چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
امریكا و اقلیت مسلمان
هدف این مقاله، تبیین پیامدهای حوادث ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱، بر مواضع دولت و جامعه آمریكا، نسبت به مسلمانان، به عنوان یكی از اقلیتهای تشكیل دهندهی جامعه این كشور است. برای رسیدن به هدف مقاله، لازم است مقدمهی كوتاهی را بیان كنیم و دربارهی گزینههای بنیادین پیشروی دولتها و جامعهها، برای ایجاد تعامل با اقلیتهای تشكیل دهندهی جامعه، مطالبی را مطرح كنیم.
در این نوشته، راهكارهای مزبور، ضمن پنج گزینهی اصلی، یعنی استبعادگرایی، تسامح، تلفیق، آمیختگی و تكثرگرایی خلاصه شده است. سپس به تبیین وضعیت تكثرگرایی موجود در آمریكا، پیش از وقایع ۱۱ سپتامبر پرداخته و روشن كردهایم كه این حوادث زمانی به وجود آمد كه اختلاف دربارهی اقلیتهای و تأثیر آنها بر جامعهی آمریكایی بالا گرفته بود؛ بر همین اساس، در بخش پایانی، واكنش دولت و جامعهی آمریكا در مواجهه با اقلیت مسلمان آمریكایی پس از سپتامبر بررسی مورد بررسی قرار گرفته است.
●مفاهیمی بنیادین از استبعاد تا تكثرگرایی
دولتها و جوامع، تعامل خود را با اقلیتهای تشكیل دهندهی خویش، در قالب چندین گزینهی اساسی ساماندهی میكنند. گزینهی نخست كه بیشترین تاثیر منفی را دارد، استبعادگرایی است. منظور از اصطلاح پیش گفته این است كه اكثریت، وجود گروههای متعدد درون جامه را منكر شود. نتیجه این گرایش، تلاش استبعادگرایان برای ریشهكن كردن گروهای متفاوت با خود است.
«دیانا اك» استاد ادیان دانشگاه هاروارد آمریكا است: استبعادگرایان با جامعهی آمریكایی ناآشنا نیستند. در تاریخ آمریكا گروههای فرهنگی متعصب، با گرایش آنگلوپروتستان به میدان آمدند كه وجود مخالف را نمیپذیرفتند؛ برای مثال در نیمهی قرن ۱۹، استبعادگرایان توان خود را بر ضد اقلیتهای كاتولیك و یهودی متمركز كردند. آنان این اقلیتها را به عدم تلفیق با جامعهی آمریكا متهم میكردند؛ در حالی كه خود اساساً اندیشهی تلفیق اقلیتها با جامعهی آمریكایی را رد میكردند.
گزینهی دوم كه تاثیر مثبت كمتری دارد، تسامح است. این مفهوم در فرهنگ امریكایی معنای زیادی پیدا نمییابد. «لیوریبفو» استاد دانشگاه جورج واشنگتن معتقد است: با توجه به اینكه طبیعت جامعهی آمریكا از مهاجران تشكیل یافته است، تسام برای آنان مسئلهای واجب و ضروری خواهد بود. این وضعیت برای گروههای تشكیل دهندهی جامعهی آمریكایی مرتبط با یكدیگر ، التزام به میزانی از تسامح دوسویه را ضروری میكند تا امكان همزیستی در این جامعه پدید آید. ولی این مقدار از تسامح قابل توجه نیست.
تسامح از نظرگاه "دیانا اك" در بیشتر مواقع، از موضع قدرت پدید میآید؛ نه از موضع ضعف، گاهی تسامح، اكثریت را به حالت خودانتقادی و عدم تجاوز به اقلیتها سوق میدهد اولی نمیتواند موجب ایجاد فهم و احترام دوسویه شود. همچنین بنا به دیدگاه "لیوریبفو" پیوند تسامحی، پیوندی سست است و ممكن است در دوران بحران و حوادث بزرگ قومیتی مانند حادثهی ۱۱ سپتامبر، از بین برود.
گزینهی سوم، تلفیق است كه منظور از این اصطلاح، این است كه اجازه داده شود اقلیت در بزرگترین نهادهای شكل دهندهی جامعه مشاركت كند. بنا به دیدگاه مصطفی مالك پژوهشگر هندی مقیم آمریكا تجربهی تاریخی آمریكا این نكته تأیید میكند كه تلفیق اقلیتها در جامعهی آمریكا به شكل تدریجی در برهههای زمانی طولانی انجام میشود. به همین جهت نسلهای مهاجر نخستین از هر اقلیتی كه باشند، توانایی تلفیق كامل را نخواهد داشت. این فرصت برای نسلهای دوم و شاید سوم پدید خواهد آمد. این تلفیق با گذر از مراحلی به وجود میآید به ویژه در میان اقلیتهای دینی چند نژاده آمریكا مانند یهودیان، كاتولیكها و مسلمانان.
اقلیتهای سهگانه پیش گفته، از گروههای نژادی متفاوتی تشكیل شدهاند. برای مثال از مسلمانان به اقلیتی دینی تعبیر میشود كه بیشترین تكثر درونی را دار است، زیرا مسلمانان آمریكا اكثریت را تشكیل میدهند اگر ادعا نكنیم كه به طور تقریبی این اكثریت نسبت به تمام كشورهای جهان است. برای این كه اقلیتی مانند مسلمانان در جامعه آمریكا به مرحله تلفیق برسد، باید سطحی از هماهنگی درونی را در میان خود به وجود آورد. نخست باید هویت مشتركی را میان اعضای این جامعه گسترده شود تا مسلمانان خود را به عنوان گروهی دارای هویت مشترك ببینند نه این كه گروههای گوناگون و متفاوت نژادی، ملی و فرهنگی در میان مسلمانان پدیدار گردد. وقتی این هماهنگی به وجود آمد، مسلمانان خواهند توانست در جامعه آمریكا به عنوان اقلیت یكپارچه اسلامی، به مرحله تلفیق برسند.
نكتهی باقی مانده اینكه تلفیق هر اقلیتی در جامعه آمریكایی، هدیهی اكثریت به اقلیت، به شمار نمیرود. تلفیق بعد از مبارزه و تلاش فراوان سیاسی و اقتصادی به وجود خواهد آمد. مهارت تاریخی آفریقاییان آمریكا و مبارزه آنان برای به دست آوردن حقوق شهروندی خود، بهترین دلیل بر این مدعاست.
گزینهی چهارم، آمیختگی است. این گزینه را بسیاری از كسانی كه قصد دارند اقلیتها را در سطوح فرهنگی، دینی و نژادی استحاله كنند، میپسندند. این هدف، با انجام ازدواج و تبلیغات دینی و فشار فرهنگی به دست میآید. آمیختگی گزینه برگزیده حاكم در آمریكا تا نیمهی دوم قرن بیستم بود. آنان جامعهی آمریكایی را كورهای میدیدند كه وظیفهی آمیخته كردن نژاد اقلیتهای گوناگون و تبدیل آن به بافت جدید آمریكایی را بر عهده دارد.
پژوهشهای بنیادین در دانش آمیختهسازی آمریكایی (مانند تحقیق جامعهشناس آمریكایی «میلتون جردن» كه در نیمهی دههی شصت قرن گذشته، با عنوان «آمیختگی در زندگی آمریكایی: نقش نژاد، دین و اصالت ملی» منتشر شد) تاكید میكند كه آمیختگی دارای مرزهایی است. آمیختگی در نگاه جردن، در مرزهای بزرگ و در رأس آن در مرز دین متوف میشود.
برای مثال كوره آمیختهسازی آمریكایی به شكل تاریخی در آمیخته كردن پیشینه نژادی و ملی مهاجران اروپایی ساكن در آمریكا موفق گشته است. با گذشت زمان دیگر خاطرهای از هویتهای ملی مهاجران اروپایی به آمریكا، به یاد نمیآید؛ مانند هویت ایتالیایی یا انگلیسی یا فرانسوی و آلمانی، زیرا فرزندان این هویتها، در اكثریت سفیدپوست آمریكایی استحاله شدهاند؛ با این حال، همین كوره آمیختهسازی در تغییر دینی این مهاجران و یكسانسازی دین آنان شكست خورده است، زیرا ادیان بزرگ سنتی آمریكا مانند پروتستان، كاتولیك و یهودیت همچنان پابرجا و موثر باقی مانده است.
گزینهی پنجم كه تاثیر مثبت بسیاری دارد، گزینه تكثرگرایی است. در اینجا منظور از تكثرگرایی این است كه به اقلیتها اجازه داده شود در جامعه در قالبهای سیاسی و اقتصادی تلفیق گردند و در بزرگترین نهادهای جامعهای كه در آن زندگی میكنند، مشاركت نمایند بدون این كه مجبور باشند از فرهنگ و دین خود به نفع فرهنگ و دین حاكم بر جامعه دست بردارند.
از همین زاویه، «دیانا اك» تاكید میكند كه تكثرگرایی به رغم تاثیرات مثبت خود، فرآیندی است كه به دلیل سرشت بشری و همچنین به دلیل دشواری تحقق وحدت كامل، به سختی محقق میشود. دیانا اك، تكثرگرایی را به ابزارهای متعدد موسیقی متعدد تشبیه میكند كه با یكدیگر یك نوا را تولید میكند. بدون شك فرآیند دشواری است كه نیازمند زمانی طولانی است و به آسانی قابل دسترسی نخواهد بود.
به همین جهت تحلیلگرایی مانند "بریما كورین"، استاد جامعهشناسی دانشگاه سیركیوس آمریكا، تا اندازهای برای این كشور عذر میآورند؛ به این جهت كه آمریكا كشوری است كه بیشترین حالت تكثرگرایی به را به ویژه در زمینه دینی دارا است. تا جایی كه ادیان بزرگ آمریكایی مانند مسیحیت به شكل درونی بالاترین درجه های تكثرگرایی را دارا هستند.
در پایان، لازم است به حقیقت مهمی اشاره كنیم. تعیین كنندهی وضعیت اقلیتها در هر جامعه و موضع آن جامعه نسبت به اقلیتها (استبعاد، تسامح، تلفیق و ...)، در حقیقت نهادهای بزرگ آن جامعه و در رأس همهی آنها، نهادهای سیاسی، قانونگذاری و دولت است؛ برای مثال اگر دولتی شكل بگیرد و قصد سیاستگذاری یا تصویب قوانینی داشته باشد كه به ساماندهی وضعیت اقلیتها بینجامد، قاعدتاً این قوانین تاثیر زیادی بر وضعیت اقلیتهای جامعه خواهد گذاشت.
این دیدگاه نقش حاكمیت را برابر حاكمیت، در فرآیند تلفیق، كمرنگ نشان نمیدهد. جامعه نیز با افراد و نهادهای مدنی خود، نقش بزرگی را در گسترش تفاهم و احترام دوسویه میان گروههای تشكیل دهندهی آن بازی میكند؛ ولی وقتی تبعیض در قوانین دولت و نهادهای بزرگ دولتی و همچنین در میان نخبگان حاكم رسوخ پیدا كند، دشوار است كه جامعه بتواند به تنهایی وحدت مطلوب را به وجود بیاورد.
●تكثرگرایی امریكایی پیش از ۱۱ سپتامبر
"چارلز هیرشمان"، استاد دانشگاه واشنگتن معتقد است كه جامعهی آمریكایی در آغاز متسامح یا دیندار نبود. نسبت دینداران در جامعه آمریكا، در سالهای پایانی قرن ۱۸ از یك پنجم تجاوز نمیكرد. همچنین تسامح دینی ویژگی حاكم بر پیروان ادیان آمریكایی نبوده است. برخی فرقههای دینی پروتستان كه از اروپا به دنبال به دستآوری آزادی دینی، به دنیای جدید مهاجرت كرده بودند، به هیچ وجه با دیگران تسامح نداشتند. به همین دلیل یهودیان، كاتولیكها و فرقههای مسیحی دیگر (غیر از پروتستان)، دچار تبعیضهای فراوانی گشتند؛ به همین دلیل، هیرشمان معتقد است كه عامل فعال شدن كلیساهای آمریكاییها به دین، در حقیقت همان جنگ پیوستهی فرقههای دینی در آمریكا است. همچنین این حالت موجب شده كه فرقههای دینی تحت فشار، برای به دست آوردن آزادی دینی بیشتر، مطالبات خود را مطرح كنند. به همین جهت آزادی و تكثرگرایی آمریكایی، پیامد ستیز میان فرقههای دینی آمریكایی است؛ نه این كه تكثرگرایی موجود، علت پدید آمدن ستیز فرقهها باشد. همچنین هیرشمان معتقد است كه تعصب دینی در آمریكا تنها بیانگر نوعی تعصب نژادی است.
بعد از مبارزهای طولانی، اقلیتهای دینی مانند كاتولیكها و یهودیان، و اقلیتهای نژادی چون آفریقاییها و آسیاییها آمریكایی، توانستند حقوق و آزادیهای بیشتری را در جامعهی آمریكایی به دست آورند؛ هر چند به مقدار زیادی دچار آمیختگی فرهنگی شدند.
انقلاب مدنی آمریكایی، در نیمه دهه شصت قرن بیستم به اوج خود رسید. این حالت موجب شد كه جامعهی آمریكایی از چندین دگرگونی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی كلان گذر كند از جمله: جنگ ویتنام، انقلاب آفریقاییان آمریكایی برای به دست آوردن حقوق شهروندی خود، گسترش انقلاب فرهنگی و اندیشههای چپ در میان جوانان آمریكایی، این اندیشهها، جامعه آمریكا را به دست خودانتقادی بیشتر سوق داد.
نویسنده: علاء بیومی
منبع: نشریه پگاه، شماره ۱۷۶
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست