سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

همسویی آمریکا و عربستان علیه بیداری اسلامی منطقه


همسویی آمریکا و عربستان علیه بیداری اسلامی منطقه

همکاری و هم پیمانی عربستان و ایالات متحده آمریکا برای ضربه زدن به وحدت جهان اسلام و پیشبرد منافع خود بر کسی پوشیده نیست

همکاری و هم پیمانی عربستان و ایالات متحده آمریکا برای ضربه زدن به وحدت جهان اسلام و پیشبرد منافع خود بر کسی پوشیده نیست.

حکام آل سعود پس از اینکه با کمک استعمار انگلیس به قدرت رسیدند، همواره خوش خدمتی خود را برای قدردانی از اربابان خود اعلام کرده اند.

سیاست منطقه ای عربستان بر دو اصل سرکوب جنبش بیداری اسلامی و حفاظت از منافع آمریکا استوار است و بر این مبنا در طول دهه های گذشته، این سیاست همواره اجرا شده است.

در این مقاله با محور قرار دادن عربستان به عنوان مجری سیاست آمریکا در منطقه، این هم پیمانی و تبعات آن مورد بحث و بررسی قرار گرفته شده است.

پژوهش های صورت گرفته در خاورمیانه نشان می دهد که عربستان و آمریکا، آنچه را که مربوط به نفت و امنیت در این منطقه است در طول دهه های گذشته بین خود تقسیم کرده اند.

سردمداران آل سعود از زمان به دست گرفتن امور توسط ملک عبدالعزیز بن عبدالرحمن (۱۹۳۲ میلادی) و پس از نهایی شدن نزاع بین هاشمی ها در حجاز و نجدی ها در عربستان به نفع آل سعود با حمایت استعمار بریتانیا از وهابیت در سال ۱۹۲۷ تأثیر مخربی در منطقه و جهان اسلام تاکنون بر جای گذاشته اند.

در جهان معاصر این موضوع باعث شده است که حمایت از آل سعود توسط آمریکا و غرب همچنان ادامه داشته باشد، اگرچه در دوران کنونی، منطقه خاورمیانه آبستن بحران های ناشی از قیام های مردمی بر ضد دیکتاتوری ها و مخالفت با طرح های صهیونیستی است.

نسیم اصلاحات بر منطقه از ژانویه سال جاری میلادی وزیدن گرفت و باعث شد که دو رژیم پوسیده و وابسته به غرب و اسرائیل در تونس و مصر سرنگون شود و زنگ خطری برای دیگر رژیم هایی باشد که خود را به غرب حامی صهیونیسم فروخته اند و جز سرافکندگی ملت خود به چیزی نمی اندیشند. همچنان که در بحرین، یمن و اردن شاهد آن هستیم. متأسفانه هم پیمانی های پیچیده ای که آمریکا و عربستان آن را رهبری می کنند، باعث شده است، مسیر تحولات و تغییرات با مشکل مواجه شود و مسائل استراتژیک که عامل سلطه آمریکا و اروپا در منطقه است دست نخورده باقی بماند.

غرب با مأموریت دادن به ناتو در استفاده از زور «تحت عنوان حمایت از قیام مردم لیبی»، سیاست های خود را در جهان عرب اجرا کرد و عربستان نیز در کنار آن، این مسئولیت را عهده دار شد که انقلاب در بحرین و یمن را سرکوب کند و انقلابیون مصری و تونسی را به چالش بکشاند. این سیاست، گوشه ای کوچک از توطئه ای بزرگ توسط کسانی است که ادعای حمایت از حقوق بشر و مبادی تمدن را دارند.

این درحالی است که رژیم عربستان دارای تجربه طولانی در زمینه تخریب چهره مقاومت و مشکل آفرینی در پیروزی مقاومت اسلامی لبنان علیه دشمن صهیونیستی در جنگ ۳۳ روزه در سال ۲۰۰۶ است.

بنابراین با قاطعیت می توان گفت که این رژیم، درحال حاضر به نقش مخرب خود در برابر انقلاب های مردمی ادامه می دهد، تا مانع از تحقق آنها شود.

این رژیم در نقش یک ژاندارم و تحت عنوان «نیروهای سپر جزیره» در تحولات بحرین دخالت کرد و نفرت و دشمنی مردم انقلابی آن را که خواهان اصلاحات در قانون اساسی بودند، برانگیخت، بدون اینکه به عواقب وخیم این سرکوب وحشیانه در آینده منطقه خلیج فارس توجهی داشته باشد.

اما دخالت آل سعود در انقلاب و تحولات جاری یمن، به روابط دیرینه و تنگاتنگ آنها با عبدالله صالح مرتبط می شود و در این زمینه شاهد بودیم که عربستان تلاش کرد در همه زمینه های سیاسی، مذهبی، اقتصادی، نظامی و قبیله ای یمن دخالت کند و خواست خود را پیش ببرد، اما موفق به این کار نشد. بدون شک، جنگ تحمیل شده بر ضد شیعیان «الحوثی» در کوه های «صعده» از بارزترین نمونه هایی است که این موضوع را به اثبات می رساند.

● بیداری اسلامی و دورویی غرب

عربستان، از جمله کشورهایی بود که احتمال بروز تغییرات و ناآرامی در آن با وزیدن نسیم عربی متصور بود، اما دورویی غرب که تظاهر به حمایت از قیام های مردمی (به رغم اسلامی بودن شعارها و مواضع آن)، باعث شد که از کنار این موضوع بگذرد و ترجیح دهد به آل سعود در فایق آمدن بر اعتراضات داخلی کمک کند. اگر این اتفاق در کشور دیگری رخ می داد، آمریکایی ها و غرب از آن سوژه ای درست می کردند که حتی کودکان و شیرخوارگان را تکان می داد. به اعتقاد صاحبنظران، اگر چه آل سعود در مقابل افکار عمومی جهان عرب و مسلمانان، تظاهر بر قدرت و تداوم امنیت خود می کند و از حمایت آمریکا برخوردار است، اما هرازچندگاه، دست به ماجراجویی هایی زده که باعث نگرانی آمریکایی ها و صاحبان سرمایه نیز می شوند. اما در مقابل سعودی ها این اطمینان را به شرکای خود می دهند که این موضوعات باعث نخواهد شد که خللی در روابط ریاض و واشنگتن پیش بیاید.

چرا که همکاری های موجود بین این دو کشور به خصوص در زمینه مسائل نظامی و نیرو باعث شده است که روابط عمیقی بین آنها وجود داشته باشد. روابطی که حتی هم پیمانان آنها در شورای همکاری خلیج فارس، توانایی رسیدن به آن را ندارند.

ایالات متحده مهم ترین منبع تأمین کننده سلاح برای عربستان است و نیروهای نظامی آن را آموزش می دهد، این درحالی است که به گفته آگاهان نظامی، ریاض و واشنگتن درحال امضای یک قرارداد تسلیحاتی به مبلغ ۶۰ میلیارد دلار هستند که این موضوع در اکتبر ۲۰۱۰ و ژوئیه ۲۰۱۱ توسط کنگره پی گیری و اعلام شد که یک مبلغ دیگر ۷/۳ میلیارد دلاری نظامی به آن اضافه شده است.

این قرارداد شامل خرید سیستم های دفاعی موشکی «پاتریوت» است و مسلما در کنار آن استقرار کارشناسان نظامی آمریکایی در اقصی نقاط عربستان را در پی خواهد داشت.

پژوهش های خاورمیانه ای نشان می دهد که عربستان و آمریکا از دهه های گذشته تاکنون نفت و امنیت را در منطقه بین خود تقسیم کرده اند و این باعث شده است که روابط اقتصادی، نظامی و امنیتی آنها بیش از پیش تعمیق و گسترش یابد و گمان نمی رود در آینده نزدیک این روند تغییر کند.

هم پیمانی آمریکا و عربستان

هم چنانکه اشاره شد، همکاری آشکار آمریکایی- سعودی براساس زمینه مصالح مشترک بنا شده است که مهم ترین آن توافق در زمینه سرکوب «جنبش بیداری اسلامی» معاصر است. این دو ترجیح می دهند که روح این جنبش در جهان عرب را تو خالی کنند و اساس آن که بر تغییر نهاده شده است را از بین ببرند. بعد از آنکه مشخص شد بادهای تغییر در جهت خلاف حرکت کشتی های نظام سرمایه داری جهان در حال وزش است و به خصوص پس از آنکه چهره آن را آشکار کرد- که این موضوع مهم ترین پیروزی این جنبش است و آن زمانی بود که مجاهدان باغیرت مصری، سفارت رژیم صهیونیستی در قاهره را اشغال کردند و سفیر و دیپلمات های اسرائیل را از کشورشان فراری دادند- آن هنگام، لحظه ای از دوران مجد و عظمت اسلامی و عزت و سربلندی آن بود.

البته این امر، در چارچوب دموکراسی ادعایی غرب و حقوق بشر نمی گنجد، چرا که هرگونه خدشه وارد شدن به دولت عبری، جریمه ای نابخشودنی به شمار می رود.

این بود که آمریکا و هم پیمانانش با همکاری آشکار حکومت آل سعود و اتباعش و یاری نفاق سیاسی که دگرگونی وضعیت مردم در جهان اسلام را برنمی تابد، حمله گسترده سیاسی، اقتصادی، خبری و حتی نظامی خود را آغاز کرد (لیبی نمونه واضح آن است)، تا به زعم خود، انقلاب های عربی را از اهداف و اصولی که برای آن به پا خاسته بود، جدا کند.

در این راستا، حمایت از زیر ساخت های رژیم های فاسد و مستبد در دستور کار قرار گرفت، که ما به وضوح شاهد این موضوع در مورد مصر و تونس بودیم.

این در حالی است که باید نحوه تعامل واشنگتن و سایر پایتخت های عربی دیگر را در رابطه با انقلاب مردم بحرین در نظر داشت که چگونه با دخالت ظالمانه نظامی عربستان و با شدیدترین نوع سرکوب، پیگرد و بازداشت مبارزان و اخراج کارکنان از محل کار و دانشجویان از محل تحصیل و دادگاه های صوری روبه رو گردید.

عربستان در این جنایت نقش محوری ایفا کرده، چرا که وهابیت کور، نمی تواند، نفرت و کینه مذهبی خود را فرو خورد، بنابراین به سوی قتل و کشتار روی آورد، آن هم در حق مردم بحرین که این امر با استفاده از آنچه که (سپر جزیره) نامیده می شود، صورت می گیرد. نیروهایی که پیش از این خبری از آنها در نبردهای امت اسلامی برای آزادی فلسطین و سرزمین های اشغالی اعراب و مقابله با عربده کشی های صهیونیستی طی مدت زمان گذشته نبوده است. از سوی دیگر، عربستان، نقش آشکاری را در یمن در حال تجربه کردن است، تا ترکیب سیاسی، نظامی و قبیله ای آن را حفظ کند، چرا که در راستای خط مشی و سیاست های ریاض قرار دارد.

واضح است که بازگشت «علی عبدالله صالح» از عربستان به «صنعا» آن هم پس از سه ماه درمان، نشانه ای قوی از این موضوع است و از همکاری عربستان و آمریکا در زمینه به شکست کشاندن انقلاب آزادی بخش در یمن پرده برمی دارد.

افزایش سرکوب ها آن هم با استفاده از ارتش در ماه های اخیر در یمن، نشان دهنده سناریوی جدیدی از سوی عربستان و آمریکا است که اهداف آن عبارت از جلوگیری از پیروزی انقلاب و مصادره خون های ریخته شده و موفقیت های حاصل شده مردم یمن است.

این را باید در نظر داشت که در ظاهر عربستان کاری به کاری انقلاب ها نداشته و واکنش مشخصی از خود نشان نمی دهد اما عملکرد نهادها و مؤسسات آن عکس آن چیزی بود که ادعا می کرد.

در آغوش گرفتن «زین العابدین بن علی» دیکتاتور فراری تونس و استقبال از علی عبدالله صالح رئیس جمهور یمن به عنوان ارائه خدمات پزشکی به او در برهه ای از زمان همه و همه حکایت از نیت اصلی حکام آل سعود در ارتباط با جنبش بیداری اسلامی است.

همچنین پرداخت مبلغ چهار میلیارد دلار به شورای عالی نیروهای مسلح مصر برای جلوگیری از فرو ریختن اقتصاد آن بعد از مبارک است و به گفته بسیاری از آگاهان نوعی رشوه به حاکمان نظامی فعلی مصر برای حفظ آبروی آنها و جلوگیری از اهداف اصلی انقلابیون برای محاکمه مبارک و تغییرات بنیادی است و همه و همه در این راستا ارزیابی می شود.

با این تفاصیل، مواضع ضد و نقیض اخیر عربستان در مورد دعوت از «مغرب» و «اردن» برای پیوستن به شورای همکاری خلیج فارس، در راستای سیاست واشنگتن و اجرا کردن دیکته های آمریکا برای ایجاد آشوب و شورشی مسلحانه و پیچیده کردن برنامه های اصلاحات به خصوص در سوریه ارزیابی می شود. چرا که این سیاست باعث ترغیب وهابی ها، افراطی ها و تکفیری ها در زمینه ایجاد اختلافات مذهبی در مصر و سایر کشورهای اسلامی خواهد شد.

در آخر، این موضوع روشن می شود که این دولت که خود گرفتار تضادهای داخلی است در این فکر است که از تغییرات در جهان عرب جلوگیری کند و زمینه را برای بسط نفوذ آمریکا، ناتو و برتری صهیونیسم فراهم کند. از سوی دیگر، در تلاش است تا خشم و عصیان روزافزون مردم خود را که می رود، پایه ها و ستون های سیاسی و اعتقادی و حتی قبیله ای آل سعود را که ناشی از اشتباهات گذشته آنهاست را فرو بریزد، کنترل کند.

در سایه این امر است که کارشناسان مسائل منطقه بر این اعتقادند که فرمان ملک عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه عربستان در مورد زنان برای عضویت در شوراهای محلی و شرکت در انتخابات آینده شهرداری ها چیزی جز خدعه سیاسی نیست و راه حلی برای مقابله با قیام مردمی است که کشور عربستان انتظار آن را از مدت ها پیش می کشد، است، انقلابی که خواهد توانست افق جدیدی را در شبه جزیره عرب ایجاد کند و بر عقاید فاسد وهابی در سرزمین وحی فایق آید.

نویسنده: حمید حلمی زاده

مترجم: محمد معرفی