پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

موضع حكومت علوی در تربیت دینی; حساسیت یا بی تفاوتی


موضع حكومت علوی در تربیت دینی; حساسیت یا بی تفاوتی

یكی از سیاست های اصولی و راهبردی حكومت علوی دخالت مستقیم در تربیت دینی است; و این نیست جز آن كه مولا۷, در واقع, حق را فقط در یك مسیر و یك صراط منحصر می دیدند و تمام سرمایه وجودی خود را وقف تعالی و عظمت آن می كردند, به گونه ای كه در سراسر گیتی, دین حق را از هر امر دیگری مهم تر می دانستند

مدتی است جوامع غربی، از سنّت قدیم در تربیت دینی و سیاست های كلی و راهبردهای آموزشی آن به شدت انتقاد كرده، روشی را كه در آن از یك دین خاص جانب داری می شود، رد می كنند. مسأله این است كه آیا معلم یا نظام آموزشی می تواند و حق دارد در فرایند تعلیم و تربیت دینی، اصول دین خاصی را به عنوان دین برتر و حق معرفی كند یا نه؟

مخالفان ضمن آن كه شیوه مذكور را تحت عنوان «روش تلقینی» تقبیح و رد می كنند، پیشنهاد دیگری دارند. آنان معتقدند وظیفه مربیان فقط آن است كه ادیان را عرضه كنند; انتخاب یكی از آن ها بر عهده دانش آموزان و مخاطبان است. گاهی هم ادعا می كنند كه راه موفقیت در تربیت دینی همین روش است و می گویند: در جوامع پیشرفته، اتخاذ موضع بی طرفی پسندیده تر است. نوشتار حاضر به نقد و بررسی این سیاست، كه طرفداران كمی هم ندارد، می پردازد.

●تعلیم و تربیت لیبرالی

۱. جان استوارت میل (John Stuart Mill) در كتاب رساله ای درباره آزادی می نویسد: «... اما در تدریس مواد مربوط به مذهب، سیاست و سایر موضوعات متنازع فیه، آموزگار نباید كاری به بطلان یا صحت عقاید مورد بحث داشته باشد، بلكه باید به ذكر این حقایق بپردازد كه چنین و چنان عقیده ای در دنیا هست كه روی چنین و چنان دلایلی، از طرف یك عده از نویسندگان، مكتب های فكری یا فرقه های مذهبی پذیرفته شده است.»۱نیز می گوید: «تمام كوشش های دولت در این باره، كه معتقدات نهایی اتباع كشور را پیشاپیش به نفع خود تحكیم كند، زیان دارد.»

این نظر با ظاهر جذّابی كه دارد و به ویژه، به سبب نفوذ فكری كسانی مثل نویسنده مذكور، حتی در میان افراد معتقد و متدین، طرف داران كمی ندارد و همه مكاتب تربیتی را به بحث و تأمل فرا می خواند. آیا بهتر نیست متصدیان امر تربیت و در رأس آن ها، حكومت، از دخالت مستقیم در تربیت دینی خودداری كرده و به قولی، فقط زمینه و بستر مناسبی برای زندگی همراه با اعتقاد برای مؤمنان فراهم كنند؟ به عبارت دیگر، آیا اگر حكومت از موضع بی طرفی و خنثا برخورد كند و نسبت به این كه مردم بر چه دینی هستند حساسیت نداشته باشد، به مصالح جامعه نزدیك تر نیست؟

۲. طرف داران مكتب لیبرالیسم بر این عقیده اند كه با اجرای این روش وضع حقایق متنازع فیه در ذهن نسلی كه در حال بزرگ شدن است، بدتر از آنچه در حال حاضر هست نخواهد شد; به عبارت دیگر، این عده همچنان كه حالا هستند، در آتیه هم به شكل انسان هایی كه معتقد به مذهب یا مخالف مذهب هستند بار خواهند آمد و وظیفه دولت در این میانه فقط این است كه مواظب باشد اینان، اعم از این كه معتقد یا مخالف مذهب بار آیند، به هر حال، با سواد بار آیند.۲

۳. این مطلب ناشی از مبانی فكری و اصولی است كه لیبرال ها با جدیّت از آن دفاع می كنند. جی. مارك هالستد (J. Mark Halstead)، یكی از طرف داران این مكتب، در مقاله ای با عنوان «ارزش های لیبرال و تعلیم و تربیت لیبرال» سه انون كلی را به عنوان اصول تعلیم و تربیت لیبرال برشمرده است:

●اصول كلی تعلیم و تربیت لیبرالی

الف. خودمختاری:۳ تربیت باید آزادی های فرد را در زمینه های گوناگون تأمین كند تا او خود تصمیم بگیرد و عمل كند. خودمختاری شخصی محوری ترین ارزش تعلیم و تربیت لیبرال است كه به موجب آن، انتخاب و تصمیم گیری باید به خود متربّی واگذار شود. لیبرال ها تعلیم و تربیت را چیزی می دانند كه فرد را از همه محدودیت ها رها می كند. این اصل در واقع، بازتاب طبیعی و نتیجه ریشه ای ترین نظر لیبرال هاست كه انسان را موجودی آزاد و رها از هر قید و بندی می دانند: اصل آزادی. «هر شخصی حتی تا آن جا خودمختار است كه اندیشه و عمل او در زندگی وی، تنها با رجوع به خود او ـ یعنی به انتخاب او، تصمیم او، قضاوت او، طرح او و استدلال او ـ قابل توجیه است.»

ب ـ تساوی حرمت ها:۴ ارزش و احترام همه انسان ها به یك میزان است. اگر هر یك از انسان ها را به یك باغ تشبیه كنیم، از نظر لیبرال ها، همه باغ ها یكسانند و فرقی میان آن ها نیست. جنسیت، نژاد، ملّیت و حتی دین، ملاك برتری نیست. تساوی حرمت ها و برابری انسان ها مستلزم آن است كه فرصت های برابر به عبارت دیگر، یكی از لوازم منطقی «اصل تساوی حرمت ها» اصلی است به نام «تساوی فرصت ها»; داشته باشد به این معنا كه همه افراد برای دست رسی به منابع و فرصت های زندگی از حقی مساوی برخوردارند و متصدیان امر باید امكانات را به طور مساوی بین افراد تقسیم كنند.

ج ـ عقلانیت:۵ توانایی برای اندیشیدن درباره مسائل و برخورداری از روحیه انتقادی از آن رو ضروری است كه آزادی و خودمختاری از یك طرف و تأمین فرصت های لازم برای رشد و تعالی از طرف دیگر، با خطراتی همراه است كه گاهی ضررهای جبران ناپذیری تحمیل می كند. چه بسا ممكن است به جای استفاده صحیح و درست در بستر آزادی، مسیر انحرافی را انتخاب كنند. به عبارت دیگر، تعارض میان دو اصل قبلی است كه نیاز به اصل سوم را توجیه می كند. از این رو، ما به متربّی می آموزیم كه چگونه از نیروی عقل بهره برداری كند و تصمیماتی موجه و منطقی اتخاذ كند.

اصول یاد شده با مفادی كه دارد، ظاهری جذاب و چشمگیر پیدا كرده است و از این نظر، شاید برای برخی از افراد مطلوب تلقی شود. حقیقت آن است كه نمی توان این آموزه ها را دربست رد كرد، ولی با این كلیت و فراگیری كه دارد، با توجه به لوازم منطقی و پیامدهای منفی كه در میان است، جای نقد و ابرامی باشد. در این مقال ـ به خواست خدا ـ فقط یكی از زیرمجموعه های اصل دوم بررسی و ارزیابی خواهد شد.

●مفاد و لوازم اصل «آزادی حرمت ها»

۴. به نظر می رسد كه توجه به ساختارهای جامعه و وابستگی های اجتماعی درغرب، لیبرال ها را به قبول اصل «تساوی حرمت ها» وادار كرده است. هالستد در دفاع از این نظر می گوید: «در تربیت لیبرالی، این اصل یك ارزش كلیدی است; چه، سوء استفاده و بی احترامی باعث اختلاف در جامعه شده و از خود مختاری همراه با نشاط در افراد جلوگیری خواهد كرد. این ارزش مبنای سیاست های تربیتی است كه بر علیه تبعیض های نژادی، قومی، جنسیتی، ملی، دینی و طبقات اجتماعی اعمال خواهد شد، به طوری كه شهروندان یك كشور همه افكار و عقاید را تحمّل خواهند كرد. در همین راستا و برای اجرای عملی مساوات، قاعده و اصل دیگری به نام «اصل تساوی فرصت ها» مطرح می شود; هیچ شهروندی نباید از دست رسی به منابع و فرصت های زندگی محروم گردد.»۶

۵. این كه نظریه پردازان مكتب لیبرالیسم چگونه به این اصل رسیده اند، سؤالی است كه پاسخ به آن حقایق شگرفی را آشكار می كند و برای مربیان و متصدیان امر تعلیم و تربیت در كشورهای اسلامی روشنگر است. هالستد چنین جواب می دهد: «این امر ـ اهمیت و محوریت سه اصل مزبور ـ هنگامی آشكارتر می شود كه واكنش مربیان لیبرالیست را در مقابل پلورالیسم رو به رشد ارزیابی كنیم; به عبارت دیگر، زمانی در ارزیابی سه اصل مذكور توفیق خواهیم یافت كه با یك بحث تاریخی، ربط و نسبت آن ها را با پدیده پلورالیسم پیدا كنیم. تاریخ گواهی می دهد كه جوامع غربی، به ویژه پس از رنسانس، احساس یك نوع چندگانگی فرهنگی كردند و شاهد حضور عقاید و مكاتب و مذاهب مختلف در صحنه حیات اجتماعی - سیاسی خود بودند. هر فرقه ای به اقتضای عقاید خود، روش و راه حل خاصی را برمی گزید، غیر از راه حل های دیگر. این پدیده در همه ابعاد و در همه زمینه های زندگی اجتماعی، چالش برانگیز بود. در آموزش و پرورش، مسأله این بود كه از میان انواع فرهنگ ها و ادیان مختلف، كدام را محور كار خود قرار دهند؟ از جمله راه حل هایی كه ارائه شد، «تعلیم و تربیت چند فرهنگی» (Multicultural Education) و تأكید روز افزون بر تربیت برای شهروند شدن و دموكراسی بود. اگر بناست تعلیم و تربیت ظرفیت های سرنوشت ساز فرد (مانند كنجكاوی، خودانتقادی، ظرفیت تحمّل توهین، توانایی برای قضاوت مستقل، حساسیت، تواضع فكری و احترام به دیگران) را رشد دهد و چشمان دانش آموز را بر دستاوردهای بزرگ انسانی باز كند، پس باید جهت گیری چند فرهنگی داشته باشد.۷ بدین ترتیب، اصل تساوی فرصت ها در بستر جامعه غربی و فرهنگ های مختلف تحقق یافت و این بینش، به صورت یك قاعده كلی، هم اكنون نیز مبنای عملكرد غربیان است; فرهنگ هایی كه هیچ یك بر دیگری حق تقدم ندارد.

به عبارت دیگر، راهی كه متصدیان این نظام در پیش گرفته اند، آن است كه نه تنها با این واقعیت كنار بیایند، بلكه از آن به عنوان منبع ثروت استقبال كنند. «آنچه به تعلیم و تربیت چند فرهنگی مربوط می شود، از این كه نسبت به افراد با عقاید و ارزش های متفاوت احترام بگذارند و این كه تنوّع را منبع ثروت بدانند تا این كه با انواع قرائت های مختلف از هستی برخوردی باز داشته باشند، همه و همه به روشنی یك رویكرد لیبرال است.»۸

۶. برای تضمین این نظرها، به یك قالب و نظام اجرایی نیاز است. «دموكراسی» نظامی است كه از نظر این عده، می تواند این مهم را تأمین كند. عنصر دموكراسی به عنوان نحوه اداره محیط آموزشی، در واقع حلقه وصل میان علوم تربیتی و علوم سیاسی است; زیرا بحث سیاسی همیشه محور اساسی مباحث لیبرال ها بوده است.۹

هالستد درباره این عنصر می نویسد: «دموكراسی، از نظر لیبرال ها، به عنوان عاقلانه ترین پناهگاه در برابر استبداد و راه تضمین حق مساوی شهروندان ارزیابی شده است. راهی برای آن كه به خواسته های خود دست یابند. دولت هدف نهایی نیست، بلكه برای تضمین رقابت افراد بر سر اهداف شخصی است. دولت وسایل علاقه عمومی را تأمین می كند و عدالت اجتماعی را تضمین می كند... اهداف اساسی لیبرالیسم عبارتند از: حقوق انسانی، آزادی بیان، مبارزه با سانسور، برابری نژادی و تلاش برای اجرای اخلاقیات به وسیله قوانین جزایی. انتظار می رود دولت لیبرال، ضمن آن كه برای آزادی افكار شخصی احترام قایل است، رسماً در موضوعات دینی بی طرف باشد.»۱۰ یكی دیگر از فیلسوفان تعلیم و تربیت لیبرال، فیشكین (Fishkin)، نیز به صراحت می گوید: «دولت نباید از طریق تعهدات عمومی از عقاید دینی گروه ها دفاع كند و باید از موضع این اتهام، كه با ادعاهای ماورای طبیعی و دینی، یك سری عقاید آرمانی و زیر عنوان اقتدار و مشروعیت دولت، به افكار عمومی جهت می دهد، اجتناب ورزد.»۱۱

●نقد اصل «تساوی فرصت ها»

۷. حقیقت آن است كه مدعیان آزادی افكار و عقاید، در عمل، آزادی را فقط برای آنچه خود صلاح می دانند، تأمین می كنند، اما دین و عقاید دینی با غبار غربت و تنهایی سر می كند. این همان سیاستی است كه تی. ون گیل (T. Van Geel) در مقاله ای كه در دائره المعارف بین المللی تعلیم و تربیت و با عنوان موضوعات دینی در تعلیم و تربیت نوشته به عنوان سیاست «جدایی كلیسا و دولت» از آن یاد كرده است.۱۲ او می گوید: این الگو در ایالات متحده امریكا در حال اجراست. برای آن كه با گوشه ای از برخوردهای حكومت مزبور با مقوله دین در مدارس آشنا شویم، بخش پایانی مقاله موردنظر را می خوانیم:

«در آغاز دهه ۱۹۶۰، دادگاه عالی چند حكم مؤثر دیگر صادر كرد كه عملاً دین را از مدارس عمومی خارج می كرد. مدارس عمومی دیگر نباید اعتقادات دینی را درس بدهند، روز درسی نباید با دعا یا خواندن انجیل آغاز شود... این دین زدایی از برنامه درسی مدارس عمومی، موجب خشم و عصبانیت فراوانی در میان مسیحیان بنیادگرا شد و آنان را واداشت تا از طریق انواع تلاش های ملی و محلی موضوعات دینی را به مدارس بازگردانند، و فرزندان خود را از شركت در برنامه های ضد دین و نامطلوب، معاف كنند. قوّه قضاییه از تمام این تلاش ها جلوگیری كرد...».۱۳

آنتونی آربلاستر(Antony Arblaster) نیز در كتاب خود، لیبرالیسم غرب; ظهور و سقوط، به تناقض حرف و عمل لیبرال ها اشاره دارد و در نقد این سخن، كه لیبرال ها جوهر روش خود را در پرداختن به مسائل و متقاعد ساختن دیگران به كمك برهان های عقلی می دانند، می گوید:

«این كه بگوییم لیبرال ها همواره برای رسیدن به این قبیل آرمان ها یا هدف ها كوشش می كنند، یك مطلب است و این ادعا كه چنین آرمان هایی در تاریخ انگلستان و حتی بیش تر، در تاریخ تحول لیبرالیسم - به طور كلی - جاری بوده است، مطلب دیگری است. لیبرال ها به رغم تمامی وسواس وجدانی، كه ممكن است داشته باشند، عموماً اعمال زور در سیاست را نفی نمی كنند و در این حد، ادعاهای آن ها مبنی بر استفاده انحصاری از عقل و اقناع دروغ است».۱۴

پی نوشت ها

۱ و ۲ـ جان استوارت میل، رساله ای درباره آزادی، ترجمه جواد شیخ الاسلامی، تهران، مركز انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۳، ص ۲۷۰ / ص ۲۷۱

۳- Autonomy

۴- Equality of Respect

۵- Rationality

۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ـ جان استوارت میل، پیشین،

۱۱ و ۱۲ـ ون گیل در مقاله خود Religious Issues in Education، الگوهای گوناگون رابطه دولت و تربیت دینی را به چهار نوع تقسیم می كند: كنترل غیردینی مقتدر، كنترل حكومت دینی، هماهنگی، و جدایی.

۱۳- T. Van Geel, "Religious Issues" in Education the International Encyclopedia of Education, by: T. Husen & T. Postel Wite (peryoman Press, ۱۹۹۰): Vol, PP. ۵۰۱۲.

۱۴ و ۱۵ـ آنتونی آربلاستر، لیبرالیسم غرب; ظهور و سقوط، ترجمه عباس مخبر، تهران، مركز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۷، ص ۱۲۴ ـ ۱۲۶ / ص ۵۰۱۱

۱۶ـ شیخ راضی آل یاسین، صلح امام حسن، ترجمه سیدعلی خامنه ای، بی جا، آسیا، ۱۳۶۵، ص ۳۸۷ به نقل از: تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۹

۱۷ـ نهج البلاغه، خطبه ۱۶

۱۸ـ خطبه ۱۰۹

۱۹ـ برای اطلاعات بیش تر ر. ك به: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ج ۲، ص ۱۷۶ـ ۱۷۸

۲۰ـ آمدی، غررالحكم و دررالكلم، شرح محمد خوانساری، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۳، ج ۴، ص ۳۱۸

۲۱ـ محمدباقر مجلسی،بحارالانوار، ج ۳۳، ص ۴۷۹، ح ۷۰۲

۲۲ـ نهج البلاغه، نامه ۲۸

۲۳ و ۲۴ـ همان، خطبه ۸۷ / خطبه ۱۳۱

۲۵ـ محمد محمدی ری شهری، موسوعه امیرالمومنین(علیه السلام)، تهران، دارالحدیث، ۱۳۷۹، ۴۹۰، ص ۱۶۰

۲۶ـ برای اطلاع بیش تر، ر. ك به: تونی، دیویس، اومانیسم، تهران، مركز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۷، ترجمه عباس مخبر، فصل اول

۲۷ـ محمود رجبی، انسان شناسی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۷۹، ص ۳۷

۲۸ـ آنتونی آر. بلاستر، غرب; ظهور و سقوط، ص ۱۴۰

۲۹ـ جان هاروود هیك (۱۹۲۲)، اهل انگلیس و ساكن در امریكا استاد و نویسنده مشهور فلسفه دین كه در این زمینه، آثار متعددی بر جای گذاشته است. وی ابتدا كشیش پروتستانت و پیرو كالون بود، ولی بعدها و تاكنون بر اساس مشرب كثرت گرایی از پلورالیسم دینی دفاع می كند.

۳۰ـ بر اساس چنین طرز تفكری است كه به قولی، همه را باید دوست داشت. فرهنگ قرآنی و سیره انبیا(علیهم السلام) جز این است. آنچه از منبع وحی می آموزیم این است كه مربی باید دلسوز باشد، اما محبت فقط به كسانی تعلق می گیرد كه خداوند آنان را دوست دارد. اما كسانی كه به اختیار خود، زمینه محبت خدای متعال را از دست داده اند باید مطرود و مبغوض باشند. قرآن در ۲۳ مورد صریحاً از بغض خدا نسبت به بعضی از بندگان (مثل مستكبران، خائنان، مسرفان، شادی زده ها، كافران و ظالمان ـ به ترتیب در آیات ۲۳ نحل، ۵۸ انفال، ۳۱ اعراف، ۷۶ قصص، ۴۵ روم و ۴۰ شوری) سخن می گوید.

۳۱ـ سیداحمد رهنمایی،غرب شناسی،قم،مؤسسه امام خمینی،۱۳۷۹،ص ۶۳

۳۲ـ همان، به نقل از: ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه گروه مترجمان، تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۰، عصر ایمان، جنگ های صلیبی، ص ۷۸۷

۳۳ـ برای آگاهی بیش تر، ر. ك. به: عبداللّه نصری، انتظار بشر از دین، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ۱۳۷۸

۳۴ـ ویل دورانت، پیشین، ج ۵، ص ۷۹

۳۵ـ سیداحمد رهنمایی،پیشین،به نقل از: ویل دورانت، همان، ج ۵، ص ۶۰۵

۳۶ـ ر.ك.به: علی اكبر سیف،روانشناسی پرورشی،تهران،آگاه،۱۳۷۹، ص ۲۱۹

۳۷. The Zone of Proximal Development.

۳۸ـ ر.ك.به:علی اكبر سیف، روانشناسی پرورشی،تهران،آگاه، ۱۳۷۹، ص ۲۲۱

۳۹ـ ر. ك. به: نگارنده، تربیت دینی; هدایت یا تلقین، مجله معرفت، ش ۳۲

سایر منابع

فارسی

۱ـ نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، مشرقین، ۱۳۷۹

۲ـ ایان باربور، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران، مركز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۲

۳ـ بلاستر، آر، لیبرالیسم غرب; ترجمه عباس مخبر، تهران: مركز نشر، ۱۳۷۷

۴ـ حسن رحیم پور ازغدی، «بررسی انتقادی موضوع تساهل» تسامح; آری یا نه؟، محمد اسفندیاری، تهران، مؤسسه فرهنگی اندیشه معاصر، نشر خرّم، ۱۳۷۷

۵ـ محمدجواد زارعان، تربیت دینی، تربیت لیبرال، مجله معرفت، فروردین ۱۳۷۹

۶ـ سیدمحمدصادق موسوی، تربیت دینی; هدایت یا تلقین، مجله معرفت، بهمن ۱۳۷۸

انگلیسی

- Eliade Mircea,"Religious Puralism" in The Encyclopedia of Religion, (ed), ۱۹۸۶, Vol . ۱۱ & ۱۲.

- Halstead J. Mark & Monico J. Talor (eds), Liberal Values and Liberal Education, in Values in Education and Eduation in Values, London, ۱۹۹۶

منبع:ماهنامه معرفت ، شماره ۴۴


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.