سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

امام حسین ع و فتنه بزرگ اموی


امام حسین ع و فتنه بزرگ اموی

نهضت امام حسین ع ابعاد و جنبه های گوناگونی دارد از این رو تحلیل و تبیین همه ابعاد آن در یک مقاله و حتی کتاب, شدنی نیست

نهضت امام حسین (ع) ابعاد و جنبه های گوناگونی دارد. از این رو تحلیل و تبیین همه ابعاد آن در یک مقاله و حتی کتاب، شدنی نیست. یکی از ابعاد حرکت امام (ع) مبارزه با فتنه بزرگی بود که امیرمومنان علی (ع) پیش از آن خبر داده بود. این فتنه که از آن به فتنه اموی و فتنه قاسطین یاد می شود، فتنه ای بود که رسالت پیامبران و هدف اصلی آنان را هدف قرار داده بود؛زیرا مهندسی فرهنگی اموی بر پایه نابودی عدالت سامان یافته بود.

در این راهبرد که همه سازوکارها مورد بهره برداری قرار گرفته بود، در نهایت مردم به بردگی کشیده می شدند به گونه ای که مشروعیت آن را بطور همه جانبه می پذیرفتند؛ زیرا فلسفه ای در پس زمینه آن طراحی شده بود که برپایه جبر الهی، همه آن ها مشروعیت و مقبولیت شرعی می یافت.

نویسنده در این مطلب بر آن است تا نگاهی به وضعیت عصر نهضت حسینی افکند و شیوه مبارزه و فلسفه آن را تبیین نماید. با هم مطلب را از نظر می گذرانیم.

● فتنه بزرگ عدالت ستیز ان اموی

بی گمان مهم ترین عنصر دولت اموی را بایددر عدالت ستیزی آن جستجو کرد. از این رو در پیشگویی های پیامبر (ص) نسبت به وضعیت آینده امت و حضرت امیرمومنان علی (ع) از گروه های سه گانه ناکثین، مارقین و قاسطین سخن به میان آمده است که وصف اخیر برای گروه معاویه و دولت اموی بوده است.

مسلمانان با اظهار ایمان خویش، با سنت الهی، یعنی سنت امتحان و ابتلا و فتنه رو به رو می شوند؛ زیرا همین که ادعایی نسبت به اسلام و ایمان از سوی شخص یا گروه و یا جامعه ای ابراز می شود، باید خود را برای آزمون های بسیار آماده کند.

مسلمانان در عصر پیامبر (ص) با فتنه ها و ابتلائات بسیار مواجه بودند. آن حضرت (ص) در خصوص آینده، از هجوم فتنه های بزرگ به سوی امت خبر می دهد. نخستین فتنه بزرگ امت پس از شهادت پیامبر (ص)، مخالفت با انتصاب الهی غدیر خم و ولایت و خلافت امیرمومنان (ع) در سقیفه بنی ساعده و دو دستگی و تفرقه در امت بود.

پس از این آزمون بزرگ گرفتاری های امت آغاز می شود و جامعه در آزمون های کوچک وبزرگ شکست می خورد تا در نهایت با سه آزمون در عصر علوی، بسیاری از مومنان نیز از رستگاری باز می مانند.

حضرت امیرمومنان علی (ع) پس از سرکوب ناکثین پیمان شکن در جنگ جمل که همراهانی از خاندان رسول (ص) با نام ام المومنین همسر پیامبر (ص) و شماری از صحابه معروف حاضر در جنگ بدر چون طلحه و زبیر در آن حضور داشتند، به سراغ دسته دوم از فتنه گران می رود که اکنون با نام قاسطین آنان را می شناسیم. این گروه از فتنه گران، هر چند که همانند گروه نخست، از فتنه بزرگ سقیفه و مخالفت با نصب غدیر بیرون آمده اند ولی از ویژگی های خاصی برخوردار می باشند؛ زیرا با هدف و فلسفه رسالت یعنی عدالت، دشمنی داشتند و ریشه اسلام و رسالت پیامبران را هدف گرفته بودند.

هنوز حضرت امیرمومنان علی (ع) موفق نشده بود تا فتنه دوم قاسطین را سرکوب کند که از درون لشکر حضرت، گروهی از منافقان جدید به نام خوارج بیرون آمدند که پیامبر از ایشان به عنوان مارقین یاد کرده است. مارقین فتنه ای در درون دولت ولایی علوی بود که از سوی برخی از یاران بریده و پیوسته به قاسطین ایجاد و فرماندهی می شد. این گروه از فتنه گران، مشروعیت نظام سیاسی ولایی حکومت علوی را هدف گرفته بودند. آنان با فلسفه «لاحکم الاالله» که کلمه حقی بود و از آن اراده باطلی داشتند، می کوشیدند تا مشروعیت دینی و سیاسی دولت علوی را از میان بردارند و اطاعت از ولایت و حکومت وی را نامشروع و ضد حکم الهی قرار دهند. آنان هر چند که در ظاهر مدعی قانونگرایی بودند و تنها پای بندی به قانون شریعت را اصالت می بخشیدند با این همه نشان دادند که قانونگرایی آنان تنها مستمسکی برای نافرمانی نسبت به دولت علوی می باشد. بدین ترتیب آنان اطاعت از حکومت علوی را با تردید در مشروعیت قانونی حکومت علوی زیر سوال می برند و نافرمانی مدنی اولیه خویش را به نافرمانی نظامی و جنگ علیه دولت مشروع علوی تبدیل می کنند.

امیرمومنان علی (ع) ناچار می شود تا چشم فتنه مخالفت با دولت قانونی با شعار قانونگرایی را در آورد و فلسفه ایشان را با کشتن آنان از میان بردارد؛ زیرا هر عمل سیاسی، هزینه متناسب خود را می طلبد و هزینه عمل سیاسی قانونگریزی با فلسفه قانونگرایی، چیزی جز قتل به حکم اهل بغی نمی باشد؛ زیرا آنان اگر موفق می شدند، دیگر هیچ نظام مشروع سیاسی چه به شکل خلافت یا خلافت سلطنتی و یا نظام ولایی و مانند آن برای اسلام و مسلمانان باقی نمی ماند و تنها فلسفه سیاسی حاکم بر اندیشه سیاسی مسلمانان را آنارشیسم و هرج و مرج تشکیل می داد که جلوی پیشرفت جامعه و امت اسلامی را می گرفت.

کشتن خوارج و سرباززنندگان از اطاعت حکومت و حاکم اسلامی، به معنای نابودی فلسفه سیاسی آنارشسیمی بود که آنان تبلیغ می کردند.

حضرت امیر مومنان علی (ع) درباره فتنه خوارج و مارقین می فرماید: فانا فقات عین الفتنه؛ من چشم فتنه را در آوردم. (نهج البلاغه، خطبه ۹۲)

● فتنه بزرگ اموی

اگر فتنه ناکثین را تن فتنه بدانیم و چشم آن را فتنه خوارج قرار دهیم بی گمان سرفتنه را می بایست در قاسطین و امت اموی دانست؛ زیرا قاسطین مهم ترین بخش فتنه سه گانه هستند که اسلام ولایت و اسلام تاویل می بایست با آن بجنگد و مومنان واقعی را از طریق آن بشناسد.

بر این اساس آن حضرت (ع) در همین خطبه با اشاره به حرکت اموی که اکنون در معاویه و رهبری آن تجسم یافته است می فرماید: الا و ان اخوف الفتن عندی علیکم، فتنه بنی امیه فانها فتنه عمیاء مظلمه؛ آگاه باشید که خطرناک ترین فتنه از نظر من، فتنه بنی امیه است که فتنه ای کور و تاریک است. (همان)

فتنه اموی بر خلاف دیگر فتنه ها با اساس اسلام و رسالت پیامبران در تقابل بود. اگر فتنه های بزرگی چون فتنه سقیفه، اسلام و رسالت را از بخش بزرگ آن تهی کرد، ولی فتنه جدید، همه اسلام را چون پوستین وارونه بر تن امت می کند و همه حقایق دگرگونه می شود و تنها نامی از اسلام با محتوای وارونه به جا می ماند.

این فتنه، عدالت را که رسالت همه پیامبران بر پایه آیه ۲۵ سوره حدید و آیات دیگر می باشد، هدف خود قرار داده و چیزی از اسلام و آموزه های وحیانی باقی نمی گذارد. حضرت امیرمومنان (ع) افزون براین که آنان را عدالت خواران و قاسطین می نامد در کلماتی دیگر آنان را کسانی می شمارد که مساوات اسلامی را به طور کلی پایمال کرده و از میان می برد و برابری و برادری اسلامی را نابود می کند.

امویان که یک قبیله ازقریش بودند، همانند یهودیان یک نژاد خاص بودند که بیش تر به شکل یک حزب عمل می کردند و سازماندهی در مراتب را به خوبی مراعات می نمودند. اینان با آن که از آغاز با اسلام مخالف بودند و در زمان تنزیل، اسلحه برداشتند، ولی در نهایت شکست خوردند و تسلیم شدند، هر چند که مسلمان نشدند و ایمانی نیاوردند.

امویان در زمان عمر با قدرت یزید پسر معاویه در شام به درون نظام سیاسی راه یافتند و پس از آن، معاویه قدرت را در دست گرفت. معاویه نخست مهر شامیان را به خود جلب کرد وچنان نمایاند که مردم اسلام را جز به تفسیر معاویه نشناختند. امویان سپس در زمان عثمان بیت المال و ثروت را در اختیار گرفتند و پس از قتل عثمان به عنوان ولی خلیفه مقتول، قدرت پیدا کردند و پس از شهادت امیرمومنان علی (ع) قدرت دینی را نیز در اختیار گرفتند و شخصیت های دینی را به خدمت خود در آوردند. این گونه است که چهار قدرت را که همه قدرت های جهانی است در اختیار داشتند: از این رو خطرناک ترین فتنه در تعبیر مولی علی (ع) معرفی شده است.

● ویژگی های عصر فتنه بزرگ اموی

امیرمومنان علی (ع) چند ویژگی برجسته برای امویان بیان می کند که شناخت آن در تحلیل واقعه طف و شکست بسیاری از مدعیان ایمان در گذر از آزمون و فتنه، تاثیر شگرفی دارد. قیام امام حسین (ع) در برابر فتنه ای است که امیرمومنان علی (ع) آن را برای ما تبیین می کند. شناخت این فتنه می تواند برای تبیین اهداف و فلسفه قیام حسینی دلیل کافی ارائه دهد.

امام علی (ع) درباره فتنه بزرگ و خصوصیات آن، افزون بر مساله عدالت خواری و قاسط بودن آن می فرماید که ایشان، مردم را به دو دسته سرور و برده تقسیم می کنند. به طوری که: حتی لایکون انتصار احدکم منهم الاکانتصار العبد من ربه. (نهج البلاغه، خطبه ۹۲)

بنابر این امویان به عنوان یک نژاد برتر می کوشند تا خود را سرور قرار دهند و دیگران را برده خود کنند.

سومین خصوصیت و ویژگی امویان از نظر امیرمومنان علی (ع) این است که با روشنفکری و روشنگری چنان مبارزه می کنند که جامعه در بلای خویش راهنمایی نمی یابد. آن حضرت می فرماید: عمت خطتها و خصت بلیتها و اصاب البلاء من ابصر فیها و اخطا البلاء من عمی عنها، این بلیه ای است که همه را فرا می گیرد ولی بلای آن اختصاص به عده ای معین است و هر کسی که اهل بصیرت و روشنفکری باشد، این بلا و فتنه، او را در بر می گیرد؛ زیرا نمی خواهند آدم چیز فهم و صاحب درکی در جامعه وجود داشته باشد.

تاریخ گزارش می کند که امویان این گونه عمل کردند و با قتل های زنجیره ای، همه روشنفکران جامعه را سر به نیست کردند توگویی که مرغی دانه ها را از زمین بر می چیند ایشان روشنفکران و اهل بصیرت را از جامعه بر چیدند و نابود کردند.

چهارمین ویژگی ایشان تغییر ارزش ها به ضد ارزش و ضد ارزش ها به ارزش بود. لذا هر معروفی در عصر ایشان منکر می شود و هر زشت و ناهنجاری به عنوان ارزش تبلیغ می شود و رایج می گردد: لایدعوالله محرما الا استحلوه و لاعقدا الاحلوه. (خطبه ۹۷)

بنابر این تغییر ارزش ها و سنت ها به عنوان یک هدف در راهبردهای امویان در دستور کار قرار می گیرد و اسلام و ارزش های آن دگرگون می شود.

نهایت این رفتار و شیوه امویان، ایجاد همان دگرگونی اصلی است که حضرت به عنوان دین مقلوب بیان می کند و می فرماید: لبس الاسلام لبس الفرو مقلوبا؛ اسلام را به مانند پوستین وارونه می پوشانند (خطبه ۱۰۷)

این گونه است که با دگرگونی و وارونه کردن مفاهیم ارزشی اسلام، مردم و ایمان ایشان را نیز وارونه می سازند.

● مبارزه امام حسین (ع) با فتنه بزرگ

امیرمومنان علی (ع) در طول مدت کوتاه چهار و نیم ساله حکومت خویش دو فتنه را از میان برداشت ولی عدم همکاری امت و مخالفت ایشان اجازه نداد تا ریشه شجره ملعونه را برکند. فتنه ای که موجب شد تا بوزینگان اموی بر شجره طیبه بتازند و منبر حکم رانی پیامبر را ابزار قدرت خویش خود قرار دهند.

در بیست ساله حکومت شرایط به گونه ای تغییر کرد که دیگر روشنفکری باقی نماند و اهل بصیرت همگی یکایک کشته و از دور خارج شدند. بدین ترتیب هر مخالفی با فلسفه و اندیشه ایشان، کشته می شود تا به سادگی بتوانند اسلام وارونه را به مردم بقبولانند و مردمانی واژگونه بسازند.

مردم و امت اسلام در عصر اموی به گونه ای تغییر کردند که دیگر عدالت و مساوات معنا و مفهوم خود را از دست داده بود و مردم به تفکر جبری، هر ظلمی را به سادگی می پذیرفتند و آن را به عنوان قسمت و تقدیر خویش قبول می کردند. امام حسین (ع) برای رهایی امت و اصلاح امت جد خویش که با اسلام واژگونه به بردگی و بندگی کشیده شده بودند، قیام می کند و در نهایت می کوشد تا با جانفشانی و شهادت خویش راه بازگشت را بر مردم بگشاید.

امام حسین (ع) با مبارزه خویش توانست فتنه بزرگ اموی را ریشه کن کند و راه تازه ای برای امت باز گشاید. خون حضرت، تنها عامل تغییر در امت بود؛ زیرا وی از هرگونه اتهامی پاک و مبرا بود و امویان نمی توانستند او را به چیزی متهم سازند. بر این اساس خون امام حسین(ع) به سرعت تاثیر شگرف خود را به جا می گذارد و تمامی فلسفه و بافته های امویان را فرو می پاشاند.

امت از امام حسین (ع) می آموزد که چگونه با فلسفه باطل فتنه بزرگ، بجنگد. البته در این فتنه بزرگ، بسیاری از مومنان همانند فتنه بزرگ عصر نخست در سقیفه مردود شدند و تنها شماری اندک بودند که رستگار شدند و در مسیر اسلام واقعی و ولایی گام برداشتند.

امام حسین (ع) با رنگ آمیزی صحنه کربلا در روز عاشورا با خون خویش و یارانی که از خاندان و یاران برگزیده اش بود، سرفتنه را چنان کوفت که تا آخر الزمان هر کسی که مدعی اسلام اموی شود به سادگی شناسایی و به عنوان دشمن دین معرفی شود و امکان مبارزه و جهاد برای دیگران و

همانند سازی کربلا و عاشورا در طول تاریخ فراهم آید و زمینه ای برای بروز قیام نهایی مهدوی (عج) پدید آید.

علیرضا حیدری