانع و رادع جاه و مقام یا منفعت یا شهوت هیچ كس نیست. چون من سر سوزنی شك ندارم كه اگر این كه سه زوایه مثلث مساوی دو زاویه مربع است چیزی می‏بود مخالف حق سلطه یك انسان یا مخالف منافع انسانهایی كه سلطه دارند، در آن صورت، این آموزه حتما، اگر مورد مناقشه قرار نمی‏گرفت، سركوب می‏شد، بدین شیوه كه كسی كه مورد تعرض این آموزه واقع شده بود، تا آنجا كه می‏توانست، همه كتابهای هندسه را به آتش می‏كشید.» (وستفال: ۱۰).

بنابراین ساده انگاری است، اگر تصور كنیم، هیچ داد و ستدی میان ابعاد مختلف وجودی انسان دركار نیست و به صرف این كه انسان تنها خود را ملزم به پیروی از قواعد و روشهای معتبر معرفت شناختی كند، یا یافته‏های خود را در قالب اشكال منطقی بریزد، حقیقت را به چنگ می‏آورد.

سخن كسانی مانند وستفال، توجه دادن معرفت شناسان به این مهم است كه تصور نشود، دستیابی به معرفت، تنها، كار عقلا، آن هم به معنای متجددانه كلمه است، بلكه كار اندیشمندانی است كه در حوزه علمی، دست از گناه شسته و به وادی سر سپردگی در مقابل احكام الهی، به معنای اعم آن، كه جایی برای تجلیات ریشه گناه، یعنی عجب، به اعتقاد آگوستین قدیس، باقی نمی‏گذارد، وارد شده‏اند.

توجه به آثار معرفتی گناه را، می‏توان، در كتاب ارزشمند «عقل و قلب» نوشته ویلیام جی. وین رایت(۱۱) ـ فیلسوف معاصر امریكایی ـ به چشم دید. وین رایت در این كتاب به طرح نظرات سه متفكر، یعنی جاناتان ادواردز،Gonathan Edwards (۱۷۰۳-۱۷۵۸) فیلسوف - الهی دان آمریكایی، جان هنری نیومنJohn Henry Newman (۱۸۰۱-۱۸۹۰) الهی دان انگلیسی و ویلیام جیمز William James (۱۸۴۲-۱۹۱۰) روانشناس و فیلسوف امریكایی در خصوص ارتباط میان ساحات عاطفی و ارادی با ساحت عقیدتی بشر می‏پردازد. وی كه در این كتاب در پی زنده كردن موضوعی مغفول در بحثهای معرفت شناختی معاصر درباره عقلانیت باورهای دینی است، نشان می‏دهد كه بعد عاطفی و بعد ارادی وجود انسان، در صورتی كه نیك آراسته شوند، می‏توانند راهنمایان قابل اعتمادی، برای دستیابی به حقیقت باشند و در غیر این صورت، موانعی بر سر راه نیل به معرفت می‏شوند. وی كه روشن كردن شرایط تأثیرات مثبت و منفی ساحات غیر عقیدتی را نیازمند بررسی جدی و مستقلی می‏بیند، اثر خود را تنها مقدمه‏ای برای ورود به این بحث معرفی می‏كند.

● جاناتان ادواردز و آثار معرفتی گناه

وین رایت در فصل نخست از كتاب خود، به ارائه نظرات جاناتان ادواردز می‏پردازد تا در عین نشان دادن معقولیت باورهای دینی، این پدیده را - كه كسانی نمی‏توانند بیّناتی را كه به سود حقایق دینی اقامه می‏شوند بپذیرند - با تكیه بر رابطه عقل و قلب تبیین كند. وی در حقیقت این موضع را موضعی متمایز از دو دیدگاه دیگر كه بر اندیشه متجدد حاكم است می‏داند؛ چرا كه بر اساس یكی، خدا را با «عقل عینی»(Objective reason) می‏توان شناخت؛ یعنی عقلی كه به صورتی نظاممند انفعال،(passion) میل(desire) و عاطفه(emotion) را از فرایند استدلال خارج می‏كند؛ و بر اساس دیگری، خدا تنها «به نحو انفسی یا ذهنی» (subjectively)، یعنی به وسیله قلب، قابل شناخت است.

نویسنده:زهرا پورسینا

منابع

۱- قرآن كریم

۲- كتاب مقدس

۳- وستفال، مرالد، «پولس قدّیس را بجدّ بگیریم: گناه به منزله مقوله‏ای معرفت شناختی»، ترجمه: مصطفی ملكیان، فصلنامه اندیشه دینی، دانشگاه شیراز، زمستان ۱۳۷۸، شماره دوم.

۴- Wainwright, William J., Reason and the Heart, A Prolegomenon to a critique of Passional Reason Cronell University press, Ithaca and London, ۱۹۹۵.

۵- Zagzebeski, Linda Trinkaus, Virtues of the Mind, An inquiry into the nature of virtue and the ethical foundations of knowledge, cambridge University press, ۱۹۹۶.

۱ ـ دانشجوی دكتری فلسفه تطبیقی دانشگاه قم.

**- James, William, »The Will to Believe« in the will to Believe and other essays in Popular Philosophy, New York, c. ۱۸۹۶, reprint, New York:Dover, ۱۹۵۶.

۲ ـ «اگر تقوی پیشه كنید خداوند برایتان فرقان (ممیز میان حق و باطل) قرار می‏دهد.»

۳ ـ اشاره به آیه ۱۸از رساله پولس رسول، به رومیان. باب اول: «زیرا غضب خدا از آسمان بر هر گونه بی دینی و شرارت مردمانی كه با شرارتشان حقیقت را سر می‏كوبند، مكشوف می‏شود.»

۴ ـ استاد فلسفه در دانشگاه فوردهام

» - ۵Taking St. Paul Seriously: Sin as an Epistemological Category.«

این مقاله توسط استاد مصطفی ملكیان به فارسی ترجمه شده و در شماره دوم فصلنامه اندیشه دینی، دانشگاه شیراز، زمستان ۱۳۷۸ به چاپ رسیده است.

۶ ـ مراد وستفال از روانشناسی نه روانشاسی تجربی، بلكه روانشناسی فلسفی یا علم النفس فلسفی یا فلسفه نفس است كه به تامل عقلی در باب نفس می‏پردازد، پس بحث درباره حقیقت معرفت بشری و چگونگی تشكیل باورها و دگرگونی آنها از این حیث به حوزه فلسفه نفس می‏تواند تعلق داشته باشد.

۷ ـ همچنان كه وی پیوند دادن زبان را به خواسته‏ها، و نه به حقیقت، در كلام آگوستین قدیس در عداد این سخنان می‏شمرد. آگوستین قدیس در قسمت هشتم از دفتر اول اعترافات خود «حكایت می‏كند كه سخن گفتن را آموخت» تا مردمان آنچه را می‏خواستم به انجام رسانند «یا» تا خواسته هایم برآورده شوند.» (وستفال: ۸)

۸ ـ همان گونه كه به اعتقاد وستفال، كالون Calvin الهی‏دان و اصلاحگر دینی فرانسوی (۱۵۰۹-۱۵۶۴) علم ما را به خدا، علی رغم وجود نوعی «احساس خدا» در درون خود، احساس حقیقی می‏داند كه «سخت مشتاق ندانستن و نشناختن آنیم.» (وستفال: ۵)

۹ ـ تاكید از من است.

۱۰- William J. Wainwright, Reason and the Heart, A Prolegomenon to a Critique of passional Reason, Cornell Uninversity Press, It haca and London, ۱۹۹۵; Hearafter R & H

۱۱ - خیر یا شر طبیعی خیر یا شری است كه موافق طبع بشر یا مخالف آن، از این حیث كه طبع بشر است، باشد. خیر یا شر روحانی آن است كه موافق یا مخالف (طبع) آنان كه شاكله‏ای روحانی دارند...(R & H, p.۲۰.)

۱۲ - اشاره به تعلیم اساسی عشق به خدا و همسایه در مسیحیت.

۱۳ ـAeneid ، شعر حماسی به زبان لاتین و به قلم ویژریل.

۱۴- Virtues of the Mind, An inquiry into the nature of virtue and the ethical foundations of knowledge, Cambridge University Press, ۱۹۹۶. Hereafter V. of M.

۱۵ - نمونه هایی از فضائل فكری كه در كتاب (ص ۱۱۴) بدآنها اشاره می‏شود عبارتند از: توانایی تشخیص واقعیتهای برجسته؛ حساس بودن نسبت به جزئیات [the ability to recogize the salient facts; to = ]، sensivity detail انصاف در ارزیابی حجتهای دیگران [fairness in evaluating the arguments of others = [، تواضع فكری [intellectual humility = ] و ثبات فكری [intellectual preseverance = ].

۱۶ ـ این تعریف در مقدمه كتاب (P.xv) مورد اشاره و در بخش سوم كتاب طرح و به تفصیل مورد ارزیابی قرار می‏گیرد.

منبع:فصلنامه نامه مفید، شماره ۳۰


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.