یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

مهندسی آمریکایی در شمال آفریقا و خاورمیانه


مهندسی آمریکایی در شمال آفریقا و خاورمیانه

تحولات سیاسی اخیر در کشورهای عربی همچون تونس, مصر, لیبی, یمن, بحرین که به مدد بیداری اسلامی اوج گرفت, اکنون و پس از رقم زدن وضعیتی نامطلوب برای منافع آمریکا و صهیونیست ها, با برنامه «مهندسی و کنترل شدید آمریکایی ـ اروپایی» روبه رو شده است

تحولات سیاسی اخیر در کشورهای عربی همچون تونس، مصر، لیبی، یمن، بحرین که به مدد بیداری اسلامی اوج گرفت، اکنون و پس از رقم زدن وضعیتی نامطلوب برای منافع آمریکا و صهیونیست ها، با برنامه «مهندسی و کنترل شدید آمریکایی ـ اروپایی» روبه رو شده است.

اکنون در تونس، حکومتی زمام امور را در دست دارد که نماینده واقعی مردم پس از اعتراضات نیست، ولی با ظاهری دمکراتیک در نظر دارد، روند دمکراسی با شکلی اروپایی را در این کشور سازماندهی کند.

از سوی دیگر، شورای عالی نظامی مصر که «خود خوانده» خویش را همه کاره تحولات پس از اعتراضات مصر کرده است، روندی پنجاه ـ پنجاه در پیش گرفته که در نتیجه آن، شعله اعتراضات مردمی را از خیابان ها برچیده و آن را به نظامی برای «تغییر قانون اساسی» و «انتخابات پارلمانی» و سپس «انتخابات ریاست جمهوری» تبدیل کرده است.

تقریبا بیشتر احزاب و سازمان های سیاسی معترض مصری در کنار شخصیت های سیاسی برجسته این کشور، این روند را به نوعی پذیرفته اند و بنا بر آن، در حال تنظیم آینده سیاسی خویش هستند.

مهمترین برنامه «مهندسی آمریکایی» در این کشور، تلاش در عدم تبدیل تحولات سیاسی این کشور به مقوله ای «ضد اسرائیلی» بود که البته هنوز معلوم نیست، آیا در این امر موفق شده است یا نه؟! آمریکایی ها از پیش به خوبی می دانستند که ورود ارتش به صحنه اعتراضات مردمی و رودررویی آن با مردم، می توانست فضایی شبیه لیبی در مصر پدید آورد؛ معادله ای که وقوع آن در مصر، می توانست فاجعه ای بزرگ برای اسرائیل باشد و شاید بنا بر همین است که امروز حسنی مبارک و خانواده اش، به راحتی محاکمه می شوند و نیروهای سیاسی که تا دیروز در بند رژیم مبارک بودند، امروز خود را برای انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری آماده می کنند و شاید برای این است که گذرگاه رفح، پس از سال ها به دور از کارشکنی های ارتش مصر باز شده و «مصالحه ملی فلسطینی» بین حماس و فتح در قاهره کلید می خورد.

با این همه، هنوز اوضاع سیاسی مصر و نقش آن در روند رویارویی اعراب و اسرائیل و نیز رویارویی فلسطینی ـ اسرائیلی به خوبی روشن نشده است؛ وضعیتی که هم طرف آمریکایی ـ اسرائیلی و هم طرف مقاومت اسلامی ـ عربی را در انتظار تحولات آتی سیاسی داخلی مصر، اقدامات اسرائیل و دیگر رویدادهای در پیش خاورمیانه قرار داده است؛ اما اوضاع لیبی تقریبا بیش از پیش روشن شده است.

اعتراضات مردمی این کشور با دخالت نظامی ناتو به رهبری مشترک «آمریکا ـ اروپا» به فضایی مبهم و با سرنوشتی نامعلوم روبه رو شده است.

اروپا به لیبی به عنوان یک «لقمه نفتی» گلوگیر نگاه می کند که قربانیان طبیعی آن مردم لیبی هستند و به بیانی دیگر، حکومت قذافی و سیاست های ناتو به «چکش و سندانی» تبدیل شده که منافع ملی و سرنوشت سیاسی مستقل مردم این کشور را در هم کوبیده است.

از روز نخست، تحولات و اعتراضات مردمی لیبی بر همگان روشن شد که منافع اروپایی ها و ناتو در جنگ داخلی و بروز هرج و مرج در این کشور است تا در سایه آن، اروپا همچون آمریکا به «عراقی در شمال آفریقا» دست یابد؛ معادله ای که با تکیه بر نفت و گاز لیبی هم کاسب کارانه است و هم به لحاظ موقعیت جغرافیایی لیبی در جنوب دریای مدیترانه، این کشور را به پایگاه نظامی ثابت ناتو در قاره آفریقا تبدیل و هم از تشکیل یک دولت جدید ضد اسرائیلی در میان نظام های سیاسی عربی جلوگیری می کند.

به دلیل همین عناصر، آینده سیاسی لیبی و تشکیل دولتی مستقل و مردمی در این کشور به «فرضیه ای مبهم» مبدل شده است.

در این میان، هیچ کس گمان نمی کرد که تحولات سیاسی و اعتراضات گسترده و بزرگ مردمی در یمن، به رغم مخالفت های گسترده با شخص رئیس جمهور این کشور، تا این اندازه طولانی شود.

یمن، امروز شاهد اجرای «سیاست ممانعت» آمریکایی ها از سقوط رئیس جمهوری است که خدمات بی شماری به آمریکا در طول مبارزه موسوم با تروریسم در خاورمیانه کرده است؛ بنابراین، از یک سو هم جلوی ورود گسترده ارتش یمن به میادین سرکوب مردم را گرفته و از سوی دیگر، نظام سیاسی این کشور را در قالب «سقوط و عدم سقوط» نگاه داشته است تا فرایند سیاسی این کشور را هماهنگ با هم پیمانان سنتی اش در منطقه یعنی «شورای همکاری خلیج فارس» و به ویژه سعودی ها، تنظیم کند و این در حالی است که آمریکا در قلب اعتراضات مردمی این کشور علیه نظام سیاسی علی عبدالله صالح کاملا دست خالی است؛ موضوعی که تعیین یک طرفه آینده سیاسی یمن را برای آمریکایی ها و هم پیمانانش بسیار سخت پیش خواهد برد.

اما در بحرین و چه بسا به دلیل حضور گسترده نیروی دریایی آمریکا و ناوگان های اتمی اش، اوضاع به شکلی کاملا یک طرفه پیش می رود، به گونه ای که هیچ شباهتی به تونس و مصر و لیبی و یمن ندارد. در این جا آمریکایی ها موضع خود را از پیش روشن کردند تا حاکمیت سیاسی بحرین با خیال راحت به سرکوب اعتراضات مردمی این کشور ادامه دهد. این سناریو در این کشور، آن قدر روشن است که انگار چیزی به نام بحرین در کره زمین و در قاموس «دمکراسی آمریکایی و اروپایی» و «داعیه های حقوق بشری آمریکایی ها» نیست.

این در حالی است که در یک حرکت مشترک آمریکایی ـ اروپایی بر طبل اعتراضات و تجمعات خیابانی در شهرهای سوریه می کوبند تا اگر شهری و یا روستایی در این کشور به موج اعتراضات نپیوسته اند، بپیوندند. به بیان بهتر برخورد آمریکا با سوریه همچون «جبران معادله خسارت» در مصر است.

دولت آمریکا در برخورد با تحولات مصر و سوریه از یک میزان و ترازوی مشترک برخوردار است که همان «حفظ امنیت و مصالح اسرائیل» است. در مصر و به منظور حفظ امنیت اسرائیل، شرایط ایجاب می کرد تا ارتش از مداخله و انشعاب دور نگه داشته شده و به شکلی کاملا سریع اعتراضات مردمی، مهندسی و کنترل شوند؛ اما اصل حفظ مصالح و امنیت اسرائیل در سوریه ایجاب می کند تا دامنه اعترضات در سوریه گسترده شده، ارتش این کشور در رویارویی با مردم قرار گرفته و به دو بخش انشعاب یافته و نظام سیاسی سوریه، قادر به کنترل اوضاع در این کشور نشود.

برخورد آمریکا با مصر و سوریه، برخورد «یک بام و دو هوا»ست که ثمره طبیعی آن تلاش آمریکا برای حفظ امنیت اسرائیل است. از نگاه آمریکایی ها، سقوط نظام سیاسی سوریه به رهبری بشار اسد، بهترین هدیه به اسرائیل در قرن بیست و یکم است تا آخرین جبهه مقاومت حاکمیت های سیاسی عربی در برابر اسرائیل از هم فروپاشیده و محور مقاومت در خاورمیانه از وسط دو نیم شود.

به همین دلیل از حمایت از نیروهای سلفی مسلح گرفته تا حمایت از مخالفان داخلی و خارجی اش، هرگز دریغ نخواهد کرد. این رفتارهای دوگانه آمریکایی ها و اروپایی ها، نشان می دهد، دمکراسی و آزادی در زبان آنان یک اهرم سیاسی است تا به شکل دلخواه، روابط خود با خاورمیانه را تنظیم کنند و به همین دلیل است که هیچ گاه نمی توان به شعار «آزادیخواهی»، «دمکراسی گرایی» و «داعیه های حقوق بشری» آنان اعتماد کرد.

همه این ها مهندسی های رسمی و روشن شده دولت آمریکا پس از اعتراضات مردمی برای روند تحولات سیاسی خاورمیانه و شمال آفریقا در چند ماه اخیر است؛ اما آن ها به خوبی می دانند که شرایط به گونه ای پیش می رود که دولت های غربی نمی توانند کنشگر تام و تمام در آن باشند. آن ها به خوبی می دانند که هزار و یک وسیله هست تا همه نگاه ها از تحولات اعتراضات مردمی خاورمیانه و شمال آفریقا، بار دیگر به اسرائیل معطوف شود؛ جایی که همچون یک بشکه باروت، تنها با یک گلوله به راحتی منفجر می شود و دودش به چشم همه می رود.

منبع: سایت خبری تابناک

علی منتظری