چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

فیلمی با مولفه هایی بین واقعگرایی و ملودرام


فیلمی با مولفه هایی بین واقعگرایی و ملودرام

برخی از نیكو ترین خلق و خوی زنان, زشت ترین اخلاق مردان است, مانند تكبر, ترس, بخل, هرگاه زنی متكبر باشد, بیگانه را به حریم خود راه نمی دهد واگر بخیل باشد اموال خود و شوهرش را حفظ می كند و چون ترسان باشد از هرچیزی كه به آبروی اوزیان رساند فاصله می گیرد

برخی از نیكو ترین خلق و خوی زنان، زشت ترین اخلاق مردان است، مانند: تكبر، ترس، بخل، هرگاه زنی متكبر باشد، بیگانه را به حریم خود راه نمی دهد واگر بخیل باشد اموال خود و شوهرش را حفظ می كند و چون ترسان باشد از هرچیزی كه به آبروی اوزیان رساند فاصله می گیرد.امیر المؤمنین علی(ع)حكمت ۲۳۴

شاید بارقه اندیشه های دینی در اثر دوم شهرام اسدی پس از اثر سراسر مذهبی او، روز واقعه چندان دور از ذهن به نظر نرسد. از اماكن متبركی كه هنگام دویدن آیتكین در روستا پس زمینه را پر كرده تا سیب سرخی كه در زمان درگیری نهایی كف اتاق می غلتد، زمینه ها و نشانه های دینی است كه در لفافه بیان می شود. همانها كه اسدی سعی دارد، آنها را ناجی آیتكین نشان دهد. آیتكین در زمانی بارانی هنگامی كه مرگ قطعی خود را تصور می كند، نجات می یابد و اله مان های اسدی برای دست به دست هم دادن این الگوها، بارقه های مظلومیت این زن را تشدید می كند.

فیلم از یكپارچگی وتمركز برخوردار است. این ویژگی، هر قدر قصه جلوتر و پیشتر می رود، بیشتر خود را نمایان می سازد. آنچه ارائه می شود در نگاه اول تا حدی از وفاداری اش به هسته مركزی قصه می كاهد. اما اسدی و همكار فیلمنامه نویسش حاتمی تا جایی كه امكان دارد نقطه اشتراك اثر را دادگاه و الگوی مورد نظر خود را در همان موقعیت قرار می دهند. نگاه خطرناكی كه گریبانگیر كارگردان می شود، الگوی تقدیس فرار است در جهت رستگار ساختن. تصور اینكه الگوی جامعه روستایی با تمام مختصات مثبتش سیاه و تیره و تار دیده شود و ورود دخترك در محیط روشنفكرانه، شهر را سكوی پرتاب و عامل موفقیت تصور كردن در حالی كه در بسیاری از قصه های فیلم های اجتماعی (نمونه آشكارش دختری با كفش های كتانی) شهر، محیطی هراسناك و در همین اثر نیز با اشاره ای گذرا «غول شهر» نامیده می شود. اتفاقاً ماجرا نیز از بعد منطق اجتماعی، آشنایی پرند ( معتمدآریا) و آیتكین را برحسب تصادف بنا می كند. یعنی موفقیت زن اصلی فیلم براساس آشنایی اتفاقی با دكتر تربیت بدنی است.

فیلم از بعد روایی به تمامی متكی بر فلاش بك است. هر چند در فلاش فوراردهای ابتدایی ( نماهای ذهنی) زمان مشعل به دست گرفتن آیتكین را هم می بینیم و فیلم مشت خود را باز وبسته می كند. شكل روایی دادگاه یعنی راویانی كه قصه را برای ریاست دادگاه و مخاطبان ارائه می دهند هم از دو نوع خاص پیروی می كند. راوی كه عین روایت را بیان می كند. و خود در آنجا حضور داشته و روایتی كه از راویان پنهان و مخاطب سینما است كه از آن مطلع می شود روایت عمدتاً در نوع اول است كه دادگاه را به حقیقت نزدیك می سازد و اطلاعات جانبی، وسعت اطلاعات مخاطب فیلم را گسترش می دهد كه تلفیق این دو از جلوگیری می كند و مخاطب را از اینكه اطلاعاتی بیشتر از حاضرین دارد قانع نگه می دارد. فیلم سرشار از اینسرت هاست و این نماهای لایی پس زمینه های ذهن مخاطب را در حالتی تعلیق گونه قرار می دهد. اینسرت چهره كودك زمانی كه هنوز حقایق مشخصی نمی بینیم، از نمونه های بارز نحوه چیدمان و ارائه اطلاعات پیش زمینه ای برای مخاطب است كه در اصل نمای نقطه نظر آیتكین است. این شكل اینسرت یعنی طرز اطلاعات دادن با قاعده ژانر معمایی سازگاری دارد.

فیلم در ارائه اطلاعات از شخصیت های فرعی به مخاطب زیاده روی نمی كند. همسر و برادر پرند، خواهر آیتكین، دكتر دوست و حتی وكیل او (مهدی فتحی) و دستیارش بیش از آنچه می بینیم وارد زندگی آنها نمی شویم. قصه بشدت محورگراست و از آیتكین آن سوتر نمی رود كه به نظر می رسد فیلم نیز موفقیت خود را مدیون همین تمركزگرایی است.

فیلم مؤلفه ای میان واقعگرایی و ملودرام است. تا حدی كه امكان داشته است، به سوی اله مان های تلخ پیشین رفته است و از مؤلفه های واقعگرا بهره برده است. اما تا حدی هم به سانتی مانتالیزم و مؤلفه های مفهومی سینمای اجتماعی روی خوش نشان می دهد كه از واقعگرایی فاصله می گیریم. در اصل تغییر طبقاتی دختر كه به شكلی نسبی و موقتی و پله پله جا به جا می شود، بیش از آنكه ملموسی زندگی پیشین او را درك كنیم، بارنگ بندی و میزانسن هایی شیك برخلاف رویكردهای تلخ و سیاه اثر حركت می كند. نورپردازی و استفاده از موسیقی، بویژه زمان دیدارهای پنهانی و یادآوری های آیتكین با مادرش این حس را تشدید می كند.

غایت فیلم نمونه آشكار توجیه اخلاق و قانون است و گره قانونی به بدترین شكل ممكن گشوده می شود. وكیل شكیبا با آن تبحر خاص بی آنكه نحوه جرم را فینال اصلی تحقیقاتش قرار دهد، نقطه عطف تحقیقات را یافتن فرزند صحت به عنوان عامل خبرچین صحت معرفی می كند و در انتها با الگوهای اخلاقی تلاش می كند آیتكین را برخلاف آنچه در میانه فیلم از مدارك و اسناد بیان می دارد - مبرا از قتل ناخواسته معرفی كند و این درحالی است كه كسی جز آیتكین شاهد قتل صحت نبوده است و ماجرا چندان ارتباطی هم با بایار از بعد قانونی نداشته است. فیلم سرشار از نشانه هایی مرتبط با خط اصلی داستان است. ماهیگیری شكیبا نمونه ای از شغل اصلی اوست. پیش از ورود صحت به ویلا در فصل نهایی تبلیغ موش كش؛ موازی سازی اسب وقتی پایش می شكند با غصه خوردن آیتكین و...فیلم از انتها به ابتدا روایت می شود یعنی متهم دستگیر و پازلی بزرگ جزء به جزء تكمیل می شود تا مخاطب را به سوی حلقه اصلی ماجرا و تكمیل كلیه اطلاعات بكشاند؛ اطلاعاتی كه آیتكین از بیان آن امتناع می كند.

«به من نگاه كن» در شرایط دشوار تولید و اختلاف میان تهیه كننده و كارگردان ساخته شد. شاید هماهنگی و انسجام فعلی فیلم تصور تغییر تعدادی از اصلی ترین عوامل از شروع تولید یعنی سال ۱۳۷۹ تا حال حاضر را حیرت آور نشان دهد. در این میان نكته حایز اهمیت بازی بازیگران اثر است كه باوجود چهار سال طول مدت تولید حساب شده و در بافت نقش تنیده شده است. فضاها و استفاده صحیح از فیلترها بویژه زمان روایت در فلاش بك كه جنس تصاویر به زردی می گراید و دیگر از كلیشه سیاه و سفید استفاده نشده است، تمهید ممتدی بوده است كه سه فیلمبردار مطرح كشورمان با دقت آن را اجرا كرده اند. مهرداد فخیمی و ابراهیم غفوری كه بخش مربوط به شهر را فیلمبرداری كرده اند و حسین ملكی كه كار فیلمبرداری فصل های مربوط به شمال و در اصل تركمن صحرا با او بوده است.

علی اصغر كشانی



همچنین مشاهده کنید