چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
نگاهی تطبیقی و انتقادی به معرفتشناسی کانت
این گفتار ضمن ارائه تصویری کلی از ارکان اصلی معرفتشناسی ایمانوئل کانت، مقولات کانت را با بحث معقولات اولی و ثانوی که در فلسفهٔ اسلامی مطرح است، میسنجد و شباهتها و تفاوتهای آنها را بیان میکند.
اگر بخواهیم خلاصهٔ نظریهٔ کانت را درباب معرفت بیان کنیم، باید بگوئیم به عقیدهٔ کانت ذهن انسان فقط جهان خارجی را منعکس نساخته است بلکه خود در تشکیل شناسایی سهم عمدهای دارد. درواقع خود انسان است که دادههای خارجی را صورت و سازمان میبخشد. این سازمانبخشی، چنانکه کانت در مقالهٔ ۱۷۷۰ م. شرح داده، فقط جنبهٔ ایستمندmecanique) ) ندارد و ذهن تنها به جمعآوری و کنار هم نهادن دادهها اکتفا نمیکند، بلکه به نحو خلاق به ترکیب و تألیف آنها میپردازد.
کانت در عصری میزیست که علوم تجربی بهسرعت پیش میرفت و مرزهای دانش بشری را گسترش میداد، اما اصحاب مدرسه با قیل و قال خویش مباحث کهن را تکرار کرده راه به جایی نمیبردند و فیلسوفان جدید نیز بهجای آنکه گرهی از کار فروبستهٔ مابعدالطبیعه بگشایند آن را آشفتهتری کردند. آن ناکامیها و آن بحثهای جدال برانگیز در مابعدالطبیعه و این پیروزیها و نتایج عام القبول علم در روزگار کانت، مابعدالطبیعه را دچار بحران نموده و ارزش آن را مورد تردید قرار داده بود. از اینرو کانت بهصورتی جدی مابعدالطبیعه را بهنحوی که در روزگار او معمول بوده است به سئوال کشیده مورد تردید قرار میدهد و میکوشد تا نارسایی اصلی و بنیادی مابعدالطبیعه را که موجب ورشکستگی مابعدالطبیعه شده است، بیابد.
باری، کانت میخواهد با فلسفه نقادی خود نهتنها فیزیک نیوتنی را براساس فلسفه توجیه کرده مبانی فلسفی آن را استوار سازد، بلکه مهمتر از آن میخواهد حد آن را معلوم سازد و علم را که فراتر از حد خویش رفته بهجای واقعی خود واپس زند، تا جایی برای ایمان باز کند. مشکل کانت تنها مسألهٔ شناسایی و تحکیم پایههای علم نبوده است.
پرسشهایی که ذهن او را به خود مشغول میداشته به اعتراف خود او عبارتند از: چه میتوانم بدانم؟ چه باید بکنم؟ چه امیدی میتوانم داشته باشم؟ انسان چیست؟ و در یک کلام او میخواسته است تا هم مسألهٔ شناسایی و علم و هم اخلاق و اثبات وجود خدا و اختیار و خلود نفس را یکجا و در یک نظام فلسفی که همان فلسفهٔ نقادی است، حل کند.
● تقسیمبندی احکام نزد کانت
هیوم و پوزیتیویستهای منطقی میگفتند: قضایای مابعدالطبیعی نه تحلیلی است و نه تجربی. از سوی دیگر، هر قضیهٔ معناداری یا تحلیلی است و یا تجربی. بنابراین، قضایای مابعدالطبیعی فاقد معنا میباشند.
مقصود از قضیهٔ تجربی قضیهای است که با آزمایش یا مشاهده قابل تصدیق یا تکذیب است، و مراد از قضیهٔ تحلیلی قضیهای است که نفی آن مستلزم تناقض است.
کانت در برابر این نظریه چنین اظهار میکند که ما قضایای دیگری در اختیار داریم که نه تحلیلی هستند و نه تجربی. برای بیان تقسیمبندی کانت ابتدا باید یادآور شویم که این تقسیمبندی به قضایا مربوط نیست بلکه به احکام مربوط است، یعنی قضایایی که کسی در آنها به امری تصدیق یا اذعان میکند. این خود از بسیاری جهات مزیتی محسوب میشود، زیرا حکم کردن رویدادی شخصی است و حیثیت وجودی آن کمتر از حیثیت وجودی قضایا در معرض ظن و احتمال است.
در تعریف حکم تحلیلی و ترکیبی، کانت میگوید:
در کلیهٔ احکامی که نسبت موضوع به محمول تعقل میشود... این نسبت به دو طریق ممکن است: یا محمول «ب» به موضوع «الف» تعلق دارد بهعنوان چیزی که (بهطور ضمنی) در تصویر «الف» مندرج است، یا «ب» یکسره بیرون از تصویر «الف» است، هرچند در واقع با آن پیوستگی دارد. در حالت اول حکم را تحلیلی و در حالت دوم، ترکیبی نام میدهم().
به تعبیر دیگر میتوان گفت حکم تحلیلی حکمی است که نفی آن مستلزم تناقض است، برخلاف حکم ترکیبی.
تقسیم دیگر، تقسیم حکم به پیشین و پسین است. حکم به شرطی پیشین است که «مستقل از هر تجربه و حتی کلیهٔ ارتسامات حسی باشد().» مقصود از استقلال در اینجا استقلال منطقی است. دو حکم از یکدیگر مستقلند اگر هیچ یک مستلزم یا نقیض دیگری نباشد. بنابراین، حکم پیشین، حکمی است که منطقاً از کلیهٔ احکام در وصف تجربههای حسی یا ارتسامات حسی مستقل است. هر حکمی پیشین نباشد، پسین است. یعنی از لحاظ منطقی قائم به احکام دیگر در وصف تجربهها یا ارتسامات حسی است. احکام پسین میتواند جزیی یا کلی باشد.
با اندک تأملی دانسته میشود که حکم تحلیلیِ پسین وجود ندارد. زیرا قضیهٔ تحلیلی تنها مربوط به معنای الفاظ است و لذا هیچ معلوم یا اطلاع تازهای به ما نمیدهد. ولی قضیهٔ پسین چون موقوف به تجربه است، چنین اطلاعی میدهد. اما اقسام سهگانهٔ دیگر، به عقیدهٔ کانت، نهتنها امکانپذیر است بلکه نمونههای فراوانی از هر یک از آنها در تفکر ما یافت میشود.
در میان سه قسم باقی مانده آنچه مهم است و مورد انکار هیوم و اثبات کانت میباشد احکام ترکیبی پیشین است. به عقیدهٔ کانت قضایایی مانند: «جمع ۵ با ۷ حاصلش ۱۲ است»، «هر تغییری علتی دارد» و «قانون اخلاقی تعیین میکند که ما بایستی چه بکنیم» نمونههایی از قضایای ترکیبی پیشین است. به اعتقاد کانت اگر بناست احکام مابعدالطبیعی معنا داشته باشد، باید از سومین قسم باشد.
دو اشکال عمده بر تمایز کانت میان احکام تحلیلی و ترکیبی وارد شده است. اشکال نخست آن است که کانت فقط احکام حملی را درنظر گرفته، و اشکال دوم آن است که تعریف او از احکام تحلیلی - به این بیان که در آنها محمول مندرج یا داخل در موضوع است - تعبیری مجازی و لذا مبهم است. اما هر دو اشکال را میتوان پاسخ داد. به این بیان که مقصود از اندراج محمول در موضوع آن است که نفی حکم مستلزم تناقض باشد، و این نکته را میتوان به احکام شرطی نیز سرایت داد. مثلاً حکم «اگر الف بزرگتر از ب است، پس ب کوچکتر از الف است» تحلیلی است، زیرا نفی آن مستلزم تناقض است.
● تصور کانت از احکام ترکیبی پیشین
اگرچه احکام تحلیلی و احکام ترکیبی پیشین هر دو ضروری هستند، اما باید توجه داشت که ضرورت دو معنا دارد که یکی از آنها در مورد احکام ترکیبی پیشین و دیگری در مورد احکام تحلیلی صادق است..
وقتی گفته میشود احکام تحلیلی ضروری هستند مقصود ضرورت منطقی است، یعنی انکار آن منجر به تناقض میشود. اما وقتی احکام ترکیبی را ضروری میشماریم معنای وسیعتری را در نظر داریم. مثلاً حکم «هر تغییری علتی دارد» دارای ضرورت است به این معنا که امکان این را که تغییری بیعلت باشد، رد میکند، ولو در حالت خاصی نتوانیم علت را پیدا کنیم. به عقیدهٔ کانت کلیت اکید و ضرورت، هر یک به تنهایی یا هر دو مشترکاً، ملاک این تشخیصاند که آیا قضیهای پیشین هست یا نیست. او مینویسد:
نخست اگر قضیهای ببینیم که وقتی تعقل میشود دارای ضرورت تعقل میشود، آن حکم پیشین است؛ دوم... اگر حکمی با کلیت اکید، یعنی بدون آنکه امکان استثنا در آن راه داشته باشد، تعقل شود آن حکم از تجربه گرفته نشده است و اعتبار مطلقاً پیشین دارد().
احکام ترکیبی پیشین درواقع اصول موضوع تفکرات ما را تشکیل میدهند. اما این احکام، که در هر رشتهٔ خاص پیشفرضها یا اصول موضوعهٔ تفکر ما هستند، لازم نیست حتماً برای ما واضح باشند، و چه بسا که آشکار کردنشان دشوار باشد. این احکام را درصورتی کشف میکنیم که در عرصهٔ خصوصیات دائمی تفکرمان به جستجو برخیزیم.
کانت معتقد است کلیهٔ پیشفرضها یا اصول موضوعهٔ ترکیبی و مطلق تفکر را کشف کرده است، که بهخصوص عبارت باشد از آنچه به حساب و هندسهٔ اقلیدسی و فیزیک نیوتن و، به معنایی خاص، به منطق قدیم مربوط است. او معتقد بود هر یک از این رشتهها اوج اندیشهٔ آدمی است که جاودانه ثابت خواهد ماند و بنابراین، طبعاً اصول موضوعهٔ مربوط به هر یک از آنها را مطلق میانگاشت.
● حس، عقل و فهم
کانت معتقد است حکم کردن و ادراک کردن دو امر کاملاً مغایرند و هیچ کدام را نمیتوان به دیگری تحویل برد. او فرق بارز میان حکم و ادراک را در قالب فرق میان دو قوهٔ متمایز ذهن، یعنی فهم و حس، بیان میکند. به گفته او:
بواسطهٔ حس اعیان به ما داده میشوند و فقط حس مدرکات(perceptions) ما را فراهم میکند. به واسطهٔ فهم، فکر به اعیان تعلق میگیرد و مفهومها(concepts) از فهم برمیخیزند().
ادراک با تصدیق یا حکم فرق دارد، ولی شرط مقدم آن است. بهتعبیر خود کانت:
هر تفکر باید نهایتاً بهطور مستقیم یا غیرمستقیم... دال بر مدرکات باشد.
در تصدیق یا حکم ما، درواقع، معانی را بر مدرکات تطبیق میکنیم. اما این احکام از جهاتی با یکدیگر متفاوتند. یکی از جهت معانیی که در اینگونه احکام بهکار میرود، دوم از نظر جزئیاتی که این معانی را بر آنها اطلاق میکنیم، و سوم از لحاظ چگونگی دلالت این معانی بر جزئیات.
توضیح اینکه معنایی که بر جزئیات اطلاق میشود گاهی معنایی است که آن را از امور جزیی انتزاع میکنیم، مانند سفید، انسان، سنگ؛ و گاهی معنایی است که از امور جزیی انتزاع نشده است و به دیگر سخن، یک مفهوم پیشین میباشد. این دیدگاه درست دربرابر مذهب اصالت تجربه قرار دارد که همهٔ معانی را مفاهیم پسین میداند. مفاهیمی مانند علیت و امکان از جمله مفاهیم پیشین است.
در مورد مفاهیم پیشین این پرسش مطرح میشود که این مفاهیم چگونه ممکن است بر چیزی دلالت کنند. مفاهیم پسین چون از مدرکات انتزاع شدهاند، در احکام دوباره به مدرکات بازگردانیده میشوند. اما مفاهیم پیشین چگونه و به چه چیز بازمیگردند؟ در اینجا دو پاسخ وجود دارد:
۱) مفاهیم پیشین ممکن است وصف جزئیاتی باشند که نحوهٔ داده شدن و به ادراک در آمدنشان با داده شدن و ادراک شدن مصادیق مفهومهای پسین متفاوت است. این جزئیات را میتوان جزئیات پیشین نامید. در نظر کانت مکان و زمان جزئیات پیشیناند. احکام ترکیبی پیشین که در آنها مفاهیم پیشین هندسه و حساب بهکار رفته باشد ساختار اینگونه جزئیات را وصف میکنند.
۲) با اطلاق مفاهیم پیشین در مدرکات خود تصرف میکنیم، برخلاف مفاهیم پسین، که با اطلاق آنها درواقع مدرکاتمان را فقط توصیف میکنیم. این تصرف ممکن است نوعی نظم و ترتیب برقرار کردن باشد. کانت در پیشگفتار نقد عقل محض میگوید:
وقتی مفاهیم پیشین را بر اشیأ و اعیان تطبیق میکنیم، اشیأ را با مفاهیم مطابقت میدهیم نه بهعکس.
اکنون میتوانیم برخی از مصطلحات کانت را توضیح دهیم:
حس: قوهٔ دریافت جزئیاتی است که، در ظرف مکان یا زمان یا هر دو، به ما داده میشوند و همچنین قوهٔ دریافت خود مکان و زمان است که آن دو نیز از جزئیاتند.
صورتهای محض ادراک: مفاهیم زمان و مکان که از مدرکات انتزاع نشدهاند و در شمار جزئیات پیشیناند.
فهم: قوهٔ شناخت بهوسیلهٔ مفاهیم. مفاهیم بر جزئیات دلالت میکنند که توسط حس داده شدهاند. مفهوم یا پسین است، یعنی انتزاع شده از مدرکات، یا پیشین است، یعنی مدرکات را بهشیوهٔ معینی منظم و مرتب میکند.
صور معقول یا صور عقلی: مقصود مفاهیم پیشین است که برخلاف مفاهیمی مانند علیت، قابل اطلاق بر مدرکات نیستند، همانگونه که از آنها انتزاع نشدهاند. قوهای در انسان که صور عقلی را بهکار میبرد، عقل به مفهوم محدود کلمه است. کانت، مفاهیم خدا، اختیار و بقای نفس را صور معقول میداند و معتقد است که اگر عمل این صور را در تفکر خود فهم نکنیم، مابعدالطبیعه را محکوم به این کردهایم که تا ابد از غموض و تناقض رهایی نیابد و همچنان صحنهٔ تنازعات بیپایان بماند.
صور معقول دو کاربرد دارد: یکی نظری و دیگری عملی. عقل محض نظری بر کاربرد نظری صور عقلی ناظر است و عقل محض عملی بر کاربرد عملی آنها.
● مکان و زمان
هدف نقد عقل محض در مورد مکان و زمان این است که نهتنها جزئیت بلکه خصلت پیشین بودن آنها را به اثبات برساند. کانت برای اثبات جزیی بودن مکان، نسبت میان مکان و مکانها را لحاظ میکند و معتقد است که قوهٔ متخیله ما فقط میتواند مکان واحدی را تخیل کند و تمام مکانها را میتوان بخشهایی از آن تخیل کرد. مکان، امری ادراکی و یک واحد است. از این گذشته، مکان را میتوان بهنحوی به بخشها تقسیم کرد که فقط جزئیات، نه معانی، بدان نحو بخشپذیرند. بنابراین مکان جزیی است. درخصوص خصلت پیشین مکان، کانت عمدتاً دو برهان اقامه میکند:
۱) برای تخیل دو امر مدرک که نهتنها از لحاظ کیفی متفاوتند بلکه خارج از یکدیگر و در کنار هم نیز هستند مکان باید از پیش مسلم فرض شود.
۲) ما نمیتوانیم تخیل کنیم که هیچ مکانی وجود ندارد ولی بهخوبی میتوانیم مکانی را تصور کنیم که در آن هیچ چیز نیست. حال آنکه اگر مکان یکی از جنبههای پسین یا انتزاع شده از مدرکات بود میتوانستیم مدرکات را بدون آن تخیل کنیم. ما نمیتوانیم کتابهای متمکن در مکان و کتابهای غیرمتمکن در مکان به مخیله راه دهیم به همان نحو که میتوانیم کتابهای سفید رنگ و کتابهای سیاه رنگ تصور کنیم. اگر چیزی را در مکان ادراک میکنیم نمیتوانیم آن را خارج از مکان تخیل کنیم. بنابراین، تصور تمکن در مکان و نیز خود مکان، یک تصور انتزاع شده نیست، بلکه پیشین است.
به عقیدهٔ کانت هندسه (که از نظر او صرفاً هندسهٔ اقلیدسی بود) عبارت است از مجموعهای از قضایای ترکیبی پیشین دربارهٔ ساختار مکانی که به ادراک درمیآمد.
بحث کانت دربارهٔ زمان، مشابه بحث او درباب مکان است. او برای نشان دادن اینکه زمان از جزئیات است به این دلیل تمسک میکند که زمانهای مختلف صرفاً بخشهایی از یک زمان هستند. کانت برای نشان دادن اینکه زمان، پیشین نیز هست تذکر میدهد که نمیتوان هیچ ادراکی را تخیل کرد که در زمان نباشد، حال آنکه میتوان زمان را بهتنهایی تهی از هر پدیده به تخیل درآورد. بنابراین، آنچه دربارهٔ این حکم ترکیبی پیشین که «مکان فقط سه بعد دارد» صادق است به همان نحو در مورد این حکم نیز صدق میکند که «زمان فقط دارای یک بعد است.»
به عقیدهٔ کانت احکام ریاضی از مکان و زمان اعتبار شدهاند. البته ممکن است لازم باشد که جزئیات مذکور را نخست بهشیوهای مقدماتی به هم پیوند دهیم یا به قول کانت بسازیم. کانت مینویسد:
پایهٔ ریاضیات باید نوعی ادراک محض باشد که بر مبنای آن بتواند مفاهیم خود را بهنحو مشخص و معین تصور کند یا بسازد.
ساختن مفهوم بهمعنای تصور کردن ادراکی است که بهنحو پیشین با آن مطابقت دارد.
ساختن یک مثلث اقلیدسی یا تصویر کردن آن به نحو پیشین، شبیه ترسیم یک مثلث روی تخته سیاه است. ساختن عدد دو مانند آن است که یک شیء مادی را کنار شیء دیگری بگذاریم. مفاهیم هندسی را در مکان میسازیم و مفاهیم حساب را در زمان و مکان. کانت از تصویر کردن مفاهیم بهنحو پیشین در زمان و مکان سخن میگوید تا تبیین کند چگونه کلیهٔ احکام هندسهٔ اقلیدسی و حساب امکانپذیر میشود. به عقیده او چون چنین تصدیقات ترکیبی پیشین، جزئیات پیشین، یعنی مکان و زمان، را توصیف میکنند، حصولشان ممکن میشود.
یکی از اشکالهایی که بر کانت گرفته میشود این است که میتوان زمان و مکان را صورتهای پیشین ادراک دانست و در عین حال ذهنی بودن آنها را انکار نمود. به دیگر سخن، از خصلت پیشین بودن زمان و مکان نمیتوان ذهنی بودن آنها را استنتاج کرد. زیرا از نظر منطقی ممکن است آنچه ما در چارچوب صورت زمان و مکان ادراک میکنیم، مستقل از ادراک ما نیز به همینگونه نظم و ترتیب یافته باشد.
در هر حال، کانت معتقد است که صور پیشین ادراک، خاصیت ذهنی دارند و از اینرو، نمیتوانیم جهان را چنانکه هست بشناسیم. از تحلیل کانت لازم میآید که مکان واقعیت تجربی داشته باشد. به دیگر سخن، مکان واقعی است نسبت به هر چیزی که عنوان یکی از اعیان خارجی به ما داده شود. از سوی دیگر، مکان از نظر استعلایی مثالی است؛ یعنی نسبت به اشیأ وقتی در نفس خود سنجیده شوند، مکان واقعی نیست. زمان نیز از این جهت مانند مکان است.
در اینجا باید یادآور تفاوتی شویم که میان اصالت تصور کانت و اصالت تصور بارکلی وجود دارد، چه محور اصالت تصور بارکلی این نظریه است که بودن یعنی ادراک شدن. در نظر بارکلی، فرض موجودی که ادراک نشود محال است. اما چنین چیزی در نظر کانت محال نیست، بلکه این فرض محال است که موجودی یا ذاتی همانطور که هست ادراک شود. در نظر کانت باید میان اشیأ فینفسه با نمودها فرق نهاد.
● دستگاه مفاهیم پیشین
در بخش دیگر نقد عقل محض، یعنی منطق استعلایی، کانت سه وظیفه برعهده میگیرد:
۱) مفاهیم پیشینی را که قابل اطلاق بر ادراکاتند از دیگر اقسام مفاهیم جدا سازد.
۲) نشان دهد چگونه اطلاق درست این مفاهیم به ایجاد آن دسته از احکام ترکیبی پیشین میانجامد که به عقیدهٔ او شرط مقدم استفاده از شعور عادی و تفکر دربارهٔ طبیعت است.
۳) نشان دهد چگونه اطلاق نادرست مفاهیم پیشین و صور عقلی به بعضی خطاهای دامنهدار میانجامد.
همانگونه که باید میان ریاضیات و حسیات استعلایی - که امکان آن را نشان میدهد - فرق نهاد، همچنین باید میان بخش پیشین علوم طبیعی (یا بهعبارت بهتر فیزیک نیوتنی) و منطق استعلایی که امکان آن را نشان میدهد فرق گذارد.
کانت منطق استعلایی را به دو بخش تقسیم میکند: تحلیلات استعلایی و جدل استعلایی. اولی مربوط به اطلاق مفاهیم پیشین است تا هنگامی که در این کاربرد شرط اساسی امکان دلالت به مدرکات رعایت شود. و دومی با کاربرد نادرست مفاهیم پیشین در موارد تخلف از این شرط سروکار دارد، بهخصوص در مورد اطلاق نادرست آن بر اشیأ فینفسه.
کانت مفاهیم پیشینِ غیرریاضی را بر دو دسته تقسیم میکند: مفاهیم ابتدایی که از دیگر مفاهیم پیشین استنتاج یا از ترکیب آنها حاصل نشده است، و مفاهیم ثانوی.
کانت مفاهیم پیشین ابتدایی را مقولات نامید و معتقد بود که نهتنها توانسته است روشی برای بدست آوردن آنها بیابد، بلکه توانسته است همهٔ آنها را بهدست آورد. توضیح روش کانت آن است که: برای کشف این مفاهیم باید عمل فکر کردن یا حکم کردن (= اطلاق مفاهیم) را مورد تحقیق قرار دهیم، چراکه مقولات از ادراک انتزاع نشدهاند.
کانت برای تبیین مقولات این نکته را یادآور میشود که ما هنگام اطلاق هر مفهوم، بسیاری از تصورات را یک کاسه میکنیم و با هم وحدت میدهیم. تصورات همان دادههایی است که از راه ادراک مستقیماً حاصل کردهایم یا بیاد آوردهایم یا ترکیب و تألیف کردهایم. این عملِ توحیدی احکام و مفاهیم کاملاً با دریافت انفعالی (ادراک) فرق دارد.
کانت در اینجا میان دو دسته از احکام تمییز میدهد:
الف) احکام ادراکی یا حاصل شده از ادراک، مانند «بهنظر من این برگ سبز است.»
ب) احکام تجربی عینی، مانند «این برگ سبز است.»
▪ تفاوت میان این دو حکم از چند جهت است:
۱) اینکه حکم تجربی عینی بر یکی از اعیان دلالت میکند نه بر تأثری ذهنی.
۲) اینکه حکم تجربی عینی اگر صادق باشد، برای همه کس صادق است و شرط و قیدی در آن نیست که «نزد شعور یا آگاهی من چنین است». حکم تجربی عینی اعتبار کلی دارد، و به تعبیر کانت «نزد آگاهی بهطور کلی معتبر است».
آنگاه کانت این پرسش را مطرح میکند که دلالت عینی و اعتبار کلی احکام اخیر از کجاست؟ این ویژگی از ادراک انتزاع نشده است. پس باید چیزی باشد که حکم تجربی عینی آن را از خود اضافه کرده است. به گفته کانت:
کلیهٔ احکام ما نخست احکامی ادراکی هستند، یعنی فقط برای خود ما و ذهنیت ما اعتبار دارند و تنها در مرحلهٔ بعد میخواهیم دلالت جدیدی پیدا کنند. دلالت بر یکی از اعیان - و همه وقت نزد خودمان و نزد همه کس بهطور متساوی معتبر باشند().
این عامل جدید که بر حکم ادراکی افزوده شده و از آن حکم عینی تجربی بهدست آمده یقیناً مفهوم سبزی با برگ نیست، زیرا این دو در حکم ادراکی مورد بحث بهکار رفتهاند. بنابراین، تفاوت لاجرم باید در نحوهای باشد که حکم عینی مجدداً تصورات را وحدت میبخشد، ولو تصورات قبلاً در مفاهیم مذکور وحدت پیدا کرده باشند. به دیگر سخن، این تفاوت باید ناشی از اطلاق مفهوم دیگری باشد که پیشتر در حکم ادراکی به کار نرفته بود. این مفهوم، هرچه باشد، در شمار مفاهیم محض فاهمه قرار میگیرد. اما این مفهوم محض فاهمه را، که به حکم عینیت میدهد، باید کجا در حکم تجربی عینی جستجو کرد؟
▪ در هر حکم دو جنبه میتوان تمییز داد:
۱) اطلاق مفاهیم معین؛
۲) نحوهٔ ارتباط و پیوستگی آنها در حکم.
جنبهٔ اخیر را صورت منطقی حکم مینامیم. از آنجا که عامل افزوده شده به حکم تجربی عینی، مفاهیم معین موجود در حکم نیست، لاجرم باید مفهومی پیشین باشد که در هیأت و صورت هر حکم تجربی عینی مندرج است. بنابراین، در ازای هر یک از شیوههای مختلفی که احکام تجربی عینی به احکام ادراکی همتای خود عینیت و کلیت میدهند، یک مفهوم ابتدایی پیشین یا مقوله وجود خواهد داشت. پس اگر بتوانیم همهٔ صورتهای ممکن احکام تجربی عینی را فهرست کنیم، فهرست جامع کلیهٔ مقولات را بهدست آوردهایم. این صورتهای ممکن قبلاً تهیه شده است: در منطق قدیم.
البته کانت دستهبندی خاصی برای احکام دارد که تا اندازهای با آنچه در منطق قدیم آمده تفاوت دارد. در این دستهبندی، کانت نخست چهار وجههٔ نظر کلی و متمایز تشخیص داده برحسب آنها احکام را از لحاظ کمیت، کیفیت، نسبت و جهت تقسیمبندی میکند. آنگاه ذیل هر یک از اقسام سه نوع حکم میگنجاند و جدول منطقی احکام را بهصورت زیر تنظیم و عرضه میکند:
۱) از لحاظ کمیت، هر حکم یا کلی است، مانند: هر انسانی فانی است؛
یا جزیی است، مانند: بعضی انسانها فانی هستند؛
یا شخصی است، مانند سقراط فانی است.
۲) از لحاظ کیفیت، هر حکم یا موجب (ایجابی) است، مانند: هر انسانی فانی است؛
یا سالب (سلبی) است، مانند: چنین نیست که سقراط فانی باشد؛
یا معدول (عدولی) است، مانند: سقراط غیرفانی است.
۳) از لحاظ نسبت، هر حکم یا حملی است، مانند: سقراط انسان است؛
یا شرطی [متصل] است، مانند: اگر آهن حرارت داده شود منبسط میشود؛
یا [شرطی] منفصل است، مانند: وجود جهان یا بهواسطهٔ اتفاق محض است یا ضرورت ذاتی یا علت خارجی.
۴) از لحاظ جهت، هر حکم یا احتمالی است، یعنی از نظر منطقی ممکن است، مانند: کرهٔ مریخ مسکونی است؛
یا تحقیقی (قطعی) است، یعنی صادق بوده اثبات محمول برای موضوع صحیح است، مانند: آهن مغناطیسی است؛
یا ضروری (یقینی) است، یعنی محمول برای موضوع بهطور پیشین ثابت است، مانند: ۴=۲+۲.
برای استخراج مقولهای که در هر کدام از صور منطقی مندرج است، کافی است هر حکم تجربی عینی را بگیرید و مفهومی را پیدا کنید که اگر اطلاق نشود آن حکم به حکم ادراکی صرف مبدل خواهد شد. چون هر حکم تجربی عینی از لحاظ صوری دارای کمیت، کیفیت، نسبت و جهت است، باید چهار مفهوم موجود باشد که چنین اثری ببخشد. به بیان دیگر، اگر معادلهای داشته باشیم بدین عبارت که: «حکم تجربی عینیO منهای مقولهٔ= X حکم ادراکی» این معادله در ازای هر یک از مقادیرX دارای چهار جواب و در ازای کلیهٔ مقادیر ممکنO دارای دوازده جواب خواهد بود.
مثلاً اگر این حکم را که میگوید «این جوهری است با خاصیتهای عرضی» از این حکم که میگوید «این سنگ سنگین است» کم کنیم، حکم ادراکی «این سنگ بهنظر من سنگین است» بهدست میآید. پس مقولهٔ مندرج در حکم حملی مورد نظر یا هر حکم حملی دیگر، مقولهٔ «جوهر و عرض» است.
یا مثلاً اگر حکمی را که میگوید «این یکی از مصادیق نسبت علت و معلول است» از حکم دیگری که میگوید «اگر آفتاب بتابد، سنگ ضرورتاً گرم میشود» کم کنیم، این حکم بهدست میآید: «چنین بهنظر من میرسد که اول آفتاب روی سنگ میتابد و سپس سنگ گرم میشود.» پس مقولهٔ مندرج در حکم شرطی مورد نظر مقولهٔ «علیت» است.
بدین شیوه، کانت جدول مقولات را متناظر با صور منطقی به شرح زیر استنتاج میکند.
پینوشتها:
. نگارنده در تدوین این نوشتار خود را وامدار افادات جناب دکتر حداد عادل میداند.
.۱۰ Pu. R. ۳۳, B .
(در پاورقیهای این مقاله،PU. اشاره به نقد عقل محض وProl. اشاره به تمهیدات است.
.۲ Pu. R. ۸۲, B .
.۳ Pu. R. ۸۲, B .
.۳۳ Pu. R. ۹۴. B .
.۲۹۸ Prol., .
. نقد عقل محض، ص ۲۴۴ به بعد (متن انگلیسی).
. تمهیدات، ترجمهٔ دکتر حداد عادل، ص ۱۳۰ تا ۱۳۲.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران حماس دولت سیزدهم رافائل گروسی دولت رئیس جمهور رهبر انقلاب اصفهان مجلس شورای اسلامی شورای نگهبان مجلس زنان
تهران زلزله پلیس هواشناسی شهرداری تهران بارش باران حجاب قتل آموزش و پرورش فضای مجازی شهرداری وزارت بهداشت
مسکن خودرو قیمت مسکن مالیات سایپا قیمت طلا قیمت دلار ایران خودرو قیمت خودرو بازار خودرو بانک مرکزی حقوق بازنشستگان
نمایشگاه کتاب تئاتر تلویزیون سینما دفاع مقدس سریال سینمای ایران نمایشگاه کتاب تهران موسیقی کتاب صدا و سیما
دانش بنیان اینوتکس دانشگاه آزاد اسلامی
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه فلسطین رفح جنگ غزه روسیه چین نوار غزه ترکیه اوکراین طوفان الاقصی
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر ذوب آهن لیگ قهرمانان اروپا نساجی لیگ برتر فوتبال ایران بازی لیگ برتر ایران سپاهان جواد نکونام
اپل هوش مصنوعی سامسونگ ناسا آیفون گوگل مایکروسافت باتری فضا فضاپیما
بیماران خاص استرس رژیم غذایی کاهش وزن بیمه زیبایی دندانپزشکی فشار خون