پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

مبانی نواندیشی دینی


مبانی نواندیشی دینی

چیستی نواندیشی عنوانی كه برای بحث انتخاب شده, مبانی نواندیشی دینی است پرسش اول كه در این ساحت وجود دارد, این است كه نواندیشی چیست

چیستی نواندیشی عنوانی كه برای بحث انتخاب شده، مبانی نواندیشی دینی است. پرسش اول كه در این ساحت وجود دارد، این است كه نواندیشی چیست؟ پاسخ این سؤال چندان مشكل نیست؛ نواندیشی به معنای عرضه‎ی اندیشه‌های نو است.

این عرضه می‌تواند در محتوا، رویكرد، روش یا در قالب و شكل نو باشد؛ یعنی گاه ما محتوا، فكر و مفهوم تازه‌ای عرضه می‌كنیم، گاه زاویه‎ی جدیدی را نسبت به بحث‌های گذشته باز كرده و رویكرد تازه‌ای نسبت به یك مسئله‎ی كهن را مطرح می‌كنیم، گاه روشی را كه برای بحث وجود دارد، تغییر می‌دهیم و از روش دیگری برای اثبات و استدلال بر یك مطلب بهره می‌گیریم و گاه قالب و شكلی را كه برای عرضه‎ی یك مطلب وجود دارد، تغییر می‌دهیم. در همه‎ی این حالات، آنچه كه پیدا می‌شود، امری نو و تازه خواهد بود. البتّه گاه مجموعه‌ای از این عوامل با هم تحقق پیدا می‌كنند. امكان نواندیشی دینی پرسش‌هایی كه در پی این سؤال كه نواندیشی چیست مطرح می‌باشد، این است كه آیا در دین مجالی برای نواندیشی وجود دارد؟ آیا امكان عرضه‎ی مفاهیم تازه در دین، امكان رویكردی تازه نسبت به مسائل دین، امكان روش‌های جدید برای اثبات و بررسی مسائل دینی و امكان قالب و شكلی تازه برای عرضه‎ی مفاهیم دینی هست؟

ممكن است ما در ابتدا پاسخ به این پرسش‌ها را مثبت تلقی كنیم و همین طور هم هست. كه همه‎ی اینها امكان دارد، اما بعضی از اوقات ما در عمل، برخی از این امكان‌ها را مورد سؤال قرار می‌دهیم و با تردید با آنها مواجه می‌شویم. مثلاً وقتی كه یك مفهوم تازه در ساحت فكر دینی مطرح می‌شود، ما این سؤال را مطرح می‌كنیم كه اگر چنین چیزی در دین وجود داشت، چرا با گذشت این زمان طولانی و این همه اندیشمند و متفكّر، قبلاً كسی آن را نگفته است؟ این سؤال، در پس خودش این پیش فرض را دارد كه گویا هیچ مفهوم تازه‌ای در حوزه‎ی مفاهیم دینی قابل طرح نیست و همین مسئله باعث شده است كه بسیاری از تحقیقاتی كه در حوزه‌های علمیه و در زمینه‎ی مباحث دینی شكل می‌گیرد، بیش از آن كه به تولید اندیشه‎ی نو اهتمام ورزد، به بازكاوی و جستجوی اندیشه‌های گذشته مشغول باشد.

هر چند احیای آثار گذشتگان و شناخت دقیق میراث فرهنگی، مقدمه‎ی اساسی و مهمی برای عرضه‎ی اندیشه‌ها و افكار تازه است، اما بسنده كردن به این بازكاوی و محدود شدن به احیای اندیشه‌های كهن، نمی‌تواند آن رسالتی را كه باید حوزه‌های علمیه در ساحت فكر داشته باشند، تحقق ببخشد. البتّه شاید ما چندان مشكلی با نواندیشی در شكل نداشته باشیم كه كسی یك مفهوم دینی را در قالبی جدید عرضه كند؛ هرچند كه در این زمینه هم گاه با برخی از قالب‌ها با حساسیت مواجه می‌شویم كه این حساسیت‌ها برخاسته از یك میزان یا معیار مقبول دینی نیست. به عنوان مثال، برخی اشكال روزآمد تصویری یا هنری گاه با تردیدی ناروا مورد بی‎اعتنایی و انكار قرار می‎گیرند یا با این بهانه كه این روش‎ها در شأن ملبغان اسلامی نیست، طرد می‎شوند. بنابراین یك بخش از مشكلی كه ما در حوزه‎ی نواندیشی دینی داریم، این است كه واقعاً اعتقاد به امكان نواندیشی در دین ممكن است وجود نداشته باشد. این مطلب كه دین خاتم است؛ یعنی مجالی برای ظهور دین و بعثت پیامبر دیگری نیست، گاهی به این معنا تصور می‌شود كه همه‎ی مفاهیمی كه دین برای حل مشكلات بشر آورده، قبلاً گفته و شناخته شده و چیزی برای آیندگان باقی نمانده است كه بشناسند و بدانند و فقط مسؤولیت آنها این است كه ببینند گذشتگان چه فهمیده‌اند. اما واقعیت این است كه بسیاری از زاویه‌ها و اندیشه‌های دینی همچنان نیاز به پژوهش دارد و بسیاری از اینها پس از گذشت قرون و اعصار، همچنان ناشناخته باقی مانده یا كم مورد شناسایی قرار گرفته است.

ضرورت نواندیشی دینی اما آیا نواندیشی دینی ضرورتی دارد و اصلاً ما باید به دنبال آوردن چیز تازه‌ای باشیم؟ چرا به همان افكار گذشته، روش‌های پیشین و قالب‌های گذشته اكتفا نكنیم؟ پاسخ این است كه نواندیشی ضرورتی است كه تغییر دنیا آن را بر ما تحمیل می‌كند. این‌كه در روایت حضرت می‌فرمایند: «العالِم بِزَمانه لا تَهْجُم علیه اللَّوابس»؛[۱] كسی كه عالم به زمان خودش باشد، از شبهات در امان می‌ماند، و این‌كه در تعدادی از روایات این مضمون وارد شده است كه «عَلَی العاقل أنْ یكون عارفاً بزمانِه»؛[۲] بر عاقل واجب است كه عارف به زمان خودش باشد، اشاره به ضرورت شناخت جهانی است كه ما در آن زندگی می‌كنیم. اگر ما بخواهیم به مسؤولیت سنگین رساندن پیام دین و انجام وظیفه‎ی دینی خودمان عمل كنیم، چاره‌ای جز شناخت جهانی كه در آن زندگی می‌كنیم، نداریم و اگر آن را به طور دقیق بشناسیم؟ متوجه می‌شویم این جهان به دلیل تغییری كه در عالم پیدا می‌شود، با آنچه كه در گذشته بوده است، تفاوت دارد و دامنه‎ی این تغییرات ممكن است سرعت تازه‌ای پیدا كرده باشد كه الآن پیدا كرده است.

امروز آهنگ تحولات فكری، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی به سرعت در حال افزایش است و اصلاً نمی‌توان روزگار معاصر را با پنجاه و صد سال قبل مقایسه كرد. تحولاتی كه به سرعت در حوزه‎ی فناوری رخ می‌دهد، پس از مدت كوتاهی تأثیرات خود را در حوزه‎ی فرهنگ، سیاست و اقتصاد نشان می‌دهد. شما آن مقدار تحولی را كه در ابزارهای الكترونیك از زمان اختراع برق تا بیست و سه سال پیش اتفاق افتاد، مقایسه كنید با تحولاتی كه از ۱۹۸۰ میلادی (بیست و سه سال پیش) تا امروز كه ابزار تازه‌ای به نام كامپیوتر شخصی به صحنه‎ی ابزار الكترونیكی عمومی آمده است ـ البتّه پیش از آن كامپیوتر وجود داشت، ولی این كامپیوترهایی كه امروز مورد استفاده هستند و نسل جدید كامپیوترها، از ۱۹۸۰ آمد ـ بعد ببینید كه چه سرعتی در رشد فناوری پیدا شده است و دائم این سرعت افزایش پیدا می‌كند.

آن موقع برای شما تا حدی معلوم خواهد شد كه در سال‌های آینده، ما با چه افق و ابعادی مواجه خواهیم شد. امروز گسترش اطلاعات و در واقع علم اطلاع رسانی باعث شده است كه ما دائم شاهد تحولات سریع علمی و فرهنگی، و حتی اجتماعی و سیاسی باشیم. اكنون در چنین جهانی كه دائم تغییر می‌كند و سرعت این تغییرات افزایش می‌یابد، آیا می‌توانیم پیام دین و هدایت را به مردم برسانیم، بدون این‌كه این جهان و نیازهای این جهان را بشناسیم خوب اگر این نكته را پذیرفتیم، باید ضرورت نواندیشی را بپذیریم. پرسش‌های جدید ما را وادار می‌كند كه در مفاهیم گذشته، در رویكرد به بحث‌های گذشته و در روش‌ها و قالب‌های گذشته تجدیدنظر كنیم و به طور دائم مفاهیم، روش‌ها و قالب‌های تازه‌ای را به تناسب نیازها و رویكردها عرضه كنیم. سستی و كاستی در این كار، هر روز كه می‌گذرد، ما را از صحنه‎ی نیازهایی كه وجود دارد و از امكان برآوردن این نیازها دورتر می‌كند. خطر نواندیشی دینی پرسش دیگری كه با آن مواجهیم، این است كه آیا خطری برای نواندیشی دینی وجود دارد؟

البتّه ما معمولاً به جنبه‌های خطر توجه داریم و نواندیشی دینی مثل هر پدیده‎ی دیگری می‌تواند خطرخیز باشد. وقتی كه ما به دنبال كشف مفاهیم و رویكردهای تازه برآمدیم، گاهی از اوقات تأكید و افراط در این زمینه كه مطلبی تازه بگوییم، باعث می‌شود احیاناً از محدوده‎ی مفاهیم پذیرفته شده و محدوده‎ی ارزش‌ها و احكام مورد قبول خارج شویم و كم‌كم از مجرای صحیح دین فاصله بگیریم. این خطری است كه معمولاً مورد توجه قرار می‌گیرد. ما معمولاً به این نكته توجه داریم كه كسانی در مقام عرضه‎ی اندیشه‌های نو در دین، از مفاهیم دینی فاصله گرفته‌اند. نمونه‌ای از آن، این است كه گمان بشود ضرورت دارد برای این كه ما مفهومی نو در دین عرضه كنیم، همه‎ی شاخص‌های یك تفكر، مثلاً لیبرالیسم را بپذیریم و با آن نگاه بر سر سفره‎ی دین بنشینیم؛ پس این خطر وجود دارد.

اما ما نباید به این دلیل كه ممكن است نواندیشی گرفتار انحراف شود و اندیشه‌های نو باطل باشد، از پرداختن به این كار اجتناب كنیم. متأسفانه مجموعه‎ی فضای فرهنگی ما گاهی از اوقات باعث می‌شود به دلیل ترس از ابتلا به چنین مشكلاتی، از حركت كردن در مسیر نواندیشی صحیح باز بمانیم، متوقف شویم و گمان كنیم كه با توقف ما، خطر دفع خواهد شد؛ این طور نیست. درست است كه ما اگر مفاهیم منحرفی را به اسم مفهوم تازه در دین عرضه كنیم، اشتباه كرده‌ایم و خطرناك است، اما اگر به نیازها و توقعاتی كه روزگار معاصر دارد، پاسخ نگوییم و آن مفهومی را كه جهان تشنه‎ی آن است، ارائه ندهیم و آن فكر تازه‌ای را كه پاسخ‌گوی این نیاز باشد، عرضه نكنیم، آن موقع خطر بیشتر خواهد بود؛ خطر این‌كه همین تشنگانی كه با اشتیاق به سمت دین آمده‌اند، از مجاری و منابع دیگری بهره بگیرند و فاصله‎ی آنها از دین بیشتر و بیشتر شود. گاهی از اوقات در مباحث فقهی گفته می‌شود احتیاط در ترك احتیاط است؛ در این بحث نیز باید همین را گفت.

احتیاط این است كه ما در این زمینه ترك احتیاط كنیم و الاّ روز به روز از قافله‎ی تحولاتی كه اتفاق می‌افتد و نیازهایی كه ایجاد می‌شود، فاصله می‌گیریم. البتّه امدادهای غیبی انفاس قدسی امام زمان(عج)، بسیاری از كاستی‌های ما را جبران كرده و دائم ضعف‌های ما به این تفضّلات الهی جبران شده است. هر چند ما نتوانسته‌ایم از زمینه‌ها و فرصت‌های مناسب بهره ببریم، ولی باز برای ما فرصت‌های تازه‌ای پیدا شده است و پیدا می‌شود.

انقلاب اسلامی ایران، تفكر دینی را (نه فقط اسلام و تشیع را) در جهان زنده كرد و باعث یك تحول بزرگ در تاریخ بشر شد. بشری كه داشت از دین فاصله می‌گرفت و سعی می‌كرد راهی برای خلاص شدن از دین بیابد، پس از وقوع انقلاب اسلامی، دوباره به سمت دین حركت كرد؛ به گونه‌ای كه حتی روشن‌فكران غربی و كسانی كه با اسلام و انقلاب اسلامی عناد سرسختانه‌ای دارند، اعتراف كردند كه در دو دهه‎ی پایانی قرن بیستم میلادی، یعنی درست از زمان وقوع انقلاب اسلامی كه در ۱۹۷۹ میلادی بود، كاروان تمدن بشری به سمت دین تغییر جهت داده است و آنها گفته‌اند كه قرن بیست و یكم میلادی، قرن نوزایی ادیان است.

خوب، در این جهانی كه مردم به دنبال دین هستند و یك حركت تازه به سمت دین آغاز شده است، در بین ادیان، ادیان الهی و در بین ادیان الهی، دین خاتم و در بین مذاهب و تفسیرهای دین خاتم، اسلام ناب كه در مكتب اهل‌بیت ـ علیهم السّلام ـ تجلی پیدا كرده است، باید درخشش كامل و تامی داشته و مشعلی باشد كه همه‎ی جستجوگران راه را راهنمایی كند؛ البتّه این در صورتی تحقق می‌یابد كه ما بتوانیم نیازهای روزگار خود را بشناسیم. ما باید در مقابل مفاهیمی كه دائم در غرب به صورت یك نوع هجوم و هجمه نسبت به اسلام عرضه می‌شود، موضع خود را روشن كنیم، تا از یك طرف بتوانیم از حقایق و ارزش‌های دینی پاسداری نماییم، و از طرف دیگر بتوانیم زمینه‎ی جذب و هدایت مردم را به سمت این مفاهیم فراهم كنیم. ما باید به همه‎ی این نكته‎ها با هم توجه داشته باشیم؛ همان طوری كه انبیا ـ علیهم السّلام ـ توجه داشتند.

انبیا از یك سو سعی می‌كردند كه یك لحظه كم‌ترین انحرافی از مسیر حق و حقیقت پیدا نكنند ـ معصوم بودند و عصمت الهی آنها را حفظ می‌كرد ـ و از سوی دیگر، در تلاش بودند كه دیگران را به راه حقیقت دعوت و جذب كنند. اگر ما مفاهیمی را كه به نظرمان درست است و درست هم هست، طوری عرضه كنیم كه مخاطب ما هیچ گاه این مفهوم را نپذیرد؛ به طوری كه نه تنها زمینه‎ی جذب او فراهم نشود، بلكه احیاناً دفع شود، ما به یك وظیفه خود، یعنی عرضه‎ی درست مفهوم عمل كرده‌ایم، اما وظیفه‎ی دیگر خود را انجام نداده‌ایم؛ یعنی آن مفهوم را طوری عرضه نكرده‌ایم كه زمینه‎ی جذب در مخاطب ما پیدا شود.

۱) اصول الكافی، باب العقل والجهل، ص ۲۷.

۲) اصول الكافی، باب الصمت و حفظ اللسان، ص ۳.

۳) خاطرم هست در جلسه‌ای متشكل از دوستانی كه همه اهل فكر وفضلند، این بحث مطرح شد. یك نفر گفت مفهوم خشونت در غرب دارد مطرح می‌شود؛ یك فكری برای پاسخ‌گویی به این بحث باید بشود. خیلی از دوستان در جواب گفتند این مفهوم، مفهومی نیست كه برای اسلام مشكلی ایجاد كند، چون هر كس كمی با اسلام آشنایی داشته باشد، می‌داند كه اسلام بریِّ از این تهمت است؛ یعنی اصلاً احتمال خطر نمی‌دادند.

همه‎ی آن دوستانی كه عرض می‌كنم از كسانی بودند كه با بسیاری از مسایل روز آشنا و مرتبط هستند، ولی تجربه به ما نشان داد كه همین مفهومی كه ما احساس نمی‌كردیم روزی برای ما تبدیل به یك مشكل شود، تبدیل شد.

۴) علامه حلی، منتهی‎ المطلب، جلد اول، المقدمهٔ التاسعهٔ، ص ۳ (چاپ سنگی).

۵) میرزای قمی، قوانین الاصول، الباب السادس فی السنهٔ، ص ۴۷۴ (چاپ سنگی).


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.