سه شنبه, ۲۶ تیر, ۱۴۰۳ / 16 July, 2024
مجله ویستا

۳ نیروی تحول ساز خاورمیانه


۳ نیروی تحول ساز خاورمیانه

درسالی كه گذشت تلاش جورج بوش وبازوی دیپلماسی او كاندولیزا رایس, جهت یافتن یك رقیب جدی برای این نیروهای تازه نفس درلبنان , مصر,فلسطین ودیگر نقاط خاورمیانه به جایی نرسید

● بازخوانی نقش نوین جنبش های لبنان، فلسطین و مصر

حزب الله ،حماس ، اخوان المسلمین و... نام هایی هستند كه هیچ روزی از كانون اخبار رسانه ها ومحافل سیاسی خارج نمی شوند. دیپلمات های غربی، آنان را جانشینان واقعی وبلامنازع حكومت هایی می شناسند كه درمركز ثروت های نفتی جهان به ضعف پیری و بی اعتمادی مردم دچار شده اند. درسالی كه گذشت تلاش جورج بوش وبازوی دیپلماسی او كاندولیزا رایس، جهت یافتن یك رقیب جدی برای این نیروهای تازه نفس درلبنان ، مصر،فلسطین ودیگر نقاط خاورمیانه به جایی نرسید.

رئیس جمهوری آمریكا امسال به طور چشمگیری از ابزارواهرم های مالی برای تضعیف پایگاه اجتماعی این گرو ه بهره جست. او در صحنه لبنان برای تقویت جبهه رقیب حزب الله، دولت سنیوره چكی ۷ میلیاردی به امضای دوست اروپایی خود شیراك، اختصاص داد. درغزه تنها رقیب نیروهای اسلام گرا یعنی تشكیلات خودگردان ابومازن، همه كمك های اروپا و آمریكا را از آن خود كرد. سومین متحد بوش ونقطه امیداعراب محافظه كار درمهم ترین نقطه خاورمیانه، یعنی مصر(مبارك)، پاداش های میلیاردی از دولت آمریكاواتحادیه اروپا دریافت كرد.

تاریخ سیاسی خاورمیانه جدید همچنان برپایه رؤیارویی جریان های اسلام گرا با سلسله متحدان منطقه ای آمریكارقم می خورد. درفصل جدیداین مواجهه، دوستان بوش تلاش زیادی برای كشاندن بازی به مسیر خشونت كردند. آنهابه تقلید ازالگوی غائله الجزایروچچن، كوشیدنداین باراز نیروی ارتش وبازوی نظامی برای خارج كردن این جنبش ها از صحنه استفاده كنند. امااین سناریو پیش از عملیاتی شدن، لورفت ورهبران جنبش ها به ویژه درغزه وبیروت، تاكتیك های حریف رابا سیاست مذاكره ومدارا خنثی كردند.

اكنون غبار نزاع درخیابان های غزه ونواحی لبنان فروكش كرده است، اگرچه مبارك در قاهره همچنان به بازداشت و سركوب گسترده فعالان اسلامی ادامه می دهد اما به نظرمی آید كه در پایان فصل دیگری از این مواجهه قرارگرفته ایم. نومحافظه كاران كاخ سفید با رهبران محافظه كاران سنتی عرب، یك سال دیگرنیز بخت خود را برای حذف حریفان اسلام گرا آزموده اند .

پس ازاین چه اتفاقی خواهدافتاد؟آیا هنوزبوش ودوستانش برگ هایی استفاده نشده، دراین كارزار در اختیار دارند؟ آیا در سال جدید، اردوی رقیب جنبش های اسلامی، راه مدارا پیش می گیرد یا همچنان درشیپور نزاع خواهددمید؟

بازخوانی كارنامه جنبش های اسلامی بویژه درخطوط خاورمیانه، همیشه جذاب بوده است زیرا مخاطب رابه ژرفای حوادث بنیادین این منطقه می برد. البته جنبش های اسلامی درمیدان مبارزه امروزبا جبهه آمریكاوغرب یاران، تازه ای در اقصی نقاط جهان یافته اند. این حلقه یاران به آنها امید ونیروی تازه ای درپیگیری مرام مبارزاتی شان بخشیده است . شواهد این ماجرا درسخنان وبیانیه های تازه این جنبش هانهفته است، آنجا كه سید حسن نصرالله یا خالد مشعل حركت آزادیخواهانه خود رابه جنبش های نوپدید درسرزمین عراق یا آمریكای لاتین پیوند می زنند.

بنابراین پیش از بازخوانی دفتر یكساله جنبش های اسلامی، ناگزیر از طرح نكته ای ضروری دربحث سنخ شناسی جنبش ها هستیم.

▪ درقامت بازیگران روابط بین الملل

هزاره سوم عصر جنبش های بزرگ نام گرفته است. جنبش های اجتماعی- سیاسی درادبیات بین المللی پدیده تازه ای نیست. آنها جزوآشناترین مفاهیم وپدیده های جاافتاده جهانی هستند. سال هاست كه دستجات مختلفی از مردم برای نیل به آرمان ها وخواسته های سیاسی یا صنفی خویش به پی ریزی حلقه هایی از حركت مبارزاتی مبادرت می كنند؛ برهمین اساس جامعه شناسان، باب مفصلی ازمطالعات خویش را به موضوع جنبش ها اختصاص داده اند.

در نگاهی عمومی به جنبش ها، با فهرستی بلند از گروه بندی ها وحركت های اجتماعی روبه رو می شویم . گویی جنبش ونهضت نامی زیبا، وسوسه انگیزومقدس برای همه نیروها ی اجتماعی بوده است تا رفتاروكنش های سیاسی وصنفی خویش را در لوای آن پیش برند.از این نظر شاید به تعداد معضلات ومسائل مهم جوامع بشری می توان جنبش سراغ داشت. ولی دراین نوشتارمجال بازخوانی شناسنامه وكارنامه جنبش ها نیست كه شاید به اندازه كارنامه حزب واحزاب هم قدمت وكثرت دارند، هم این كه به شدت مناقشه انگیزاست.

محور بحث این نوشتار، مروری گذرابركارنامه گروه جدیدی از جنبش هاست كه در جرگه بازیگران مهم روابط بین الملل درآمده اند .آنها هرچند دریك سرزمین اقامت گزیده اند امابه لحاظ تباروطایفه فكری در یك مكان ودریك زمان، خود رامحصور نمی بینند. قاطبه این جنبش ها هم خانواده وخویشاوند فكری جنبش هایی در ورای سرزمین شان دارند . دارای رهبری مشخص وایدئولوژی مبارزاتی هستند از نقطه نظر«تعیین اهداف» آنها اغلب دگرگونی نظم سیاسی كل جامعه رادرسردارند و تابلوحركت آنان تغییر وضع موجود ورسیدن به وضع مطلوب است. قاطبه این نهضت ها، رسالتی تاریخی ا زنوع زدودن ظلم، استقرارعدالت وتحقق سعادت را تعقیب می كنندویكی از شعارهای بلندبشری مثل رهایی، عدالت وآزادی درپرچم آنان ثبت است.

بنابراین عصرامروز اگربه نام عصرجنبش ها، زینت گرفته است ازآن رو است كه نسل جدیدی از جنبش هابا همان ویژگی های منحصر به فرد درجهان پس از پایان جنگ سرد بروز وظهور كرده اند. جنبش هایی كه مجموعه خصایص یك نیروی تحول خواه و آرمان گرا رادرخود جمع كرد ه ودرنگاه عموم متخصصان عرصه سیاست،به پدیده های دوران گذار، تبدیل شده اند. هدف آنان درگام نخست دگرگونی محیط سیاسی خویش است اما در افقی دورتر به تغییر پهنه سیاست جهانی و برانداختن معادله ناعادلانه حاكم برجامعه جهانی می اندیشند، و درست به همین جهت ناظران روابط بین الملل آنهارابه عنوان حریفان ومدعیان جدی درپایه گذاری نظم نوین سیاسی می شناسند.

دست كم درعصر امروز سه گروه از نهضت هارا می توان درتیره وتباراین جنبش ها قرارداد: «نهضت های ضداشغال» كه برای رهایی خاك و سرزمین خویش از اشغال قدرت یا قدرت های خارجی مبارزه می كنند، «جنبش های ضد وابستگی» و ضد استبداد كه خواهان استقرار نظامی مستقل و برآمده از اراده مردم بركشور هستند وملیت های استقلال طلب كه درسرزمین های آزادشده از بندكمونیسم برای كسب حقوق تاریخی وملی مبارزه می كنند و جهان اسلام تركیبی از هرسه حركت رادردل خود جای داده است . آنچه پیداست سرزمین های اسلامی خط مركزی این جنبش هاست وپدیده جنبش ونهضت درهیچ نقطه ای به اندازه این منطقه تبلور ندارد.

▪ ۳ ضلع جنبش های اسلامی

مناطق اسلامی به تناسب شرایط سیاسی خویش، اكنون به یكی از این گونه های سه گانه جنبش ها روی آورده است، به طوری كه قلمروسرزمینی این نهضت ها ازاروپای مركزی وبالكان تاشمال آفریقا واز جلگه های بین النهرین تا آسیای مركزی وقفقاز گسترده است.

از یك نظراین نهضت ها هركدام به سوی هدف هایی خاص درحركت هستند، بویژه ازمنظرحقوقی وسیاسی آنها مطالبه ای جداگانه دارند، درحالی كه درخطه جمهوری ها و اقمار شوروی سابق این جنبش ها اغلب برای كسب هویت یاگرفتن حقوق پایمال شده و تاریخی اكثریت مسلمانان از اقلیت های دیگر مبارزه می كنند، درحوزه خاورمیانه عربی این جنبش ها رسالت خویش رادفع نفوذ وسلطه آمریكا و متحد آن یعنی اسرائیل اعلام كرده اند و سرانجام درشمال آفریقا این جنبش ها برای تغییر نظام های وابسته سیاسی مبارزه می كنند.

با وجودهمه تفاوت ها وتنوع در تاكتیك ها ، پاره ای ویژگی مشترك ازشاخه ها وشعبه های پراكنده این جنبش ها، موجودیتی واحد ساخته است. مهم ترین حلقه وحدت آنان نیروی مذهب به عنوان قدرت مركزی این نیروها است. همه گرو ه ها، اعم ازآنان كه درپی آزادسازی سرزمین ازیوغ اشغال هستند، یا آنان كه دراندیشه استقرارحكومتی جایگزین برای نظام های محافظه كار هستند، برنیروی مذهب ورشته اعتقادات مسلمانان، تكیه كرده اند. ساكنان كشورهای شمال وشاخ آفریقا به اسلام به عنوان عامل وحدت سرزمینی و منبعی برای رهایی كشورشان از آشفتگی وخشونت تكیه می كنند. در عرصه فلسطین و لبنان، اسلام كانون تغذیه و انرژی مبارزه بااشغالگران است وجبهه مقاومت دراین دونقطه طلایی خاورمیانه، مشروعیت ونیروی مبارزه خود را از این سرچشمه می گیرد.

اشتراك دیگر این حركت ها از وجود دشمن واحد ناشی می شود،بزرگترین بازیگر بین المللی مهم ترین حریف سیاسی این جنبش هاست، دست كم درسالی كه گذشت ایالات متحده آمریكا هنوزوهمچنان درنقش رقیب واحد ومشترك این گروه ها ظاهر شد، تا به این صورت چرخه منازعات كشورهای مسلمان نشین برپایه دومحورودوقطب دیرین،اسلام وغرب استمرار پیدا كند. مواجهه آمریكا با جنبش های اسلامی كه از فردای جنگ سرددرقالب سركوب گروه های اسلامی الجزایروشمال آفریقا شروع ودرفردای ۱۱سپتامبر،باحمله به افغانستان وعراق شكلی جهانی یافت، امسال سیری فزاینده و اشكالی پیچیده تر پیدا كرد.

تاجایی كه برخی ناظران ازاین مرحله به عنوان نقطه اوج رویارویی آمریكا با جهان اسلام یادكردند. این مواجهه درنقاطی مانندعراق وافغانستان، صحنه های بی سابقه ای از خشونت وكشتار را آفرید. در مرزهای فلسطین اشغالی یعنی بیروت،غزه،امان وقاهره كه نهضت ها و گروه های اسلامی به دولت یا مجلس، راه یافتنداین تقابل اشكال دسیسه آمیزی داشت . دراین جا سناریو تحریم وانزوای نیروهای اسلامی یا به دست دولتی لیبرال وپیرو همانندحكومت مبارك، سنیوره یا ملك عبدالله اجراشدیاآنكه به صورت زنجیره تحریم های اقتصادی وسیاسی از طریق قطعنامه های سازمان ملل وشورای امنیت پیگیری شد.

روش معمول آمریكا و قطب های بین المللی درمقابله با نیروهای اسلام گرای سایر نقاط، یا توسل به لیست سیاه و مجازات حقوق بشری بودكه به طور خودكارآنهارا از امتیازات وحقوق طبیعی شان محروم می ساخت، یا ایجاد نیروهای موازی بودكه ازهرابزاری ازجمله نیروی خشونت برای بازداشتن و تارومار كردن نیروهای اسلامی بهره می جست.

به هر روی جنبش های اسلامی درسالی كه گذشت شرایطی متفاوتی راتجربه كردندبرخی به گروه های كامیاب درمیدان مبارزه سخت با آمریكا و متحدان اسرائیل تبدیل شدند همانندحماس وحزب الله. برخی دیگرعلاوه برفشارهای بین المللی با شرایط طاقت فرسای سركوب ازسوی رژیم های توتالیتری مثل اردن ویا مصردست به گریبان بودند و سرانجام گروه سوم از جنبش هابرای كسب حقوق تاریخی خود در راهروهای سازمان های بین المللی معطل ماندند ویا حقوق آنان وجه المصالحه زدوبندهای دیپلماسی كشورهای منطقه قرارگرفت.

▪ بهار جنبش نوپای لبنان

برای گروه های اسلامی لبنان سالی كه گذشت، سالی پرثمروسرشار ازدستاوردهای بزرگ بود. كسب یك پیروزی نظامی بزرگ درتابستان امسال، آن هم دربرابر قدرتی كه دست كم، چهار بارارتش های عربی را به شكست كشانده بود، موجب شد كه حزب الله وجبهه مقاومت ازیك بازیگر حاشیه ای درخاورمیانه به وزنه ای نیرومند در معادلات این منطقه تبدیل شود. نتایج پیروزی خیره كننده درجنگ ۳۳روزه برابر اسرائیل، علاوه برخاورمیانه به سرعت درصحنه داخل لبنان نیز نمایان شد و دولت حاكم كه ائتلافی از متحدان غرب واعراب محافظه كاربودبه شدت مشروعیت خود را ازدست داد . اشتباهات استراتژیك این كابینه ائتلافی درایام جنگ ۳۳روزه موجب شد مردم لبنان تصویریك دولت خائن را از سنیوره ومتحدان اوپیدا كنند و به این ترتیب جنبشی همه جانبه را برای تغییردر نظام سیاسی كشور آغازكنند.

بیروت درآذرماه ۸۵ تولد یك جنبش سیاسی جدید را به نظاره نشست كه همه ویژگی های شورانگیز نهضتی دموكراتیك ،مسالمت آمیز ومردمی را دارا بود . اتفاق جالب تراین بود كه رهبری جنبش، دردست همان كسانی قرارگرفت كه با اداره جنگ ۳۳ روزه، لبنان كوچك را برقله بزرگی از افتخار نشانده بودند.

سید حسن نصرالله درجایگاه رهبری نهضت اصلاح سیاسی بیروت قرارگرفت. به طوری كه برای رهبری حزب الله مدیریت این جنبش آن هم درجامعه پر تكثر ونزاع انگیز لبنان آزمونی خطیرتراز جنگ ۳۳ روزه بود. حریف جنبش اصلاحی لبنان نه دولت سنیوره یا ائتلاف موسوم به ۱۴مارس، كه همه جناح دولت های عربی وغربی بودندكه درزمستان امسال دراجلاس بزرگ پاریس،۳ گرد آمدند. علاوه براین جنبش یادشده با حریفانی درجبهه ۱۴ مارس روبه روبودكه حرفه ای ترین نزاع های قومی را در دهه ۸۰ و۹۰ فرماندهی كرده بودند از «سمیر جعجع» تا «ولید جنبلاط» هركدام تجربه ای طولانی دربازی های خشونت آمیزداشتند.

محمد نوری


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.