جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

دو خاطره شخصی از آیت الله بهجت


دو خاطره شخصی از آیت الله بهجت

امروز مجبور شدم سخت ترین خبر زندگی ام را تنظیم کنم. وقتی خبر درگذشت آیت الله بهجت را شنیدم واقعا نمی دانستم باید خبر را تنظیم و منتشر کنم یا ....
فقط همین قدر می دانم که توانستم ساعت …

امروز مجبور شدم سخت ترین خبر زندگی ام را تنظیم کنم. وقتی خبر درگذشت آیت الله بهجت را شنیدم واقعا نمی دانستم باید خبر را تنظیم و منتشر کنم یا ....

فقط همین قدر می دانم که توانستم ساعت ۱۷:۴۳:۵۶ خبری دو جمله ای را به سختی منتشر کنم :

"انالله و انا الیه راجعون /آیت الله العظمی بهجت به ملکوت اعلی پیوست "

و بعد از دوستان خواستم خبر را تکمیل کنند اما بعد از اینکه خودم را پیدا کردم حیفم آمد که دو خاطره مختصر از ایشان را که خاطراتی شخصی نیز به شمار می آید مکتوب نکنم:

۱) هنوز ۱۴ سالم تمام نشده بود که بچه های مسجد هر روز به من می گفتند بالاخره تصمیم خودت را برای انتخاب مرجع تقلید گرفتی یا نه ! دقیقا همان وقت بود که قسمت شد سفری را به قم رفتم .پیش نماز مسجدمان می گفت یاب باید آدم خودش مرجع تقلید اعلم را بشناسد یا باید به حرف دو عالم عادل عمل کند .

سفر قم داخل حرم حضرت معصومه (س) چند نفر از دوستان پدرم را که معمم بودند دیدم و وقتی از آنها سوال کردم افراد مختلفی از جمله آیت الله بهجت را معرفی کردند اما خدا رحمت کند پیش نماز مسجدمان مرحوم حاج آخوند اینقدر از حالات عرفانی آقای بهجت تعریف کردند که من هم تصمیم خودم را گرفتم .

راستش تقلید از نظرات فقهی ایشان آن هم برای مقلدین نسل جوان خیلی سخت بود از مسئله خمس هبه گرفته تا عدم استفاده از ادکلن و نماز دانشجویان و ... همین شد که بعد از مدتی که خیلی اجرای احکام طبق فتوای ایشان برایم سخت شد تصمیم گرفتم مرجع تقلید خودم را عوض کنم تا خدای ناکرده دچار خبط و اهمال در شرعیات نشوم اما همین که تصمیمی که گرفته بودم، داشت قطعی می شد یک شب خواب ایشان را دیدم که با یک پیکان قدیمی به خانه ما تشریف آوردند و یک اطمینان قلبی به من دادند که اجرای فتاوی شان چندان هم سخت نیست .

بعد از آن خواب تصمیم گرفتم کماکان در احکام شرعیه از ایشان تقلید کنم و واقعا هم پس از آن شب دیگر احساس سختی نکردم .

۲) بعدها که خدا بیشتر به ما توفیق درک ایشان را داد ، سفرهای قم که حرم حضرت معصومه مشرف می شدیم ،مسجد ایشان که اتفاقا نزدیک حرم حضرت معصومه (س) بود ،پاتوق ثابت نمازهای ظهر و عصر ما شده بود و وقتی آدم خلوص ایشان و صدای بلند گریه هایشان در نماز را از نزدیک می دید و می شنید ،تازه می فهمید که خداوند چه لطفی به ما کرده که وجود ایشان را درک می کنیم .

یک روز تصمیم گرفتیم فرزند اولم که تازه به دنیا آمده بود را برای اینکه ایشان توصیه ای بفرمایند خدمت شان ببریم تا هم تفقدی نسبت به فاطمه یک ساله داشته باشند و هم از نصیحت معظم له بهره مند شویم .

آن روز حاج آقا خیلی دیر برای نماز آمدند و زود هم تشریف بردند و امکان شنیدن رهنمود ایشان از ما سلب شد اما نکته جالب این بود که کوچولوی ما حسابی به بغل بودن عادت کرده بود و اگر زمین قرار می گرفت اجازه نماز خواندن به ما نمی داد، آن روز بطور عجیبی بدون هیچ گریه ای تمام مدت نماز را ساکت بود و گویی آرامش عجیبی بر او حاکم شده بود.

آیت الله بهجت همواره سعی می کردند از درگیری های سیاسی و روزمره حزبی نیز به دور باشند و خوب به یاد دارم در اوج تغییرات سیاسی کشور در اواخر دهه ۷۰ زمانی که از ایشان نظرشان را در خصوص " اصلاحات " پرسیده بودند ایشان فرمودند : " اصلاح را باید از خودمان آغاز کنیم " که نشان دهنده اوج ژرف نگرانی و ریز بینی ایشان است.

یاسر مرادی