شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
پای لنگ سیاست در تحول علوم انسانی
● ضرورت ارتقای فرهنگ عمومی به فرهنگ اسلامی
ما نیازمندیم که فرهنگ عمومی جامعه و لایههای عمیق فرهنگ و بویژه فرهنگ معیشت را به یک فرهنگ مذهبی تبدیل کنیم و این نیاز، ضرورتی فراتر از انقلاب اسلامی ایران دارد. چرا؟ چون اگر بر فرض محال انقلاب اسلامی هم نمیبود و یا در برابر امواج سلطه پایداری نکرده بود، درگیری اسلام و عقلانیت مدرن وجود داشت.
مسئله عمیقتری در جهان وجود دارد که آن اصل انقلاب اسلامی است؛ البته نه مصداق خاص آن که انقلاب اسلامی ایران است؛ بلکه حرکتی است که نبی اکرم (ص) در ادامه حرکت انبیا و به عنوان نقطه کانونی حرکت آنها آغاز کردهاند که این حرکت حتماً باید جهانی شود و میشود و در جهانی شدن، یکی از حوزههایی را که باید به تسلیم بکشاند، حوزه عقلانیت غیردینی است.
بنابراین ایجاد یک عقلانیت مبتنی بر فرهنگ مذهب برای تأمین همه عرصههای نیازمندی بشر و از جمله معاش او، یک ضرورت است. اگر انقلاب اسلامی را هم یکی از نقطههای جوشش تحول در جهان و یکی از سرفصلهای همان حرکت اسلامی بدانیم، این انقلاب هم در ادامه راه نیازمند همین مطلب است و بدون ایجاد عقلانیت جدیدی به مقاصد متعالی نمیرسد.
در اصل اینکه دین باید در عرصه حیات اجتماعی سازوکارهای حرکت اجتماعی را نشان دهد با همه تفاهم داریم اما در جزئیات آن اختلاف نظر وجود دارد. اندیشمندانی که در فضای اسلامی زندگی میکنند و حقانیت اسلام را هم قبول دارند، در این که چرا و چگونه و تا کجا عقلانیت را باید متحول کرد، نظریات مختلفی دارند.
● نسبت بین تمایلات و عقلانیت
در طرف مقابل، نظام غرب یک جریان به هم پیوسته همه جانبهای است که به صورت هماهنگ طراحی شده است و در ادامه راه خود تلاش کرده است که منظومه برنامهریزی خود را هماهنگتر کند. مجموعه رفتارهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی غرب یک نظام رفتاری هماهنگ است و با مجموعه مقدوراتش با اسلام در تقابل است و به همین علت است که ما در حوزه فرهنگ ناچار به درگیری هستیم.
هرچند درگیریهای عقلانی ازحوزه تمایلات شروع میشود؛ چون عقلانیت ابزار رسیدن به تمایلات است؛ یعنی انسان خواستههایی دارد که عقلانیت کاربردی راه رسیدن به آن تمایلات را فراهم میکند؛ در واقع نقشه راه درست میکند. خواسته، انگیزه و مقصد است و این نقشه راه است. شهید مطهری در این رابطه میفرمودند آن موتور و این چرا غ است، منتهی این چراغ متناسب با آن موتور است؛ هم راهی را که روشن میکند و هم نوری را که میدهد نقشه رسیدن به آن انگیزههاست؛ بنابراین نقطه تحول، نقطه انگیزهها و جهت است؛ زمانی که آن انگیزهها و جهتها تغییر کند، به نقطه درگیری با عقلانیت قبلی و نقشه راه آن میرسیم بنابراین درگیری از آنجا شروع میشود.
یکی از سرحلقههایی که ما میتوانیم ضرورت بحث حرکت علمی، جنبش نرمافزاری و تحول در علوم را دنبال کنیم توجه به درگیریهای سیاسی است. با بررسی این نزاعها روشن میشود که یکی از آسیبهای ما آسیب در حوزه علوم و در حوزه عقلانیت است؛ یعنی چالشهای سیاسی به جایی کشیده شده است که این نقطه در حال ظهور است؛ چون ما انقلاب سیاسی را به وجود آورده و ادامه دادیم و دنبال مقاصد خود بودیم اما نقشه راه را از روی قطب نمای غرب که عقلانیت آنهاست تنظیم کردیم. فکر میکردیم قطبنما، قطب نماست و ما هم با آن جهتیابی میکنیم اما زمانی که درگیری ما با جهتیابیهای قطبنما بارز شد آن زمان معلوم میشود که باید از نو فکری به حال قطبنماها کرد.
● آمیختگی انگیزه و انگیخته
اما از این فضا باید استقبال کرد چون درگیری سیاسی به میدان فرهنگ کشیده شده است و این همان جایی است که انگیزه سازی میشود یعنی تا زمانی که ما متوجه نشویم که ارزشهای اسلامی با عقلانیت غرب تأمین نمیشود، این قطب نما نقشه راه را به ما نمیدهد؛ مثلاً ما میخواهیم به مکه برویم اما این قطبنما ما را به بازار بورس میبرد و این همان راهی است که به معبد سرمایهداری میانجامد. مردمی که میخواهند انقلابی حرکت کنند، ناگهان سر از معاملات اقتصاد سرمایهداری در میآورند و همه انگیزههای الهی در این میدان مسابقه قربانی میشود. این خاصیت این قطبنماست؛ این قطبنما قبلهنما نیست. ادعای ما این است که عقلانیت و نقشه راه متناسب با اهداف و آرمان ریخته میشود نه اینکه نسبیت بین ابزار نقشهکشی، انگیزهها، جهتها و تمایلات نیست. این همان دعوای آمیختگی انگیخته و انگیزهها است عقلانیت و روشهای عقلانی روشهای توأم با انگیزه هستند و انگیزهها در انگیختهها اثر دارند.
● درگیری اصلی در میدان فرهنگی است نه سیاسی
جریانی در کشور وجود دارد که در ظاهر یک جریان سیاسی است اما در عمق یک جریان فرهنگی است. ممکن است که بعضی از آنها به حضور در میدان فرهنگی توجه نداشته باشند. لذا باید میدان درگیری را شفاف کرد که اگر این مطلب اتفاق بیفتد کمکم انگیزههای سیاسی تبدیل به انگیزههای فرهنگی خواهد شد. الان دو تحلیل وجود دارد: یکی اینکه حاکمان در حوزه سیاست کم آوردهاند و وارد میدان فرهنگ میشوند تا توجیه کنند؛ آقایی در مصاحبهای میگوید که مسئله انقلاب فرهنگی سه بار مطرح شده است که هر سه بار هم سابقه سیاسی داشته است، یکبار میخواسته اند دانشگاه را از گروهکها خالی کنند (سال ۵۹)؛ یک بار احساس کردند نتوانستهاند نیروهای متناسب با خودشان را در دانشگاهها تربیت کنند (سال ۷۹)، یک بار هم الان است که دوباره احساس میکنند در میدان سیاست مشکل پیدا کردهاند و میخواهند این را وارد حوزه فرهنگ کنند اما یک تفکر دیگر که تفکری متقن و قوی است میگوید که ریشه این بحران، فرهنگ است؛ میگوید اگر ما در حوزه علوم انسانی حرف جدیدی نداشته باشیم و نقشه راه ما برای مدیریت اجتماعی، برنامهریزی اجتماعی، شناخت نیازها و برنامهریزی برای تأمین آنها از علوم انسانی غرب باشد پس دیگر چه داعیه انقلاب اسلامی داریم. باید این دو نظریه، تجزیه و تحلیل دقیق شوند، اگر این نقطه درگیری شفاف شود و این میدان فعال شود بسیاری از کسانی که الان ناخودآگاه در حلقه جنبش سبز قرار گرفتهاند سربازهای اسلام خواهند بود.
علت اینکه متوجه نیستند میدان درگیری کجاست به خاطر این است که در فضای مبهم گرفتار شدهاند، ضعفها را میبینند و آن ضعفها را به معنی عدم سلامت دستگاه سیاسی تفسیر میکنند؛ در حالی که اینطور نیست دستگاه سیاسی سلامت خود را دارد و اهداف خود را دنبال میکند؛ یک چالش جدی در حوزه عقلانیت با غرب دارد که اگر این مسئله را حل نکند، مشکلات مدام با شکهای گوناگون و متفاوت تکرار میشود.
● از کجا باید آغاز کرد
حال از کجا باید شروع کنیم. باید انگیزههای سیاسی به حوزه فرهنگ سر ریز شود و با آن تمایلات فرهنگی به وجود آید و برای این کار فضا فضای آمادهای است؛ آسیبها و موانع را گفتیم؛ سرمایهها هم خیلی جدی است؛ حرکت عمومی اسلام به عنوان ولایت نبی اکرم(ص) به این سمت است، این اصلی ترین پشتوانه ماست. یعنی حضرت جهان را به سمت تحول فرهنگی پیش میبرند و مسئول این حرکت ایشان هستند «هوالذی ارسل رسوله بالهدی » و با دید بالاتر دست خدای متعال این کار را هدایت میکند هوالذی ارسل رسوله و بالهدی و دین الحق لیظهره علی الذین کله یعنی ولایت نبی اکرم ولایت غالب است؛ در حوزه عقلانیت هم ولایت غالب است. یعنی اینجا ظرفیت غلبه بر عقلانیت مادی وجود دارد؛ نیروی آن هم هست. این نکته هم قابل اشاره است که ظرفیت ما با ۳۰ سال قبل بسیار متفاوت است؛ ۳۰ سال قبل که انقلاب فرهنگی کلید خورد ظرفیتهای اجتماعی آماده این فعالیت نبود.
حالا ما هم در حوزه و هم در دانشگاه محققان بسیاری داریم که با مفاهیم روز آشنایی دارند بلکه محقق در علوم دانشگاه و حوزوی هستند و واقعاً همراه هستند؛ در آن زمان ما چنین سرمایهای نداشتیم؛ مفاهیمی که تولید شده است، نیروی انسانی که ساخته شده است، نهادهایی که داریم، شفاف شدن نقطه درگیری و چالشهایی که پیش روی جریان غرب است و ضعفی که عقلانیت غرب در میدان اداره جهان پیدا کرده است. همه سرمایه ماست.
متن پیشرو ویرایش یافته سخنرانی استاد میرباقری برای گروهی از اعضای جامعه اسلامی دانشجویان است.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
انتخابات مجلس انتخابات مجلس شورای اسلامی انتخابات مجلس دوازدهم مجلس دوازدهم مجلس ستاد انتخابات کشور رهبر انقلاب وزارت کشور رئیس جمهور دولت سیدابراهیم رئیسی
ایران تهران زلزله هواشناسی سیل شهرداری تهران پلیس سازمان هواشناسی بارش باران قتل آموزش و پرورش ازدواج
قیمت طلا قیمت دلار خودرو گاز قیمت خودرو بورس ایران خودرو بانک مرکزی هوش مصنوعی نمایشگاه نفت مالیات بازار خودرو
نمایشگاه کتاب فضای مجازی نمایشگاه کتاب تهران کتاب تلویزیون سینمای ایران رضا عطاران دفاع مقدس نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران سریال نمایشگاه مهران مدیری
رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل غزه جنگ غزه آمریکا حماس سازمان ملل رفح اوکراین نوار غزه افغانستان
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر سپاهان باشگاه پرسپولیس لیگ برتر ایران رئال مادرید هوادار لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ باشگاه استقلال
ایلان ماسک شفق قطبی طوفان خورشیدی اینترنت ناسا اپل فیبرنوری گوگل ماهواره
فشار خون چاقی آسم زایمان سرماخوردگی