جمعه, ۲۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 14 February, 2025
بدنهای آسمانی ستارگان سینما و جامعه
![بدنهای آسمانی ستارگان سینما و جامعه](/web/imgs/16/143/7aak41.jpeg)
● درآمـد
پرتره ایو آرنولد از جون کراوفورد، سه بُعد ستاره سینما بودن را درون یک تصویر جا میدهد. کراوفورد در این پرتره، در برابر دو آینه است، آینه بزرگی روی دیوار و آینه کوچکی که در دستش است. در آینه نخست، ما کرافورد را در کمالیافتهترین شکل خویش میبینیم؛ او به مجموعهای از اصلیترین مشخصههای خویش تقلیل یافته است: فک قوی، دهان کشیده، ابروهای کمانی پُر و چشمان درشت. با استفاده از همین چند وجه مشخصه کوچک، یک کاریکاتوریست و یا یک مقلد زن حرفهای میتواند جون کراوفورد را برای ما به تصویر کشد. اما در عینحال، در آینه کوچک، قادر به دیدن بافت کرم پودر روی صورت، برق ماتیک و نقش مدادی هستیم که به ابروها کشیده شده است. بهاینترتیب بخشی از شیوههای ساختهشدن تصویر کوچکتر بر ما آشکار میشود.
ما در این عکس که به شیوهای هنرمندانه به تصویر کشیده شده است، دو بازتاب از چهره کراوفورد میبینیم. این که تصویر کوچکتر را با بالاترین وضوح و در مرکز عکس داریم، میتواند نشانگر این باشد که باید این تصویر را به عنوان کراوفورد «واقعی» در نظر بگیریم. ایو آرنولد به عکاسی شهرت دارد که میخواهد زنان را «همانگونه که واقعاً هستند» نشان دهد، نه آنگونه که مردان آنها را در خیال مجسم میکنند. این عکس در مجموعه عکسهای آرنولد به نام زن رتوشنشده ( ۱۹۷۶ ) ظاهر میشود، عنوانی که گواهی بر هدف آرنولد است؛ این مجموعه را متنی همراهی میکند که به ما میگوید کراوفورد از آرنولد خواسته با گرفتن این مجموعهعکسها از او، نشان دهد که ستارهبودن چه کار سختی است. سبک و مضمون عکس، و همچنین منش فکریمان، ما را تشویق میکند که تصویر کوچکتر را به عنوان تصویر واقعی در نظر بگیریم. روند ساختهشدن ظاهر یک شخص اغلب واقعیتر از خود ظاهر شخص در نظر گرفته میشود ــ ظاهر تنها یک توهم و چیزی سطحی است.
اما کراوفورد سومی هم در این عکس وجود دارد، تصویری در پسزمینه که وضوح کمتری نسبت به تصاویر درون دو آینه دارد. هر دو تصویر بزرگ و کوچک از چهره کراوفورد قاب گرفته شدهاند و به عکس تبدیل شدهاند. این حقیقت که دو آینه مختلف تصاویر متفاوتی را بازتاب میدهند، نشان از روابط پیچیده میان یک عکس و تأکید بر عکسبودن آن دارد.
این مسأله با این واقعیت که هر دو آینه بازتابدهنده بازنمود یک چهره هستند تقویت میشود: آرایش و تزیین چهره. هر دو آینه نسخهای از نمای ظاهریِ پیکری محو و سایهسان را بازتاب میدهند که در برابرشان قرار دارد. آیا این کراوفورد سوم است که کراوفورد واقعی و مسبب واقعی این تصاویر است؟
این نمای پشتی از کراوفورد، بر قطعیت حضور او تأکید میکند و با اینحال ما چیزی فراتر از دو تصویر جزئی او در آینه در اختیار نداریم. شاید این تصویر آینه کوچکتر است که بازتاب واقعی شخصیت حقیقی کراوفوردِ واقعی است، یا تنها میتوانیم بگوییم که شخصی واقعی درون این تصاویر است که ما هیچگاه نمیتوانیم او را بشناسیم؟ بهراستی جون کراوفورد واقعی کدام است؟
میتوانیم مشاهده عکس آرنولد را به همین ترتیب ادامه دهیم و ذهنمان مدام میان سه سیمای کراوفورد به نوسان بپردازد؛ اما این تصاویر، هر سه، بههمراه هم هستند که پدیده جون کراوفورد را میسازند و در این میان، جستجوی جون کراوفورد «واقعی» است که مدام ما را از یک تصویر به تصویر دیگر میکشاند.
منطقاً هیچ تصویری از تصویر دیگر واقعیتر نیست. چگونگی ظاهر ما از چگونگی تولید این ظاهر توسط ما، و یا از «ما»یی که عمل تولید را انجام میدهد بههیچوجه واقعیت کمتری ندارد. ظواهر هم نوعی از واقعیت هستند، درست مانند تولیدکننده ظاهر و خود شخص. هرچند عموماً در فرهنگ ما تولیدکننده ظاهر و شخص (جنبهای خاص از شخص که بعداً به آن خواهم پرداخت) واقعیتر از ظاهر پنداشته میشوند.
اما در مورد ستارگان، تنها مسأله ظواهر مطرح است ــ همه آن چیزی که در مورد آنها میدانیم آن چیزی است که در برابرمان میبینیم و میشنویم. با وجود این، کل ساختار رسانهای ستارگان ما را تشویق میکند که به مسأله «واقعیت»ها توجه کنیم ــ کراوفورد واقعی چگونهآدمی است؟ کدام زندگینامه، کدام شایعه دهانبهدهان، کدام لحظه در کدام فیلم بیش از همه به حقیقت او نزدیک است؟ پدیده ستارگان سینما، تمام این مسائل وجودی انسان معاصر را با مسأله «واقعیت» به هم میآمیزد.
در ادامه این مقاله از دو زاویه به این پدیده پیچیده نظر میکنیم: نخست، از منظر عناصر سازنده ستارگان، این که چگونه و از چه ساخته شدهاند؛ دوم، از منظر آن مفاهیمی از شخصیت و واقعیت اجتماعی که با ستارگان رابطه دارند. البته اینها زوایای مختلف پدیده ستارگان سینما نیستند، بلکه شیوههای متفاوتی برای نظرکردن به یک پدیده کلی بهشمار میروند. این که هر چیز چگونه در جامعه ساخته میشود و چگونه این عمل ساختهشدن سازماندهی و درک میشود، از تصور ما در باره آدمها، عملکردشان و رابطهشان با عمل ساختهشدن جداییناپذیر است.
شیوه پیچیده تولید و بازتولید جهان در جوامعی که از نظر تکنولوژیک توسعهیافته هستند، شامل شیوههای تجزیه خودمان به اشخاص حوزه عمومی و خصوصی، تولیدکننده و مصرفکننده و... و نیز شیوههایی که باعث میشود این جدایی و تجزیهها را بپذیریم و با آن کنار بیاییم نیز میشود. تمام مسأله ستارگان حول همین موضوع دور میزند، و به همین خاطر ستارگان یکی از مهمترین ابزارهایی هستند که به ما کمک میکنند تا به تمام اینها معنایی دهیم. به همین خاطر است که ستارگان برای ما مهم هستند و به همین دلیل ارزش دارند تا در بارهشان بیاندیشیم.
● ستارهسازی
پدیده ستارگان شامل تمام آن چیزهایی میشود که در مورد ستارگان در دسترس عموم مردم قرار دارد. تصویر یک ستاره سینما تنها با فیلمهایش ساخته نمیشود، بلکه تبلیغات آن فیلمها، پوسترهای فیلم و ستاره، حضور در مجامع عمومی، بروشورها، و همچنین مصاحبهها، زندگینامهها و پوشش رسانهای اعمال و زندگی «خصوصی» ستارگان نیز در ساختهشدن تصویر آنها نقش دارند.
علاوه بر اینها، تصویر ستارگان شامل آن چیزهایی که مردم، به عنوان نقد یا اظهارنظر در بارهشان میگویند و مینویسند، استفاده از تصاویر آنها در زمینههایی چون تبلیغات، رمانها و ترانههای پاپ، و نهایتاً شیوهای است که طی آن بخشی از مکالمات روزمره به نام یک ستاره ضرب میخورد. تقلید ژان پل بلموندو از همفری بوگارت در فیلم از نفس افتاده(۲) بخشی از تصویر بوگارت محسوب میشود، همانطور که وقتی کسی با لهجه اروپای میانه میگوید «میخوام تنها باشم»، تصویر گرتا گاربو را بازتولید میکند، گسترش میدهد و در آن دخل و تصرف میکند.(۳)
تصاویر ستارگان، همیشه عظیم و چندرسانهای و بینامتنی هستند. البته تمام این تجلیات لزوماً با هم برابر نیستند. فیلمهای یک ستاره سینما معمولاً مکان خاص و تثبیتشدهای در تصویر او دارند و من هم در تحلیلی که از پی خواهد آمد، توجه ویژهای نثار فیلمها خواهم کرد. هرچند که خود این موضوع هم مسأله چندان سادهای نیست. برای مثال در مورد پل رابسون(۴)، میتوان با اطمینان گفت که نمایشها، صفحهها، کاستها و کنسرتهایش بدونشک تحسینشدهتر از فیلمهایش هستند .در واقع رابسون بیشتر به عنوان خواننده شهرت داشت، اما در عینحال بیشتر مردم او را در فیلمهایش میدیدند تا در نمایشها و کنسرتهایش. بعدها، در دورهای که در اینجا به آن نخواهیم پرداخت، رابسون اهمیت مشابهی نیز به عنوان یک فعال سیاسی پیدا کرد. جودی گارلند(۵) در اواخر دوران فعالیتش، بیشتر به عنوان یک ستاره موسیقی و سالنهای کنسرت و کابارهها شهرت یافت، هرچند، آنچنانکه در بخش مربوط به گارلند نشان خواهم داد، این شهرت باعث میشد مردم با نگاه متفاوتی به فیلمهای اولیه گارلند رجوع کنند. در مورد مرلین مونرو نیز میتوان گفت که امروزه او پیش از هر چیز چهرهای نمادین است، چرا که معنای نمادین او بسیار فراتر از آن چیزی است که در فیلمهایش میگذرد.
همانطور که این مثالها نشان میدهند، نهتنها عناصر متفاوتی در ستارگان متفاوت، عنصر غالب تصویر او هستند، بلکه در دوران مختلف کاری این ستارگان نیز وزن این عناصر تغییر میکند. تصاویر ستارگان تاریخچهای پشتسر خود دارند، تاریخچهای که پس از پایان زندگی ستاره نیز به تغییر و تحول ادامه میدهد. در فصولی که در پی میآید، تلاش کردهام تا بخشی از دلالتهای معنایی رابسون و مونرو را در زمانی که هنوز مشغول تولید آثار سینماییشان بودند بازتولید کنم؛ تلاش کردهام تا آنها را در ارتباط بیواسطه با شرایط آن دوران قرار دهم.
رابسون و مونرو، همچنان مانند دوران زندگیشان، به عنوان نمادهای قومی و جنسی مطرح هستند، اما من میخواهم آنها را در ارتباط با شیوههای فهم و احساس مسائل قومی و جنسی بهترتیب در دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۵۰ قرار دهم، نه آنچنانکه امروز آنها در چارچوب این مسائل معنادار میشوند (هرچند که این نیز میتواند موضوع مطالعهای دیگر باشد).
در اینجا بد نیست یادآوری کنم که وقتی از اهمیت نمادین جنسی و قومی مونرو و رابسون صحبت میکنم، منظورم اهمیت جنسی مونرو و اهمیت قومی رابسون نیست، چرا که رابسون همانقدر در رابطه با مسائل جنسی مهم است که مونرو در مسائل مربوط به قومیت. در مورد گارلند به کاری خلاف این دو دست زدهام ــ تلاش کردهام تا از منظری جهانی به او نظر کنم، از منظر خردهفرهنگ مردان همجنسباز سفیدپوست شهرنشین که در ارتباط با او پس از دوران اولیه درخشش سینماییاش، هنگامی که بیشتر به عنوان ستاره موسیقی، کاباره و تلویزیون (و سوژه جنجالها و رسواییهای مختلف) مطرح میشد، شکل گرفت. مطالعه رابسون، مونرو و گارلند که از پی میآید، مطالعهای جزئی و محدود است، نه آنچنانکه تمام تحلیلها لاجرم اینگونه هستند، بلکه از آنجایی که عمداً به جنبههایی خاص از تصویر این ستارگان، در دورههایی خاص و با توجه ویژهای به تولید و ثبت این تصویر در فیلمها محدود شده است.
تصاویر باید ساخته شوند. ستارگان توسط صنعت رسانهها تولید میشوند. ستارگان سینما در درجه اول توسط هالیوود (و یا معادلهایش در کشورهای دیگر)، و در مرحله بعدی توسط دیگر موءسسههایی که به طرق گوناگون با هالیوود در ارتباط هستند و هالیوود درجات نفوذ متفاوتی بر آنها دارد، تولید میشوند. هالیوود نهتنها فیلمهای ستارگانش را کنترل میکند، بلکه تبلیغات، پوسترها، مهمانیهای پرزرق و برق، اطلاعرسانی و تا حد زیادی کلوبهای هواداران آنها را نیز تحت نظر خود دارد.
ارتباط هالیوود با رسانههای دیگر به این معناست که اطلاعات منتشرشده در باره ستارگان در رسانهها، اینکه چه کسی با آنها مصاحبه کند و چه کلیپی از تلویزیون پخش شود نیز تا حد زیادی توسط هالیوود تعیین میشود. بهاینترتیب ممکن است روند ستارهسازی، روندی یکنواخت و یکطرفه بهنظر برسد. اما هالیوود، حتی درون مرزهای خودش، بسیار پیچیدهتر و متناقضتر از اینها است. اگرچه هالیوود همیشه افرادی کلیدی را در جایگاههای کنترلکننده داشته است (معمولاً روءسای استودیوها و تهیهکنندههای بزرگ، و در عینحال بعضی کارگردانها، ستارگان و چهرههای دیگر) و اگرچه تمام اینها در یک ایدئولوژی حرفهای کلی که حول مفهوم سرگرمی شکل میگیرد اشتراک داشتهاند، باز هم یکی از ویژگیهای هالیوود کشاکش ویرانگری است که میان بخشهای مختلف آن وجود دارد؛ بخشهایی که هر یک میخواهند به شیوه خود با مسائلشان روبهرو شوند. ویژگی دیگر هالیوود دادن آزادی عمل به افراد برای پیگیری و عملیکردن ایدههای خودشان است (شاید تنها به این سبب که ابداع و نوآوری، یکی از ابزاری است که صنایع سرمایهداری به کمک آنها خود را نوسازی میکنند). اگرچه همه در هالیوود درکی کلی از تصویر مونرو، رابسون و گارلند داشتند، باز هم قسمتهای مختلف و آدمهای مختلف این تصویر را به شیوههای مختلفی میفهمیدند و تحت تأثیر قرار میدادند.
این سیستم پیچیده ساختهشدن تصاویر ستارگان، هنگامی که پای موءسسهها و رسانههای دیگر بهمیان میآید از این هم پیچیدهتر میشود، چرا که میان این رسانهها و هالیوود علاوه بر همکاری و نفوذ دوسویه، نوعی رقابت نیز وجود دارد. اگرچه درونمایه کلی تصویر ستارگان از هالیوود و معمولاً از درون هالیوود سرچشمه میگیرد، با اینحال کل روند تصویرسازی ستارگان درون و بیرون هالیوود، جا را برای دگرگونیها، اعوجاجات و تناقضات باز نگه میدارد.
آنچه که مخاطبان از تمام اینها برداشت میکنند، خود بحث دیگری است ــ و همانطور که همیشه گفتهام، مخاطبان خود بخشی از عناصر سازنده تصویر ستارگان بهشمار میروند. مخاطبان نمیتوانند از تصویر رسانهای ستارگان هر برداشتی که میخواهند بکنند، اما میتوانند از پیچیدگی تصویر استفاده کنند و آن معانی و احساسات، دگرگونیها، اعوجاجات و تناقضاتی را انتخاب کنند که مطابق میل و نیاز آنها است. علاوه بر اینها، وجود موءسسههایی چون مجلات و کلوبهای هواداران، درآمد گیشه و تحقیقات مخاطبشناسی، به این معنا است که تصور مخاطب در باره تصویر ستارگان میتواند بر تولیدکنندگان رسانهای تصویر ستارگان تأثیر متقابل بگذارد. البته تأثیر متقابل رسانهها و مخاطبان بر یکدیگر بههیچوجه برابر نیست مخاطبان بسیار پراکندهتر و ازهمگسیختهتر هستند و خودشان تصویر رسانهای متمرکز و در دسترسی تولید نمیکنند.
آنچه، برای مثال، در قرائت فمینیستی از مونرو (یا جان وین) و قرائت همجنسبازان مرد از گارلند (یا مونتگمری کلیفت) به چشم میخورد، به مثابه کارشکنی این مخاطبان خاص در روند تولید تصویر رسانهای این ستارگان است.
ستارگان برای سود مالی ساخته میشوند. از نظر بازار، ستارگان بخشی از ابزار فروش فیلمها محسوب میشوند. حضور یک ستاره در یک فیلم، حاکی از وجود چیزهایی خاص است که در صورت رفتن به سینما، شاهد آن خواهید بود. ستارگان هم عامل فروش روزنامهها و مجلات هستند و هم از آنها برای فروش لوازم آرایشی و بهداشتی، مدهای لباس، اتومبیل و تقریباً هر چیز دیگری استفاده میشود.
این کارکرد ستارگان در بازار، تنها بخشی از اهمیت اقتصادی آنها است. ستارگان همچنین مایملکی هستند که به اتکای نامشان، میتوان برای ساخت یک فیلم پول جمع کرد؛ آنها سرمایهای برای شخص (خود ستاره)، استودیو و کارگزارانی که آنها را کنترل میکنند به حساب میآیند؛ دستمزد آنها بخش عمده هزینههای تولید یک فیلم را تشکیل میدهد. فراتر از همه اینها، ستارگان بخشی از نیروی کاری هستند که فیلمهای سینمایی را به عنوان کالایی که میتواند در بازار برای کسب سود به فروش برسد، تولید میکنند.
ستارگان در روند تبدیل خود به کالا مشارکت دارند؛ آنها هم نیروی کار و هم کالایی هستند که نیروی کار تولید میکند. آنها خود را به تنهایی تولید نمیکنند. در روند تولید ستارگان، دو مرحله از نظر منطقی مجزا قابل تشخیص هستند. نخست، شخص از جسم، خصوصیات روحی و مجموعهای از مهارتهایی تشکیل شده که باید به تصویر یک ستاره ارتقا یابند. عمل شکلدادن یک ستاره از ماده خام یک شخص، در مورد افراد مختلف، با توجه به خصوصیات و استعدادهای ذاتی بازیگران، با درجات مختلفی صورت میگیرد؛ آرایش صورت، آرایش مو، لباس، رژیم غذایی و بدنسازی میتوانند خصوصیات اولیه بدن بازیگر را تا حد زیادی تغییر دهند. خصوصیات شخصیتی و مهارتهای آموختنی نیز به همین میزان قابل انعطاف هستند. خود ستاره، چهرهآرا، آرایشگر مو، طراح لباس، متخصص تغذیه، مربی بدنسازی و اساتید بازیگری، رقص و غیره، مسئول روابط عمومی، عکاس پوسترها، نویسندگان ستون شایعات مطبوعات و... از جمله افرادی هستند که در انجامشدن این کار نقش دارند.
بخشی از ساختهشدن تصویر ستارگان در فیلمهایی اتفاق میافتد که ستارگان در آن بازی میکنند و تمامی کارکنان فیلمها نیز در این نقش دارند، اما فیلمها را میتوان به عنوان مرحله دوم ساخته شدن تصویر ستارگان در نظر گرفت. در این حالت تصویر ستارگان، مانند ماشینآلات، مثالی از آن چیزی است که کارل مارکس «کار منجمد» مینامید، چیزی که بههمراه نیروی کار بیشتر (فیلمنامه، بازیگری، کارگردانی، مدیریت، فیلمبرداری و تدوین) برای تولید یک کالای دیگر، یعنی فیلم، بهکار میرود.
این که خود ستاره تا چه میزان نقش تعیینکنندهای در ساختهشدن تصویر و فیلمهایش دارد، در هر مورد نسبت به مورد دیگر بسیار متفاوت است، و این خود مسألهای جالب توجه است. ستارگان مثالی از شیوههایی هستند که آدمها رابطه خود را با تولید در جوامع سرمایهداری تعریف میکنند. هر سه ستارهای که در ادامه بحث مورد بررسی قرار میگیرند، تا حدودی بر ضد فقدان استقلالی که خواهان آن بودند طغیان کردند.
رابسون با دستکشیدن از بازی در فیلمهای سینمایی، مونرو با جنگیدن برای بهدستآوردن نقشها و رفتار بهتر و گارلند با صحبت از تجربههایش در کمپانی متروگلدوینمیِر و با شیوهای که مشکلات اواخر دوران فعالیتش به نظام هالیوود نسبت داده شد.(۶) هر یک از این جنگها و کشمکشها، نقش مرکزی در تصویر ستاره دارند و هر یک نمایانگر یکی از شیوههایی هستند که فرد روابط خود را با تجارت و صنعت در جامعه معاصر درک میکند.
در یک سطح، این شیوهها تجربیات غالبی از کار در نظامهای سرمایهداری را بهوجود میآورند نهتنها این حس که فرد چرخدندهای در ماشین صنعت است، بلکه در واقع این حقیقت که کار یک فرد و آنچه تولید میشود، ارتباط چندانی به همدیگر ندارند فرد کار میکند تا کالاهایی (یا سود مالی) تولید کند که یا اصلاً سهمی در آنها ندارد و یا سهمی ناچیز و مبهم دارد. این احساس رابسون، مونرو و گارلند که آنها مورد استفاده قرار گرفتهاند، اینکه تبدیل به چیزی شدهاند که نظارت چندانی روی آن ندارند، از دقت خاصی برخوردار است؛ چرا که کالایی که آنها تولید میکنند از درون و بیرون بدنها و خصوصیات روحی خود آنها شکل داده شده است.
البته ستارگان دیگر، داستانهای دیگری دارند. جون آلیسون در مصاحبهها و زندگینامه خود با فرانسیس اسپاتز لیتون، به تمجید از امنیت شغلی مهیاشده توسط سیستم فیلمسازی استودیوها و سرمایههای بزرگ این استودیوها میپردازد، درست مانند فیلمهایش که نقش تمام و کمال کدبانوی خانهنشین و شادی را ایفا میکند که تنها وظیفه خود را حمایت از شوهرش در زندگی حرفهای او میداند، چه کار او تولید موسیقی باشد (مانند فیلم داستان گلن میلر(۷)) و چه کسب سود مادی (مانند سوئیت مدیرعامل(۸)). سازگاری خاصی میان تصویر سینمایی آلیسون به عنوان «کدبانوی شاد و راضی» و رضایت او از شرایط کاریاش و خوشایندیِ آسانگیری که در لحن مصاحبهها و زندگینامهاش وجود داشت به چشم میخورد. بهاینترتیب آلیسون نماینده امکان همبستگی و رابطه متقابل حوزههای مختلف زندگی محسوب میشود، نه ستیز و کشمکش میان تصویر سینمایی، تولیدکننده و خود شخص که مونرو، گارلند و رابسون نماینده آن هستند.
اما بسیاریاز ستارگانمرد کلارک گیبل،همفریبوگارت، پل نیومن، استیو مککوئین ــ خبر از روابط متفاوتی میدهند. در هر یک از این ستارگان، فعالیتهای تفریحی عنصری اساسی ــ و شاید اصلیترین عنصر ــ در ترسیم تصویرشان محسوب میشود؛ این ستارگان پیش از همه، به عنوان افرادی تعریف میشوند که مهمترین مسألهشان، داشتن تفریحی ساده و غیرپیچیده است، و این مسأله از قرار معلوم به شیوهای تلویحی، به رویکرد آنها نسبت به کارشان نیز منتقل میشود. اما کار هم به همین میزان بیاهمیت است، کار تنها چیزی است که شما آن را انجام میدهید تا بعد از آن دست بکشید و به چوگان، قایقرانی و اتومبیلرانی بپردازید.
بهاینترتیب با رویکردی ابزاری نسبت به تولید روبهرو هستیم، نه رویکردی خصمانه که در مورد گارلند، رابسون و مونرو شاهد آن هستیم، و نه رویکرد سازگاری که در مورد آلیسون بهچشم میخورد، و نه حتی رویکرد متعهدانهای که برای مثال، در فرد آستر، جون کراوفورد و یا باربارا استرایسند به چشم میخورد. این سه ستاره آخر، دارای درجه تعهد متفاوتی نسبت به کار هستند .
آستر با توجهش به مهارتهای تکنیکی و داستانهایی که در مورد رویکرد کمالگرایانه او نسبت به جلسات تمرین وجود دارد (و تأثیراتش که در فیلمها نیز مشهود هستند)؛ کراوفورد با جانکندن برای تمام جنبههای تصویرش و تجسمش به عنوان نماد اخلاقیات سختکوشی در کار در بسیاری از فیلمهایش؛ استرایسند با نظارت بر فیلمها و آهنگهایش، نظارتی که حتی تا سطح فروشگاهها نیز ادامه مییافت و خبر از سبک نمایشی بهشدت کنترلشده و جزئی او میداد.
از دخل و تصرفهای خاص که بگذریم، ستارگان نمایشگر شیوههای مختلفی هستند که کار در جوامع سرمایهداری زندگی میشود. انتخاب من از مونرو، رابسون و گارلند از آن جهت متفاوت است که عنصر اعتراض نسبت به کار در شرایط سرمایهداری تنها در آنها به چشم میخورد و در آلیسون، گیبل، آستر، استرایسند و دیگران نشانی از این مسأله نمیبینیم.
اعتراضهای رابسون، مونرو و گارلند اعتراضاتی شخصی هستند. رابسون و مونرو میتوانند بهترتیب مظهر اعتراض به شرایط سیاهان و زنان قلمداد شوند، و به درستی نیز همین کارکرد را پیدا کردهاند. اما اینها همچنان نمونههایی فردی باقی ماندهاند، شاید به این سبب که نظام ستارهسازی به تبلیغ ستارگان به مثابه فرد میپردازد. اعتراض نسبت به فقدان کنترل نسبت به نتیجه کار فرد، میتواند در چارچوب منطقی فردگرایی باقی بماند. اعتراض رابسون، مونرو و گارلند، اعتراضهای افراد علیه سازمانهایی هستند که ارزشی برای افراد قائل نیستند؛ اینها اعتراضاتی بر نظامهای سرمایهداری هستند که فردیت آنها را به رسمیت نمیشناسد، اعتراضی که پژواکی ژرف در میان ایدئولوژیهای سرمایهداری کارآفرین دارد. آنها به عنوان یک فرد و از منظر مفهوم موفقیت سخن میگویند، نه به عنوان افرادی که جزئی از سازمانهای جمعی کار و تولید هستند. (تنها رابسون در آثار تئاتری خود، و در نقش نمادینش به عنوان یک فعال سیاسی در سالهای بعد، به این سمت حرکت کرد.)
تصویر یک ستاره، هم از آن چیزی که ما «تصویر» او میخوانیم و از نقشهای سینمایی و حضور کنترلشدهاش در مجامع عمومی ساخته شده است، هم از تصاویر سازنده آن «تصویر»، هم از شخص واقعی که محل و موضوع این تصویر است.
هر یک از این عناصر پیچیده و متناقض هستند، و ستاره تمامی اینها به همراه هم است. بیشتر آن چیزی که ستارگان را به موجوداتی جالب تبدیل میکند شیوهای است که جنبههای مختلف زندگی در جامعه معاصر را به هم مرتبط میکند (که من به یکی از آنها، یعنی ماهیت کار در جامعه سرمایهداری، اشاراتی کردم). در فصولی که از پی میآید، به بررسی شیوههایی میپردازم که سه ستاره خاص با سه جنبه مختلف از حیات اجتماعیجنسیت، قومیت، هویت جنسی ــ رابطه برقرار میکنند. با وجود محدود کردن دامنه این مطالعه تا به این میزان، باز هم پیچیدگیهایی سر راه ما وجود دارد، چرا که میخواهم بخشی از چندگانگی معنایی قرائت این ستارگان در این زمینههای خاص را حفظ کنم. اما در اینجا، میخواهم خطر تعمیمهای جامعتری را بپذیرم: کار، جنسیت، قومیت و هویت جنسی خود به مفاهیم کلیتری در اجتماع در باره چیستی یک فرد بستگی دارند، و ستارگان خود یکی از مراجع اصلی تعریف این مفاهیم هستند.
نوشته ریچارد دایر
ترجمه نیما ملکمحمدی
این مقاله ترجمهای است از :
Dyer, Richard, ۱۹۸۶, Heavenly Bodies, Film Stars and Society, New York: St Martin۰۳۹;s Press.
۱.ساخته ژان لوک گدار، محصول ۱۹۵۹ .
۲.اشاره به فیلم ملکه کریستانا، یکی از کلیدیترین فیلمهای گاربو است که در جایی از فیلم این جمله را بازگو میکند.
۳.خواننده و هنرپیشه سیاهپوست آمریکایی.
۴.هنرپیشه و خواننده آمریکایی.
۵.گارلند، با آن چهره همیشه کودکانهاش، ستاره بیچون و چرای روءیای امریکایی در دهه ۱۹۴۰ بود. با گذشت زمان، پیرشدن او، و تغییر ماهیت «ستارهبودن» در دهه بعدی، گارلند به حاشیه رفت، افسرده شد، به اعتیاد روی آورد، مدتی به آسایشگاه روانی رفت و با تصویری کاملاً متفاوت از تصویر «ستاره»ایاش جان باخت.
۶. : Glenn Miller Storyساخته آنتونی مان، محصول ۱۹۵۳، در باره زندگی گلن میلر با بازی جیمز استیوارت، نوازنده جاز نمایشهای برادوی.
۷. : Executive Suiteساخته رابرت وایز، محصول ۱۹۵۴.
۸. : chimp filmsاشاره به دو فیلمی است که ایستوود در ۱۹۷۸ و ۱۹۸۰ با حضور دو میمون بازی کرد تا به نوعی تصویر «ابرقهرمان» خودش بهخصوص در نقش پلیس خشن و خونسرد را هجو کند. ــ م.
۹.او برای این فیلم جایزه اسکار را بُرد، تا نخستین سیاهپوستی باشد که به یک ستاره تبدیل میشود.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست