جمعه, ۱۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 7 March, 2025
یادداشت شهروند ایرانی با تراز جهانی

«علم بهتر است یا ثروت؟»زنگ انشا مدرسه و این موضوع را همه به خاطر داریم.گاهی وقت ها در محاوره ها و زندگی روزمره نیز آن را به کار می بریم.به نظر نویسنده ، این سوال و همین طور جواب هایی که به آن داده می شود ظرفیت های یک شاخص فرهنگی خوب را در درون خود دارد.با این توضیح که ثروت در نظام ارزشی ما ، بخشی از منابع مادی و کمی و علم و دانش از جمله منابع کیفی و غیرمادی جامعه است.به عبارت دیگر، ثروت از کارکرد های اقتصادی است و دارای ارزش مادی درحالی که علم و دانش سرمایه معنوی بشریت است.ولی همان طور که در گذر زمان ، بسیاری از مفاهیم ، هنجارها و ارزش ها تحت تاثیر عوامل و شرایط جدید دستخوش تغییر و تحول و حتی دچار تضاد می شوند.ارزش های مادی و غیرمادی نیز از این قاعده مستثنی نیستند.جامعه برخی رفتارها را در زمانی خاص ، رفتار ارزشی می داند و در زمان دیگر همان رفتار یا رفتار مشابه را ارزش به حساب نمی آورد.چرخه تولید علم و ثروت در زندگی انسان های امروزی از یکدیگر جدا نبوده و شبیه دو راهی نیستند و قابل جمع اند.اما وقتی در یک جمله سوالی آن هم با نادیده انگاری تحولات و پیشرفت های شگرف جهانی و فقط به صورت آموزه ای نمادین بخواهد ارزش گذاری شود ، قضیه فرق می کند.
درباره تغییر و جابجایی ارزش ها در جامعه ایرانی از قدیم به جدید عوامل متعددی اعم از فرهنگی ، اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی مطرح شده اند.اما سوال این است که اصولا در جامعه ما چرا ارزش ها به سرعت تغییر پیدا می کنند و یا جابجا می شوند؟این چرایی با دوگانگی سنت و مدرنیته متفاوت است.در این نوشتار ، نویسنده برای ارایه مطالب خود از شرایط قبل و بعد از انقلاب اسلامی و رهیافت سرنوشت ساز ملت ایران در دوره دفاع مقدس بهره برده است.شاید گفته شود وجود تهدید و عامل خارجی در اکثر مواقع و جاها ، ضریب همبستگی اجتماعی را در همه جوامع افزایش می دهد و ارزش های انسانی را برجسته می کند ، و این ارزش ها فقط به کشور ما اختصاص ندارد ،ما نیز این را می پذیریم اما آنچه متفاوت است این است که همان عامل مشابه خارجی در ایران آن زمان البته با شرایط و عوامل خاصی که وجود داشت توانست انسان هایی را بیافریند که ارزش های صدر اسلام و جامعه مدینه النبی را به خوبی شبیه سازی کنند و در دنیای معاصر ، حماسه ای از جنس حماسه های ایرانی در گذشته های دور بوجود آورند.
درباره تغییر نظام ارزش ها و باورهای جامعه و جابجایی اولویت ها و آمال مردم ، شدیدترین نوع تغییرات در انقلاب ها حادث می شود.انقلاب ، بسیاری از ارزش ها ، هنجارها و باورهای قدیم را برای همیشه یا موقت ترک می کند و با جایگزینی و یا نوسازی نظام ارزشی شرایط جدید و متفاوتی را پدید می آورد.تغییر سلسله مراتب ارزش ها ، مقدم بر تغییرات ساختاری بوده و لازمه زیرورو سازی هرم قدرت است.اقتدار به معنای توزیع آمرانه ارزش ها و ایستارها در جامعه تا حدود زیادی به شکل و نوع ساختار و حکومت مرتبط است.هیئت حاکمه نظام شاهنشاهی ارزش های جامعه را برسه پایه استوار ساخته بود؛شوونیسم ایرانی ، تجدد گرایی غربی و اقتدار شاهانه و ارزش های مورد نظر را براین اساس تولید و توزیع می کرد.با وجود قدرت نظامی و اقتصادی مناسبی که پهلوی دوم کسب کرده بود، اما در بعد ارزش های فرهنگی و اجتماعی جامعه از گسست و شکاف عمیقی رنج می برد.گذر از شرایط قدیم به جدید و نوسازی مناسبات فرهنگی ، اجتماعی ،اقتصادی و سیاسی در ایران از راه تغییر مناسبات اقتصادی و روابط نیروی کار در روستاها و شهرها ، رفرم ناقص سیاسی و فعالیت محدود و مشروط احزاب و نوسازی نظام فرهنگی و اجتماعی و تجدد گرایی افراطی با رویکرد ینگه دنیا همه از پیش زمینه های وقوع انقلاب اسلامی در دهه های ۴۰ و ۵۰ هجری شمسی است و توانست گسست و شکاف یادشده را به اندازه ای تشدید کند که به فروپاشی نظام شاهنشاهی بیانجامد.هرچند روند شتابان مدرنیته در ایران و نوسازی اقتصادی پس از انقلاب اسلامی در دهه اول تحت تاثیر بحران قومیت ها و جنگ هشت ساله به کندی گرایید اما در مقابل بر سرعت تحولات فرهنگی و اجتماعی در کشورمان افزوده شد تا جایی که دوره دفاع مقدس را می توان بالاترین حد بروز و ظهور این تظاهرات فرهنگی در ایران سده های اخیر دانست.فدا شدن برای آیین ، میهن ، خاک و مردم ارزش حاکم بر آن دوره بود.آن مردمان می خواستند از آنچه که درست کرده بودند تا سرحد جان و حتی فراتر از آن دفاع کنند.پاسخ مردمان آن دوره به سوال«علم بهتر است یا ثروت؟»با پاسخ های دوره فعلی قدری تفاوت دارد.مردمان آن دوره بویژه بخشی از آن که در راه عقاید دینی و میهنی خود را فدا کردند به هیچ وجه به ارزش ها و منافع دنیوی نمی اندیشیدند.
سوال این است آیا ما دوباره دچار تغییرات ارزشی شده ایم؟یا این که باید بگوییم روح و شرایط زمانه آن مردمان را آفرید و نظام ارزشی جاری همان است که بود.به نظر نویسنده ، این همه تلاش یک ملت برای تحول مفاهیم و ایستارهای خود از جنبش مشروطه خواهی تا نظام شاهنشاهی و با وقوع انقلاب اسلامی ، از ارزش های دهه اول آن تا دوره های سازندگی و اصلاحات و تغییرات ناتمام پی در پی و فراتر از آن قرائت های متفاوت که در جامعه فعلی ما وجود دارند نیاز است در یک فرایند اجماع سازی ملی قرار گیرند.ما در جامعه با طیفی از قرائت ها مواجهیم.هنوز ارزش های مادی و غیرمادی در دو سر این طیف در جامعه ایرانی قرار دارند و نگاه های ارزشی متنوعی در درون آن به چشم می خورند.مسئله هویت نیز به این موضوع به طور کامل مرتبط است.سه قرائت متفاوت از شهروند ایرانی در جامعه ما درحال حاضر وجود دارد؛ اول ، شهروند جهان اسلام که با ارزش های دینی خود را معرفی می کند.دوم ، شهروند ایرانی که مرزهای جغرافیایی آن را محصور می سازد.سوم ، شهروند جهانی که جریان آزاد اطلاعات و ارتباطات آن را پدید آورده است.به نظر نویسنده ، قرائت اول خود دارای دو رویکرد است.رویکرد پیروی صرف از شهروند جهان اسلام با حذف ایرانیت که مرزهای ایدئولژیک خود را برپایه برداشت عده ای از نخبگان درباره نزدیکی دوره آخر زمان بنا نهاده است.و رویکرد بعدی آن ، ایرانی-اسلامی است که غلبه اسلامیت نیز در این رویکرد تا حدود زیادی تعیین کننده است و در آن منافع ملی در سایه منافع ایدئولژیک قرار داشته و پیگیری می شود.قرائت دوم درباره شهروند ایرانی نیز در دو رویکرد عمده قابل تفکیک است.رویکرد اول ، شهروند ایرانی برپایه آموزه های صرفاً شوونیستی و باستان گرایانه و رویکرد بعدی همان آموزه ایرانی-اسلامی که البته در اینجا ایرانیت و منافع ملی بر منافع ایدئولژیک برتری دارد.قرائت سوم یعنی شهروند جهانی به نظر نویسنده ، نه تنها یک تهدید نیست بلکه برای ملت هایی مانند ملت ما که از توان بالقوه فرهنگی و ظرفیت تمدن سازی بالایی نیز برخوردار بوده اند فرصت مغتنمی است.
بدین ترتیب که برنامه ریزان ارشد جامعه ما می توانند در صورت بازبینی برنامه های ملی در افقی بسیار گسترده تر و با شیبی ملایم و به دور از چالش ها و هیجانات زود گذر سیاسی ، شهروند ایرانی را در تراز جهانی معرفی کنند.بی شک در این برنامه ریزی ها ، باید اقتصاد مقدم بر سیاست باشد و فرهنگ هم برپایه حقوق شهروندی زیربنای جامعه را می سازد.بدین معنا که ما لزوماً با بازخوانی هویت ایرانی برپایه سه مولفه هویت ساز ؛ ایرانی بودن ، اسلامی بودن و جهانی شدن فرهنگ ایرانی و با رعایت نسبت درست و منطقی هر کدام در برنامه ریزی های کلان کشور و با ترسیم شیب مناسب در منحنی تحولات فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی ایران تا سال ۱۹۰۰ هجری شمسی می توانیم منحنی پیشرفت برای نسل های حاضر تا بیش از بیست نسل بعدی را با آینده شناسی علمی ترسیم کنیم.اگر این افق را همگی بپذیریم همانگونه که ملل درجه یک جهان در هزاره سوم بدون شک آن را پذیرفته اند و با دور نمای آن دارند حرکت می کنند آنگاه ضروری است تمامی برنامه های بیست ساله ، ده ساله ، پنج ساله و سالانه کشور با افق ایران ۱۹۰۰ بازنگری و تدوین شوند.نویسنده اخیراً در یادداشتی راهبردی تحت عنوان ایران ۱۹۰۰ به کلیات و ضرورت های برنامه ریزی پانصد ساله برای کشور که در رسانه های مرجع داخلی و آنها نیز برروی شبکه جهانی اینترنت منتشر ساخته اند پرداخته است.
از این رو ، در دنیای ما ، سوال «علم بهتر است یا ثروت؟» فقط یک پاسخ واقعی دارد.تولید ثروت و تولید دانایی دو روی یک سکه اند و جوامع درجه یک که از وزن اقتصادی بالاتری نیز برخوردارند سهم بیشتری در تحقیقات علمی به خود اختصاص می دهند.تولید علم از دیدگاه آنان تولید ثروت است.تحقیقات علمی به نوآوری ها و تولیدات جدید و با کیفیت تر و در نهایت به فروش و سود و درآمد بیشتر منجر می شود و بر قدرت اقتصادی آنان می افزاید.این چرخه علم و تولید ثروت ، انحصارات را در بخشی از جهان و محرومیت را در بخش دیگری از آن شدت می بخشد.هم اکنون آمارها نشان می دهند که ۲۰% جمعیت جهان ، ۸۰% منابع آن را دارند مصرف می کنند.با این واقعیات ، شما فکر می کنید:امروزه تفاوتی بین علم و ثروت وجود دارد؟درست است در هزاره سوم ، دیگر علم همان ثروت پاینده و ثروت همان علم آینده است.
در جامعه ما هم ، فراتر از نگاه های سنتی و برای رقابت در حد و اندازه های ملت با عظمت ایران باید این همراهی علم و ثروت به صورت ارزش درآید.با گسترش علوم و دانش بشری در آینده ما با دو دسته از جوامع سروکار داریم:اول ، جوامعی با مردمان دانشمند که تولید علم و ثروت می کنند و دوم ، جوامعی با مردمان مصرف کننده علم و دانش سایر ملل جهان که عمدتاً با مصرف ثروت های خدا دادی و تجدید ناپذیر خود و بدون ایجاد ارزش افزوده مناسب و با بی برنامگی ملی ادامه حیات می دهند و از نظر شاخص تولید علم و ثروت بر روی منحنی با سیر نزولی و کاهنده حرکت می کنند.تز ایران ۱۹۰۰ به دور از شعارهای سیاسی و بگو مگو های بی هدف ، با نگاهی حرفه ای و راهبردی در پی ترسیم منحنی صعودی پیشرفت جامعه ایرانی آن هم با شیب ملایم و با تراز جهانی است.
علیرضا سعیدآبادی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست