یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

حکیم موسس


حکیم موسس

اندیشه سیاسی امام خمینی ره

در فلسفه اجتماعی حضرت امام(ره)، بین انسان و جامعه، دین و سیاست و... هیچ ثنویتی برقرار نیست. ایشان در هیاتی مبنایی و ساختاری به مسئله ولایت‌فقیه می‌پردازند که گذشته از مستندات عمیق دینی، به‌عنوان یک امر عقلی - کلامی جلوه می کند.

آنچه که مرجع مسلم شیعه و فیلسوف صدرایی آیت الله العظمی امام خمینی (ره) را از برخی دیگر از مراجع عظام و فقیهان و متکلمان جهان تشیع، متمایز می کند، « اندیشه تاسیس حکومت اسلامی » در کنه و بنه عقاید و استلزامات اندیشه ای وعلمی ایشان است. حضرت امام(ره) نه مانند برخی مراجع صرفا به « امور حسبیه» می پرداختند و نه بسان برخی دیگر هرازگاهی «تعریضات سیاسی» را ظهور و بروز می دادند، بلکه لاینقطع و مستمر براساس یک نگرش مستحکم فلسفه سیاسی- فقهی ،مبارزه ای مداوم را با «حکومت غاصب» سرلوحه قراردادند و از «جمهوری اسلامی» سخن به میان آوردند.درباره اندیشه سیاسی امام(ره)، سخن بسیار رفته است. در این باب اما آنچه که عیان و مصداق اندیشه سیاسی امام(ره) به شمار می‌آید، بی گمان گزاره «جمهوری اسلامی» است.در اندیشه سیاسی حضرت امام(ره)، جمهوریت و اسلامیت به مثابه دو جزء تجزیه‌ناپذیر نمود می یابند. یعنی اسلامیت نظام تنها به وسیله ابزار «جمهوری‌گرایی» قابلیت تحقق عملی دارد و جمهوریت تنها در سیطره نظم معنایی اسلامیت «شرعیت حضور» دارد. بدین‌سان است که امام(ره) یک تصرف عقیدتی و ایدئولوژیک را در مبادی تئوریک تفکرات مدرن صورت می‌دهند؛ «جمهوریت» که تنها یک شکل خاص از حکومت و ایضا یک تئوری عام مدرن جلوه می‌کرد، در اینجا به «ابزار» تحقق اسلامیت بدل می شود و در محتوای قلب ماهیت می‌یابد، اما در فرم «صورت» خود را حفظ می‌کند. همین قلب ماهیت تئوریک است که شاهکار جاودان امام(ره) محسوب می شود.

این امر و انعطاف دلپذیر در آرای حضرت امام(ره) جدای از آنکه عنایت به دانش وسیع امام از «اصول الفقه» و اقتضائات زمان و مکان دارد، ملهم از احاطه نظر حضرت امام، برفلسفه اسلامی و به طور اخص حکمت متعالیه صدرالمتالهین «ملاصدرا» دارد. فیلسوف شهیر اسلامی ملاصدرا، در تعریف خود از مشروعیت، به‌گونه‌ای پای مقبولیت مردمی را به میان می‌کشد و در تعریف سیاست آن را مبتنی بر تدبیر و هدایت می‌داند و بعد از آن در مقام ثبوت و اثبات به بیان ویژگی های کسی که باید بیاید وعهده دار رهبری شود، می‌پردازد . حضرت امام(ره) نیز در این باب توجه خاصی به «جامعه» دارند. در فلسفه اجتماعی حضرت امام، بین انسان و جامعه، دین و سیاست و... هیچ ثنویتی برقرار نیست. ایشان در هیاتی مبنایی و ساختاری به مسئله ولایت‌فقیه می‌پردازند که گذشته از مستندات عمیق دینی، به‌عنوان یک امر عقلی - کلامی جلوه می کند.

در این نگرش صدرایی و کل گرایی توحیدی، عالم منظومه به هم پیوسته ای است که ثنویت را در هیچ عرصه‌ای برنمی‌تابد، اصلی‌ترین پیامد این نگرش فلسفی این امر است که «ولایت‌فقیه» استمرارحرکت نبوت وامامت و رویکردهای توحیدگراست و با رخ عیان کردن امور جاری و عارضی و دلالت های عملی هیچ خللی به آن وارد نمی شود، چراکه اساسا یک امر فلسفی است و چه از لحاظ فلسفه نظری و چه از حیث فلسفه عملی آموزه های شیعی و روایات و آیات نیز موید آن است و حتی آن نگرش صدرایی نیز ملهم از آموزه های وحیانی است و جمع میان قرآن، برهان و عرفان است.

● امت اسلامی و جمهوری اسلامی

« امت واحده اسلامی» از ذاتیات اندیشه سیاسی حضرت امام(ره) محسوب می شود، معظم‌له چه در دوران فعالیت فقهی در حوزه علمیه، چه در سال‌های مبارزه مستقیم ومستمر با رژیم طاغوت و چه در سال‌های بعد از پیروزی ، همواره بر ضرورت بسط و نضج اتحادی فراگیر و اعتقادی میان ملت مسلمان در مواجهه با امپریالیسم آمریکا و دسیسه های صهیونیستی تاکید می کردند. تاکید بر این امر البته ، برای حضرت امام(ره) تنها در موضعی استراتژیک و تاکتیکی در مقابل دشمنان اسلام موضوعیت نمی یافت، بلکه امری بود برآمده از فلسفه سیاسی- اجتماعی ای که امام(ره) به آن معتقد بودند و نهضت اسلامی ایران را مقدمه ای برای تشکیل حکومت جهانی حضرت ولی عصر ( ارواحنا لتراب مقدمه فداه) می دانستند. برهمین اساس بر «حق مبارزه فراگیر» امت‌های اسلامی علیه هرگونه صور ظلم و بی عدالتی تاکید داشتند. این امر بدیهی‌ترین نتیجه‌ای که داشت رخ عیان کردن جنبش‌های مقاومت اسلامی در سراسر عالم اسلامی بود.

● جامعه اسلامی و امت اسلامی

از دیگر سو در ابعاد داخلی، حضرت امام(ره) بر «جامعه اسلامی» و امت اسلامی تاکیدی تام داشتند وهمواره بر حقوق متقابل و دوسویه جامعه اسلامی و نظام اشارات واضحی را ابراز می‌داشتند . درحقیقت این امر جدای از خصایص ناب اسلامی ای که یدک می‌کشد، در هیاتی کاملا پراتیک ، بدیلی بود برای ایده‌های شبه مدرنی که درظاهر از حقوق و آزادی جامعه دم می زدند. حضرت امام(ره) در وجهی مبنایی و ساختاری برحق ذاتی جامعه در طلب عدالت از حاکمیت و نظارت برعملکرد آن تاکید می‌کردند که این تاکید باعث شکل گرفتن مفهوم حق الناس و حق شهروندی در وجهی بسیار فربه تر از تئوری‌های فردگرا یا جمع گرای مدرن بود. درواقع حضرت امام(ره) هنگامی که از حقوق مردم سخن می‌گفتند، ایده‌هایشان کاملا در مقابل دفاع صوری و سطحی و فرمالیستی غرب گرایان از حقوق جامعه بود و در این راستا به ذاتیات و امهات این امر توجه داشتند. در سخنان ایشان این امر کاملا واضح و آشکار است؛ آنجا که می فرمایند:« ملت ما از ملت حجاز برتر است» یا هنگامی که در بهشت زهرا پشتوانه مردمی برای به زیر کشیدن دولت غاصب طاغوت را مطرح کردند. همین تاکید بود که « امت اسلامی» را در وجه داخلی سامان داد و موید تشکیل « امت واحده اسلامی» گردید.

در تلقی ایشان از گزاره « جمهوری اسلامی» نیز ایشان اشارات واضح و آشکاری بر لزوم حراست از «جمهوریت» نظام داشتند که بر پایه همین اعطای حق به ملت بود که ادای «تکلیف اسلامی» نیز میدانی بس فراخ برای ابراز وجود می دید؛« این ملت و هر ملتی حق دارد خودش تعیین کند سرنوشت خودش را. این از حقوق بشر است که در اعلامیه حقوق بشر هم هست. هر کسی هر ملتی خودش باید تعیین سرنوشت خودش را بکند.» (صحیفه نور، جلد ۲ ، ص۲)ایشان در عین حال در سخنی که دلالت به نقد تئوری‌های غربی مفهوم حق شهروندی و آزادی دارد، غنای « آزادی اسلامی » را مطرح می کنند؛«ما می‌گوییم که دموکراسی نیست ممالک شما، استبداد با صورت‌های مختلف، رئیس‌جمهوری‌تان هم مستبدند به صورت‌های مختلف ، منتها اسم ، اسما خیلی زیاد است. الفاظ خیلی زیاد است، [اما] محتوا ندارد.»(صحیفه نور، ج ۲، ص ۲۱۶)این مجمل مختصر تنها ادای دینی بود به مرجع، حکیم و فیلسوفی که انوار تابان خورشید اندیشه اسلامی را با محو حجاب طاغوت آشکار ساخت، تا مومنان مجاهد طریقت احیاگرانه خود را آغاز کنند. حکیمی که ما را از نعمت «جمهوری اسلامی» برخوردار ساخت و به ماحق «انتخاب» داد.

سجاد نوروزی



همچنین مشاهده کنید